عوامل و زمینه های تاثیرپذیری و آشوب آفرینی پیروان بهائیت
سران بابیگری و بهائی گری در جلب و جذب اقشاری از توده های مردم و به اطاعت و فرمانبرداری محض و مطلق درآوردن آنها موفق بودند و بسیار سهل و سریع هواداران خود را برای تحقق اهداف و برنامه های استعماری خویش به حرکت درمی آوردند , به گونه ای که پیروانشان با اشاره سران و رهبران بابیه و بهائیه به سوی قتل و غارت و ستم به مردم مسلمان شتاب میگرفتند و به راحتی فتنه و آشوب و آتش سوزی به پا میکردند و این اعمال و حرکات جنون آمیز را مایه افتخار خود می دانستند و عبادت و عمل صالح می پنداشتند!
موفقیت سریع سران بابیه و بهائیه در گردآوردن هواداران و تحریض و تهییج آنان برای حرکات و عملکردهای شنیع و جنایت بار , معلول زمینه ها و عواملی است که به بررسی آن می پردازیم .
۱ ـ سران و عناصر رده های بالای بابیت و بهائیت برای نیل به اهداف و برنامه های استعماری خویش حضور در میان عوام و تبلیغ و ترویج تعالیم گمراهی آفرین خود برای افراد تهی مغز و جاهل و سطحی نگر را بسیار موثر و راهگشا مییافتند و به همین دلیل برای القای افکار و عقاید کفرآمیزشان از جهل و حماقت و قشری گری گروههایی از مردم حداکثر بهره برداری را به عمل می آوردند و در این کار موفق بودند.
این سیاست قبل از آن که مورد توجه علی محمدباب و حسینعلی نوری و قره العین و سایر عناصر رهبری کننده و تبلیغ گر قرار گیرد , از شیوه های جاسوسان و ماموران گسیل شده از جانب قدرتهای استعماری به ایران برای اجرای مقاصد شومشان در معارضه با اسلام محسوب میشود و در واقع توسط آنان به عوامل و دست نشاندگان داخلی همچون علی محمدباب و سایر سران بابیه و بهائیه ابلاغ میشد.
همان طور که در مباحث گذشته اشاره کردیم یکی از ماموران انگلیسی به نام « ادوارد براون » در آثار مکتوب خویش اشاره میکند که مدتهایی از عمر خود را در میان ایرانیان سپری کرده و در حالی که عبا و ردا به تن داشته و سجاده برای نماز ظاهری و فریبکارانه با خود حمل می نموده , دقت و مراقبت لازم مبذول می داشته که برای تبلیغ « بابیگری » درایران حتما به میان مردم عوام و سطحی نگر و فاقد بینش و آگاهی حاضر شود تا به سهولت بتواند القائات استعمار انگلیس را تحت عنوان بابیگری و بهائی گری در ایران گسترش دهد!
اکثریت قاطع کسانی که به عنوان پیروان باب در تشکیلات فرقه ضاله بهائیت جمع می آمدند و به فعالیت های تخریبی علیه اسلام و وحدت مسلمانان اشتغال داشتند , همین سبک مغزان جاهل و سطحی نگران تهی از بینش و آگاهی بودند و سران و عناصر اصلی این فرقه با علم و یقین به جهالت وقشری گری و تعصب پذیری آنان , هر طور که می خواستند از وجودشان بهره برداری میکردند.
حضور پیروان متعصب و سبک مغز بابیه در جنگ و کشتارها و فتنه هایی که سران این فرقه به وجود می آوردند , از مهمترین عرصه ها و صحنه های بهره برداری های مورد نظر محسوب میشد. جهل و تعصب و قشری گرایی این افراد موجب میشد که اولا بسیار سریع و با کوچکترین اشاره به میدان های جنگ علیه مسلمانان بشتابند. ثانیا در مقابله با مردم در اوج قساوت و بی رحمیبه کوچک و بزرگ و زن و مرد رحم نکنند و در مسیرهای خود همه چیز را به آتش بکشند و نفوس انسانی را به قتل برسانند و اموال را به غارت ببرند. ثالثا نه تنها بر عقاید کفرآمیز و ضدالهی خود اصرار ورزند , بلکه حضور در میادین نبرد و معارضه با اسلام و مسلمانان را برای خویش یک امر مقدس تلقی نمایند!
۲ ـ بابیان و بهائیان در عناصر و نیروهای اصلی خود در سطوح بالا « شخصیت کاذب » به وجود می آوردند تا بدین وسیله از یافتن « حقیقت » غفلت ورزند و آنقدر در تمایلات و هواهای نفسانی فرو روند و به شهوت « تشخص طلبی » گرفتار آیند که به هیچ وجه به اصول و مبانی عقاید بابیه و بهائیه و فروع عملی آنها که سراسر کفر و شرک و انحراف و انحطاط بود نیندیشند , از این بالاتر آن که کورکورانه و چشم بسته به تبلیغ و ترویج آنها بپردازند و خود را به این به هم بافته های جنون آمیز و استعمار ساخته مقید و پایبند سازند!
این عناصر سطوح بالا عبارت بودند از داعیان و تبلیغ گرانی که به شهرها و روستاها گسیل میشدند. همچنین فرماندهان نظامی و سرکرده گروههای فتنه گر , از عناصر اصلی و سطح بالا به شمار می رفتند.
یکی از شیوه های ایجاد شخصیت کاذب در این عناصر عبارت بود از دادن « القاب بزرگ » که در ظاهر بسیار چشم پرکن و اغواگر و در باطن از واقعیت تهی بود. این القاب باعث میشد که عناصر مزبور احساس غرور و بزرگی و جلالت کنند و خود را در حال پرواز در آسمانها بیابند!
یکی دیگر از شیوه های ایجاد شخصیت کاذب در این افراد القای احساس قدرتمندی و توانایی و مدیریت کارآمد در آنان به منظور حکومت بر شهرها و کشورهای بزرگ جهان بود! رهبران بابیه و بهائیه پس از آن که این احساس را در عناصر اصلی وابسته به خود به وجود می آوردند , شروع میکردند به دادن وعده ها و بشارت های شیرین درباره به دست گرفتن حکومت های بزرگ ! مثلا برخی را به حکومت بر ولایات و شهرهای ایران , بعضی را به حکومت مصر و حجاز , و گروهی دیگر را به تصاحب کشورهای اروپایی بشارت می دادند!
این شخصیت پروری های کاذب و دروغین باعث میشد که داعیان و تبلیغ گران بهائی اصول و فروع این فرقه ضاله را عین حقیقت بدانند و در اوج تعصب و جانبداری در شهرهای مختلف وارد شوند و الواح و نوشته های علی محمدباب را به این و آن عرضه بدارند و از هیچ تهدید و دستگیری و زندان و تبعید و قتلی بیم به دل راه ندهند!
تعصب و اصرار این داعیان و تبلیغ گران آنچنان افراطی و محکم و استوار بود که حتی گروهی از آنان وقتی در جمع حکام و والیان دولتی منتصب در شهرها وارد میگشتند و درباره اصول و مبانی و فروع فرقه ضاله بهائیت و الواح و نوشته های علی محمدباب مورد سئوال واقع میشدند , با شجاعت و بی باکی عقاید باب را اعلام میکردند و الواح و دست نوشته هایی که در دست داشتند را « وحی » نام می نهادند و علی محمدباب را « پیامبر » معرفی میکردند!
همچنین ایجاد شخصیت کاذب در فرماندهان نظامی و سرکرده های فتنه و آشوب موجب میشد که آنان در مواجهه با مسلمانان و نیروهای دولتی در اوج قساوت قلب و درندگی به هیچ کس رحم نکنند و به قتل و غارت و آشوب و آتش افروزی در شهرها و روستاها بپردازند و حتی اجساد کشته شدگان را در شعله های آتش بسوزانند و به شکنجه و قطع اعضای بدن اسیران جنگی بپردازند!
۳ ـ سران و رهبران بابیت و بهائیت برای عامل تاثیرگذار « فساد و بی بند و باری » اهمیت خاص و ویژه ای قائل بودند و برای جلب و جذب هواداران و بهره برداری های مختلف سیاسی و نظامی از آنان در مسیر تعارض و تقابل با تعالیم مقدس اسلام و ایجاد آشوب و بلوا در ایران , استفاده های به موقع و کثیر از این حربه می نمودند , همچنان که قدرتهای استعماری برای مذهب سازی و شکار رهبران بهائیت از همین شیوه و سیاست شیطانی بهره جستند , و در کار خویش به موفقیت کامل دست یافتند!
سران بابیت و بهائیت و داعیان و تبلیغ گران این فرقه ضاله برای این که بهتر و بیشتر بتوانند برای خود مرید و هوادار مطیع و آماده برای اجرای هرگونه فرمان گردآورند از همان ابتدای کار همه محدودیت های شرعی و عقلی و انسانی و وجدانی را درباره ارتباط دختران و پسران و زنان و مردان مرتفع ساختند و هرگونه فساد و بی بندوباری جنسی را آزاد اعلام نمودند. آنان در این فرهنگ سازی باطل تا آنجا پیش رفتند که حتی مردان را اجازه دادند که با زنان دیگران به هم آمیزند و همسر خود را با همسر دیگران معاوضه کنند و شگفت انگیز این که برای این آزادی جنسی لجام گسیخته و جنون آمیز محمل و توجیه شرعی و دینی به وجود آوردند و اعلام کردند تا زمانی که علی محمد باب تمام اقالیم و سرزمین های کره خاکی را فتح نکرده است احکام و تعالیم دین جدید! را تشریح و اعلان نمیکند و لذا در این ایام همه احکام و قوانین شرع اسلام همچون نماز و روزه و ازدواج و احکام مربوط به آن باطل و ساقط میباشد و زنان و مردان باید در آمیزش جنسی راه « اشتراکیت » در پیش گیرند و به طور رها و آزاد و بدون رعایت هیچ قاعده و ضابطه شرعی و عقلی و قانونی به هم بیامیزند و آنان را از جانب خداوند به خاطر این اعمال هیچ بازخواست و عذابی نیست !
این القائات و تعالیم شیطانی و ساخته و پرداخته قدرتهای استعمارگر بسیار سریع و آسان « عقل » و « دین » را از انسان های متزلزل و ضعیف الایمان و آماده برای فساد و تباهی می ربود و آنان را در دام شهوت و بی بندوباری مطلق جنسی اسیر می ساخت و برای انجام هر فرمانی از جانب سران بهائیت مهیا و مطیع می نمود!
۴ ـ احکام و قوانین اسلام در ابعاد فردی و عبادی و اجتماعی و سیاسی , به دلیل « انسان سازی » و « جامعه سازی » همواره مورد کینه و عداوت دشمنان بشریت بوده است . مخالفان احکام و تکالیف و قوانین جامع اسلام ـ چه در محدوده های سرزمین های اسلامی , و چه در سطح سایر جوامع و کشورهای دنیا ـ انسان های پرورش یافته در دامان اسلام را با موجودیت و اهداف و عملکردهای جنایت بار و مطامع تمام نشدنی خود در تضاد و تعارض مییافتند و از همین رو برای تحکیم پایه های ستم و سیطره و حاکمیت خویش , مقابله مستقیم و غیرمستقیم و پیدا و پنهان با احکام و تکالیف و قوانین دینی همچون نماز , روزه , جهاد , امربه معروف و نهی ازمنکر و سایر عبادات فردی و اجتماعی و سیاسی را لازم می دانستند.
ایجاد فرقه های گمراه و منحط در جوامع اسلامی توسط قدرتها و حکومتهای داخلی و خارجی یکی از سهل ترین و کم هزینه ترین شیوه ها و راهکارهای معارضه با احکام و قوانین اسلام و جلوگیری از نقش بسیار عمیق و سازنده و تاثیرگذار آنها محسوب میشود. این روش و راهکار با اقدامات فکری و فرهنگی باطل و به صورت حرکت های خزنده و همراه با تبلیغات فریبنده به ظهور و عینیت می رسد , به گونه ای که در متن جوامع و سرزمین های اسلامییکباره فرقه های منحط و گمراهی آفرین سربرمی آورند و به نشر و ترویج افکار و عقایدی می پردازند که در نهایت جامعیت و تاثیرهای شگرف و حرکت آفرین احکام و قوانین اسلام را به زیر سوال میبرد و در مسلمانان فاقد بنیان های مستحکم اعتقادی و محروم از مطالعات ژرف در معارف دین , تزلزل ایجاد می نماید و آنان را به رها کردن احکام و تکالیف دینی که خار چشم دشمنان داخلی و خارجی سرزمین های اسلامی است ترغیب می نماید! {mospagebreak}
در بستر تاریخ پرفراز و نشیب اسلام از این فرقه های باطل و آفات و زیان هایی که برای جوامع اسلامیبه وجود می آوردند , فراوان مشاهده میکنیم . « مرجئه » و « جبریه » دو نمونه و مصداق از آنها به شمار می آیند.
فرقه مرجئه به نفی تکالیف و واجبات اسلامی پرداخت و تحت این عنوان که « ایمان » برای انسان کافی است و نیازی به « عمل » نیست , نماز و روزه و جهاد و امربه معروف و نهی ازمنکر و هر عمل صالحی را غیرضروری دانست ! افکار این فرقه باطل و اسلام ستیز در نهایت به نفع حاکمانی که بر جوامع اسلامی حکومت می راندند و به ستم و تجاوز و فساد و تباهی اشتغال داشتند و به دنبال توجیه ستمها و جنایات و فسادکاری های خود بودند تمام شد. زیرا براساس عقاید کفرآمیز فرقه مرجئه هیچ تکلیف و عمل شرعی واجب نبود و مسلمان بودن به داشتن ایمان و اعتقاد به دین و مبانی آن محدود و محصور میشد و براین اساس , اعمال و رفتار حاکمان ستمگر منع شرعی نداشت !
فرقه « جبریه » نیز چنین می اندیشید که انسان ها در انجام تمام اعمال و رفتار و عملکردهای خود هیچ اختیاری ندارند و مسلوب الاراده و فاقد هرگونه عزم و تصمیم میباشند و هر چه از آنها صادر میشود , چه خیر و چه شر , چه صلاح و چه فساد , چه عدل و چه ظلم , همه و همه « جبری » است و فاقد اراده و اختیار انسان میباشد!
تفکرات منحط فرقه جبریه نیز در نهایت به نفع حکام ستمگر داخلی تمام میشد و آنان ـ که خود در به وجود آوردن این فرقه ها نقش اساسی داشتند ـ به این وسیله ظلم و ستم و فساد و تباهی دستگاههای حکومتی خویش را توجیه شرعی میکردند و به آن دلیل که معتقد به « جبر » بودند , اراده و اختیاری برای خود در انجام جنایات و ستمکاری ها قائل نمیشدند!
فرقه ضاله « بهائیت » و نیز قبل از آن , فرقه باطل « وهابیت » , دو فرقه جدید استعمار ساخته بودند که در دنیای معاصر پای در عرصه مبارزه با احکام و تکالیف و قوانین جامع اسلام گذاشتند. قدرتهای استعماری این دو فرقه را به نام « دین » و « مذهب » در مقابل « اسلام » قرار دادند تا بدین وسیله با اساس و بنیان تعالیم و قوانین قرآن کریم مبارزه کنند و به هم بافته های استعماری را به عنوان دین و مذهب جدید , جایگزین « وحی الهی » نمایند!
فرقه ضاله بهائیت در ایران همان سیاست های کهنه دیروز و شیوه ها و راهکارهای استفاده شده صدر اسلام را که در فرقه هایی چون مرجئه و جبریه به ظهور رسید , به گونه ای دیگر و در قالب روشهای جدید تجربه نمود و سعی کرد از اثرآفرینی احکام و قوانین عبادی و اجتماعی و سیاسی اسلام جلوگیری کند تا به این وسیله راه برای تحقق اهداف و برنامه های استعمارگران بین المللی در ایران هموار گردد.
سران و رهبران بابیت و بهائیت یعنی علی محمدباب و بهاالله , هر دو ادعای پیامبری کردند و الواح و القائات استعمارگران را تحت عنوان وحی الهی در دو کتاب « بیان » و « اقدس » جمع آوردند و با بنیان نهادن مذهب جدید استعمار ساخته خود احکام و تکالیف دینی همچون نماز و روزه و جهاد و امربه معروف و نهی ازمنکر و هر حکم و قانون اسلامی در هر موضوع را منسوخ و باطل اعلام کردند و بدین وسیله موانع بزرگ فساد کاری و آشوب و ستمگری و تعدی و سیطره خود و اربابانشان را بر سرزمین های اسلامی از سر راه پیروان متعصب و جاهل و ناآگاهشان مرتفع نمودند. زیرا وقتی « حرام » و « حلال » و فرایض و تکالیف الهی از سر راه برداشته شود , هر اندیشه و عمل و رفتاری مباح و رواست و به این ترتیب قدرتهای سیطره جوی جهانی و عوامل و سرسپردگان آنان در داخل جوامع اسلامیبا ایجاد جریان های فکری و اعتقادی کفرآمیز و بسترسازی های باطل فرهنگی و اجتماعی , از تاثیرگذاری تعالیم و قوانین انسان ساز اسلام جلوگیری به عمل می آورند و نه تنها مانع مقابله و مبارزه مسلمانان با استعمار خارجی میشوند , که در اثر تردیدافکنی ها و شبهه آفرینی های ناشی از فرقه سازی و تولید دین و پیامبر و احکام جدید! , برای خود ستون پنجم و مریدان و دلباختگان مطیع و رام و آماده برای فتنه انگیزی و جنگ و آشوب علیه جبهه متحد مسلمانان به وجود می آورند!
عوامل و زمینه سازی های چهارگانه مزبور از مهمترین و اثربخش ترین بسترها و عوامل مورد استفاده سران و رهبران بهائیت برای گمراه آفرینی و جلب و جذب هواداران متعصب و بهره برداری های همه جانبه از آنان برای رشد و گسترش تعالیم بهائیت و تحقق اهداف و برنامه های جنون آمیزشان در شهرهای مختلف ایران و سایر جوامع و سرزمین های اسلامی محسوب میشود.
بابیان و بهائیان در عناصر و نیروهای اصلی خود « شخصیت کاذب » به وجود می آوردند تا به این وسیله از یافتن « حقیقت » غفلت ورزند و آنقدر در تمایلات و هواهای نفسانی فرو روند و به شهوت « تشخص طلبی » گرفتار آیند که به هیچ وجه به اصول و مبانی عقاید بابیه و بهائیه و فروع عملی آن که سراسر کفر و شرک و انحراف و انحطاط است نیندیشند و کورکورانه و چشم بسته به تبلیغ و ترویج این به هم بافته های جنون آمیز و استعمار ساخته بپردازند.
فرقه ضاله بهائیت در ایران همان سیاست های کهنه دیروز و شیوه ها و راهکارهای استفاده شده صدر اسلام را که در فرقه های چون « مرجئه » و « هبریه » به ظهور رسید , به گونه ای دیگر و در قالب روش های جدید تجربه نمود و سعی کرد از اثرآفرینی احکام و قوانین عبادی و اجتماعی و سیاسی اسلام جلوگیری کند تا به این وسیله راه برای تحقق اهداف و برنامه های استعمارگران بین المللی هموار گردد.
اکثریت قاطع کسانی که به عنوان پیروان باب در تشکیلات فرقه ضاله بهائیت جمع می آمدند و به فعالیت های تخریبی علیه اسلام و وحدت مسلمانان اشتغال داشتند , سبک مغزان جاهل و سطحی نگران تهی از بینش و آگاهی بودند و سران این فرقه منحط با علم و یقین به جهالت و قشری گری و تعصب پذیری آنان , هر طور که می خواستند از وجودشان بهره برداری میکردند.
زیرنویس عکس : تصاویری از آثار به هم بافته و مغشوش علی محمد باب که کورکورانه مورد تبعیت پیروان جاهل و سبک مغز بابیه قرار میگرفت و آنان را به شتاب در فساد و جنایت ترغیب می نمود
روزنامه جمهوری اسلامی ۲۳/۱۲/۱۳۸۲