ژرف‌تر از پندار آدمیان

روایت نورانی حضرت علی‌بن موسی‌الرضا(ع) پیرامون صفات جامع امام از عالم آل محمد(ع)
اشاره:
درباره شأن و جایگاه امام و امامت در عالم هستی بسیار سخن گفته و نوشته شده است و نویسندگان و گویندگان فراوانی در این زمینه قلم‌فرسایی کرده و سخن رانده‌اند اما به جرأت می‌توان گفت که هیچ نوشته و گفته‌ای در این‌باره ژرف‌تر، گسترده‌تر و خردمندانه‌تر از بیان ائمه اهل بیت(ع) نیست. یکی از نمونه‌های بارز فرموده‌های امامان معصوم(ع) در زمینه قدر و منزلت امامت، سخنان گهربار امام رضا(ع) است که در اینجا آن را به نقل از کتاب ولایت کلیه مرحوم سیدحسن میرجهانی آورده‌ایم.
باشد تا در این ماه رجب که ماه امامت و ولایت است بیش از پیش از خوان گسترده فضائل و مناقب ائمه اهل بیت(ع) بهره‌مند شویم.

امامت تمامیت دین
عبدالعزیز بن مسلم روایت کرده که:
با حضرت رضا(ع) در مرو ساکن بودیم. روز جمعه‌ای در مسجد جامع نشسته بودیم که صحبت از «امر ولایت» و کثرت اختلاف مردم در این باره، به میان آمد. پس من بر آقای خودم(ع)، وارد شده و او را از گفت‌و‌گوی مردم در این باب آگاه کردم. آن حضرت تبسمی فرمود و گفت:
«ای عبدالعزیز! مردم نادان شدند و در رأی‌های خویش، خدعه کردند. هر آینه خدای، عزّ و جلّ، روح پیغمبر خود(ص)، را قبض نفرمود تا این‌که برای او دین را کامل کرد و قرآن را که در آن بیان هرچیزی است، برای او فرستاد. و در آن حلال و حرام و حدود و احکام و جمیع آن‌چه را که مردم به آن محتاجند، به‌طور کامل بیان فرمود. همان‌گونه که در قرآن می‌فرماید:
هیچ چیزی را در آن فروگذار نکردیم.۱
و خداوند در «حجه الوداع» که آخرین روزهای عمر پیامبر اکرم(ص) بود، این آیه را نازل نمود:
امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و خشنود شدم که اسلام دین شما باشد.۲
و امر امامت جزء تمامیّت دین است، [که در آیه به آن اشاره شده است.] و پیغمبر(ص) از دنیا نرفت تا این‌که معالم دین را برای مردم بیان کرده و راه را بر ایشان روشن نمود. و آنها را بر راه حق و اعتدال باقی گذاشت.»

امامت فوق ادراک و انتخاب مردم

«و برپا داشت برای ایشان علی(ع) را که نشانه و امام باشد و همه آن‌چه را که امّت به آن احتیاج داشتند، بیان کرد. پس اگر کسی گمان کند خداوند، عزّ و جلّ، دین خود را کامل نکرده است، کتاب خدا را ردّ کرده و کسی که کتاب خدا را ردّ کند، کافر به آن است.
آیا مردم قدر و شأن امام و جایگاه امامت نسبت به امّت را می‌شناسند که جایز باشد خود، امامی را از میانشان اختیار کنند؟! قدر امامت جلیل‌تر و شأن آن بزرگ‌تر و جایگاه آن بالاتر و جانب آن عزیزتر و عمق آن دورتر است از این‌که عقل‌های مردم به آن برسد، رأی‌های ایشان به آن نائل شود یا به اختیار خود بتوانند امامی‌برپا بدارند.»

امامت برتر از نبوّت و خلّت

«هر آینه مخصوص گردانید خدای عزّ و جل امامت را به ابراهیم خلیل(ع) بعداز رسیدن به مقام پیغمبری و خلیل‌اللّهی و این [مقام امامت] مرتبه سوّم است و فضیلتی است که ابراهیم(ع) را به آن شرافت داده است و صدا را به ذکر آن بلند کرده است و فرموده:
من تو را به امامت برای مردمان قرار دهنده‌ام.
پس [ابراهیم] خلیل از فرط سرور و شادی [رسیدن] به امامت، عرض کرد:
و از ذریّه من هم امام قرار می‌دهی؟
فرمود:
ستم‌کاران به عهد من [یعنی امامت] نائل نمی‌شوند۳
پس آیه، امامت هر ظالمی را تا روز قیامت باطل کرده است و آن را مخصوص برگزیدگان و پاکان از ذرّیه ابراهیم گردانیده است. و فرمود:
و اسحاق و یعقوب را که نبیره اوست، به او بخشیدیم و همه آنها را شایسته قرار دادیم و آنها را امامان و پیشوایانی گردانیدیم که به فرمان و وحی ما، هدایت و راهنمایی می‌کنند. و به آنها انجام کارهای خوب و به پا داشتن نماز و دادن زکات را وحی نمودیم در حالی که عبادت کننده ما بودند.»

علی و اولاد طاهرینش(ع)، وارثان امامت

«پس همواره [امامت] در ذریّه او [ابراهیم] بوده که قرن به قرن از بعضی به بعضی دیگر به ارث می‌رسیده تا اینکه خدای متعال آن‌را به پیغمبر(ص) ارث داد و فرمود:

هر آینه سزاوارترین مردمان به ابراهیم کسانی هستند که پیروی از او کردند و این پیغمبر و کسانی که ایمان آوردند. و خدا ولیّ و صاحب اختیار مؤمنان است.
و امامت مخصوص آن پیغمبر بود تا این‌که به فرمان خدای تعالی و به همان شکلی که واجب کرده بود، آن‌را به گردن علی(ع) قرار داد. و پس از علی(ع) [امامت] به ذریّه پاک او که خداوند علم و ایمان به آنها عطا کرده، رسید. و در حقّ ایشان فرمود: آنها کسانی هستند که به آنها علم و ایمان داده شده و فرموده شما درنگ می‌کنید با کتاب خدا تا روز برانگیخته شدن؛ یعنی شما تا قیامت از قرآن جدا نخواهید شد. لذا امامت مخصوص اولاد علی(ع) است تا روز قیامت زیرا که پس از محمد(ص) دیگر هرگز پیغمبری نخواهد آمد. پس چگونه این نادانان امام را خود، اختیار می‌کنند؟! یعنی حق اختیار کردن امام برای خود و امّت ندارند.»

امامت اساس اسلام

«هر آینه امامت منزلت پیغمبران و ارث اوصیاء است. امام، خلیفه خدا و خلیفه رسول خدا(ص) است. امامت، مقام امیرالمؤمنین(ع) و میراث حسن و حسین(ع) است. امامت زمام دین، سبب به هم پیوستگی مسلمین، صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است. امامت ریشه نمو کننده اسلام و فرع بالارونده آن است. تمامیّت نماز و روزه و زکات و حجّ و جهاد و تمام دهنده غنیمت مسلمانان و صدقه‌ها، و امضاء کردن حدود و احکام الهی و حفظ مرزها و سرحدّات، به سبب وجود امام است. این امام است که حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می‌کند. و حدود خدا را برپا کرده و خطر دشمن را دفع می‌کند. و مردمان را با دلیل و برهان و پند و اندرز نیکو و دلیل رسای روشن، به سوی راه پروردگار می‌خواند.»

امام شمس عالم وجود

«امام مانند آفتاب تابانی است که به نور خود، عالم را جلال دهد در حالی که خود در افق و به نحوی است که دست کسی به او نمی‌رسد و چشم‌ها او را نمی‌بیند. امام ماه شب چهارده و چراغ درخشنده و نور تابنده است و ستاره هدایت کننده شب‌های تاریک و مسیرهای بین سرزمین‌ها و بیابان‌های خشک و دریاهاست. امام آب گوارایی برای تشنگان و راهنمای طریق هدایت و نجات‌دهنده هلاکت است. امام آتشی است که بر بلندی‌های زمین برای راه یافتن گم‌شدگان و گرم شدن سرمازدگان افروخته شده است. امام راهنما است در جاهایی که بیم هلاکت می‌رود. و هرکه از او جدا شود، هلاک می‌گردد. امام ابری است بارنده و بارانی است سیل آورنده و آفتابی است روشنی دهنده و آسمانی است سایه‌اندازنده و زمینی است گسترده شده و چشمه آبی است جوشیده و برکه آب و بستانی است میوه دهنده. امام انیس و رفیق و پدری شفیق و برادری شقیق و همچون مادری مهربان نسبت به طفل صغیر خود و فریادرس در سختی‌ها و بلایا می‌باشد.»{mospagebreak}

امام یگانه روزگار

«امام، امین خدا در میان خلق و جانشین خدا در شهرهای اوست. امام، خلق را به سوی خدا دعوت کرده و دشمن را از حرم خدا دور می‌کند. امام از گناهان پاک شده و از عیب و نقص مبرّاست. امام به علم و دانش، مخصوص شده و به حلم و شکیبایی، موسوم گشته است. امام نظام دین و عزّت مسلمین و باعث خشم منافقین و از بین برنده کفار است. امام یگانه روزگار خود است. احدی قرین او نمی‌شود و هیچ عالم دانایی به پای او نمی‌رسد و بدیلی برای او یافت نشده مثل و مانندی ندارد. تمام فضائل را بدون این‌که طلب کند و بدون این‌که کسب کند، دارا می‌باشد. بلکه همه آن فضائل از طرف خدای مفضّل وهّاب به او عطا شده است.»

عظمت شأن و مقام امام

«پس کیست که بتواند به کنه معرفت امام برسد یا اختیار کردن چنین امامی‌برای او ممکن باشد؟! هیهات هیهات. عقل‌ها سرگردان می‌شوند و صاحبان عقول متحیّر می‌مانند و چشم‌ها فرومی‌افتد و بزرگان خوار می‌گردند و حکما در تحیّر می‌مانند و فکر بردباران کوتاه می‌گردد و خطبا از نطق می‌مانند و خردمندان به نادانی فرو می‌روند و شعرا وا می‌مانند و صاحبان ادب عاجز و ناتوان می‌شوند و فصحاء و بلغاء خسته می‌شوند از وصف کردن شأنی از شئون امام یا فضیلتی از فضایل او؛ و همه به ناتوانی و تقصیر خود اقرار می‌کنند. در این صورت چگونه می‌توانند همه شئون و فضایل امام را وصف کنند و یا کنه مقام او را شرح دهند و یا چیزی از امر او را بفهمند و یا بیابند کسی را که قائم مقام او باشد و بی‌نیازیش او را غنی گرداند. چنین نیست! چگونه می‌توانند و کجا می‌توانند و حال آن‌که امام مانند ستاره‌ای است در مقابل آنهایی که دیده شده‌اند واصفان وصف کرده‌اند. پس کجا می‌توانند چنین امامی را اختیار کنند و کجا عقل‌های ایشان می‌رسد و کجا مانند امامی‌که متصف به این اوصاف است، می‌یابند.»

انحصار امامت در آل محمد(ص)

«آیا گمان می‌کنید که امامت در غیر آل محمد(ص) یافت می‌شود؟! به ذات خدا قسم که دروغ گفته‌اند و در آرزوهای باطل افتاده‌اند، بر جای بلند و دشواری قدم گذاشته‌اند که از دشواری آن، راه به جایی نبرده و هرلحظه پاهایشان به سوی پرتگاه پستی می‌لغزد. قصد کردند که با عقل‌های سرگردان و از کار افتاده ناقص و رأی‌های گمراه کننده، امامی‌برپا کنند. امّا این کار جز دوری از خدا حاصلی برایشان در پی نداشت. خدا بکشد ایشان را که چگونه از حق، منحرفشان می‌کنند؟ هرآینه قصد کار دشواری نمودند و دروغ گفتند و سخت گمراه شدند و زمانی که از روی کوردلی و کوری امام خود را واگذاشتند، دچار حیرت و سرگردانی شدند. و شیطان کارهایشان را برایشان زینت داده و درحالی که بینا شده بودند، آنها را از راه حق بازداشت. از اختیار خدا و اختیار رسول خدا(ص) و اهل بیت او(ع) به سوی اختیار خودشان روگردان شدند و حال آن‌که قرآن ندا می‌کرد ایشان را:
و پروردگار تو آنچه را که بخواهد خلق می‌کند و هرچه بخواهد اختیار می‌نماید و برای آنها اختیاری نیست. منزه است خدا و بلندمرتبه‌تر است از آن‌چه شریک آورند.۴
و خدای عزّوجل فرمود که:
برای مرد و زن با ایمان اختیاری نیست، آن هنگام که خدا و رسول او به امری حکم کنند و کسی که خدا و رسولش را نافرمانی کند، گمراهی آشکاری گرفتار شده است.
و فرمود:
شما را چه می‌شود و چگونه حکم می‌کنید؟ آیا شما را کتابی هست که در آن می‌خوانید و آنچه در آن است را اختیار می‌کنید؟ یا این که عهد و پیمان مؤکد و مستمری تا روز قیامت برما دارید که هرچه را حکم کنید برای شما باشد؟! از آنها بپرس کدام‌یک از آنان چنین چیزی را تضمین می‌کند؟! یا این‌که معبودانی دارند که آنها را شریک خدا قرار داده‌اند؟! اگر راست می‌گویند معبودان خود را بیاورند.
و فرمود:
آیا آنها در قرآن تدّبر نمی‌کنند، یا بر دل‌هایشان قفل نهاده شده است؟! یا خدا بر دل‌های ایشان مهر زده است که بدان سبب چیزی نمی‌فهمند؟ یا گفتند می‌شنویم و نشنیدند. بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالی هستند که‌اندیشه نمی‌کنند و اگر خداوند خیری در آنها می‌دید، (حرف حق را) به گوش آنها می‌رساند؛ ولی (با این حال) اگر حق را به گوش آنها برساند. سرپیچی کرده و رویگردان می‌شوند.
یا می‌گفتند شنیدیم و نافرمانی کردیم بلکه آن [امامت] فضلی است که آن را به هرکه بخواهد می‌دهد و خدا صاحب فضل عظیم است.»

امام معدن علم و فضیلت

«پس چگونه می‌خواهند از پیش خود، امام را اختیار کنند و حال آن‌که امام دانایی است که جهل در ساحت قدس او راه ندارد و شبانی است که ترسی ندارد، معدن پاکی و پاکیزگی، و کان عبادت و زهد، و معدن علم و بندگی است. به دعوت پیغمبر(ص) مخصوص گشته و از نسل پاک بتول است. در نسب او طعنی زده نشده و قرینی در حسب ندارد. از خانواده قریش و بزرگ بنی‌هاشم و از عترت پیغمبر(ص) و خشنود شده‌ایست از خدای عزّ و جل، سبب بزرگی بزرگان و برتر از همه آنها و شاخه‌ای از عبد مناف است در حد اعلای علم وکمال حلم قرار دارد. حامل امر امامت و عالم سیاست است. فرمانبرداری از او واجب شده است. قیام کننده به فرمان خدا، نصیحت کننده بندگان خدا و حافظ دین خداست.»

پیامبر(ص) و امامان(ع) برتر از همه مردم

«هر آینه خداوند به انبیاء و ائمه(ص) توفیق می‌دهد و از مخزون علم و حکمت‌های خود، که به غیر ایشان نداده، به آنها عطا می‌نماید. پس علم آنان بالاتر از علم همه اهل زمان است آنجا که می‌فرماید:
آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن کس که خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش کنند؟! شما را چه می‌شود، چگونه داوری می‌کنید؟!۵
و فرموده خدای تعالی:
و به هر کس حکمت داده شود، خیر فراوانی داده شده است.۶
و فرموده خداوند در مورد طالوت که فرمود:
خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند ملکش را به هرکس بخواهد، می‌بخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است و (از لیاقت افراد برای منصب‌ها) آگاه است.
و در مورد پیغمبر خود فرمود:
و خداوند کتاب و حکمت برتو نازل کرد و آن‌چه را نمی‌دانستی به تو آموخت و فضل خدا برتو (همواره) بزرگ بوده است.۷
و در حق امامانی که از اهل بیت پیغمبر او و عترت و ذریّه اویند فرمود:
یا این‌که بر مردمان (پیامبر(ص) و خاندانش)، برآن چه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟ ما به آن ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت عظیمی در اختیارشان قرار دادیم. ولی جمعی از آنها به آن ایمان آوردند؛ و جمعی راه (مردم را) برآن بستند. و شعله فروزان آتش دوزخ، (برای آنها) کافی است.
هنگامی‌که خدای عزّ و جلّ بنده‌ای را برای امور سایر بندگانش اختیار می‌نماید، برای انجام آن امور به او شرح صدر عطا کرده و چشمه‌های حکمت را در قلب او به ودیعت می‌گذارد. و علوم مختلف را به او الهام نموده به نحوی که پس از آن از هیچ جوابی عاجز نمی‌شود و در جواب صحیح گفتن سرگردان نمی‌ماند. آن امام مختار، از هر خطا، گناه، لغزش و سهو نسیانی معصوم است و تأیید شده و توفیق داده شده است. در کردار و گفتار و رفتار راست، درست، استوار و محکم است. خدا او را به آن صفات، مخصوص گردانیده است تا بربندگان او حجت باشد و بر اعمال و رفتار و گفتار خلق او گواه باشد؛ و این‌ها همه از فضل خداست که به هرکه بخواهد می‌دهد و خدا صاحب فضل بزرگ است. پس آیا مردمان می‌توانند مانند چنین کسی را به امامت اختیار کنند؟ و اگر کسی را به امامت اختیار کرده و او را برخود مقدّم بدارند، آیا این صفاتی که ذکر شد در او هست؟
قسم به خانه خدا! از حدّ خود تجاوز کردند و از حق گذشتند و کتاب خدا را پشت سر انداختند، گویا نمی‌دانند و حال آن‌که هدایت و شفاء در کتاب خدا است، آن را پشت سرهاشان انداختند و از هواهای نفس خود پیروی نمودند. پس خدا آنها را مذّمت فرموده و دشمن خود گرفته و آنها را به هلاکت می‌اندازد. خداوند عزّ و جل فرموده:
کیست گمراه‌تر از کسی که از هوای نفس خود پیروی می‌کند به جای پیروی کردن از هادی و راهنمایی که از جانب خدا اختیار شده؟ همانا خدا ستم‌کاران را هدایت نمی‌کند.
و فرموده است:
هلاکت سخت برآنها باد و کارهایشان آنها را به هلاکت انداخته است.
و نیز فرموده است:
بزرگ شد دشمنی آنها در نزد خدا و نزد کسانی که ایمانی آورده‌اند همچنین خدا بر هر دلی که متکبّر و سرکش باشد مفهر می‌زند.
درورد و رحمت پی در پی خدا بر نبی‌اش محمّد و آل محمد(ص) باد و سلام بی‌پایان برآنها باد.»

پی‌نوشت‌ها:
٭کلینی، أصول کافی، ج ۱، ص ۱۹۸؛ صدوق، أمالی، ص ۳۹۹؛ همو، عیون اخبار الرّضا(ع)، ص ۱۲۰؛ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۲۶؛ نعمانی، الغیبه، ج۱، ص ۲۱۶؛ تحف العقول، ج ۱، ص ۴۳۶؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج ۷، ص ۲۱۲.
۱. سوره انعام (۶)، آیه ۳۸.
۲. سوره مائده (۵)، آیه ۳.
۳. سوره بقره (۲)، آیه ۱۲۴.
۴. سوره قصص (۲۸)، آیه ۶۸.
۵. سوره یونس (۱۰)، آیه ۳۵.
۶. سوره بقره (۲)، آیه ۲۶۹.
۷. سوره نساء (۴)، آیه ۱۱۳.

همچنین ببینید

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *