تحلیل مسائل جاری دنیای امروز که گرداندگانی در پس این ماجرا این جرایانات را هدایت میکنند و بقیه جهانیان را در فریب بزرگ فروبردهاند، این تحلیل از زبان استاد گرانقدر استاد شفیعی سروستانی در هشتاد و چهارمین نشست فرهنگ مهدوی بیان شده است . این مطلب برای همه عاشقان امام عصر علیه السلام در سایت موعود قرار گرفت تا با گوش دادن به این مطلب به جمع آگاهان بپیوندند…
دانلود: فایل صوتی سخنرانی استاد شفیعی سروستانی
در هشتاد و چهارمین نشست از نشستهای «فرهنگ مهدوی» سردبیر و مدیر مسئول مؤسسه موعود عصر(عج)، «اسماعیل شفیعی سروستانی»، متذکّر شد که عدالت ورزی باید در امور جزئی و امور کلان مردم جاری و ساری باشد و تا امور کلّی مردم، رنگ خداوند به خود نگیرد، امور جزئی آنان، اقبال به سوی خداوند نخواهد داشت.
سردبیر ماهنامه موعود، با پخش دو کلیپ از وضعیت پر بحران جهان امروز از سری فیلمهای «فاز سه»، با تأکید بر اینکه سخنان معصومان(ع) در هر نقطه از زمان، راهگشا و راهنمای ما در امور خرد و کلان است، سخن خود را اینگونه آغاز کرد:
«گفت و گوهای مذهبی، علوی و مهدوی، چنان که با آنچه بشر در زمان حاضر به آن مبتلاست، پیوند نخورد، تمام معانی و مفاهیم خودش را نشان نمی دهد؛ راهنما نمیشود؛ موقعیت را معلوم نمیکند؛ چراغی فرا روی ما روشن نمیکند و از این گفت و گوها، تکلیف ما و آنچه که باید بکنیم، بیرون نمی آید. نتیجه این میشود که در انجام تکلیف، آن را ساده میگیریم و گاهی اوقات درمجالس مذهبی تنها بهره و فیض و ثوابی میبریم و والسّلام.
هیچیک از کلام بزرگان دین به ویژه حضرات معصومان(ع) برای قاب کردن بیان نشده است. تنها برای ثواب بردن هم بیان نشدهاند. برای تحوّل، دگرگونی، استقرار در صراط مستقیم و برای سیر و سلوک در صراط مستقیم بیان شدهاند. راز زمین ماندن این کلام بزرگان به همین مطلب برمیگردد.»
سخنان معصومان(ع)، آرامش مردابی مان را بر هم می زند
استاد شفیعی سروستانی درباره ی اهمّیت گوش فرا دادن و عمل کردن به سخنان اهل بیت(ع) بیان کرد:
گفت و گو از دو شخصیت، یکی حضرت مولی الموحدین، حضرت یعسوب الدین، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(علیه السلام)، و یکی دیگر شخص شخیص، عالی مقام، عالی جاه، حضرت صاحب العصر و الزّمان، حضرت مهدی(ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) سخت است .سخن گفتن از این دو عالی مقام، آرامش کویری را به هم می زند. آرامش مردابی را به هم می زند. زیرا کلام آنان تعارف برنمی دارد. انان با دیّار البشری رو دربایستی ندارند. سخنان این دو بزرگوار از ائمّه دین
کلامی است که تعارف ندارد، امام بدون رودربایستی به فرماندار خود به نامه می نویسد، وحکم میکند که «اگر مال مردم و بیت المال را در کابین زنانتان گذاشته باشید، بیرون می آورم». این سخن را چگونه میشود به راحتی بین مردم منتشر کرد؟ این کلام را چه کسی می خواهد بیان کند؟ کدام وزیری جرئت میکند که این کلام را در اتاق خودش با خط نستعلیق شکسته ی زیبا قاب کند و بگذارد؟ مگر میشود؟!
«اگر یک درهم از مال ما را در شکمهایتان را انباشته باشید، همانا آتش دوزخ در شکمهایتان انباشته اید.» این سخن حضرت مهدی(عج) را مگر میشود عمومیکرد؟ خوابها را آشفته میکند و آرامش مردابی را از بین میبرد.
اجرای عدالت، هدف آفرینش مخلوقات
محقّق حوزه ی مهدویت در ادامه ی سخنانش، به هدف خداوند از آفرینش انسان اشاره کرد و گفت:
روزی که خداوند متعال، بیان کرد در صبحگاه آفرینش «انّی جاعلٌ فی الارض خلیفه؛ من اراده کرده ام که در زمین خلیفه قرار دهم.» در واقع بیان می داشت که جعل خلیفه، حکمت پنهان خلقت انسان است. یعنی حکمت خلق انسان، به عنوان اشرف مخلوقات، جعل خلیفه بود؛ وگرنه خداوند بهاندازه ی کافی ملک و جنّ و موجودات ریز و درشت داشت که به قول فرشتگان رحمت: «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَک؛ ما به حمد تو تسبیح میگوییم و تقدیست میکنیم.»
امّا وقتی انسان را خلق کرد، حکمتش را هم بیان کرد که همان جعل خلیفه در زمین بود. خلیفه ی خدا، جانشین خداست؛ خلیفه ی خدا، قائم مقام خداست.
خلیفه ی خدا، حامل همه ی صفات خداوند متعال است و مأمور اجرای حکم او در عرصه ی زمین است. او آینه ای است که خداوند را منعکس و جاری و ساری می سازد.
خلیفه ی خدا، امام عدل است که عدالت را جاری میکند که اگر عدالت در گستره ی زمین، جاری نشود، منظور و هدف اصلی خلقت آدم و عالم معطّل می ماند.
هدف و منظور اصلی خلقت هستی، بدون عدالت، معطّل می ماند. خلیفه ی خدا، مأمور اجرای عدالت در عرصه ی زمین و بین همه ی خلایق است که بدون اجرای عدالت، تمام احکام خداوند زمین می ماند و بدون حضور خلیفه ی خدا، تمام احکام و تمام عدالت بر زمین می ماند و در نتیجه، زمین و زمان محلّ تازش ابلیس و جنود ابلیس میشود. زمین و زمان سیاه و تیره میشود، رسم بندگی از زمین برداشته میشود و همه ی آرامش و امنیت از زمین برداشته میشود. لذا وقتی بیان شد که «اقامه ی عدل» و «ضرورت اقامه ی عدل»، ضرورت «حضور خلیفه و قائم مقام خدا» معنا پیدا کرد؛ چرا که تجربه ی کمال و سیر در مسیر کمالی اساساً بدون حضور و عمل خلیفه ی خدا غیر ممکن است.
وقتی دست جنود ابلیسی بر جان و مال خلق عالم، نبات و جماد و حیوان و جنّ و انس گشوده باشد، ضدّ کمال است و اجازه ی دستیابی موجودات به کمال نمی دهد و بازدارندگی ایجاد میکند. لذا خلیفه ی خدا مسیر کمال را برای تمام موجودات تسهیل میکند و موانع تجربه ی کمال و صفات کمالی را حذف میکند تا به تمام معنی موجودات، و نه فقط انسان، صفات کمالی را تجربه کنند تا با تجربه ی آن و برومند شدن و گرفتن رنگ خداوند، به معنای حقیقی، خداوند عبادت شود؛ وگرنه عبادت خداوند تعطیل میشود. لذا برای همه ی موجودات یک مسیر معلوم شد و از همه هم خواسته شد که بگویند: «اهدنا الصراط المستقیم: ما را به راه راست هدایت فرما!» و به عبارتی بیان شد که جمیع موجودات برای تجربه ی کمالاتشان باید به سوی خلیفه ی خدا، سیر کنند.»
سیر به سوی خلیفه ی خدا، راه تحقق هدف خلقت
شفیعی سروستانی، درباره ی نحوه ی تحقّق هدف خداوند از آفرینش جهان بیان کرد:
«سیر الی الله، سیر به سوی خلیفه ی خداست. جانشینی که با اقامه ی عدل، موانع را حذف میکند تا جمیع موجودات مجال تجربه ی صفات کمالی و تجربه ی زیبایی های مسیر حق و عدل بیابند.
خداوند، در آیه ی مبارکه ی سوره ی قصص، آیه ی ۵ می فرماید: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین؛ ما اراده کرده ایم که در زمین مستضعفان را وارث قرار دهیم، و آنان را پیشوا و وارث قرار دهیم.»
در این آیه انتها و مقصد غایی جعل خلیفه معلوم میشود. هدف غایی جعل خلیفه، «استقرار دولت کریمه ی خلیفه ی خدا»، امام مستضعفان، میراث بر زمین است؛ در حالی که حق و عدالت به تمام معنای جاری و ساری شده باشد.»
به سوی ایستگاه نهایی حکومت جهانی بنی اسرائیلی می رویم
نویسنده حوزه ی مهدویت و غرب شناسی، متذکّر شد:
«وقتی گفت و گوی از حاکمیت و حکومت اسلامیبه میان می آید، باید متذکّر یکی دو نکته شویم: یکی تذکّر درباره ی اجرای عدالت در امور جزئی، یکی اجرای عدالت در صورت و حیثیت کلّی.
درباره ی اجرای عدالت در امور جزئی که مربوط به مناسبات و معاملات مردم میشود، سخن به میان می آید؛ امّا درباره ی بخش دوم، کسی سخنی به میان نمی آورد؛ در حالی که تحقق بخش اوّل منوط به اجرای بخش دوم است. و آن این است که باید دریابیم در زمانه ای که زندگی میکنیم، موانع سر راه کمال و عدل و اجرای عدالت چیست؟
درباره ی تمدّن غربی اشاره داشتم و آن اینکه در تمدّن الحادی و مشرکانه ی غربی که امروز در تمام معاملات و مناسبات ما جاری است، گردانندگان پشت پرده، با «جعل» یک نظام ملحدانه ی مشرکانه، تلاش دارند که تمام خلق روزگار را سوار بر یک قطار کنند که ایستگاه به ایستگاه به مقصد مورد نظر اشرار نزدیک میشود.
تمامیت فرهنگ و تمدّن فوق مدرن ملحدانه ی غربی به مثابه یک قطار است که بر یک ریل سوار است و ایستگاه به ایستگاه می رود تا به آخرین توقفگاه «حکومت جهانی بنی اسرائیلی» برسد و پیشاپیش، همه ی اجزا را هم چیده و هماهنگ نموده: در اقتصاد، در فرهنگ، در سیاست، در ملک داری، در تربیت، در آموزش و…
بی گمان کسانی که می خواهند به حکمت اصلی خلقت انسان و جعل خلافت در زمین و مقصد نهایی خداوند متعال بیندیشند، باید متوجّه باشند که غرب تلاش دارد همه را سوار بر این قطار کند و برای آنکه همه سوار بر این قطار شوند، بر میل و تقاضا و هوس خودشان می دمد. از این امر، به عنوان «همسان سازی» و «شبیه سازی» یاد کرده ام.
همسان سازی، نقشه غرب برای کلّ ساکنان زمین
«غرب، تلاش دارد که همه را مثل هم کند. آنها همه چیز را قالب می زنند، قالبی که مطلوب خودشان است.
وقتی که در گذشته به اقوام و ملل نگاه میکردیم و سوابق آنها را نگاه میکنیم، میبینیم که آنها مانند هم نبودهاند. حوزه های فرهنگی، تمدّنی، زبان ها و گویشهایشان، ادبیات و پوششهایشان متفاوت بوده است. در دوران مدرن جدید با در هم شکستن همه ی این تفاوت ها در حوزه ی فرهنگی و تمدّنی تلاش کردند با یک همسان سازی عمومی نه تنها در صورت و هیئت عمومی خلق عالم را به سان هم و شبیه هم بگنند، بلکه تلاش کردهاند خواستگاه همه ی آنها، آرزوهای همه ی آنها، طلب همه ی آنها را شبیه هم بکنند تا همه با پای خودشان، هزینه کنند، پول بپردازند، بلیط قطار را تهیه کنند، سوار قطار بشوند و به همان مقصدی بروند که جاعل قطار و ایستگاه می خواهد.
اگر به سفرنامه ها مراجعه کنید، چه آنچه ابن بطوطه گفته و چه آنچه سعدی(علیه الرحمه) در حکایاتش ذکر کرده است، می خوانید که مردم سمرقند با مرو، مردم مرو با بخارا، مردم بخارا با شیراز، شیراز با تاشکند، تاشکند با بغداد زمین تا آسمان فرق میکرده است. صورت ظاهر، لباس، ادبیات و خورد و خوراکشان متفاوت بوده است. شعب و قبائل معلوم و مجزّا بودند و کسی هم بنا نداشت اینها را شبیه هم بکند و ادیان توحیدی هم بر آن بودند تا با نسبت به فطرت انسان و حقیقت هستی، خلق عالم را سیر دهند تا در آزادگی تمام حقایق و صفات کمالی را تجربه کنند.
درعص حاضرحرکت معکوس اتّفاق افتاده است. شبیه سازی جانها و سیره و سنّت ها برای سیر در مسیر کمالی، بدل شده به حرکت معکوس: سیر و سفر در حضیض و ابتذال؛ انسان ها مثل هم می خورند، می نوشند، گفت و گو میکنند و مثل هم می پوشند، مثل هم شهرها را می سازند و تماماً مطابق الگو، قرار داد و برنامه ی تدوین شده ی دجّال عصر حاضربه پیش میروند.
شبیه سازی کلّ ساکنان زمین، مطابق الگوی مطلوب دجّال آخرالزمان برای آنکه راحت تر خورده بشوند و مصرف کنند و برای خوردن و مصرف کردن از خودشان، جانشان، دینشان و فرهنگشان هزینه کنند. مراد دجّال زمان که در حیثیت فرهنگ و تمدّن غربی جلوه کرده، ابتدا شبیه سازی همه ی خلق عالم و بعد خوردن تمام دارایی مادّی و معنوی آنها و بالأخره بردن آنها به یک ایستگاه غایی و نهایی که در برابر کفر و شرک و الحاد شیطانی سر تعظیم فرود می آورند و ادبار از خدا و آسمان و دین دارند و نه اقبال به آنها.»
حاکم باید ظالمان را در بیم بگذارد
مدیر مسئول موسسه موعود، درباره ی وظیفه حاکمیت در برابر تجاوز و عمل دجّال آخرالزّمان، شرح داد:
«اگر درباره ی حکومت در عرصه ی زمین سخن میگوییم، باید متوجّه این سخن باشیم که حاکم، حسب قول خداوند متعال و ائمه دین(ع) موظف و مکلف به اجرای عدالت در همه ی امور جزئی و کلّی است تا مستضعفان بتوانند در تجربه ی عدالت سیر به سوی کمالات را داشته باشند و نه ادبار و پشت کردن به کمالات وصفات کمالی.
حذف موانع، حبس متجاوزان و متجاسران به حقوق و حدود خداوند و مردم، اعطای امنیت و آرامش خاطر جسم و جان به بندگان خداوند، به گونه ای که مؤمنان آسودگی خاطر داشته باشند و منافقان و مشرکان و ملحدان و متجاوزان همواره در ترس زندگی کنند؛ نه آنکه مؤمنان در بیم و متجاوزان در امنیت زندگی کنند. متجاوزان به حقوق خدا و آفریدگان خدا، یک ثانیه نباید آرامش داشته باشند، بندگان خداوند متعال که در زمره ی مستعضفان هستند، میبایست همواره در سیر اکمالی و سیر کمالی در امنیت تمام شب و روز را تجربه کنند.
این بخشی از وظیفه ی حاکمیت است در انچه که در کلام خداوند و معصومان(ع) آمده؛ امّا مهم تر از آن در عصر حاضر توجه به این نکته ی ظریف است که تمدّن الحادی و فرهنگ مشرکانه و سردمداران پشت پرده تلاش میکنند تا خلق عالم را سوار بر یک قطار کنند. یعنی تبعیت از نظام جعل شده ی موجود که تحت عنوان حوزه ی تمدّنی مدرن به خلق عالم بار شده است، باید درباره اش پرهیز بسیار جدّی داشت؛ در غیر این صورت، اگر در صورت کلّی و در نظام کلان اجتماعی و سیاسی، اقوام مسلمان سوار بر آن قطار بشوند، حتّی اگر در امور جزئی بتوانند و بخواهند عدالت را جاری کنند، در سیر تدریجی از این کار باز می مانند.
این ماجرا (سیر کردن در هدف دجّال مسیر کلّی و تبعیت از اسلام در امور جزئی) به آن می ماند که همه ی ما و همه ی ساکنان یک شهر جنوبی، سوار قطاری شوند که به سوی شمال می رود؛ امّا به خاطر علاقه ای که به فرهنگ جنوبی شان دارند، در قطار سمبوسه بخورند و آهنگ بندری گوش بدهند و دمپایی ابری بپوشند! وقتی سوار قطاری شدی که به شمال می رود، هر کاری بکنی، به شمال می روی. برای دل خوشی خودت است که داری باقی مانده ی خاطرات پیشین را احیا میکنی. تو اگر اینقدر دل بسته ی جنوبی باید از این قطار پیاده شوی و پای پیاده هم شده، به سوی جنوب بروی.
باید متوحه این بود که ما را دانسته و ندانسته سوار این قطار نکنند که در همسان سازی کلان، باقی مانده ی انرژی و پتانسیل مادّی و معنوی را خواهند خورد و دیگر اینکه، تلاش بسیار جدّی برای اینکه عدالت در امور جزئی در امور مردم، در حوزه ی فرهنگی و تمدّنی جاری و ساری شود، به گونه ای