کمیته یهودیان آمریکا در پی حوادث مصر و برکناری مرسی از ریاست جمهوری، بیانیهای را صادر و مصرِ محمد مرسی و اخوانالمسلمین را گمراهی از انقلاب دانست.
وی همچنین عنوان کرد: رویدادهای اخیر مصر نشان داد که روند تکامل سیاسی در این کشور در جریان است. از این رو ما خواهان آنیم که فضای آرامش نیز هر چه زودتر بر این کشور حاکم شود. ما مشتاقانه منتظر رابطه محکم مصر و آمریکا و تعهدات قاهره در قبال معاهده صلح با اسرائیل و نیز تلاش برای ایجاد امنیت در امتداد مرزهای مشترک با مصر هستیم.
انقلاب مصر و سقوط حسنی مبارک یکی از مهمترین رویدادهایی بود که منافع صهیونیستها را تحت شعاع خود قرار داد و موجب نگرانیهای بسیار برای آنان شد. معاهده کمپدیوید به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ سیاسی، برای آنان یک پیروزی غیرقابل انکار محسوب میشد و آسودگی خاطر محسوسی را برای آنان به ارمغان آورده بود در حالیکه انقلاب مصر نه تنها این آرامشخاطر را کاملاً از میان برد بلکه با روی کار آمدن اخوان المسلمین به عنوان دشمن دیرینه رژیمصهیونیستی، آسودگی ناشی از حضور مبارک، تبدیل به تهدیدی جدی شد.
این رژیم پس از روی کار آمدن مرسی با چالشهای بسیاری مواجه شد. از سویی آمریکا برای مدیریت تحولات منطقه باید به عنوان دوست و متحد در کنار مرسی ایفای نقش میکرد و کمک های اقتصادی خود را در قبال بدهبستانهای سیاسی به این کشور اعطا میکرد تا بتواند حرف شنوی حکومت جدید مصر را افزایش داده و آن را به خود وابسته کند.
از سوی دیگر اخوان و حکومت مرسی حاضر به اعلام رسمی و بدون قید و شرط برای پایبندی به معاهدات صلح نبود و رویکردی دوپهلو را در پیش گرفته بود. زیرا از طرفی اعلام میکرد که معاهده صلح در چارچوب اعتقادات و اصول بنیادی آن نیست و از طرف دیگر در عمل، اقدامی مبنی بر تخطی از خطوط قرمز اسرائیل انجام نمیداد و بیشتر در وادی سخن و نطق های سیاسی دردسرساز ظاهر میشد.
رژیمصهیونیستی که ابتدا در برابر این رویداد در هاله ای از ناامیدی و هراس به سر میبرد، سیاست صبر و انتظار ظاهری را در گام اول پیش گرفت و به رصد تمامی اتفاقات، مواضع و ابعاد رویدادهای مصر پرداخت. پس از آن واکنش های خود را ارتقا داد و سیاست چماق و هویج را از کانال کمکهای مالی آمریکا در پیش گرفت.
بر این مبنا سازمانها و لابی های بزرگ فعال در آمریکا، در صورت هر گونه موضع گیری انتقادآمیز و مخالف از سوی مقامات مصری نسبت به اسرائیل و یا اقدامات عملی در راستای همکاری با فلسطین بویژه حماس، با اعمال نفوذ بر نهادهای سیاسی آمریکا، خواهان قطع کمکها میشدند.
با این وجود سازمانهای بزرگ صهیونیستی آمریکا و نیز مقامات صهیونیستی همگام با سیاست آمریکا در مصر بر مبنای «مسئولیت تدبیر امور در منطقه» که در راستای پیشبرد اهداف و منافع مورد نظر آمریکا و رژیمصهیونیستی تعریف میشد، همگام بوده و تلاش میکردند با غلبه این عنوان به مصر، رویه ای همسو با خود را به خط مشی های این کشور غالب کنند.
اگرچه آنچه در این میان برای صهیونیستها ماند، آرزوی بربادرفته امنیت و ثبات وضعیتی بود که در زیر سایه حکومت مبارک به آن دست یافته بودند در حالیکه پس از انقلاب باید بخشی از انرژی و منابع خود را برای کنترل اخوان المسلمین به عنوان سردمدار قدرت در مصر، به کار میبردند.
هزینه هایی که سقوط مبارک به رژیمصهیونیستی وارد کرد، اگرچه ضربه سنگین و غیرقابل جبرانی را رقم زد اما به تدریج بی تجربهگیها و اشتباهات سیاستمداران مصری، امید دوباره ای را در دل صهیونیستها به وجود آورد. مخالفت ها و اعتراضات علیه مرسی، کانون این امیدها به شمار میرفت که با برکناری و کودتای نظامی علیه وی، در حال حاضر به اوج خود رسیده است. از این رو سازمانهای بزرگ و وابستگان رژیمصهیونیستی با کمترین هزینه ممکن به یکی از اهداف مهم خود در راستای شکست اسلامگرایان اخوانی در مصر نائل آمدند.
آنچه مسلم است اینکه صهیونیست ها از این فرصت به دست آمده، نهایت استفاده را کرده و سناریوهای جدیدی را برای کنترل و هدایت تحولات مصر به اجرا درخواهند آورد. اگرچه همسویی با مطالبات مردم و عنوان کردن «انقلاب گمراه»، سیاست فعلی آنها را تشکیل داده است اما این همسویی روزبه روز ابعاد جدیدی گرفته و بر بخش عملی آن افزوده خواهد شد. در واقع رژیمصهیونیستی حاضر نخواهد شد فرصت دوباره ای را که به دست آورده است، به آسانی از دست دهد.