ابعاد شخصیتی حضرت عباس

7ad089b57a22b6b4366da4c9c915423d - ابعاد شخصیتی حضرت عباس

امام علی علیه السلام بعد از فاطمۀ زهرا علیهاالسلام طبق وصیت همسر با امامه ازدواج کرد و مدتی بعد در صدد برآمد با یکی از زنان که از خانواده ای شجاع و دلیر باشد، ازدواج کندتا…

محمد عابدی

عباس کمالات انسانی را در تمام ابعادش دارد و می تواند الگویی عملی برای جوانان ما باشد از این رو در این بخش به گوشه هایی از شخصیت وی اشاره می‌کنیم. ابعادی که در ضمن احادیث، نقل های تاریخی، زیارت های مأثور و… به آن ها اشاره یا تأکید شده است، مانند:

ایمان
امام صادق علیه السلام می فرمود: «کان عمُّنا العباس بن علی نافِذُ البَصیرَه، صلب الایمان، جاهد مع ابی عبدالله و ابلی بلاءً حسنا و مضی شهیدا»؛ عموی ما عباس بن علی، بصیرتی نافذ و ایمانی استوار داشت و همراه ابا عبدالله جهاد کرد و به نیکویی از امتحان برآمد و شهید شد.(۱)
نمونه ای دیگر از ایمان قوی عباس را می توان در پاسخ عمیق به پدرش در کودکی (که بعد از یک، دو نگفت) مشاهده کرد.

عبادت
اصبغ بن نباته می‌گوید: مردی از بنی ابان را دیدم که چهره اش سیاه شده بود و من می دانستم که قبلاً صورتش سفید بود. از او پرسیدم: چرا چنین شده ای؟ گفت:
من جوانی را کشتم که بین دو چشمانش اثر سجود بود، شبی نخوابیدم مگر این که آمد و مرا به جهنم انداخت.
او گفت: مقتول عباس بن علی بود. (۲)
در مقاتل الطالبین نیز می خوانیم: «بین عینیه اثر السجود» (۳)؛ بین دو چشمانش اثر سجده بود.

ادب
عباس چنان پرورش یافت که در مدت عمرش جز یک مرتبه، برادرش حسین را به اسم صدا نکرد و حتی برادر هم خطاب نمی‌کرد و می‌گفت: سیدی و مولای.

شفاعت
در معالی السبطین می خوانیم: در روز قیامت حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام می فرماید: از فاطمه بپرس برای شفاعت امت چه داری؟ علی سؤال را مطرح می‌کند و فاطمه علیهاالسلام می فرماید: یا امیرالمؤمنین «کفانا لاجل هذا المقام الیدان المقطوعتان من ابنی العباس»(۴)؛ ای امیر مؤمنان! برای این مقام دو دست قطع شده از فرزندم عباس، ما را کفایت می‌کند.

ولایت پذیری
عباس در روز عاشورا ضمن تهییج برادران به نبرد، آنان را به نکته ای ظریف توجه می دهد و می‌گوید:
امروز روزی است که باید بهشت را بگیریم و جان خود را فدای سید وامام خود نماییم… ای برادران من! امروز در جان نثاری تقصیر نکنید و کوتاهی ننمایید و خیال نکنید که حسین برادر ماست و ما پسران یک پدر هستیم، نه چنان است. آن بزرگوار امام و سید و بزرگ و پیشوای ما بوده و حجت خداوند عالمیان در روی زمین و فرزند حضرت فاطمۀ زهرا علیهاالسلام و نور دیدۀ حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله است.(۵)

بصیرت
عباس نه تنها ولایت مدار بود که بصیرت و آگاهی دینی نیز داشت و ولایت را نیز از این دیدگاه بر جانش مقدم می‌کرد. ابو مخنف می‌گوید: ابن زیاد به پسر سعد نوشت: «در قتل حسین عجله کن مگر آن که با یزید بیعت کند.» آن گاه نامه را به دست شمر داد تا به کربلا برساند. عبدالله بن ابی محلّ بن حزام بن خالد از جای برخاست و گفت: ای امیر! علی بن ابی طالب عمۀ مرا که ام البنین است، تزویج کرد و از او چهار پسر آورد و این چهار پسر اکنون با حسین بن علی علیهماالسلام هستند، از تو می خواهم نامه ای به عنوان امان برای او بنویسی. ابن زیاد قبول کرد و شمر هم که از قبیله ی ام البنین بود، به پاخاست و مطلب را تأکید کرد. ابن زیاد امان نامه ای نوشت و به عبدالله بن ابی محل داد و او نیز نامه را به آزاد کردۀ خود داد که به کربلا برساند. چون نامه را تسلیم قمر بنی هاشم علیه السلام کرد، آن حضرت فرمود: به خالوی ما بگو ما را نیازی به امان نیست. امان خدا بهتر از امان فرزند سمیه است. سید نیز در لهوف می نویسد: شمر عقب خیمه ها آمد و فریاد کرد:
«أین بنو اختنا عباس و عبدالله و جعفر و عثمان»، کسی به او جواب نداد. امام حسین علیه السلام فرمود: او را جواب دهید هر چند مرد فاسقی است. حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس بیرون آمد و فرمود: چه می‌گویی؟ شمر گفت: خواهر زادگان من، شما در امان هستید، بیهوده خود را به کشتن ندهید.
عباس فرمود: لعنت خدا بر تو باد و بر امانی که برای ما آورده ای. ای دشمن خدا آیا امر می‌کنی ما از برادر و از سید و مولای خود حسین فرزند فاطمه دست برداریم. و داخل در اطاعت اولاد زنا و فرزندان لعین ها شویم.(۶)
فناداه العباس بن علی: تبت یداک یا شمر لعنک الله و لعن ما جئت به من امانک هذا یا عدواللّه أتامرنا ان نترک اخانا الحسین ابن فاطمه و ندخل فی طاعه اللعنا و اولاد اللعنا….

فداکاری
السلام علی العباس بن امیرالمؤمنین، المواسی اخاه بنفسه؛ سلام بر عباس؛ فرزند امیر مؤمنان که جانش را در راه فداکاری به برادرش تقدیم کرد.(۷)

این فقره، بخشی از زیارت نامۀ منسوب به ولی عصر (عج) است و در زیارت نامه های دیگر نیز بارها به این گونه عبارات برمی خوریم. از جمله در زیارت نقل شده از امام صادق علیه السلام می خوانیم: نِعم الأخ المواسی؛ چه خوب برادری که فداکاری کرد!… (۸) و صحنۀ کربلا آکنده از فداکاری های فرزند علی علیه السلام است تا آن جا که دست راستش را از تن جدا می‌کنند و او می فرماید: به خدا قسم اگر چه دست راستم را جدا کرید من همچنان از دین خود حمایت می‌کنم.
والله ان قطعتم یمینی // انّی احامی ابدا عن دینی // و عن امام صادق الیقین

شجاعت
گویی عباس ذخیرۀ علوی برای کربلاست و علی علیه السلام به شجاعت های او چشم امید دوخته است.
زینب کبری علیهاالسلام می فرماید: شب عاشورا از خیمه خارج شدم تا به خیمۀ برادرم حسین علیه السلام بروم، چون او را مشغول عبادت دیدم به سوی خیمۀ دیگر برادرانم رفتم. دیدم که پسر عموها و برادران و برادرزاده هایم گرد هم حلقه زده‌اند و عباس نیز در وسط آنان قرار دارد. مانند شیر، نیم خیز بر روی دو پا نشسته و سخن می‌گفت:… فردا چه خواهید کرد؟… بدانید که اصحاب برادرم نسبت به ما غریبه‌اند و بار سنگین مرد همیشه بر دوش اهل خود اوست. فردا شما باید در شهادت پیش قدم شوید و نگذارید آنان بر شما در نبرد سبقت بگیرند.» عباس آن شب به پاسداری و نگهبانی خیام حسینی مشغول بود و تا صبح لحظه ای به خواب نرفت.
دشمن از ترس برق شمشیر حضرت ابوالفضل علیه السلام نه تنها قدرت شبیخون و حمله به آنان را نیافت بلکه به خواب نیز نرفت… آری عباس در روز عاشورا سوار بر اسب، اطراف خیام می‌گشت و نگهبانی می‌کرد و مراقب بود تا دشمن جلو نیاید. در این هنگام زهیر بن قین یکی از یاران با وفای امام حسین علیه السلام نزد ابوالفضل العباس آمد و گفت: در این ساعت آمده ام تا تو را به یاد سخن پدرت علی علیه السلام بیندازم… پدرت هنگامی‌که می خواست با مادرت ام البنین ازدواج کند، به برادرش عقیل فرموده بود: زن شجاعی از خاندان شجاع برایم پیدا کن، زیرا می خواهم فرزند شجاعی از او به دنیا بیاید و حامی و ایثارگری فداکار برای برادرش حسین علیه السلام باشد….
غیرت عباس با شنیدن این سخن به جوش آمد و چنان پا در رکاب زد که تسمۀ رکاب قطع گردید و فرمود: ای زهیر آیا با این سخن می خواهی به من جرأت بدهی؟ سوگند به خدا هرگز دست از برادرم بر نداشته و در حمایت از او کوتاهی نخواهم نمود. به خدا قسم چیزی به تو نشان دهم که هرگز ندیده ای! و در پس این سخن بود که به صف دشمن حمله کرد و عدۀ زیادی از جمله مارد بن صدیف ثعلبی؛ قهرمان بی بدیل دشمن را به خاک افکند. (۹)

پی نوشت :
۱) زندگانی ابوالفضل العباس، ص ۳۴.
۲) داستان دوستان، ج ۲، ص ۲۳۴، داستان ۱۶۴. نقل از دین و تمدن، محمدعلی حومانی لبنان؛ چهرۀ درخشان قمر بنی هاشم، ج ۱، ص۱۹۰. «العباس الاکبر و یدعی السقا و یکنی… و کان صاحب رایه الحسین یوم کربلا» تاریخ خمیس، ج ۲، ص ۲۸۴.
۳) تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸.
۴) العباس، مقرم، ص ۷۶.
۵) مقاتل الطالبین، ص ۳۳.
۶) سوگنامۀ آل محمد، نقل از معالی السبطین، ج۱، ص ۴۵۲؛ مولد العباس، ص ۸۸.
۷) محن الابرار، ترجمۀ عاشر بحار، ص ۲۷۹، نقل از چهرۀ درخشان قمر بنی هاشم، ج ۱، ص ۱۹۲.
۸) ارشاد مفید، ص ۲۳۰؛ انساب الاشراف، ج۱، ق ۱؛ ابصار العین فی انصار الحسین، ص ۲۷؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج ۱، ص ۲۳۶ و به نوعی دیگر در عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب ج۱، ص ۲۸۶.
۹) بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۶۶.
۱۰) مفاتیح الجنان.
۱۱) شخصیت فرماندار بزرگ اسلام، حضرت ابی الفضل العباس، سید حسن صدر، ص ۱۰۴ و ۳۸؛ چهرۀ درخشان قمر بنی هاشم، ج ۱، ص ۲۰۸ و ۲۰۷
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره۱۰.

همچنین ببینید

از حسین تا مهدی

از حسین ع تا مهدی علیه السلام

عبدالله‌بن شريك در ضمن حديثي طولاني نقل مي‌كند كه امام حسين(ع) بر گروهي ديگر از …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *