کالج مطالعات کتاب مقدس، بیت لحم.
ترجمه: فاطمه شفیعى سروستانى
مقدمه:
آن چه که من به عنوان یک سرسپرده به سیادت حضرت عیسى(ع) همیشه به دنبال آن بودهام حقیقت است. بنابراین سرسپردگى من نسبت به عیسى مسیح(ع) بر احساس من به عنوان یک فلسطینى، به عنوان کسى که مورد ستم قرار گرفته، پناهنده شده و در میان مردمى که در رنجند زندگى مىکند اولویت دارد. موضوع مورد نظر ما »مسیحیت صهیونیستى« است.
بطور ساده، صهیونیسم به جنبشى ملى براى حضور یهودیان در فلسطین و حق حاکمیت یهود بر کل سرزمین اطلاق مىشود. جنبش صهیونیستى رسماً در سال ۱۸۹۷ سازماندهى شد و خواستار استقرار مجدد یهودیان در فلسطین بود. این حرکت در باطن خود داراى ماهیتى سکولار بود و رهبران آن ایدئولوژیهاى خارجى را از جمله سوسیالیزم (جامعهگرایى) و ناسیونالیسم (ملیتگرایى) وارد یهودیت کردند. با این وجود، عاقبت جنبش صهیونیستى طرفدارانى در میان سنتهاى یهودى و احزاب، خصوصاً بعد از واقعه قتلعام یهودیان توسط هیتلر به دست آورد. این حمایت از جنبش صهیونیستى در میان بسیارى از مسیحیان، بخصوص پروتستانهاى طرفدار وضع احکام دینى در هر عصر، نیز آشکار شد. مسیحیانى که فعالانه و جدى از ادعاى یهودیان براى بازگشت به فلسطین حمایت مىکنند، مسیحیان صهیونیست شناخته مىشوند.
مسیحیت صهیونیستى در اسرائیل
مسیحیان صهیونیست خود را مدافع یهودیان و بخصوص اسرائیل مىدانند. آنها از سیاستهاى اسرائیل، چه خوب و چه بد حمایت مىکنند. این حمایت، ضدیت با افراد منتقد و دشمن اسرائیل را هم شامل مىشود. در نتیجه، اکثر آنها هیچگونه احساس غمخوارانهاى نسبت به فلسطینیان ندارند و مخالف هرگونه راه حل صلح طلبانه که ممکن است منجر به ملى شدن فلسطین شود هستند. از نظر آنها، خداوند این سرزمین را به یهودیان بخشیده. فلسطینیان محلى، متجاوز شناخته شده و هیچ حقى در سرزمین موعود ندارند. مسیحیان صهیونیست براى توجیه موقعیت خود، به کتاب مقدس استناد مىکنند. دکتر استفان سایزر، در رساله خود به نام »مسیحیت صهیونیستى و اثر شدید آن بر عدالت«، دستهبندى متعددى از رفتارهایى که توسط مسیحیان صهیونیستى به عنوان دوستان حقیقى اسرائیل تعریف شده مشخص مىکند:
1- تشویق و دلگرمى در گفتگوهاى یهودیان و مسیحیان.
2- مقابله با افکار ضد یهودى.
3- آموزش با نگرش به ریشههاى یهودى دین مسیح(ع).
4- اقدامات بشردوستانه در میان پناهندگان یهودى.
5- مخالفت با مقامات یهودى میانهرو که تلاش مىکنند، براى آرامش در سرزمین، مصالحه کنند.
6- سوء استفاده از مسیحیت براى توجیه اعمال ضد حقوق بشر.
7- آخرتشناسى کتاب مقدس در معرض تبدیل شدن به پیشگویى منجر به واقعیت.
خداشناسى مسیحیت صهیونیستى
الف) استقرار مجدد: خداشناسى مسیحیان صهیونیست بر اساس عقیده به بازگشت مجدد به سرزمین موعود است و اینکه وعده این سرزمین به ابراهیم، اسحاق، یعقوب و یوسف داده شده و ابدى مىباشد. بنابراین آنها به دعا و تقویت یهودیان مىپردازند تا به جایى که خدا به آنها عطا نموده بازگردند و آن را اشغال نمایند. از آن رو معتقدند:
خداوندى که بنىاسرائیل را متفرق نمود دوباره آنها را جمع مىکند (۶ – ۱: ۴۰ کتاب دوم تورات) (۱۰: ۳۱ ارمیاى نبى، ۱۲ – ۱۱: ۱۱ اشعیا)
وظیفه کلیسا این است که راحتى و برکت اسرائیل را تأمین کند. اگر کلیسا در انجام این وظیفه درماند؛ برکت خداوند را از دست مىدهد. »و برکت دهم به آنانى که تو را مبارک خوانند و لعنت کنم به آنکه تو را ملعون خواند.« 3: 12 سفر پیدایش
به عقیده مسیحیان صهیونیست وظیفه کلیسا این است که به عملیات بازگردانى و استقرار مجدد کمک نموده از آنها حمایت کند، راحتى آنها را تأمین کند و بقاى مردم منتخب خداوند را متعهد شود.
ب) برگزیدگى: به عقیده مسیحیان صهیونیست، یهودیان مردم برگزیده خداوند باقى مىمانند و ارتباطى منحصر بهفرد و ناگسستنى با او دارند. با نگاه به تعلیمات کتاب عهد جدید درباره ملت خداوند، خدا هیچگاه مردم یهود را رد یا جایگزین نکرده است.
»ولکن چنین نیست که کلام خدا ساقط شده باشد؛ زیرا همه کسانى که از اسرائیلاند، اسرائیلى نیستند و نه نسل ابراهیم تماماً فرزند ابراهیم هستند.« 7 – 6: 9 رومیان
ج) دیدگاه مبتنى بر کتاب مکاشفات درباره آینده: اساس خداشناسى مسیحیت صهیونیستى عقیده به بخشگرایى و وضع احکام دینى در هر دوره و عصر است. بر اساس این عقیده، خداوند جهان را از آغاز تا پایان بر اساس جدولى تدبیر کرده که به هر دوره از آن یک بخش گفته مىشود. اسرائیل نقش مهمى را در آخرین دوره بازى مىکند. زمانى که مىخواهد دوباره به کشورى مستقل تبدیل شود، معبد را بازسازى کند، مقام کشیشى و طریقه و روش فداکارانه را بنیاد نماید. معتقدین به بخشگرایى، اسرائیل و کلیسا را مجزا مىدانند و بر این باورند که خداوند تا آغاز جنگ آرماگدون با هر دو بصورت جداگانه کار مىکند. سپس عیسى مسیح(ع) به عنوان پادشاه یهودیان بازمىگردد و از تخت خود در معبد بازسازى شده در اورشلیم بر کل ملتها حکمرانى مىکند. در آخرین جنگ اسرائیل نابود خواهد شد و صدها هزار یهودى خواهند مرد.
بخشى گرایان سالها به دنبال علائم و اجراى پیشگوییها بودهاند. اعلامیه کشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و جنگ ۱۹۶۷ هر دو به عنوان اجراى این پیشگوییها با نادیده گرفتن وضع اعراب فلسطینى و بخصوص مسیحیان عرب فلسطینى ملاحظه شدهاند. تمام حوادث جارى به عنوان تابلوهاى راهنماى بازگشت دوباره عیسى مسیح(ع) تعبیر مىشوند. جداول پیشگویى سناریوى بازگشت دوباره عیسى مسیح(ع) را مجسم مىکنند. حوادث – حتى حادثه همهسوزى توسط هیتلر – همه به عنوان وسایل تدبیر شده خداوند براى داورى مورد توجه واقع شدهاند. بنابراین هیتلر هم که معتقد به کتاب مقدس نبود با فرستادن مردم حفظ شده به سرزمین حفظ شده به اجراى یک پیشگویى برجسته کمک کرد.
این کاملاً بدیهى است که، بدون اسرائیل، برنامههاى مبتنى بر پیشگویى مسیحیان صهیونیست، تمام تئوریهاى جدایىطلبانه و اجزاى آنها، همگى از بین خواهند رفت. به همین علت است که مسیحیان صهیونیست علاقه خاصى به کشور اسرائیل دارند. براى آنها، این موضوع، جنگ بین دو قوم براى رسیدن به صلح نیست بلکه به حقیقت پیوستن جدى پیگشوییها و بازگشت مسیح، با شکوه و افتخار و اجراى اراده کامل خداوند است. مسیحیان صهیونیست راغب نیستند به هیچ تفسیر دیگرى از کتاب مقدس و هیچ تعلیم سادهاى از آن با توجه به عدالت و صلح، توجه کنند.
{mospagebreak}
مسیحیان صهیونیست چگونه از اسرائیل حمایت مىکنند؟
به عقیده مسیحیان صهیونیست و جدایى طلبان، حمایت نکردن از اسرائیل قرار گرفتن در صف مخالفین با اهداف خداست. حمایت از اسرائیل از طریق اشکال مختلفى صورت مىگیرد:
1. مالى
2. نظامى
3. تبلیغات
4. خدمت در نیروى نظامى اسرائیل
5. تکفل بازگرداندن جمعیت مهاجر یهود
6. بشردوستى
7. دعا براى اسرائیل
8. اقدامات سیاسى
9. حمایتهاى متفرقه
این براى فلسطین چه معنایى دارد؟
چون مجال صحبت درباره تمام نکات بالا نیست، باید مثالى را ذکر کنم. در سال ۱۹۸۲ اسرائیل به لبنان حمله کرد. یک سخنگوى مسیحى صهیونیست که با »اورشلیم پست« مصاحبه داشت توضیحات زیر را بیان کرد: »ما (مسیحیان صهیونیست) صهیونیستهاى بهترى از شما اسرائیلیها هستیم. شما خیلى سازشپذیر هستید و بسیار راغب به مصالحه مىباشد.« او اسرائیل را وادار کرد تا امنیت »حقوق خدادادى سرزمین« را با اعمال تجاوزگرانه بیشتر براى ساخت مسکنهاى یهودى در کرانه غربى تأمین کند. هماگونه که مىبینید، فلسطینیان فقط با کشور قدرتمند اسرائیل روبرو نیستند، آنها دشمن پنهان دیگرى در میان مسیحیان صهیونیست دارند. این مسیحیان که در مواقعى بسیار خوشخیالاند، خود را نه تنها در حال کمک به کشور صهیونیستها مىدانند، بلکه خود را تسریعکننده روند بازگشت مسیح(ع) به شمار مىآورند.
مسیحیان صهیونیست اساس خداشناسىشان را بر خودبینى بنا نهادهاند. پیام حقیقى کتاب مقدس چیست؟ آیا خدا نگران حقوق و رفاه اجتماعى جمعیت فلسطینى این سرزمین نیست؟ آیا مسیحیان صهیونیست با توجه به کتاب مقدس و با تفاسیر به گزین شده خود عدالت را اجرا مىکنند؟
آیا فقط مسیحیان صهیونیست تفاسیر انجیلى دارند؟
بگذارید به کتاب مقدس به صورت همهجانبه بنگریم، هم کتاب عهد قدیم و هم عهد جدید. من فکر مىکنم که مسیحیان صهیونیست در رد ارتباط بین دو کتاب و اینکه آیا کتاب عهد جدید، کتاب دیگر را باطل مىکند در اشتباهند. ما باید به کتاب مقدس با دید مسیحى بنگریم. رساله عبرانیان همه چیز آشکارا به ما مىگوید: »زیرا که چون شریعت سایه نعمتهاى آینده است، نه نفس صورت آن چیزها، آن هرگز نمىتواند هر سال به همان قربانیهائى که پیوسته مىگذرانند تقرّب جویندگان را کامل گرداند. (۱: ۱۰ رساله عبرانیان) (همچنین ۶ – ۱: ۸ رساله عبرانیان – ۱۷ – ۱۶: ۲ کتاب عهد جدید)
در کتاب عهد عتیق، وحىها از طرف خداوند در سایه پیشگویى و تصورات بیان شده. ما در کتاب عهد جدید، واقعیت و مفاهیم را داریم. من مىخواهم به چیزى که واقعیت دارد و به فرزند خداوند، عیسى مسیح(ع) الهام شده توجه کنم. »در گذشته خداوند با اجداد ما از طریق انبیا و یا روشهاى گوناگونى صحبت کرد. اما در این روزها او از طریق فرزند خود با ما سخن گفته، کسى که او را وارث همه چیز کرد و کسى که از طریق او جهان را ساخت.« (2 – 1: 1 رساله عبرانیان)
همچنین آدمى تعجب مىکند که یک قول چند بار باید اجرا شود. مردم بنى اسرائیل تحت رهبرى یوشع(ع) به سرزمین موعود رفتند و آن را مالک شدند. ما در ۲۳: ۱۱ یوشع مىخوانیم: »پس یوشع تمامى زمین را برحسب آنچه خداوند به موسى گفته بود و یوشع آن را به بنى اسرائیل برحسب فرقهها و اسباط ایشان به ملکیّت بخشید و زمین از جنگ آرام گرفت.«
هجوم به کنعان توسط یوشع بن نون
بسیارى از مسیحیان علت اجازت خداوند به یوشع براى نابودى آموریان، :HiHites Hivites و غیره را نادیده مىگیرند. این علت بت پرستى و فساد آنان بود. در کتاب دوم تورات و بعدها در کتاب یوشع روشن شده که اقوام اجازه دارند براى محک زدن ارتباط اسرائیل با خدا باقى بمانند. خدا به این قوم ۴۰۰ سال مهلت داد تا توبه کنند به ابراهیم(ع) گفت: »و در پشت چهارم به اینجا خواهند برگشت زیرا گناه آموریان هنوز تمام نشده است.« 16: Gen 15
بالاخره زمان بخشش پایان یافت و یوشع سرزمین را گرفت. گرچه بعدها که پادشاهان اسرائیل همان گناهان را مانند آموریان تکرار کردند، فتواى خداوند شامل حال اسرائیل شد، همانطور که شامل حال آموریان شده بود و آنها از سرزمین بیرون رانده شدند. بنابراین خداوند استثنا قائل نمىشود.
فلسطینیان دشمن خداوند نیستند
به یاد داشته باشیم که اعراب فلسطینى بت پرست نیستند. آنها خداى ابراهیم را عبادت مىکنند. معیارهاى اخلاقى فلسطینیان در کل، بیشتر آمریکاییها را به شرم وامىدارد. چیزى که امروز براى فلسطینیان در حال اتفاق است یقیناً فتوایى از طرف خدا نیست، بلکه نتیجه طمع سیاسى و رفتار غیر سیاسى بشر بر ضد بشر است.
نسل ابراهیم چه کسانى هستند؟
کتاب مقدس نمىگوید که »خدا سرزمین را به یهودیان داده«، چیزى که مىگوید این است که خداوند سرزمین را به ثمره ابراهیم(ع) نوید داده است. دو کتاب عهد عتیق و جدید هر دو تصدیق مىکنند که پیمان ابراهیم بر اساس ایمان و فرمانبردارى است، نهنژاد و نسل جسمانى.
بعضى از ریاکاران به عیسى(ع) گفتند: »ابراهیم پدر ماست«. عیسى(ع) به آنها جواب داد: »اگر شما فرزندان ابراهیم بودید، اعمال ابراهیم را به جا مىآوردید.«
پل همین مطلب را به گونهاى زیبا بیان مىکند: »اگر شما به مسیح(ع) تعلق دارید، پس بر اساس پیمان ثمره و وارث ابراهیم هستید.«
ممکن است زمانى یهودیان، مردم منتخب خداوند بوده باشند، اما بعد از آمدن عیسى(ع) »تمام کسانى که عیسى(ع) را پذیرفتند فرزندان خداوند شدند.« (12: 1 یوحنا){mospagebreak}
کتاب عهد جدید و یهودیان
کتاب عهد جدید اصلاً به این موضوع اشاره نمىکند که یهودیان حقى خدایى و بدون قید و شرط در برابر سرزمین دارند. کتاب رومیان ۱۱ – ۹ مىگوید زمانى که سختگیریها در برابر انجیل توسط یهودیان پایان یابد آنها تقدیس مىشوند و دعاى خیر براى آنها از طریق فرزند خداوند، عیسى مسیح(ع) به دست مىآید. این برکتها عبارتند از:
»زیرا اى برادران نمىخواهم شما از این سر بىخبر باشید که مبادا خود را دانا انگارید…؟«
(25: 11 رومیان)
در بالا و در سرتاسر کتاب عهد جدید هیچ گفتهاى از این نیست که رستگارى یهودیان مشروط به مالکیت سرزمین است. »که امتها در میراث و در بدن و در بهره وعده او در مسیح به وساطت انجیل شریک هستند.« (6 – 4: 3 افسیان)
مهر خداوند
در مجموع، تمام اینها بر اساس عشق خداوند به تمام مردم جهان است. وعده سرزمین تبدیل به وعده جهان شده. این دسته از مسیحیان به نام مسیحیت صهیونیستى به خاطر تفاسیر غلط خود از کتب آسمانى، بخاطر اینکه وسیله جدایى و نفرت قرار گرفتهاند، به دلیل طرفدارى از قدرت شیطان، و به علت ممانعت از گواهى و شهادت عیسى(ع) در برابر مردم، نیازمند توبه به درگاه خداوندند. تفسیر و برداشت نادرست از کتاب آسمانى مىتواند زندگیهایى را نابود سازد که عیسى مسیح(ع) براى حفظ آنها درگذشت. دولت اسرائیل در سال ۲۰۰۰ چندین مسیحى خارجى متعصب را به بیرون از اسرائیل تبعید کرد سازمان جاسوسى اسرائیل (موساد) آنها را متهم به برافروختن آتش جنگ نمود. شور و شوق آنها براى بازگشت مجدد عیسى مسیح(ع) آنان را آرزومند جنگ آخرین نمود. »بر شما نیست که زمانها و فرصتها را بدانید، … زمانى که روح مقدس بر شما پیدا گشت، به قدرت مىرسید و شما در اورشلیم، یهودیه، سامریه تا پایان جهان گواه و شاهد خواهید بود.«
ما، به عنوان مسیحیان فلسطینى، خداشناسى مسیحیان صهیونیست را مطابق کتاب مقدس و تعلیم عیسى مسیح(ع) نمىدانیم. این عقیده تأثیر منفى بر کتاب مقدس دارد و مىتواند کلیساى آمریکا را در فهم وظیفهاش در خاورمیانه گمراه سازد. پیام ما به یهودیان و اعراب، پیام امید، زندگى، عشق و اخبار خوب است. مسیح(ع) براى رهایى یک سرزمین خود را فدا نکرد. او خود را فدا کرد تا بشر را رهایى بخشد. براى اینکه »ما را از قلمرو تاریکى نجات دهد و وارد قلمرو پادشاهى فرزندى سازد که عاشق اوست.« 13: Gel 1؟ عیسى(ع) جهان را دوست داشت و بنابراین آن را حفظ نمود.
پىنوشت:
× این مقاله توسط نویسندهاى مسیحى نگاشته شده و مطابق دریافت خود از واقعه توطئه مصلوب ساختن حضرت مسیح، علیهالسلام سخن مىگوید. مسلمین تحت تعالیم قرآن معتقد به عروج حضرت عیسى (ع) و حیات ایشان تا وقت قیام حضرت مهدى، علیهالسلام هستند.
موعود شماره ۴۰