غروه بنی قریظه

b561ae6739ab0a5ec81b630b0f873180 - غروه بنی قریظه

مناسبت ۴ مرداد مصادف با ۲۳ ذی القعده سالروز غره بنی قریظه
هنوز کاملًا افق روشن نشده بود که آخرین سربازان احزاب با ترس و دلهره عجیبى مدینه را ترک کردند. مسلمانان با اینکه در مدّت این محاصره طاقت فرسا، خسته و فرسوده شده بودند؛ امّا هنگام ظهر، جبرئیل فرمود آمد و رسول خدا (ص) را مأمور نمود که کار بنى قریظه را یکسره نماید.

رسول خدا (ص) بلال را فرمود تا در میان مردم اعلام کند که هر کس مطیع و شنواى امر خدا و رسول است، باید نماز عصر را جز در بنى قریظه نخواند: «مَن کان سامعاً مطیعاً یصلّین العصر الّا ببنى قریظه» آنگاه پرچم را به دست حضرت على (ع) داد و با سه هزار نفر از مسلمانان، که ۳۶ اسب داشتند، رهسپار بنى قریظه شدند و سرتاسر دژ بنى قریظه را به محاصره در آوردند. یهودیان از روزنه هاى برج، به پیامبر (ص) فحش و ناسزا مى دادند. امام على (ع) مى خواست از نزدیک شدن پیامبر (ص) به برج جلوگیرى نماید تا آن حضرت ناسزاهاى یهودیان را نشنود؛ امّا پیامبر (ص) فرمود: اگر به آنها نزدیک شوم، دست از فحش و ناسزا برمى دارند.

سپس آن حضرت در پاى قلعه آمد و فرمود: «آیا خداوند شما را خوار و ذلیل نساخت؟» یهودیان گفتند: اى ابوالقاسم! تو که فردى تند زبان نبودى! این سخن چنان رسول خدا (ص) را منقلب کرد که بى اختیار عقب رفت. رسول خدا (ص) ۲۵ روز بنى قریظه را در محاصره داشت تا آنان از محاصره به تنگ آمدند و کعب بن اسد به ایشان گفت:
اى گروه یهود! مى بینید چه بر سرتان آمده است؟

اکنون سه کار را به شما پیشنهاد مى کنم تا هر کدام را خواستید، انتخاب کنید: یا تسلیم شوید و به او ایمان آورید تا خون، اموال و زن و فرزندانتان در امان باشند. سوگند به خدا! برایتان روشن شده است و مى دانید که او پیامبرى مرسل است که نامش در کتابتان آمده است. یا اینکه بیایید فرزندان و زنانمان را بکشیم، آنگاه با شمشیرهاى آخته حمله بریم یا اینکه امشب، که شنبه است، از آن بهره گیریم.

ممکن است محمّد [ص ] و یارانش از حمله ما آسوده خاطر باشند؛ پس حمله ببریم و شبیخون بزنیم؛ امّا یهودیان هیچ کدام از این پیشنهادها را نپذیرفتند، کعب که به شدّت ناراحت شده بود، گفت: پس معلوم مى شود در میان شما، یک نفر دوراندیش و خردمند وجود ندارد.

در ماجراى غزوه بنى قریظه گویا لغزشى از جانب ابولبابه سر زد. او امور داخلى و اسرار مسلمانان را نزد دشمن فاش ساخته بود؛ امّا خود به زودى متوجّه گردید که خیانتى از او سر زده است. از این رو، خود را به یکى از ستون هاى مسجد بست تا توبه اش قبول شد و رسول خدا (ص) او را باز کرد.
بنى قریظه در نهایت، با این شرط که سعد بن معاذ درباره آنان حکم نماید، تسلیم رسول خدا (ص) شدند. سعد بن معاذ که در جنگ خندق زخمى شده بود، در خیمه زنى از قبیله «اسلم» بسترى بود. مردان «اوس» سعد بن معاذ را نزد پیامبر (ص) آوردند. رسول خدا (ص) فرمودند:
«به احترام سعد به پا خیزید و از وى استقبال کنید.» به وى گفتند: اى ابوعمرو! رسول خدا (ص) تو را حَکَم قرار داده است تا درباره اینان حکم کنى. گفت: به عهده میثاق خدا ملتزم هستید که آنچه حکم مى کنم، درباره ایشان اجرا شود؟ گفتند: آرى. گفت: حکم من آن است که مردانشان کشته شوند و مال هایشان قسمت شود و فرزندان و زنانشان اسیر شوند. به روایت ابن اسحاق و دیگران، رسول خدا (ص) گفت: «راستى این حکم تو درباره ایشان- به حکم خدا از بالاى هفت آسمان- بود.»

دلایل برخورد شدید پیامبر اعظم (ص) با بنى قریظه

در اینجا ممکن است این سؤال پیش بیاید که چرا پیامبر اعظم (ص) با بنى قریظه این گونه برخورد شدید داشت؟ چطور آن حضرت با یهودیان بنى قریظه همچون یهودیان پیمان شکن بنى قینقاع و بنى نضیر، رفتار نکرد؟
پیامبر (ص) براى این برخورد شدید، با توجّه به سیره آن حضرت که مى کوشید با مخالفان با مدارا رفتار نماید، بدون شک، دلایلى داشت. برخى از دلایل این برخورد که موجب خوارى و ذلّت یهودیان بنى قریظه گردید، عبارت است از:
۱. پیمان شکنى و توطئه علیه مسلمانان؛
۲. تصمیم حمله به مدینه و درگیرى با رسول خدا (ص) و مسلمانان؛
۳. عمل به قانون جزایى تورات (مجازات مرگ براى محارب)؛
۴. حفظ اساس اسلام و اقتدار حکومت

ماهنامه فرهنگی و هنری موعود

همچنین ببینید

تبشير مسيحي؛ خروج از سنت و سيره حضرت عيسی(ع)

«تبشیر مسیحی» در زمره مهم‌ترین وظایف کلیسا محسوب می‌شود. ریشه این آموزه، به فرمان عیسی(ع) پس از رستاخیز برمی‌گردد که به حواریون گفت: بروید ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *