روزی که این آیه و نظایر آن نازل شد و پیامبرآنها را برای مردم خواند، در جزیره العرب، گروههایی از یهودیان و مسیحیان زندگی میکردند و اگر چنین بشارتی در این کتابها وجود نداشت، دانشمندان این دو آیین، آن را دستاویز قرار داده و سر و صدایی به راه میانداختند؛ ولی به داوری تاریخ صحیح، نه تنها آنان در برابر این تصریحها لب فروبستند، بلکه حتی گروهی منصف نیز به صفوف مسلمانان پیوستند. بنابر این به طور مسلم بشارت حضرت مسیح (علیه السلام) در انجیل خود او وجود داشته و اگر فرضاً چنین بشارتی در انجیلهای کنونی نباشد، دلیل بر این نیست که در انجیل خود آن حضرت نیز نبوده است؛ زیرا به شهادت متون انجیلهای فعلی، هر یک ازحواریون وغیر حواریون، انجیل نوشته و بهاندیشه خود، گفتار و کردار و فرمانهای حضرت مسیح (علیه السلام) را در آنجا گرد آورده است و تنها به این هم اکتفا نکرده، بلکه دیده ها، شنیدهها و حدسیات خود را نیز با آنها آمیخته و به نام انجیل انتشار داده است. بنابراین هیچ کدام از انجیلها، انجیل حضرت مسیح(علیه السلام) نیست.(۳) ولی از آن جا که خواست الهی بر آن تعلق گرفته که برهان قرآن و دلیل نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در تمامی دورانها بدرخشد، بشارت آمدن پیامبری پس از حضرت مسیح به نام احمد در انجیل یوحنا با کمال وضوح وارد شده است. اگر چه مفسران انجیل دست و پا میکنند که آیههای مربوط به این بشارت را طور دیگر تفسیر نمایند، ولی پس از یک دقت کوتاه، پرده از روی حقیقت برداشته میشود…
در انجیل هایی که به زبان سریانی(۴) نوشته شده، از نام آن کسی که حضرت مسیح به آمدن او بشارت داده، با لفظ " فارقلیط" تعبیر شده است. فارقلیط، لغتی سریانی است که اهل سوریه باآن سخن میگفتند. دانشمندان اسلامی و مفسران انجیل اتفاق نظردارند که این لفظ، معّرب لفظی یونانی است که انجیل یوحنا به آن زبان نوشته شده است، ولی در این که ریشه اصلی این لفظ در لغت یونانی چه بوده، اختلاف نظر دارند. محققان اسلامی معتقدند که ریشه یونانی این کلمه، "پریکلیطوس" به معنای محمد و احمد است، ولی مفسران انجیل ریشه آن را "پارکلیطوس" به معنای تسلی دهنده دانستهاند و به همین خاطر، بیشتر مفسران انجیل آن را به روح القدس تفسیر نمودهاند. لذا باید روی قراینی که درمتون آیات وجود دارد، حقیقت مطلب را به دست آورد.
در انجیل یوحنا، باب ۱۵ و ۱۶ این گونه آمده است: "چون آن فارقلیط که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، روح راستی که از طرف پدر میآید درباره من شهادت خواهد داد".(5). "راست میگویم که شما را مفید است که من بروم. اگر من نروم آن فارقلیط نزد شما نخواهد آمد. امّا اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد…. و دیگر چیزهایی بسیار دارم که به شما بگویم، لکن حالا نمیتوانید متحمل شوید، امّا چون او بیاید او شما را به تمامی راستی ارشاد خواهد کرد؛ زیرا او از پیش خود سخن نخواهد گفت، بلکه هر آن چه میشنود خواهد گفت و شما را به آینده خبر خواهد داد و مرا تمجید خواهد نمود؛ زیرا که او آن چه از آنِ من است خواهد یافت و شما را خبر خواهد داد. هرچه از آن پدر است از من است. از این جهت گفتم که آن چه آنِ من است، میگیرد و به شما خبر میدهد".(6) و (۷)
اگر دقت کنیم، قراین روشنی وجود دارد که گواهی میدهد مراد از فارقلیط، پیامبری است که پس از مسیح میآید و نه روح القدس. به عنوان نمونه از برخی تواریخ مسیحی استفاده میشود که پیش از اسلام، در میان علما و مفسران انجیل مسلّم بود که فارقلیط، همان پیامبر موعود است. حتی گروهی از این مطلب سوء استفاده کرده وخود را فارقلیط موعود معرفی نمودهاند؛ مثلاً "منتس" که مردی ریاضت کش بود و در قرن دوم میلادی میزیست، در سال ۱۷۷ میلادی در آسیای صغیر مدعی رسالت گردید و گفت: "من همان فارقلیط هستم که عیسی از آمدن او خبر داده است". در نتیجه گروهی هم از وی پیروی کردند.(۸)
از طرف دیگر امتیازاتی که حضرت مسیح (علیه السلام) برای فارقلیط قائل شده و شرایط و نتایجی که برای آمدن او شمرده است، مانع از آن است که فارقلیط را به روح القدس تفسیر نماییم؛ بلکه این مطلب را قطعی میسازد که منظور از فارقلیط جز پیامبر موعود نخواهد بود. مثلا به عنوان نمونه مسیح میگوید: "اگر من نروم فارقلیط نزد شما نمیآید".(9) بنابر این، او آمدن فارقلیط را مشروط به رفتن خود کرده است؛ اما اگر مقصود از فارقلیط، روح القدس باشد، نزول او بر حضرت مسیح و حتی بر خود حواریون مشروط به رفتن مسیح نبوده است؛ زیرا به عقیده مسیحیان، زمانی که حضرت مسیح خواست تا حواریون را برای تبلیغ به اطراف بفرستد، روح القدس بر آنان نازل گردید.(۱۰) بنابراین هیچ گاه نزول روح القدس مشروط به رفتن مسیح نبوده است. اما اگر بگوییم مقصود از فارقلیط پیامبری صاحب شریعت، آن هم شریعتی جهانی است، در این صورت، آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسیح و منسوخ گشتن آیین او خواهد بود. دقت در این قراین میتواند ما را به حقیقتی که محققان عالی قدر اسلام به آن رسیدهاند رهنمون گردد. البته قراین به آن چه گفته شد منحصر نیست، بلکه قراین متعدد دیگری نیز در این زمینه وجود دارد.(۱۱)
در پایان، مطلب قابل توجهی را که دایره المعارف بزرگ فرانسه در این باره دارد، از نظر خوانندگان میگذرانیم: "محمد مؤسس دین اسلام و فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. کلمه محمد، به معنی "بسیار حمد شده" میباشد و از مصدر "حمد"، که به معنای تمجید و تجلیل است، مشتق گردیده است. بر حسب تصادفی عجیب، نام دیگری که ازهمان ریشه حمد است، مترادف کامل لفظ محمد میباشد و آن، احمد است که احتمال قوی میرود عیسویان عربستان آن لفظ را برای تعیین فارقلیط به کار میبردند. احمد (یعنی بسیار ستوده شده و بسیار مجلل)، ترجمه لفظ "پاراکلیتوس" است که اشتباهاً لفظ "پریکلیویس" را جای آن گذاردند. به این ترتیب نویسندگان مذهبی مسلمان، مکرر گوشزد کردهاند که مراد از این لفظ، بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز به طور علنی در آیه شگفت انگیز سوره صف به این موضوع اشاره میکند."(12)
پینوشت ها:
۱- آنچه در این متن میخوانید، تنها بخشی ناچیز و بسیار خلاصه از واقعیت است و اگر دوست داشتید که بیشتر در این خصوص بدانید، پیشنهاد میکنیم که حتما به منبع اصلی متن، مراجعه کنید.
۲- " و اذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوراه و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد فلما جأهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین "، " و (به یاد آورید) هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: «ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیقکننده کتابی که قبل از من فرستاده شده ( تورات) میباشم، و بشارتدهنده به رسولی که بعد از من میآید و نام او احمد است!» هنگامیکه او ( احمد) با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «این سحری است آشکار»! "( سوره صف، آیه ۶)
۳- "انتساب این چهار کتاب به مؤلفان خود آنها قطعیت ندارد و جز انجیل متی هیچ کدام مطالب کتاب خود را مستقیما از حضرت مسیح نگرفته است. در حقیقت انجیل مرقس، خلاصه بیانات پطرس بوده و لوقا فشرده افکار و نقلیات پولس میباشد. برای آگاهی بیشتر، به منبع اصلی متن، مراجعه کنید.
۴- سریان سریانی از زبانهائی است که مانند زبان عربی، ریشه در زبان سامی دارد. انجیل حضرت مسیح(علیه السلام) هم اگر چه به زبان عبری بوده و زبان مادری وی و کسانی که وی در میان آنها پرورش یافته، غیر از عبری نبوده است، ولی بنابر اخبار و روایات، او مأمور بود که آن را به لغت سریانی برای سریانیان، که همان اهل سوریه هستند، تفسیرکند.
۵- انجیل یوحنا، باب ۱۵، جمله ۲۶ چاپ لندن، سال ۱۸۳۷ میلادی. بقیه جملهها را نیز از همین چاپ نقل کردیم و برای اطمینان بیشتر با ترجمههای فارسی دیگر که از زبان سریانی و کلدانی به فارسی نقل شدهاند، تطبیق نمودیم.
۶- انجیل یوحنا، باب ۱۶، جمله ۷ – 15
۷- به غیر از باب ۱۵ و ۱۶ انجیل یوحنا، در باب ۱۴، جملات ۱۵و۱۶و ۱۷ و ۲۵ و ۲۶ و ۲۹ نیز بار دیگر از فارقلیط سخن به میان آمده و حقائق دیگری در خصوص او بیان شده است که میتوانید به متن آن مراجعه کنید.
۸- انیس الاعلام، ج2، ص ۱۷۹ به نقل از تاریخ "ولیم میور" که در سال ۱۸۴۸ چاپ شده است.
۹- انجیل یوحنا، باب ۱۵، جمله ۷
۱۰- انجیل متی، باب ۱۰، جمله ۲۹- انجیل لوقا، باب ۱۰، جمله ۱۷
۱۱- برای بررسی بیشتر میتوانید به کتاب "احمد موعود انجیل" و یا کتاب نفیس " انیس الأعلام" که یکی از منابع مورد استفاده در آن است، مراجعه کنید.
۱۲- محمد خاتم پیامبران، جلد1، صفحه 504، به نقل از دائره المعارف بزرگ فرانسه، جلد ۲۳، صفحه4174
منبع:احمد، موعود انجیل، آیت الله جعفر سبحانی
تبیان