جز اسم دلنشینِ تو، «ذکر»ی جمیل، نیست… اینجا کسی شبیه تو، پاک و اصیل، «نیست» اهل زمانه، «مردمِ کوچ و مهاجر»ند سرگشته ماندهاند… که «سالار ایل» نیست! مقصود از بهشتِ خدا، «با تو بودن» است… منظورِ آیههای خدا، «سلسبیل» نیست! ماندیم منتظر که «ظهور»ت شود حضور!… اما حضورِ ماه که …
بیشتر بخوانید »معادله
«خدا» تو را به غزلهای ما عطا کرده… تو را «امامِ غریبانِ آشنا» کرده حسابِ «عاشقِ شبزندهدارِ مهرت» را… به دستِ «لطفِ تو»، از دیگران، جدا کرده گرفته دستِ کسی را که «دوستت دارد»… کسی که «از تو جدا بوده» را رها کرده خدا سُروده تو را با هزار و …
بیشتر بخوانید »تقابل تفاهم
ببین چگونه شدیم اهل و اهلیِ دنیا!… رسومِ بازیِ ما با عقیده، رِندانهست پُر از دروغ و ریاییم و از تو میگوییم!… بساط زندگی و دین ما، جداگانهست! اسیرِ روز ظهور و… نشانهها ماندیم… ولی زمانهٔ ما با «حضور»، بیگانهست خوشا کسی که گل از باغِ یار میچیند… کسی که …
بیشتر بخوانید »