مــــهربــــان نیستند، باادبــــند!

1b3f63253ac21621d4b515a0ac4e8869 - مــــهربــــان نیستند، باادبــــند!

شاید بتوان گفت، «جهنّم»، بازگشت و نتیجه غایی «عاقّ والدین» شدن جمیع خلق روزگار است. گویا این نسبت ثابت خداوند یکتا است که «ظالم به حقّ والدین» و عاق شدن فرزندان، لاجرم ابتلاء به عذاب و دوزخ را در پی دارد. مرتبه نازله این «عاقّ» به پدر و مادر نسبی و جسمی و مرتبه عالی آن به «عاقّ» پدران حقیقی یعنی محمّد و آل محمّد(ص) برگشت می‌کند.

حاج آقا، سیّد روحانی خوش‌برخورد و خوش گفت‌وگویی بود که از سال‌ها پیش با ما آشنایی داشت. همیشه شال بلند سبزی به دور گردن می‌انداخت، بر منبر وعظ و خطابه می‌نشست و گاهی اوقات هم در مراسم عقد و ازدواج صیغه عقد جاری می‌کرد. یکی دو روز پیش باخبر شدم که دچار سکته مغزی و در بیمارستان بستری شده است، امّا ناگهان و پیش از آنکه مراحل درمانی و معالجات ضروری به سرانجام برسد، به خانه برگشت و در آنجا بستری شد. وقتی علّت این واقعه را سؤال کردم، گفتند: با اصرار و پافشاری فرزند ارشد خانواده، حاج آقا را مرخّص و به منزل منتقل کرده‌اند. بعد معلوم شد که آقازاده، برای آنکه متحمّل هزینه معالجات و بیمارستان نشود، بر این تصمیم پافشاری کرده است.

4228 ntnmztiwzd - مــــهربــــان نیستند، باادبــــند!

کم و بیش دوستان و آشنایان باخبر بودند که آقا زاده، سال‌های دراز، مثل جاروبرقی، همه دار و ندار این سیّد روحانی را بالا کشیده و برای خودش، خوش پوشیده و خوش گشته است. از این واقعه، بسیار متأسّف شدم. شکّی نداشتم که اگر به جای پدر، پسر بر تخت بیماری افتاده بود، برای معالجه‌اش، آن پدر همه مال و منالش را می‌داد و در صورت لزوم، از کلّیه و قلب و کبد خودش هم می‌گذشت تا شاید آن فرزند، با سلامتی و صحّت تمام از بیمارستان راهی خانه شود.
البتّه، تا بوده چنین بوده؛ کم و بیش همه پدرها و مادرها، در تجربه روزگار متوجّه تفاوت نوع محبّت و دل‌بستگی خود و فرزندانشان شده‌اند. جنس محبّت آنها یکی نیست. مراتب ضعیفی از محبّت و مهرورزی پدر و مادر درباره فرزندان، در فرزندان نسبت به والدینشان بروز می‌کند. به عبارتی، محبّت ذاتی وجود آنهاست. از این‌رو، کم و زیاد زندگی و امور اعتباری در آن تأثیر و نقش ندارد. در بهترین صورت، فرزندان، مراتبی از رسیدگی و محبّت را درباره والدین مبذول می‌دارند؛ امّا، هماره، در این‌باره، حد نگه می‌دارند. در حالی‌که، والدین، بی‌حد، از همه داشته‌ها و گاه از آخرت و بهشت خویش (در سرای دیگر) هم می‌گذرند و آن‌همه را به پای فرزندان می‌ریزند.
در همه جا و در همه فرهنگ‌ها، فرزندان را درباره نیکی به والدین توصیه کرده‌اند و با ذکر نتایج و عواقب نیک اخروی و دنیوی آنان را به رفتار نیکو و خداپسندانه تشویق کرده‌اند؛ چنان‌که خداوند کریم فرمود:
«وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً.»
آیات بسیاری درباره نیکی به پدر و مادر و ضرورت حفظ حقوق آنان و عواقب نادیده گرفتن آن حقوق آمده است، فرزندان، به شرط داشتن اعتقاد و باور صحیح، به این نیکویی کردن، به چشم «تکلیف» می‌نگرند. گرچه خداوند یکتا، در سوره‌های مختلف و هنگام توصیه به فرزندان، درباره نیکویی و احسان به والدین، آن را در کنار پرستش خود وارد کرده است، چنان‌که می‌فرمایند:
«…لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا؛ ۱
به جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.»
«…‌ وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا؛ ۲
و خدا را بپرستید و چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.»
«…‌ وَ قَضی‏ رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا؛ ۳
و پروردگارت حکم کرده جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.»
«…أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً؛ ۴
چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.»
خداوند شکرگزاری در برابر پدر و مادر را در «قرآن»، در ردیف شکرگزاری از خود و احسان به آنها را در ردیف پرستش خود ذکر کرده است و به دلیل اهمیّت و ضرورت این شکرگزاری و احسان است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«إِیَّاکُمْ وَ عُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ؛ فَإِنَّ رِیحَ الْجَنَّهِ تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَهِ أَلْفِ عَامٍ، وَ لَایَجِدُهَا عَاق‏؛ ۵
از عاقّ پدر و مادر بترسید؛ زیرا بوی بهشت از هزار سال راه به مشام می‌رسد؛ امّا هیچ‌گاه به کسانی که مورد خشم پدر و مادر هستند، نخواهد رسید.»
سیّد قطب در تفسیر «فی ظلال القرآن» حدیثی به این مضمون از پیامبر(ص) نقل می‌کند که:
مردی که مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف می‌داد، پیامبر را در همان حال مشاهده کرد. عرض کرد: «آیا حقّ مادرم را با این کار انجام دادم؟» پیامبر فرمودند: «نه؛ حتّی جبران یکی از ناله‌های او را به هنگام وضع حمل، نمی‌کند.»
عموم آیات قرآن کریم، پس از اشاره به اصل توحید، به یکی از اساسی‌ترین تعلیمات آسمانی، یعنی نیکی به پدر و مادر اشاره می‌کند. حتّی در «آیه ۸۳ در سوره بقره»، از این نیکویی به والدین، به مثابه «پیمان أخذ شده» خداوند، همچون پیمان عبودیّت یاد می‌کند:
«وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی‏ إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا؛
و به یاد آور هنگامی را که از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.»
شاید، این‌همه تأکید، معطوف به یکی از بزرگ‌ترین حقوق خداوند درباره بندگانش و حقوق والدین درباره فرزندان باشد، یعنی حقّ نعمت هستی و حیات؛ زیرا، در رتبه نخست، این نعمت بزرگ از ناحیه خداوند به انسان رسیده و در مرحله بعدی، از ناحیه پدر و مادر. از این‌رو ترک حقوق پدر و مادر، هم‌دوش شرک به خداوند ذکر شده است.
«قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا؛ ۶
بگو بیایید آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام کرده، بیان کنم که چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.»
این مقاله، وظیفه بیان ضرورت نیکی به والدین و توصیه درباره آن‌ را ندارد، تنها می‌خواستم عرض کنم، شدّت تأکید و تکرار توصیه، به افزایش احتمال نسیان و فراموشی و در نتیجه، ترک انجام تکلیف از سوی فرزندان معطوف است و نتایجی که لاجرم در اثر این ترک تکلیف به بار می‌آید. هماره آدمی، از اثرات وضعی انجام تکلیف یا ترک تکلیف در سه ساحت حیاتش، دنیوی، برزخی و قیامتی غفلت می‌ورزد؛ در حالی‌که، طبق سنّت ثابت الهی، هر انسانی، چه بداند و چه نداند، نتایج و اثرات وضعی اعمال را به تجربه خواهد نشست. به‌ همان سان که مطابق فرمایش حضرت رسول اکرم(ص) محروم شدن از استشمام رایحه بهشت، تنها یکی از نتایج «عاقّ والدین» شدن است.
خداوند متعال در «آیات ۱۲ تا ۱۵ از سوره لقمان» پس از ذکر مشروح سفارش‌ها درباره پدر و مادر، اعلام می‌دارد:
«ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون؛ ۷
بازگشت همه به سوی من است و من از کارهایی که می‌کردید، آگاهتان می‌کنم.»
این لحن خالی از تهدید و عتاب نیست. به واقع بیان می‌شود اگر در این دنیا کوتاهی کنید، در وقت بازگشت در پیشگاه الهی، تمام این حقوق، خدمات و زحمات، مو به مو رسیدگی می‌شود.
چنان‌که عرض کردم، در مقابل این‌همه سفارش به نیکویی، انجام وظایف، ادای حقوق، مراقبت‌ها و … در برابر پدر و مادر، به پدر فرزندان تا این حد سفارش به نیکویی و… نشده است؛ زیرا والدین، به حکم فطرت، عواطف بسیار محکم و محبّت ذاتی درباره فرزندان، نیازمند این همه تذکّر نیستند.
در میان همه اقوام و ملل و در میان همه طبقات اجتماعی، تجربه شده است که پدر و مادر در تمامی سال‌ها، ماه‌ها و روزهای عمر خود و در همه حالات و وضعیت فرزندان (سلامتی، بیماری، معلولیّت و…) با روی باز پذیرای فرزندان و مراقبت و محافظت از آنان می‌شوند. چه بسیارند والدینی که کودکان معلول خود را ده‌ها سال مراقبت می‌کنند؛ در حالی‌که فرزندان گاه به استعداد یک شبانه روز، عهده دار امر مراقبت از والدین نمی‌شوند. در کمتر جایی می‌توان محلّی را یافت که عهده‌دار نگهداری فرزندان باشند، در حالی‌که در اقصا نقاط عالم، خانه سالمندان به چشم می‌خورد.
موارد استثنایی، شانه خالی کردن والدین از مسئولیّت نگهداری از فرزندان به برخی ملاحظات اجتماعی (ترس از آبرو ریزی، فقر مفرط و…) برمی‌گردد؛ در حالی‌که مادر، همه نگرانی، دلشوره، پشیمانی و هراس از عاقبت فرزند رها شده را تا ابد بر دوش خود حمل می‌کند و در اوّلین فرصت نیز با شادمانگی به سوی فرزند رها شده بازگشت می‌نماید.
اگر جز این بود که خداوند کریم، محبّت خاص را پیش از تولّد فرزند در نهاد پدر و مادر، به ودیعه گذارده، عموم نوزادان در هفته اوّل، پس از تولّد، در کوچه رها می‌شدند؛ چنان‌که فرزندان، در طرفه العینی و با تجربه کمی رنج و سختی، والدین پیر سالخورده را در خانه‌های سالمندان رها می‌کنند یا در اوّلین بگو و مگو و انتقاد و اعتراض پدر و مادر، با کیف دستی خود، خانه و کاشانه را ترک کرده و برای همیشه والدین را به دست تندباد نسیان می‌سپارند. می‌توان گفت:
دوام و بقای نسل بشر و استمرار خلقت و نشو و نمای نسل‌ها در ساحتی، به این محبّت فطری و خاصّ به ودیعه نهاده شده در جان والدین نسبت به فرزندان برمی‌گردد.
فرزندان ناسپاس و کافر نعمت در حقّ والدین نیز، حسب همین قاعده و سنّت، درباره فرزندان خودشان همین نسبت را پیدا می‌کنند. این امر باعث تداوم ریزش محبّت و مراقبت و حفاظت والدین درباره فرزندان شده است.
این از نسبت ما و اوّلین پدر و مادرمان. تعجّبی ندارد، خداوند کریم، در مراتب و ساحات مختلف، پدر و مادری برای جمله فرزندان قرار داده است. آنان نیز همچون پدر و مادر تنی و جسمی، نسبتی چنین با ما دارند. به‌طور معمول هم گاه ما از معلّمان و مربّیان به عنوان «پدر معنوی» خود یاد می‌کنیم.
مجتبی علوی

همچنین ببینید

تفاوت بـــــرزخ و قیامت

در عالم برزخ، روح با بدن مثالی (اجساد لطیف) همراه است كه نه به كلّی مجرّد است و نه مادّی محض؛ بلكه دارای یك نوع تجرّد برزخی؛ است. به این معنی ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.