گفتگو درباره مهدی(عج)

34b91633eeb3503828289ea38619f422 - گفتگو درباره مهدی(عج)

مترجم: مصطفی شفیعی
متن حاضر ترجمه کتاب بحث حول المهدی آیت الله شهید سید محمدباقر صدر است که چندی پیش با مقدمه و تحقیق آقای دکتر عبدالجبار شراره منتشر شده است. شهید صدر در کتاب مزبور به روش عقلی به شبهات و پرسشهایی که درباره شخصیت مهدی موعود، علیه السلام، و قیام جهانی آن حضرت مطرح می‌شود، پاسخ داده‌اند. و شاید بتوان گفت که از این نظر کتاب یادشده حائز اهمیت بسیار بوده و بنیانگذار شیوه ای نو در موضوع مهدویت و منجی گرایی است.

 

اگرچه این کتاب پیش از این نیز ترجمه و منتشر شده است، اما به دلیل اینکه چاپ جدید این کتاب با مقدمه و تحقیقی در خور و شایسته همراه است، بر آن شدیم که برای استفاده همه دوستداران موعود بار دیگر به ترجمه و عرضه این کتاب بپردازیم.
در اینجا لازم می دانیم که از آقای دکتر عبدالجبار شراره که به ما اجازه ترجمه و انتشار این کتاب را دادند و همچنین برادر عزیز حجهالاسلام مصطفی شفیعی که زحمت ترجمه آن را بر عهده گرفتند، تشکر کنیم
اعتقاد به امام منتظر، حضرت مهدی موعود(ع)، مسئلهای بنیادین در باور مسلمانان است و این موضوع از زمانی که پیامبر اکرم(ص) مژده وجود ایشان را داد، ذهن آنان را به خود مشغول داشته است. آن حضرت در مناسبتهای مختلف و در روایات فراوان که به مرز تواتر میرسد، تأکید به ظهور مهدی(ع) در آخرالزّمان کردهاند، به گونهای که عقیده به وی از ضروریّات دین اسلام گشته است.
در عین حال در گذشته و حال کسانی این مسئله را مورد انکار و تردید قرار دادهاند. کسانی که یا تحت تأثیر تفکّر مادّیگری یا دچار تعصّب فرقهای بودهاند یا از صدها روایت۱ که در کتابهای حدیث (صحّاح، مسانید و سنن) از طریق شیعه و سنّی رسیده، بیخبرند.
علما و دانشمندان گذشته و معاصر دهها کتاب در اثبات این مسئله گرد آوردهاند و مقالات تحقیقی بسیاری در این زمینه نگاشتهاند که همگی در بردارنده دلایل معتبر و استدلالهای متقن بر وجود مهدی(ع) و درستی این قضیّهاند؛ به طوری که سزاوار نیست یک مسلمان معتقد که گفته پیامبر(ص) را قبول دارد، در آن تردید کند.
این عقیده در میان امّت اسلام، چنان رسوخ یافت که برخی از سودجویان و فرصتطلبان آن را مغتنم شمرده و ادّعای مهدویّت کردند؛ ولی به زودی رسوا و مفتضح شدند، همانگونه که مدّعیان رسالت و پیامبری همگی رسوا شدند.
دکتر احمد امین در کتاب «المهدویّه فی الاسلام» ادّعای مهدویّت از جانب فرصتطلبان را دلیلی بر مخدوش بودن اعتقاد به مهدی(ع) و تردید در اصالت آن قلمداد کرده است؛ در حالی که قضیّه کاملاً عکس است و این «ادّعاها» دلالت میکند که مدّعیان، از یک حقیقت موجود در باور مردم، بهرهبرداری میکنند. از سوی دیگر اگر «ادّعا» اصل قضیّه را باطل کند، لازمهاش این است که «پیامبری» هم باطل باشد؛ چون مدّعیان پیامبری هم زیاد بودهاند.
شگفتانگیزتر اینکه برخی از مدّعیان دانش و معرفت در گذشته و حال به مشوّش ساختن اذهان امّت اسلامی و ایجاد شکّ و تردید پرداختهاند و البتّه علّت آن ناتوانی فکری نسبت به درک اسرار و اهداف عالی این عقیده یا دیگر جهات بوده است، از آن جمله در عصر حاضر میتوان از خاورشناسان و همفکرانشان نام برد. کسانی چون: گولدزیهر، فلهاوزن، فان فلوتن، مک دونالد، برنارد لوئیس، مونتگمری وات، ماسینیون و برخی از مسلمانانی که [به تبع گرایشهای روشنفکرانه] دنبالهرو فکری ایشانند و راه آنان را در ایجاد شبهه و شکّ و تردید نسبت به معتقدات اسلامی و آنچه در «قرآن» و سنّت آمده است، میپیمایند.
وهّابیان و همفکرانشان نیز در میان شیعه و سنّی از آنان تبعیّت کرده و به ایجاد شبهه در وجود حضرت مهدی(ع) پرداختهاند؛ امّا هیچ یک دلیل معتبری برای علّت انکار خویش ندارند؛ بلکه در مقابل دلایل زیادی وجود دارد که ثابت میکند عقیده به مهدی(ع) درست است؛ زیرا همانطور که گذشت در این زمینه «تواتر» وجود دارد و این تواتر را بسیاری نقل کردهاند، از جمله برزنجی در کتاب «الإشاعه لأشراط السّاعه» و شوکانی در کتاب «التویح» که بعدها خواهد آمد.
شگفت اینکه منکران این عقیده در انکار خود به همان دلایلی تمسّک جستهاند که منکران اخبار غیبی به آن متوسّل میشوند، اخباری که در قرآن آمده یا پیامبر اسلام به آن اشاره کرده است؛ مانند انکار قضیّه «اسراء» و «معراج».۲
اندکی تأمّل در اشکالاتی که منکران گرفتهاند و مسائل پراکندهای که پراکندهگویانی نظیر سائح و قصیمی و دیگرانی از این قبیل مطرح میکنند، نشان میدهد که آنان در برخورد با این مسئله مهم، سادهاندیشی کرده و با تکرار آنچه که دیگران قبلاً گفته بودند، روشی نادرست در پیش گرفتهاند.
این افراد از علم دورند و آشنایی با علم حدیث از نظر روایت (چه کسی گفته؟) و درایت (چه میگوید؟) ندارند. اینان از واقعیّات تاریخی بیاطّلاعند و با حقایق سر دشمنی دارند. با خواندن مطالب آنها میتوان به سطحینگری و روش نادرستشان در برخورد با این مسئله مهم پی برد.۳
از این رو، شهید صدر با روش جدید علمی‌به بحث و گفتوگو درباره این مسئله میپردازد، به اخبار صحیح و دلایل عقلی استدلال میجوید و با دقّت کامل مسائل را حلّاجی میکند تا آنجا که ما اطّلاع داریم، در این زمینه هیچ کس جز ایشان با این روش و اسلوب مسئله را مورد پژوهش و بررسی قرار نداده است. این دقّت نظر در ادامه مباحث برای خوانندگان عزیز روشن خواهد شد.
به جاست که در این مقدّمه برخی از حقایق و ملاحظات را که در راستای پژوهش شهید صدر(ره) موفّق به بررسی جدید علمی آن شدهایم، تذکّر دهیم.
مقدّمه شامل دو بحث است:
۱. روش شکآوران در گذشته و حال؛
۲. روش موافقان که خود شامل دو بخش است:
الف) روش نقلی؛
ب) روش عقلی (روش شهید صدر).

۱. روش شکآوران
منکران امام زمان(عج) روشی پی میگیرند که با روش عمومی اسلام در طرح عقاید و گرایشها سازگار نیست؛ زیرا روش اسلام روشی متّکی بر عقل، منطق و فطرت است و از لوازم مهمّ آن ضرورت «ایمان به غیب» است. همان که در «قرآن کریم» مکرّراً بدان اشاره شده است و دهها آیه۴ از قرآن کریم از «غیب» و دعوت به «ایمان به غیب» سخن میگوید و از آن ستایش میکند و پرهیزکاران را کسانی میداند که «ایمان به غیب» دارند و میفرماید:
«الم ٭ ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ ٭ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ؛ ۵
الف. لام. میم. این است همان کتابی که در آن هیچ شکّی نیست. پرهیزکاران را راهنماست. آنان که به غیب ایمان میآورند …»
و همین طور در حدیث شریف نبوی۶ صدها روایت به گونههای مختلف وجود دارد که همگی سفارش به «ایمان به غیب» میکند و آن را جزء جدا نشدنی عقیده میداند.
انسان مأمور ایمان به غیب است و عذری برای انکار آن ندارد؛ چه آن را درک کند، چه درک نکند و اسرارش را نفهمد؛ زیرا این نوع ایمان از لوازم اعتقاد به خداوند متعال و پیامبران اوست، پیامبرانی که فقط هر چه به ایشان وحی میشد، بازگو میکردند.
ایمان به ملائکه، جنّ، عذاب، نکیر و منکر، برزخ۷ و دیگر مسائلی که در «قرآن» هست، پیامبر اکرم(ص) بیان فرموده و افراد موثّق و امین نقل کردهاند، همگی از این قبیلند.
بنابراین هر نوع شک ورزیدن نسبت به جریان حضرت مهدی(ع) به همین انکار اصل «تصدیق به غیب» مربوط میشود. از این رو منکران اعتقاد به مهدی(ع) برای گریز از اصل «ایمان به غیب» و دور کردن خودشان از پیامد این باور به ایجاد شکّ و تردید در صحّت اخبار مربوط به آن حضرت و تضعیف اسناد آنها پرداختهاند. روشی که ابن خلدون در فصل ۵۲ تاریخ خود که درباره فاطمیان است، در پیش گرفته است. وی روایات مربوط به حضرت مهدی(ع) را تضعیف کرده و در عین حال به ظهور آن حضرت در آخرالزّمان و صحّت برخی از روایات نیز اعتراف کرده است.
شماری از مقلّدان هم، مانند علی حسین السائح، استاد «دانشکده الدّعوه الاسلامیّه» در کشور «لیبی» نیز از ابن خلدون پیروی کرده و در بحث خود با عنوان «تراثنا و میزان النقد»۸ ضمن پرداختن به مسئله «مهدی منتظر» به تارهای عنکبوتی که تنیده ابن خلدون درباره عقیده به مهدی(ع) است، دست یازیدهاند. غافل از اینکه آنچه را که پایگاهی بزرگ تصوّر کرده و از آنجا قصد پرواز نمودهاند، سستترین پایگاه است.
این مخالفان وقتی دریافتند که نمیتوان این همه روایت را که به طرق مختلف جمع آمده و سند بیشتر آنها صحیح است ـ چنانکه علمای حدیث ثابت کردهاند۹ ـ کناری نهاد، سعی کردند افسانههای دروغین درباره مهدی(ع) را دستاویز قرار دهند که یکی از آنها داستان سراسر دروغ «سرداب» است. داستانی که از نظر معتقدان مهدی(ع) اصل و اساسی ندارد و علّامه امینی هم این مسئله را به خوبی بررسی کرده و یاوهگوییهای مخالفان را درباره مکان سرداب و اختلاف مضحکی که در این زمینه کردهاند و درباره موضع شیعه و مراسم منسوب به آنها بافتهاند، آشکار کرده است.۱۰
در این میان عدّهای نیز به تحریک آزمندان۱۱ و فریفتگان اغراض سیاسی و اجتماعی، پرچمدار اندیشه باطل انکار ولادت۱۲ مبارک آن حضرت شدهاند تا با این کار به مقاصد و بهرهمندیهای ویژه خود برسند و دیگر تلاشهای مذبوحانهای که در مقابل حقایق فراوان نمیتواند عرض اندام کند؛ به ویژه در برابر مفهوم احادیث صریح و صحیح.
خلاصه، روش شکآوران چیزی جز اینگونه توهّمات و مغالطههای ناپسند نیست تا چه رسد که بتوانند با اصول معتبر دینی مقابله کنند.
شاید بیمناسبت نباشد که ضمن بیان این روش سخنان برخی از معاصران مانند احسان الهی ظهیر، ۱۳ بنداری، ۱۴ سائح و شیعه نماهایی را که کورکورانه از آنها تقلید کردهاند، بازگو کنیم.
خلاصه دلایلی که آنها به بیان خودشان بدان استناد جستهاند، مسائلی است که در ذیل میآوریم و سپس ادّعاهای ایشان را مورد بررسی قرار خواهیم داد:
۱. گفتهاند: شیعه بعد از وفات امام حسن عسکری(ع) دچار سرگردانی و اضطراب شد. به ویژه درباره تولّد امام مهدی(ع)، یعنی محمّد بن حسن زیرا در روایاتی که راجع به آن حضرت از ائمّه(ع) سؤال میشود یک نوع نارسایی و ابهام وجود دارد.
۲. گفتهاند: شیعیان در مسئله امامت پس از وفات امام حسن عسکری(ع) به چهارده گروه منشعب شدند، در صورتی که اگر جریان امام مهدی(ع) مسئلهای روشن و مهم و جزئی از مذهب جعفری بود، نبایستی در آن اختلاف میشد تا حدّی که به صورت سرّی و پیچیده باقی بماند.
۳. پنداشتهاند روایات مربوط به هویّت امام مهدی(ع) ضعیف، ساختگی و اختلافی است. آنها همچنین روایات مربوط به نام مادر، تاریخ ولادت، جریان ولادت و مسئله غیبت و سفیران آن حضرت را دارای اشکال فرض کردهاند.
یکی از این افراد یاوهسراییهای خود را چنین به پایان میبرد که وی امامی را که وجودش از طرف اهل بیت ثابت شده باشد، انکار نمیکند؛ امّا نسبت به تولّد امام دوازدهم شک دارد؛ زیرا به پندار او دلایل کافی وجود ندارد یا دلایل موجود برای او بسنده نیست.
وی یادآور شده که بعید نمیداند خداوند عمر انسانی را طولانی کند؛ چنانکه عمر نوح پیامبر(ع) را طولانی کرد، با وجود اینکه ضرورتی هم نداشت. وی سپس گفته است: در جستوجوی دلایلی است تا ثابت کند که خداوند تعالی این کار را نسبت به شخص دیگری انجام داده است؛ زیرا نمیشود با قیاس و تشبیه به این مسئله معتقد شد! و سپس گفته است: امام صادق(ع) قیاس را نسبت به امور جزئی رد میکرد تا چه رسد به امور تاریخی و عقیدتی!!
آنچه ذکر شد خلاصه اشکالهایی است که وارد کردهاند. ما در ردّ این اشکالها و در جواب آنها چنین میگوییم:
۱. درباره اینکه در هویّت حضرت مهدی(ع) مشکل وجود دارد و اینکه شیعیان دچار سرگردانی شدند؛ باید گفت اگر این سخن آن طور که مخالفان آن را بزرگ نشان دادهاند، درست باشد، خود دلیلی علیه مخالفان است؛ زیرا علّت مشخّص نکردن هویّت امام و تعمّدی که در پنهان داشتن این مسئله داشتهاند، دلیل بر وجود امام است که علّت آن ترس از دشمن بوده، نه دلیل بر نبودن حضرت، آنچنان که مخالفان پنداشتهاند.
امامان شیعه(ع) همچنان که در روایات هست۱۵ ـ نخواستهاند صریحاً راجع به حضرت مهدی(ع) و میلاد مبارکش اظهارنظر کنند؛ چون میدانستند دشمن سرسختانه در تعقیب اوست و مجدّانه در کمین او نشسته است.
دشمن، جاسوسان را به هر طرف گسیل داشته و هر حرکتی را زیرنظر گرفته بود تا به امام دست یابد و خیال خود را راحت کند و این، پس از آن بود که یقین پیدا کرده بودند مهدی(ع) وجود دارد و میدیدند که امّت در انتظار مقدم شریف اوست تا «جهان را پر از عدل کند، پس از آنکه پر از ظلم شده باشد.»
چگونه میشود امامان(ع) تلاش برای حفظ وجود عزیزش نکنند؛ در حالی که حاکمان ستمپیشه در حقّ اهل بیت(ع) و فرزندان رسول اکرم(ص) آن همه رفتار زشت و نابخردانه روا داشتند؟ آنان را تبعید و زندانی کردند و با تهمت و افترا و سخنچینیهای مغرضانه ایشان را به آوارگی و کام مرگ کشاندند. این عین تاریخ است و در کتاب «مقاتل الطّالبین» اصفهانی اعجابانگیزترین وقایع را در این زمینه میتوان خواند.
این رخدادها زمانی روی میداد که صاحبان قدرت به روایات صحیح و مستندی که در دست مسلمانان بود، آگاهی پیدا کرده بودند؛ روایاتی که درباره مهدی(ع) بود و او را از اهل بیت طاهرین و نسل فاطمه و از فرزندان حسین(ع) به گونهای مشخّص معرفی میکرد و مژده ظهورش را میداد تا زمین را پر از عدل و داد کند.
حاکمان ستمگر پس از آگاهی از این روایات احساس کرده بودند که به زودی کاخهایشان فرو خواهد ریخت و همین احساس بود که باعث شد، وقتی قدرت حاکم خبر وفات امام حسن عسکری(ع) را میشنود، دست به کار شده و مرتکب چنان اعمالی شود. غلبه ترس از حضور امام مهدی(ع) آنها را به انجام کارهای عجیبی وا میداشت؛ زیرا اگر آنها به وجود امام دوازدهم حجّت بن الحسن(ع) به عنوان امام موعود(ع) باور نداشتند، این برخوردها وجهی نداشت. آنها این باور را از اخبار متواتری که شیعه و سنّی نقل کردهاند، گرفته بودند.
از این رو بود که فوراً به خانه امام عسکری(ع) شتافتند و برنامه ویژهای اجرا کردند؛ یعنی ابتدا به جستوجوی وسیع و دقیق پرداختند و سپس همه کنیزکان امام را زندانی و معاینه کردند.۱۶
همه این تلاشهای مذبوحانه در راستای دست یافتن به امام بود که البتّه این کارها از ایشان عجیب نبود؛ زیرا در گذشته نیز حاکمان ستمگر چنین اعمالی انجام داده بودند و «قرآن کریم» داستان فرعون و تلاش او را برای دست یافتن به موسی پیامبر(ع) برای ما نقل کرده و اینکه چگونه خداوند موسی(ع) را از مکر [فرعون] رهایی بخشید.
از آنچه گفته شد، علّت اینکه امام صادق(ع) هویّت مهدی(ع) و ویژگیهایش را پنهان میکرد، روشن میشود.
بیتردید اوضاع و احوالی که درباره مسئله وجود حضرت مهدی(ع) و ولادت ایشان پیش آمده بود، همراه با سختگیریها، نیرنگها و تبلیغات قدرت حاکم همه و همه زمینهساز حیرت و سرگردانی مردم شده بود و این یک امر طبیعی است که شرایط خاص موجب تحیّر شود؛ حتّی در روایات امامان(ع) به وقوع این سرگردانی فتنه و اختلاف اشاره شده است؛ چنانکه ابن بابویه قمی (م ۳۸۱ ه .ق.) در کتاب «التبصره من الحیره» و شیخ نعمانی (م ۳۶۰ ه .ق.) در باب دوازدهم، «کتاب الغیبه» نقل کردهاند.
۲. میگویند روایات، ضعیف و ساختگیاند؛ امّا باید دید آیا اینها بین ضعیف و ساختگی فرقی قائلند یا نه؟ جای این پرسش باقی است که چرا و با چه هدفی ناجوانمردانه مسئله وجود حضرت حجّت را که با روایات صحیح ثابت شده است با برخی از روایات درباره «حادثه ولادت» در هم آمیختهاند؟ زیرا روایات «مهدی» فقط در کتب شیعه نقل نشده و راویان همگی اهل تشیّع نبودهاند؛ بلکه کتابهای صحّاح، مسانید و جوامع معتبر حدیثی مانند صحیح ابی داوود و صحیح بخاری و شرحهای آن و مسند احمد بن حنبل و جامع طبرانی نیز همه اینها را نقل کردهاند، سیوطی (م ۹۱۱ ه .ق.)
نیز در کتاب «العرف الوردی»۱۷ همه را از طرق مختلف گرد آورده است.
برزنجی (م ۱۱۰۳ ه .ق.) در کتاب «الإشاعه»۱۸ و شوکانی (م ۱۲۵۰ ه .ق.)
در کتاب «التوضیح»۱۹ گفته که این روایات متواتر است و از معاصران نیز شیخ منصور علی ناصف در کتاب «غایه المأمول»۲۰ این تواتر را نقل کرده است.
در حقیقت این شکّاکان ابله، نابخردانه روایاتی را که از نظر همه مسلمانان چه شیعه و چه سنّی، صحیح و متواتر است، ساختگی و جعلی میدانند و بدین گونه جاهلانه آنچه را که راویان نقل کردهاند اعمّ از حوادث تاریخی، آرای مذاهب و نامهای خاص همه را زیر سؤال میبرند.
۳. برخی برای انکار وجود امام مهدی(ع) و ولادت آن حضرت چنین استدلال کردهاند که شیعیان پس از وفات امام حسن عسکری(ع) درباره مهدی اختلاف حاصل کرده و به هفده گروه ـ به گمان آنها ـ تقسیم شدهاند و سپس چنین نتیجهگیری کردهاند که این اختلاف و انشعاب دلیل بر نبودن امام است.
بد نیست در همین جا اشارهای داشته باشیم به اینکه اختلاف نظر درباره یک موضوع یا یک شخص الزاماً مستلزم پاک کردن صورت مسئله نیست؛ چرا که اگر با این منطق استدلال کنیم، قطعاً هیچ عقیدهای و هیچ دینی وجود نخواهد داشت و سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.
اختلاف همیشه و در همه جا وجود داشته و دارد، در اعتقادات، مسائل تاریخی، حوادث روزمرّه، امور شخصی و حتّی امور جزئی. بسیار دیده شده است که یک فرقه به فرقهها و دستههای گوناگون با جهتگیریها و نظریّات مختلف تقسیم شده است؛ مانند معتزلیان، خوارج، اشعریان و …۲۱
از این گذشته، روایت مشهوری را اهل حدیث از پیامبر(ص) نقل کردهاند که میفرماید:
«… امّت من به هفتاد و سه گروه تقسیم میشوند.»۲۲
باید پرسید محور این اختلاف چیست؟ و آیا چون در مسئله اختلافنظر وجود دارد، باید خود مسئله را نفی و انکار کنیم؟! اگر این منطق درست باشد که هیچ عقیدهای باقی نمیماند، هیچ حقیقتی سالم نمیماند و هیچ کاری درست در نمیآید؛ چون در همه مسائل، اختلاف و انشعاب وجود دارد.
و باز هم باید پرسید که این گروههایی از شیعه که به زعم آنان بعد از وفات امام حسن عسکری(ع) پیدا شدند، کدامند؟ اسمشان چیست؟ رهبرانشان کیانند؟ و …
شهرستانی، محمّد بن عبدالکریم (م ۵۴۸ ه .ق.) در کتاب «الملل و النحل» گفته است:
کسانی که معتقد به امامت امام حسن عسکری(ع) بودند، پس از مرگ وی، یازده گروه شدند که اسامی آنها معروف نیست؛ ولی ما حرفهای آنها را ذکر میکنیم …۲۳
شهرستانی نام این فرقهها را نمیداند و رهبران آنها را نمیشناسد؛ امّا باز هم میگوید یازده فرقه هستند؛ ولی مقلّدان دروغگوی او مانند احسان الهی و پیروانش، تعداد فرقهها را بدون نام و نشان بیشتر از آن ذکر کرده و حتّی یکی از این افرادِ رسوا تعداد آنها را به هفده گروه رسانده است!!
این فرقهها همگی ساخته و پرداخته ذهن آنان است؛ چرا که هیچ یک از این دروغپردازان نه تنها نامی از رهبران و رجال معروف این هفده فرقه نبردهاند؛ بلکه جرئت نکردهاند که اشارهای به زمان و مکان زندگی این گروهها داشته باشند.

پی‌نوشت‌
۱. . عسکری، نجم الدّین، المهدی الموعود المنتظر عند علماء اهل السنّه و الامامیّه، در این کتاب بیشتر از چهارصد حدیث از کتابهای اهل سنّت نقل شده است؛ صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر(ع) در این کتاب بالغ بر شش هزار حدیث از طریق شیعه و اهل سنّت نقل شده است.

۲. . ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج ۳، ص ۹ به بعد.
۳. . برای نقد اندیشه سائح و همفکرانش: ر.ک: جلالی، سیّد محمّدرضا، نقد الحدیث بین الاجتهاد و التقلید، مجلّه تراثنا، سال دوم، ش ۳۲ ـ ۳۳، ۱۴۱۳ ه .ق.

۴. . المعجم المفهرس لالفاظ القرآن، مادّه غیب؛ ابن کثیر دمشقی، همان، ج ۱، ابتدای سوره بقره.
۵. . سوره بقره (۲)، آیات ۱ ـ ۳.
۶. . کتاب الفتن و علامات السّاعه در صحّاح، مسانید و سنن اهل سنّت، برای نمونه ر.ک: ناصف، منصور علی، التّاج الجامع للاصول فی احادیث الرّسول، ج ۵، ص ۳۰۰ به بعد.
۷. . همان، ج ۱، ص ۲۵.
۸. . این بحث در مجلّه «کلیّه الدّعوه الاسلامیّه» در «لیبی» منتشر شده است و چنانکه گفته شد، آقای سیّد محمّدرضا جلالی در مجلّه «تراثنا» آن را نقد کرده است.
۹. . العمیدی، ثامر هاشم، دفاع عن الکافی، ج ۱، ص ۲۰۳ به بعد. او در این پاسخهایی را که علما و ائمّه حدیث به خدشههای ابن خلدون [در روایات مهدویّت] دادهاند، بیان کرده و خود نیز این خدشهها را با روشی علمی و متین پاسخ داده است، به نحوی که در خلال این پاسخها ناآگاهی و عدم شناخت ابن خلدون و پیروان او نسبت به فن روایت و اصول درایه، روشن میگردد.
۱۰. . امینی نجفی، عبدالحسین احمد، غدیر، ج ۳، صص ۳۰۸ ـ ۳۰۹؛ العمیدی، ثامر هاشم، همان، ج ۱، ص ۵۹۳؛ الحسنی، هاشم معروف، سیره الائمّه الاثنی عشر، ج ۲، ص ۵۵۹.
۱۱. . شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان، الارشاد، ص ۳۴۵؛ حسنی هاشم، همان، صص ۳۵۴ ـ ۵۳۸.
۱۲. . عمیدی، ثامر هاشم، همان، ج ۱، ص ۵۶۹.
۱۳. . الهی ظهیر، احسان، الشیعه و التشیّع، فِرق و تاریخ، صص ۲۶۱ ـ ۳۰۱.
۱۴. . التشیّع بین مفهوم الائمّه و المفهوم الفارسی، چاپ دوم، اردن، دار عمار.
۱۵. . نعمانی، محمّد بن ابراهیم، الغیبه، باب ۱۲، الصدر، السیّد محمّد، تاریخ الغیبه الکبری، بحث تمهیدی.
۱۶. . شیخ مفید، همان.
۱۷. . السیوطی، جلال الدّین، الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۲۱۳ به بعد.
۱۸. . حسینی برزنجی، سیّد محمّد بن رسول، الاشاعه لاشراط الساعه، باب سوم، صص ۸۷ ـ ۱۲۲.
۱۹. . شوکانی، محمّد بن علی، التوضیح فی تواتر ما جاء من الاحادیث فی المهدی و الدّجال و المسیح.
۲۰. . ناصف، منصورعلی، غایه المأمول (شرح التّاج الجامع للاصول)، ج ۵، ص ۳۶۰.
۲۱. . اشعری قمی، سعد بن عبدالله، مقالات الاسلامیین، شهرستانی، محمّد بن عبدالکریم، الملل و النحل، نوبختی، ابومحمّد حسن بن موسی، فرق الشّیعه.
۲۲. . ابن ماجه، سنن، کتاب الفتن، باب افتراق الامم، ج ۲، ص ۱۳۲۱.
۲۳. . شهرستانی، محمّد بن عبدالکریم، همان، ج ۱، صص ۱۵۱ ـ ۱۵۲.

همچنین ببینید

گفتگو درباره مهدى (ع)

عبالجبار شراره‏مترجم: مصطفى شفيعى‏پس از اثبات مساله ولادت و وجود مبارك حضرت مهدى، عليه السلام، مطلب ديگرى درباره آن حضرت باقى مى ماند كه ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.