«باب» و جریان شناسی انحرافی «بابیت»

830654fd5d968b7afadb8ca03e3aa03a - «باب» و جریان شناسی انحرافی «بابیت»

از آن روی که واژهِ مقدس”باب” (با تعابیر مختلف دیگری که دارد) دستاویزی برای ادعاهای ناصواب عده ای در طول تاریخ مسلمانان به ویژه در قرن سیزدهم گشته و گمراهی و ارتداد بسیاری را به دنبال داشت، در این مقاله به بازخوانی مسألهِ “باب” و مدعیان و مصادیق راستین آن پرداخته، تعدادی از مدعیان دروغین”بابیت” در عصر حضور و غیبت معرفی گردیده‌اند.

 

 

مقدمه
عنوان‌ “باب” لقبی‌ مقدّس‌ دراحادیث‌ و روایات‌ رسیده‌ از پیامبر و اهل‌ بیت‌ اطهار(ع) است‌ و افرادی‌ از اصحاب‌ برجستهِ‌ پیشوایان‌ معصوم(ع) به‌ خاطر ویژگی‌هایی‌ که‌ بر شمرده‌ خواهد شد، به‌ عنوان‌ “باب” خوانده‌ می‌شدند.
در این‌ میان، عدّه‌ای‌ جهت‌ رسیدن‌ به‌ امیال‌ و هواهای‌ نفسانی‌ خویش، از این‌ واژهِ‌ مقدّس‌ در تعالیم‌ دینی‌ و شیعی، بهره‌ جسته‌ و به‌ دروغ‌ خود را “باب‌ ائمّه” معرّفی‌ کرده‌اند.
البتّه‌ خوانندگان‌ محترم‌ بر این‌ امر آگاهند که‌ در طول‌ تاریخ، عدّه‌ای‌ با ادّعای‌ دروغینِ “الوهیّت”، “ربوبیّت”، “نبوّت” و “امامت”، هم‌ خود از راه‌ حق‌ منحرف‌ شدند و هم‌ عدّه‌ای‌ از مردم‌ ناآگاه‌ یا مغرض‌ و سود جو را به‌ انحراف‌ کشاندند.
در جریان‌شناسی‌ انحرافی‌ “بابیّت” دقیقاً تکرار همین‌ نکته‌ را می‌بینیم. از این‌ رو، بر عالمان‌ دین‌ و دست‌ اندرکاران‌ امور دینی‌ – فرهنگی‌ فرض‌ است‌ که‌ ضمن‌ بازخوانی‌ تاریخ‌ گذشته، به‌ شناسایی‌ زمینه‌های‌ این‌ نوع‌ انحراف‌ در عصر کنونی‌ پرداخته‌ و با اطّلاع‌ رسانی‌ لازم‌ و هشدار به‌ هنگام، از پیدایش‌ “بابیّت” دروغین‌ و گرایش‌ به‌ آن‌ جلوگیری‌ به‌ عمل‌ آید.
اینک‌ با توجّه‌ به‌ اهمیّت‌ مسأله، و تناسب‌ مباحث‌ گذشته، در بخش‌ معرّفی‌ فرقه‌های‌ انحرافی‌ در مورد حضرت‌ مهدی(ع) – که‌ از فرقهِ‌ ضالهِ‌ “بابیّه” سخن‌ به‌ میان‌ آمد – در این‌ نوشتار به‌ مسألهِ‌ “باب” به‌ عنوان‌ لقبی‌ ارزشمند و از “ابواب” و “بوّاب” به‌ عنوان‌ انسان‌های‌ برجسته‌ سخن‌ خواهیم‌ گفت‌ و سپس‌ با شناسایی‌ اجمالی‌ مدّعیان‌ دروغین‌ بابیّت‌ در عصر حضور و غیبت، عدّه‌ای‌ را معرّفی‌ خواهیم‌ کرد.

“باب” صفتی‌ برجسته‌
“باب” یا “باب‌ الله” در برخی‌ از احادیث‌ اسلامی‌ به‌ عنوان‌ صفت‌ پیامبر اکرم(ص) و دوازده‌ امام‌ معصوم(ع) به‌ کار گرفته‌ شد. چنان‌ که‌ واژه‌های‌ دیگری‌ مانند: “صراط”، “سبب”، “طریق” و “سبیل” که‌ همه‌ تعبیرهای‌ دیگری‌ از “باب‌ اللّه” اند، برای‌ ائمّه(ع) به‌ کار رفته‌ است.۱
امام‌ باقر(ع) به‌ پیامبر(ص) لقب‌ “باب‌ اللّه” و “سبیل‌ اللّه” داده‌ است:
“انّ رسول‌ اللّه(ص) بابُ الله‌ الذین‌ لایؤ‌تی الا منه‌ و سبیله‌ الذی- من‌ سلکه‌ وصل‌ الی‌ اللّه”.۲
حضرت‌ علی(ع) نیز، در چند روایت‌ به‌ “باب” و “باب‌ اللّه” و “باب‌ الجنّه” خوانده‌ شده‌ است. مانند:
“انّ علیّاً بابٌ فتحه‌ اللّه‌ فمن‌ دخله‌ کان‌ مؤ‌مناً”.۳
“انّ علیّاً بابٌ من‌ ابواب‌ الهدی‌ فمن‌ دخله‌ کان‌ مؤ‌مناً”.
“انّ علیّاً بابٌ من‌ ابواب‌ الجنّه‌ فمن‌ دخل‌ بابَه‌ کان‌ مؤ‌مناً”.۴
“انا مدینه‌ العلم‌ و علی-ّ بابها فمن‌ اراد العلم‌ فلیأت‌ الباب”.
این‌ حدیث‌ صحیح‌ و متواتر است.۵
فردوسی‌ آن‌ را چنین‌ معنی‌ کرده‌ است:
که‌ من‌ باب‌ علمم‌ علیَم‌ در است‌ ‌درست‌ این‌ سخن‌ گفت‌ پیغمبر است‌
و مولانا جلال‌ الدین‌ رومی‌ آن‌ را چنین‌ تفسیر کرده‌ است:
چون‌ تو بابی‌ آن‌ مدینهِ‌ علم‌ را چون‌ شعاعی‌ آفتاب‌ حلم‌ را
باز باش‌ ای‌ باب‌ بر جویای‌ باب‌ تا رسند از تو قشور اندر لباب‌
باز باش‌ ای‌ باب‌ رحمت‌ تا ابد بارگاه‌ اله‌ کفواً احد
در حدیثی‌ معروف‌ که‌ به‌ روایت‌های‌ گوناگون‌ و در حدّ تواتر در کتاب‌های‌ حدیثی‌ اهل‌ سنّت‌ و شیعه‌ نقل‌ شده‌ است، پیامبر(ص) خود را شهر علم، حکمت، فقه، بهشت‌ و خانهِ دانش‌ و حکمت‌ (“مدینه‌العلم”، “مدینه‌الحکمه”، “مدینه‌الفقه”، “مدینه‌الجنّه” و “دارالعلم”، “خزانه‌العلم”، “دارالحکمه”) و حضرت‌ علی(ع) را “باب” آن‌ خوانده‌ است.۶
“باب‌ مدینه‌ العلم”، عنوانی‌ است‌ که‌ حضرت‌ رسول(ص) به‌ امام‌ علی(ع) داد و فرمود:
چنان‌ که‌ در حدیث‌ دیگر، پیامبر(ص) حضرت‌ علی(ع) را “باب‌ خدا” و “باب‌ خود” نامیده‌ است.۷
“باب‌ الجنه” کنایه‌ از امام‌ حسین(ع) است. پیامبر اکرم(ص) فرمود:
“الا و انّ الحسین‌ باب‌ من‌ ابواب‌ الجنّه‌ من‌ عانده‌ حرّم‌ اللّه‌ علیه‌ ریح‌ الجنّه”.۸

ابواب‌ الله‌
در احادیث‌ و روایات‌ تفسیری، اهل‌ بیت‌ اطهار و امامان‌ معصوم(ع) – که‌ واسطهِ‌ میان‌ خدا و خلق‌اند – “ابواب‌ الله” خوانده‌ شده‌اند؛ هم‌ چنان‌ که‌ از آنان‌ به‌ “طریق” و “سبیل” و “سبب” و “صراط” تعبیر شده‌ است. امام‌ سجاد(ع) در معرّفی‌ خود و اهل‌ بیت‌ اطهار(ع) می‌فرماید:
“نحن‌ ابواب‌ اللّه‌ و نحن‌ الصراط‌ المستقیم‌ و نحن‌ عیبه‌ علمه”۹.
حضرت‌ علی(ع) می‌فرماید:
“نحن‌ الشعار والاصحاب‌ والخزنهُ والابواب‌ ولاتؤتی‌ البیوت‌ الا من‌ ابوابها”.۱۰
جملهِ‌ اخیر آن‌ حضرت، اشاره‌ای‌ است‌ به‌ آیهِ‌ شریفهِ:
“لیس‌ البرّ بأن‌ تأتوا البیوت‌ من‌ ظهورها ولکنّ البرّ من‌ اتّقی‌ و اُتوا البیوت‌ من‌ ابوابها”.۱۱
برخی‌ از مفسّران‌ نیز مقصود از “ابواب” را در این‌ آیه، ائمّه(ع) دانسته‌اند که‌ “طریق” و “بابِ” راه‌ یافتن‌ به‌ مدینهِ‌ علم‌ پیامبرند.۱۲
از حضرت‌ رضا(ع) معنای‌ “ماء” را در آیهِ‌ “اًن‌ ا‌صبح‌ ماوِ‌کم‌ غوراً فمن‌ یأتیکم‌ بماء معین”۱۳ پرسیدند و او در پاسخ‌ فرمود: “ماوِ‌کم‌ ابوابکم‌ اَی الائمّه‌ والائمّه‌ ا‌بواب‌ الله”.۱۴ در این‌ تفسیر “ماء” در معنای‌ مجازی‌ به‌ کار رفته‌ است؛ یعنی‌ آب‌ وسیلهِ‌ حیات‌ است‌ و اگر آب‌ها بخشکند، راه‌ حیات‌ بسته‌ است. امامان‌ معصوم(ع) مانند آبی‌ هستند که‌ حیات‌ معنوی‌ مردم‌ به‌ ایشان‌ وابسته‌ است‌ و در حقیقت‌ ابواب‌ وصول‌ به‌ حیات‌ معنوی‌ و واقعی‌اند و اگر در جهان، امام‌ و حجّتی‌ نباشد، باب‌ حیات‌ معنوی‌ مسدود است‌ و کسی‌ “ماء مَعین” یا آب‌ گوارای‌ زندگی‌ معنوی‌ را به‌ انسان‌ها نخواهد چشاند.

ابواب‌ ائمّه(ع)
در زمان‌ حضور ائمّه(ع)، افرادی‌ از صحابه‌ به‌ عنوان‌ “باب” آنان‌ معرّفی‌ شده‌اند. گویا این‌ تعبیر در زمان‌ ائمه(ع) رواج‌ داشت، هرچند در سخنان‌ خود ائمه(ع) و در کتاب‌های‌ رجال‌ از آنان‌ با عنوان‌ “باب” تعبیر نشده‌ است، ولی‌ در کتب‌ تراجم‌ و مناقب‌ امامان‌ شیعه(ع) (مانند کتاب‌ مناقب‌ آل‌ ابی‌طالب۱۵ و الفصول‌ المهمّه‌ فی- معرفه‌ احوال‌ الائمّه(ع)۱۶ و…) از عدّه‌ای‌ به‌ عنوان‌ “باب” یا “بوّاب” تعبیر شده‌ است. مانند: سلمان‌ “باب‌ حضرت‌ علی(ع)”، سفینه‌ “باب‌ امام‌ حسین(ع)”، ابوخالد کابلی‌ و یحیی‌ بن‌ امّ الطویل‌ “باب‌ امام‌ سجّاد(ع)” و افرادی‌ دیگر که‌ خود را به‌ دروغ‌ باب‌ ائمّه(ع) معرّفی‌ می‌کردند، مذمّت‌ شده‌اند و مورد تکذیب‌ و نفرین‌ قرار گرفته‌اند.
دستهِ‌ اوّل، آنانی‌ بودند که‌ با ائمّه‌ ارتباط‌ خاص‌ داشتند، و علاوه‌ بر بهره‌وری‌ از علوم‌ و معارف‌ ائمه(ع)، در برخی‌ امور وکیل‌ و مباشر کارهای‌ ایشان‌ و در شرایط‌ حسّاس‌ سیاسی، واسطهِ‌ ائمّه(ع) و پیروان‌ آنان‌ بوده‌اند. برای‌ نمونه: ابوخالد کابلی‌ و یحیی‌ بن‌ ام‌ الطویل‌ از یاران‌ نزدیک‌ امام‌ سجّاد(ع) و سال‌ها در خدمت‌ آن‌ حضرت‌ بودند.
جابر بن‌ یزید جُعفی‌ از اصحاب‌ سرّ اهل‌ بیت‌ و از نزدیکان‌ امام‌ باقر(ع) بود.
مفضّل‌ بن‌ عمر، که‌ بنا بر روایات، از علوم‌ ائمّه(ع) آگاهی‌ داشته‌ و مورد توجّه‌ خاص‌ امام‌ صادق(ع) بوده‌ است، به‌ نمایندگی‌ از آن‌ حضرت‌ به‌ کارهای‌ شیعیان‌ رسیدگی‌ می‌کرد و در منازعات‌ مالی‌ ایشان‌ برای‌ رفع‌ اختلاف، به‌ وکالت‌ از آن‌ حضرت، اموالی‌ پرداخت‌ می‌کرد. وی‌ هم‌چنین‌ مباشر کارهای‌ مالی‌ امام‌ کاظم(ع) بود و آن‌ حضرت‌ خود شخصاً پرداخت‌های‌ مالی‌ شیعیان‌ را نمی‌پذیرفت.
از سوی‌ دیگر، در کتاب‌های‌ سیره‌ و تاریخ، نوّاب‌ اربعهِ‌ امام‌ زمان(ع) در دورهِ‌ غیبت‌ صغری‌ نیز “باب” خوانده‌ شده‌اند. طبرسی‌ از آنان‌ به‌ عنوان‌ “الابواب‌ المرضیون‌ و السّفراء الممدوحون” نام‌ می‌برد.۱۷ ابن‌ اثیر دربارهِ‌ حسین‌ بن‌ روح‌ نوبختی، یکی‌ از نوّاب‌ اربعه، می‌گوید که‌ امامیه‌ او را “باب” می‌نامیدند.۱۸
عثمان‌ بن‌ سعید عمروی، محمّد بن‌ عثمان‌ و حسین‌ بن‌ روح‌ نوبختی‌ گذشته‌ از سفارت‌ امام‌ زمان(ع) به‌ عنوان‌ باب‌های‌ امام‌ جواد، امام‌ هادی‌ و امام‌ عسکری(ع) نیز نام‌ برده‌ شده‌اند و در روایات‌ بر وثاقت، علم‌ و نزدیکی‌ آنان‌ به‌ ائمه(ع) تصریح‌ شده‌ است.۱۹

“ابواب” امام‌ مهدی(ع)
علاوه‌ بر نوّاب‌ اربعه‌ که‌ هر یک‌ پس‌ از دیگری، باب‌ حضرت‌ حجّت(ع) بودند، کسانی‌ دیگر نیز به‌ “باب” معروف‌ هستند؛ او در عصر خود، از ثقات‌ و برجستگان‌ شیعه‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و به‌ دست‌ سفرای‌ اربعه‌ توقیعات‌ به‌ نام‌ آن‌ها از طرف‌ حضرت‌ مهدی(عج) صادر گشته‌ است.
برخی‌ از بزرگان‌ شیعه‌ که‌ در کتاب‌های‌ تراجم‌ و مناقب‌ از آن‌ها به‌ “باب” تعبیر شده‌ است، عبارتند از:
۱- ابوالحسین، محمدبن‌ جعفر اسدی‌ کوفی‌ رازی، باب‌ حضرت‌ حجّت(عج) در “ری”؛ اردبیلی‌ (صاحب‌ جامع‌ الرواه) می‌گوید: “کان‌ احد الا‌بواب”.۲۰
۲- ابوعلی، احمدبن‌ اسحاق‌ اشعری‌ قمی‌ از اصحاب‌ حضرت‌ جواد(ع) و علی‌الهادی(ع) و باب‌ حضرت‌ حجّت(عج) در قم؛ وی‌ به‌ خدمت‌ حضرت‌ حجّت(عج) رسید و باب‌ امام‌ در قم‌ بود.۲۱
۳- ابراهیم‌ بن‌ محمد همدانی، باب‌ امام‌ مهدی(عج) که‌ چهل‌ بار حج‌ انجام‌ داده‌ است.۲۲
۴- ابواسحاق‌ ابراهیم‌ بن‌ مهزیار اهوازی، باب‌ امام(ع)؛ کشی‌ دربارهِ‌ او می‌گوید:
“و کان‌ وکیل‌ الناحیه‌ و کان‌ الا‌مر یدور علیه”.۲۳
۵- احمدبن‌ حمزه‌بن‌ الیسع‌ قمی، باب‌ امام‌ حجّت(عج).۲۴
۶- ابوهاشم، داوود بن‌ القاسم‌ بن‌ اسحاق‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ جعفر بن‌ ابی‌طالب، باب‌ حضرت‌ حجّت(عج).۲۵
۷- محمدبن‌ علی‌ بن‌ بلال‌ از اصحاب‌ حضرت‌ حجّت‌بن‌ الحسن(عج)؛ سیّدبن‌ طاووس‌ در ربیع‌ الشیعه‌ می‌گوید: “من‌ السفراء الموجودین‌ فی‌ الغیبه‌ الصغری‌ والابواب‌ المعروفین‌ الذی‌ لایختلف‌ الاِمامیه‌ القائلون‌ بامامه‌الحسن‌ بن‌ علی- فیهم”.۲۶
۸- ابومحمد الوجنائی، باب‌ امام‌ حجّت(عج).
۹- محمدبن‌ ابراهیم‌ بن‌ مهزیار؛ اردبیلی‌ می‌گوید: وی‌ نیز مانند پدرش، ابراهیم‌ بن‌ مهزیار، از ابواب‌ امام‌ و وکیل‌ آن‌ حضرت‌ بود.۲۷
۱۰- عمر اهوازی‌ از ابواب‌ حضرت‌ حجّت(عج).
۱۱- ابوجعفر، عبدالله‌ ا‌بو غانم‌ قزوینی‌ که‌ به‌ نام‌ وی‌ از حضرت‌ حجّت(عج) توقیع‌ صادر گردید. وی‌ باب‌ امام(ع) در قزوین‌ بود.۲۸

یادآوری‌
۱- چنان‌ که‌ سید محسن‌ عاملی‌ امین‌ گفته‌ است: ظاهراً نوّاب‌ اربعه‌ که‌ به‌ باب‌ امام‌ نیز معروف‌ هستند دارای‌ نیابت‌ عامه‌ بودند و دیگر سفرا و ابواب‌ امام، دارای‌ سفارت‌ و وکالات‌ در امور خاصّه‌ بودند.۲۹
۲- برخی‌ بر این‌ عقیده‌اند که‌ اگرچه‌ تعبیر “باب” در برخی‌ از کتب‌ تراجم، مناقب‌ و سِیَر ائمّه(ع) برای‌ یاران‌ نزدیک‌ و خاصّ ایشان‌ به‌ کار رفته، ولی‌ در سخنان‌ خود پیشوایان‌ معصوم(ع) و سپس‌ در نوشته‌های‌ محدّثان‌ و رجالیان، از به‌ کار بردن‌ آن‌ در مفهوم‌ مثبت، پرهیز می‌شده‌ است؛ هم‌چنان‌ که‌ نوّاب‌ اربعه‌ را نیز عموماً، “سفراء” و “وکلاء” می‌خوانده‌اند و از نمایندگان‌ امام‌ کاظم(ع) به‌ “قوّام” تعبیر می‌کرده‌اند.
در مقابل‌ از کسانی‌ چون‌ نمیری‌ و شلمغانی، به‌ عنوان‌ مدّعیان‌ “بابیّت” نام‌ می‌برده‌اند. البتّه‌ اصل‌ وجود واسطه‌ میان‌ امام‌ و شیعیان، چه‌ در زمینهِ‌ بیان‌ احکام‌ و معارف‌ دینی‌ و چه‌ در امورمالی، هیچ‌ گاه‌ انکار نشده‌ است.۳۰

بابیّت‌ دروغین‌
چنان‌ که‌ اشارت‌ رفت، در عصر حضور کسانی‌ خود را به‌ دروغ‌ باب‌ ائمّه(ع) معرّفی‌ کرده‌ و بدین‌ سبب‌ به‌ تکذیب‌ و نفرین‌ ایشان‌ گرفتار شده‌اند. در این‌ بخش‌ از نوشتار، به‌ شناسایی‌ برخی‌ از این‌ افراد در عصر حضور و غیبت‌ می‌پردازیم‌ تا ضمن‌ اطّلاع‌ رسانی‌ تاریخی، هشداری‌ باشد برای‌ شناختن‌ و دوری‌ جستن‌ از مدّعیان‌ دروغین‌ بابیّت‌ یا وکالت‌ و نیابت‌ خاصّه‌ در این‌ عصر – که‌ از راه‌های‌ گوناگون‌ مانند: اینترنت‌ به‌ فعّالیّت‌ و انحراف‌ مردم‌ می‌پردازند – و در نتیجه‌ بستن‌ راه‌های‌ نفوذ و ترویج‌ باطل.
برخی‌ از مدّعیان‌ دروغین‌ بابیّت‌ در عصر حضور عبارتند از:
۱- علی‌ بن‌ حسکه‌
۲- قاسم‌ یقطینی‌
۳- محمدبن‌ فراست‌
۴- ابن‌ بابا؛
کشّی‌ در کتاب‌ رجال۳۱ از این‌ چهارتن‌ به‌ عنوان‌ افرادی‌ نام‌ می‌برد که‌ ضمن‌ نشر اندیشه‌های‌ انحرافی، مدّعی‌ بابیّت‌ امام‌ عسکری‌ و امام‌ رضا (ع) بوده‌اند، ولی‌ ائمّه(ع) آنان‌ را به‌ شدّت‌ رد کرده‌ و شیعیان‌ را از تماس‌ با ایشان‌ برحذر داشته‌اند.

برخی‌ از مدّعیان‌ دروغین‌ “بابیّت” در عصر غیبت‌
در میان‌ شیعیان، گروهی‌ از همان‌ آغاز غیبت‌ به‌ کذب‌ و افترا، ادّعای‌ بابیت‌ و سفارت‌ نمودند که‌ برخی‌ از آن‌ها عبارتند از:
۱- ابومحمد شریعی؛ وی‌ که‌ از اصحاب‌ امام‌ یازدهم(ع) بود، نخستین‌ شخصی‌ است‌ که‌ “بابیّت” را به‌ دروغ‌ مدّعی‌ گردید و این‌ مقام‌ را به‌ خود نسبت‌ داد.۳۲
۲- محمدبن‌ نصیر نمیری؛ مؤ‌سّس‌ فرقهِ‌ “نصیریه” که‌ پس‌ از ابومحمد شریعی‌ ادّعای‌ بابیّت‌ نمود و از غلات‌ است‌ و حضرت‌ حجّت(عج) او را لعن‌ فرمود، هنگام‌ مرگ‌ زبانش‌ سنگین‌ شد، به‌ گونه‌ای‌ که‌ وقتی‌ پیروانش‌ از او پرسیدند باب‌ بعد از تو کیست؟ او با لکنت‌ گفت: احمد. پیروانش‌ مقصود او را که‌ غرض‌ کدام‌ احمد است، نفهمیدند و به‌ سه‌ فرقه‌ تقسیم‌ شدند؛ فرقه‌ای‌ گفتند: مقصود او احمد فرزندش‌ است‌ و فرقهِ‌ دوم‌ گفتند: احمدبن‌ موسی‌ بن‌ الفرات‌ است‌ و فرقهِ‌ سوم‌ به‌ احمدبن‌ ابی‌ الحسین‌ بن‌ بشر گرویدند و هر سهِ‌ آنان‌ ادّعای‌ بابیّت‌ نمودند.۳۳
۳- حسین‌ بن‌ منصور حلاج، عارف‌ مشهور، از مدّعیان‌ بابیّت.۳۴
۴- ابوجعفر، محمدبن‌ علی‌ شلمغانی‌ معروف‌ به‌ ابن‌ ابی‌ العزاقر از مدّعیان‌ بابیّت.۳۵
۵- ابوبکر، محمدبن‌ احمدبن‌ عثمان‌ بغدادی، برادرزادهِ‌ ابوجعفر محمدبن‌ عثمان‌ بن‌ سعید عمری‌ سفیر دوم‌ حضرت‌ حجّت(عج) از مدّعیان‌ بابیّت.۳۶
۶- احمدبن‌ هلال‌ کرخی‌ (۱۸۰-۲۶۷ه .ق) از مدّعیان‌ بابیّت؛ دربارهِ‌ وی‌ گفته‌اند: “کان‌ غالیاً متّهماً فی- دینه… ورد فیه‌ ذموم‌ عن‌ سیّدنا ا‌بی- محمد العسکری-“.۳۷
۷- ابودلف‌ مجنون، محمدبن‌ مظفّر الکاتب‌ ازدی، صاحب‌ کتاب‌ “اخبارالشعراء” از مدّعیان‌ بابیّت.۳۸
۸- عبدالله‌ بن‌ میمون‌ القداح‌ در سال‌ ۲۵۱ ه .ق‌ مدّعی‌ نیابت‌ خاصه‌ گردید.
۹- یحیی‌ بن‌ زکرویه‌ (ذکرویه) در سال‌ ۲۸۱ ه .ق‌ مدّعی‌ نیابت‌ خاصه‌ و باب‌ امام‌ گردید.
۱۰- محمدبن‌ سعد شاعر کوفی‌ متوفّای‌ سال‌ ۵۴۰ ه .ق‌ مدّعی‌ باب‌ امام‌ گردید.
۱۱- احمدبن‌ حسین‌ رازی‌ متوفّای‌ سال‌ ۶۷۰ ه .ق‌ مدّعی‌ باب‌ امام‌ گردید.
۱۲- سید شرف‌ الدین‌ ابراهیم‌ متوفّای‌ سال‌ ۶۶۳ ه .ق؛ مدّعی‌ نیابت‌ خاصه‌ و باب‌ امام‌ گردید. سپس‌ مدّعی‌ امامت‌ شد. از شیراز به‌ خراسان‌ رفته، مدّتی‌ در خراسان‌ بود و هنگام‌ برگشتن‌ به‌ شیراز داعیهِ‌ خود را آشکار کرد.۳۹
۱۳- حسین‌ بن‌ علی‌ اصفهانی‌ کاتب‌ متوفّای‌ ۸۵۳ ه .ق‌ صاحب‌ کتاب‌ “ادب‌ المرء”.
۱۴- علی‌ بن‌ محمد سجستانی‌ بغدادی‌ متوفّای‌ سال‌ ۸۶۰ ه .ق‌ صاحب‌ کتاب‌ “ایقاظ”.
۱۵- محمد نوربخش، رئیس‌ و مؤ‌سّس‌ فرقهِ‌ نوربخشیه‌ (۷۹۵ – ۸۹۶ ه .ق)؛ در سال‌ ۸۲۶ ه .ق‌ مدّعی‌ نیابت‌ و باب‌ امام‌ گردید و سپس‌ مهدویت‌ خود را اعلام‌ نمود.
۱۶- سیّد محمد هندی‌ متوفّای‌ سال‌ ۹۸۷ ه .ق؛ وی‌ که‌ ادیب‌ و شاعر بود، در مشهد می‌زیست‌ و مدّعی‌ بابیّت‌ گردید.
۱۷- محمدبن‌ فلاح‌ مشعشع‌ رئیس‌ مشعشعین‌ خوزستان‌ که‌ دعوی‌ نیابت‌ خاصه‌ و بابیت‌ نمود. سپس‌ مدّعی‌ مهدویت‌ شد و در سال‌ ۸۴۱ ه .ق‌ دعوت‌ خود را آشکار نمود. وی‌ سال‌ها در خوزستان‌ حکومت‌ نمود تا آن‌ که‌ در سال‌ ۸۷۰ ه .ق‌ وفات‌ یافت.۴۰
۱۸- عباس‌ فاطمی؛ در اواخر قرن‌ هفتم‌ می‌زیسته‌ ادّعای‌ بابیّت‌ خاصه‌ و مهدویت‌ نمود. وی‌ دارای‌ پیروانی‌ بوده‌ و دولتی‌ تشکیل‌ داد و شهر فاس‌ را تصرّف‌ نمود و در پایان‌ کار به‌ مکر و حیله‌ به‌ قتل‌ رسید و دولت‌ وی‌ منقرض‌ گشت.۴۱
۱۹- درویش‌ رضا قزوینی؛ متوفّای‌ ۱۰۴۱ ه .ق‌ مدّعی‌ بابیت‌ بود و در عصر شاه‌ صفی‌ صفوی‌ خروج‌ کرد. وی‌ از طایفهِ‌ مانلو است‌ و در زیِّ درویشان‌ و قلندران‌ به‌ سیاحت‌ پرداخت. سپس‌ به‌ مقام‌ ریاست‌ و رهبری‌ رسید.۴۲
۲۰- شیخ‌ مهدی‌ مشهدی‌ متوفّای‌ ۱۲۹۱ ه .ق‌ دارای‌ تألیفاتی‌ چون‌ الاسرار و الملاحم‌ است، مدّعی‌ بابیّت‌ گردید.
۲۱- سیّد علی‌ مشهدی‌ بزّاز که‌ در زمان‌ سلطنت‌ سلطان‌ سلیمان‌ صفوی‌ می‌زیسته‌ مدّعی‌ بابیّت‌ گردید.
۲۲- محمّد فاسی‌ مغربی‌ متوفّای‌ ۱۰۹۵ ه .ق‌ صاحب‌ کتاب‌ سبیل‌ الاولیاء مدّعی‌ بابیّت‌ گردید.
۲۳- میرزا محمد هروی؛ مدّتی‌ در هندوستان‌ بود و تألیف‌هایی‌ دارد که‌ نظم‌ کلمات‌ قصار حضرت‌ امیرمؤ‌منان(ع) از آن‌ جمله‌ است. وی‌ در زمان‌ فتحعلی‌شاه‌ قاجار پس‌ از آن‌ که‌ مدّعی‌ بابیت‌ گردید، به‌ قتل‌ رسید.
۲۴- محمدبن‌ عبداللّه‌ حسان‌ المهدی، پس‌ از تحصیل‌ در علوم‌ دینی‌ به‌ حج‌ رفت‌ و از مکّه‌ به‌ صومال‌ بازگشت‌ و از مدّعیان‌ اصلاح‌ بود و در سال‌ ۱۸۹۹ میلادی‌ خود را باب‌ و سپس‌ مهدی‌ موعود اعلان‌ نمود. وی‌ مؤ‌سّس‌ فرقهِ‌ صالحیه‌ است.
۲۵- محمد احمدبن‌ عبدالله‌ سودانی‌ (۱۸۴۳ – ۱۸۸۵ م) از خاندان‌ سادات‌ حسینی، پس‌ از تکمیل‌ علوم‌ دینی‌ به‌ حج‌ رفت‌ و در بازگشت‌ از مکّهِ‌ مکرّمه‌ خود را باب‌ امام‌ سپس‌ مهدی‌ موعود اعلام‌ نمود و تمام‌ قبایل‌ کردخان‌ و دارخور و بحرالغزال‌ و سودان‌ شرقی‌ با وی‌ بیعت‌ کردند او به‌ جنگ‌ با انگلیسی‌ها که‌ سودان‌ را تصرّف‌ کرده‌ بودند پرداخت‌ و خرطوم‌ پایتخت‌ سودان‌ را فتح‌ نمود و در ام درمان‌ وفات‌ یافت.۴۳
علاوه‌ بر این‌ عدّه‌ای‌ که‌ اسامی‌ آنان‌ ذکر شد، هر از چند گاهی، افرادی‌ به‌ دروغ‌ ادّعای‌ بابیت‌ می‌کنند. در قرن‌ سیزدهم‌ هجری‌ آن‌ که‌ در این‌ ارتباط‌ گروهی‌ را به‌ انحراف‌ کشانید، سید علی‌ محمد شیرازی‌ بود که‌ فرقهِ‌ ضالّهِ‌ بابیه‌ را بنا نهاد و تفصیل‌ ماجرای‌ وی‌ در همین‌ مجلّه‌ آمده‌ است. در سال‌های‌ اخیر، برخی‌ دیگر از این‌ موضوع‌ سوء استفاده‌ کرده‌ و به‌ دروغ‌ ادّعاهایی‌ را مطرح‌ کردند، ولی‌ مورد قبول‌ دیگران‌ قرار نگرفته‌اند.
——————
پی‌ نوشت‌ها:
۱. دانشنامهِ‌ جهان‌ اسلام، زیر نظر سید مصطفی‌ میرسلیم، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰؛ لازم‌ به‌ یادآوری‌ است‌ که‌ در این‌ مقاله‌ علاوه‌ بر مصادر معرّفی‌ شده‌ در پا نوشت، مصادر زیر هم‌ استفاده‌ و اقتباس‌ شده‌ است: دانشنامهِ‌ جهان‌ اسلام، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰ – ۱۲، مقالهِ‌ عباس‌ زریاب‌ و حسن‌ طارمی؛ دایره‌المعارف‌ تشیع، جلد سوم، واژهِ “باب”.
۲. بصائرالدرجات‌ فی- فضائل‌ آل‌ محمد، محمدبن‌ حسن‌ صفار قمی، ص‌ ۱۹۹، چاپ‌ محسن‌ کوچه‌ باغی‌ تبریزی، قم‌ ۱۴۰۴.
۳. اصول‌ کافی، ۱/۴۳۷.
۴. همان: ۲/۳۸۸ – ۳۸۹.
۵ و۶ . علاوه‌ بر مصادر پیش‌ گفتهِ‌ شیعی، برای‌ اسناد این‌ حدیث‌ نگاه‌ کنید به: حلیه‌الاولیاء: ۱/۶۵، ۷/۳۴؛ المستدرک‌ علی‌ الصحیحین، حاکم‌ نیشابوری: ۳/۱۲۶؛ تاریخ‌ بغداد: ۲/۳۷۷؛ الاستیعاب‌ فی- معرفه‌ الاصحاب، ابن‌ عبدالبر: ۲/۴۶۲، ۴۶۳.
۷. ر.ک: بحارالانوار: ۴۰/۲۰۰-۲۰۷؛ الغدیر: ۶/۶۱-۸۱؛ احقاق‌ الحق‌ و ازهاق‌ الباطل، نورالله‌ شوشتری، ج‌ ۵،
ص‌۴۶۸-۵۱۵.
۸. بحار: ۲۶/۲۶۳.
۹. بحار: ۲۴/۱۲.
۱۰. نهج‌البلاغه، خطبه‌ ۱۵۴.
۱۱. بقره‌ / ۱۸۹.
۱۲. ر.ک: مجمع‌البیان‌ طبرسی، ذیل‌ آیه؛ تفسیر فیض‌ کاشانی، ذیل‌ آیه.
۱۳. ملک‌ / ۳۰.
۱۴. بحار: ۲۴/۱۰۰.
۱۵. ر.ک: مناقب‌ آل‌ ابی‌ طالب، ابن‌ شهرآشوب، ج‌ ۴، ص‌ ۷۷، ۱۷۶، ۲۱۱، ۲۸۰، ۳۲۵، ۳۶۸، ۳۸۰، ۴۰۲، ۴۲۳.
۱۶. الفصول‌ المهمّه، ابن‌ صبّاغ، ص‌ ۲۲۹، ۲۴۱، ۲۶۲، ۲۷۴، ۲۸۱.
۱۷. ر.ک: الاحتجاج، ص‌ ۴۷۷.
۱۸. ر.ک: الکامل‌ فی‌ التاریخ: ۸/۲۹۰.
۱۹. در کتاب‌ الهدایه‌الکبری‌ فی‌ تاریخ‌ الائمّه‌ (حسین‌ بن‌ حمدان‌ خصیبی… – ۳۵۸ ه .ق) کسانی‌ به‌ عنوان‌ “ابواب” نام‌ برده‌ شده‌اند که‌ “حاملان‌ اسرار و علوم‌ ائمه(ع”) بودند و در عین‌ حال‌ برای‌ هر امام‌ وکلایی‌ نیز معرّفی‌ شده‌اند که‌ واسطهِ‌ امام‌ با شیعیان‌ در کارهای‌ مالی‌ و غیر آن‌ بودند.
۲۰. جامع‌الرواه: ۲/۸۳.
۲۱. همان: ۱/۴۱؛ رجال‌ ابن‌ داود، ص‌ ۲۴.
۲۲. رجال‌ کشی، ص‌ ۵۰۸ – ۵۰۹؛ جامع‌الرواه: ۱/۳۳.
۲۳. رجال‌کشی، ص‌ ۴۴۶؛ و نیز ر.ک: رجال‌ ابن‌ داود، ص‌ ۱۹؛ جامع‌الرواه: ۱/۳۵.
۲۴. ر.ک: اعیان‌ الشیعه: ۲/۴۸؛ رجال‌ ابن‌ داود، ص‌ ۲۷؛ جامع‌الرواه: ۱/۴۹.
۲۵. جامع‌الرواه: ۱/۳۰۷؛ فهرست‌ شیخ‌ طوسی، ص‌ ۱۳۱.
۲۶. جامع‌ الرواه: ۲/۱۵۳؛ رجال‌ ابن‌ داود، ص‌ ۲۴.
۲۷. جامع‌الرواه: ۲/۴۴.
۲۸. ضیافه‌الاخوان، ص‌ ۶۶؛ الغیبه، شیخ‌ طوسی، ص‌ ۱۷۲.
۲۹. ر.ک: اعیان‌ الشیعه: ۲/۴۸.
۳۰. ر.ک: دانش‌ نامهِ‌ جهان‌ اسلام، همان: ۱/۱۲.
۳۱. رجال‌ کشی، شمارهِ‌ ۹۹۷ – ۹۹۹، ۱۰۴۸.
۳۲. بحارالانوار: ۵۱/۳۶۷.
۳۳. معجم‌ رجال‌ الحدیث، ابوالقاسم‌ خوئی: ۱۷/۳۳۶-۳۳۸.
۳۴. بحارالانوار: ۵۱/۳۶۹؛ معجم‌ رجال‌ الحدیث: ۶/۹۷.
۳۵. بحارالانوار: ۵۱/۳۷۱؛ معجم‌ رجال‌ الحدیث: ۱۷/۵۳.
۳۶. معجم‌ رجال‌ الحدیث: ۱۷/۲۹۷.
۳۷. جامع‌ الرواه: ۱/۷۴؛ بحارالانوار: ۵۱/۳۶۸؛ معجم‌ رجال‌ الحدیث: ۲/۳۶۷-۳۷۱.
۳۸. جامع‌الرواه: ۲/۲۰۲؛ معجم‌ رجال‌ الحدیث: ۱۷/۲۹۶.
۳۹. تاریخ‌ وصاف، ص‌ ۱۹۱ – ۱۹۲؛ مدّعیان‌ نبوت‌ و امامت، ص‌ ۲۶۳ – ۲۶۴.
۴۰. تاریخ‌ پانصد ساله‌ خوزستان، کسروی، ص‌ ۲۳ به‌ بعد؛ مدّعیان‌ نبوّت‌ و مهدویت، ص‌ ۲۶۵-۲۷۱.
۴۱. مدّعیان‌ نبوّت‌ و مهدویت، ص‌ ۲۶۵.
۴۲. همان، ص‌ ۲۷۶.
۴۳. دائره‌المعارف‌ تشیّع، ج‌ ۳، ص‌ ۳ و ۴.

نویسنده:عزالدین رضانژاد
[مجله شماره ۸-۹ انتظار موعود: – فرقه شناسی]

همچنین ببینید

بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن) – بخش ۲

مدّعی جریان یمانی در تبلیغات خود،بر ضد علمای دین،حوزه علمیه و مراجع تقلید هتّاکی می‌کند و صریحاًمی‌گوید:«ما آمده ایم که وساطت علما بین ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.