- اشاره:
در ادامه اقتراح درباره مراتب این معرفت و نیز بالاترین درجه آن، با حاضران سخن گفتیم. حجتالاسلام و المسلمین تحریری در توضیح آن، مراتب معرفت را ناشی از میزان برقراری رابطه قلبی با امام(ع)، دوری از تعصبات و هواهای نفسانی و نیز حرکت حقیقت جویانه دانست.
حجتالاسلام و المسلمین تحریری: بدیهی است که انسان هرچه نسبت به نیازمندیها و ابعاد وجود خویش درک بیشتری پیدا کند، میبیند که همه اینها به رهبری الهی نیاز دارند که آن نیازها را به نیکوترین وجه تأمین نماید. این معرفت با تأمل در وجود خود و نیازمندیهای آن قابل تقویت است. با افزایش معرفت، مراتب بالاتر چهره امام برای فرد متجلی میشود و ایشان را دارای احاطه وجودی بر انسان و احاطه علمی نسبت به این امور مییابد. هرچقدر رابطه قلبی یک نفر با امام بیشتر شود و بیشتر تحت تربیت و تعلیم معارف ایشان قرار گیرد بر معرفت او نیز افزوده میشود. ابزار معرفت عقلانی هم در وجود همگان به ودیعت نهاده شده است. در شرایطی که فرد، حقیقتجویانه حرکت کند و به دنبال تعصبات و هواهای نفسانی راه نیفتاده باشد واقعیت را درک میکند و معرفت او تقویت میشود. معرفت قلبی در مسیر حرکت نیازمند معرفت عقلانی است تا دقیقاً از امام تبعیت کند.
حجتالاسلام والمسلمین میرباقری مراتب معرفت را سیر در درجات درک حقیقت ولایت و میزان تحملشان بیان نمود و بالاترین مرحله را مرحله دریافت امانت الهی دانست.
حجتالاسلام والمسلمین میرباقری: معرفت، سیر در درجات درک حقیقت ولایت و به تعبیری تحمل ولایت است و انسانهایی که حامل ولایت هستند متناسب با تحملشان به درجات معرفت میرسند تا رسیدن به مقامیکه همان حقیقت «امانت» است به انسان عنایت بشود:
إنّا عرضنا الأمانه علی السموات والأرض؛
در این مرحله، حقیقت سرّ ولایت را به انسان میدهند. شاید این مقامی است که انسان حقیقت ولایت را بدون حجاب درک میکند.
این مرحله تنها مربوط به سه دسته است:
ـ از بین انبیاء، مرسلین آنها،
ـ از بین ملائکه، مقرّبین آنها،
ـ از بین بندگان، امتحان شدگان ایشان.
حتی در روایت عجیبی آمده:«به حقیقت، امر ما دشوار پیچیده شده در دشواری اسست؛ هیچ فرشته مقرّب یا پیامبر مرسل یا بندهای که خدا قلبش را به وسیله ایمان آزموده باشد نمیتواند آن را تحمل کند».؛ یعنی، آن مرتبه را هیچ کس نمی تواند درک بکند. راوی پرسید: اگر اینها نمی رسند پس چه کسی میرسد؟ حضرت فرمودند: «آنهایی که ما بخواهیم. این امر به خود ما واگذار شده است».
حقیقت ولایت به آنها واگذار شده است؛ البته آنها هم همه چیز را با اراده الهی اراده میکنند «لایشاؤون إلّا أن یشاءالله» از همین رو، آن را به کسی میدهند که متناسب با مشیّت خداست. این حقیقت و سرّ ولایت که مرتبه کامل آن همان مرتبه رسیدن به مقام نورانیّت است، با «شکر» به انسان داده میشود و با «کفر» گرفته میشود. لذا برای حداقل مقام نورانیت سه گام باید برداشته شود:
اول، مقام تسلیم و سلم محض است؛ بعد تطهیر الهی است و پس از آن است که مطهّرون به حقیقت ولایت راه پیدا میکنند. شاید این همان چیزی است که در حدیث نورانی ابوخالد کابلی آمده است:
به خدا سوگند ای اباخالد، بندهای ما را دوست نمیدارد و ولایت ما را گردن نمینهد، مگر آنکه خدا قلبش را تطهیر میکند و خداوند قلب بندهای را تطهیر نمیکند، مگر آنکه تسسلیم امر ما میشود و به مقام سلم در برابر ما میرسد.
دوام تسلیم تا مقام سلم، مقدمه تطهیر است که تطهیر، صنع است و آن هم مقدمه تنویر به نور ولایت است. اگر حقیقت اسرار ولایت به انسان دادهشد، متناسب با آن، درجات معرفت حاصل میشود. درجات کامل معرفت نیز آن است که همه جنود طاعت نبیاکرم(ص) و ائمه هدی(ع) در انسان نازل و محقّق بشود، با شفاعت تام، آنها به طرف خدا حرکت بکند و بدون واسطه به شفاعت برسد. بدین ترتیب حُجُب نور برداشته میشود و انسان بی پرده و بی حجاب، حقیقت ولایت را درمییابد که « ألا إنّ معرفتی بالنـّورانیـّه معرفه الله؛ همانا معرفت من به نورانیت، معرفت خداست». نورانیت، بر طبق حدیث معرفت امام به نورانیّت، معرفت خدا و معرفت خدا همان معرفت امام است.
در این مقام، معرفه الله حاصل میشود و پس از آن معلوم میشود که چرا «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتهً جاهلیهً»؛ چون « ألا إنّ معرفتی بالنّورانیه معرفه الله و معرفه الله معرفتی» که در حدیث نورانیت آمده است.
دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی در ادامه مطالب قبل با استناد به روایات، کمترین حدّ معرفت را مساویدانستن امام با پیامبر(ص) در همه چیز، غیر از نبوت خواند و میزان معرفت را ناشی از اندازه محبت و دلدادگی و سرسپردگی نسبت به ائمه(ع) بیان کرد. وی با استفاده از روایات، بالاترین درجه معرفت را مرحله تسلیم محض نسبت به امام(ع) دانست.
دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی: امام صادق(ع) درباره کمترین حدّ معرفت امام میفرماید:«کمترین حدّ معرفت امام آن است که بدانی، امام مساوی با پیامبر است مگر درجه نبوت. امام وارث پیامبر است و همان اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خداست و باید در هر امری تسلیم امر او بود و به سخن و فرمان او عمل کرد».1
همینطور که در پاسخ به سؤالات قبل مشخص شد، ثمره معرفت، محبّت و دلدادگی و سرسپردگی نسبت به ائمه(ع) است. هر چقدر معرفت ما نسبت به جایگاه یک شخصیت بیشتر باشد، ارادت ما هم نسبت به او بیشتر میشود. این افزایش ارادت تسلیم ما را هم در برابر او بیشتر میکند. در ارتباط معصومان(ع) این موضوع خیلی جدیتر است و مرتبه تسلیم محض حاصل نمیشود مگر اینکه شخص به مراتب بالای معرفت دست یافته باشد. بالاترین مرتبه معرفت همان بالاترین مرتبه تسلیم است که او جز به رضا و سخط امام خویش به چیز دیگری نیندیشد و همه زندگی خود را در اختیار امام قرار دهد و کاملاً تسلیم اوامر و خواستههای امامش باشد. ماجرای معروف شیعیان تنوری در همینجا مطرح میشود. چنین اشخاصی که کاملاً تسلیمند و بی هیچ درنگی دستور امام را اطاعت میکنند و آن را بجا و شایسته میدانند و به هیچ وجه درباره آن دچار تردید نمیشوند.
آخرین پرسش ما از شرکت کنندگان در اقتراح این بود که نقش این معرفت در حیات فردی و اجتماعی یک مسلمان و نیز تحولات اجتماعی چیست؟ حجتالاسلام و المسلمین تحریری در پاسخ به این سؤال، فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی را یکی از شئون امامت بیان نمود و میزان تحولات اجتماعی رو به صلاح و خوشبختی را ناشی از میزان ظهور و بروز معرفت نسبت به امام(ع) خواند.
حجتالاسلام و المسلمین تحریری: معرفت امام(ع) نیز همانند معرفت خدا و رسول او(ص)، مسلماً در حیات فردی و اجتماعی مسلمانان نقش اساسی دارد. اینها در راستای همدیگر هستند. ایمان به خداوند متعال در تمام ابعاد، هرگاه با اعمال صالح همراه شود، انسان را به حیات طیبه نائل میسازد؛ چنانکه در آیه ۹۷ سوره نحل میفرماید:
من عمل صالحاً من ذکرٍ أو انثی و هو مؤمنٌ فلنحیینّه حیاهً طیبهً؛
معمولاً بعد اجتماعی انسان در مسائل حکومتی و سیاسی جلوه پیدا میکند، از همین رو یکی از ابعاد فعالیتهای امام تشکیل جامعه دینی و رهبری آن است. امام پس از رهبری بر جامعه دینی، همواره تحولات اجتماعی الهی را به وجود میآورند. شما وقتی به نامه شریف امام علی(ع) به مالک اشتر نگاه میکنید میبینید بر همین مبناست؛ حتی حضرت دستور به عمران شهرها را منوط و متکی به ایمان به خدا و رعایت تقوای الهی میکنند. جمهوری اسلامی ایران و ولایت فقیه نمونه کوچکی از جامعه ولایی و حکومت امامت است. به خوبی میتوان دید به رغم مشکلات و کاستیهای بسیاری که از داخل و خارج به ما تحمیل میشود، در پرتو معارف نورانی اهل بیت(ع) انسانهای تحت ولایت ولیّ فقیه به چه کمالهایی رسیدهاند. معرفت امام است که انسان و جامعه را به سمت این تحولات علمی، عملی و فکری در تمام عرصههای فردی و اجتماعی سوق میدهد و هرچقدر در جامعهای این معرفت جدیتر و عینیتر شود، همزمان فرد و جامعه در مسیر صلاح قرار میگیرند.
حجتالاسلام و المسلمین میرباقری، مفصلاً به این پرسش پاسخ داد و دیدگاههای مختلف در این رابطه را تبیین نمود.
حجتالاسلام و المسلمین میرباقری: اینکه امامت یا معرفت امام چه آثار اجتماعی دارد، تابع این است که ما امامت را چه تعریف میکنیم و دایره امامت را چه دایرهای میدانیم؟
اگر امامت به معنای سرپرستی نظم اجتماعی و یا صرفاً سرپرستی جریان احکام فقهی در جامعه باشد، هر دو به نحوی آثار اجتماعی دارند. آثار یکی، جریان احکام اجتماعی است و آثار دیگری جریان نظم اجتماعی؛ ولی اگر موضوع امامت را بیش از اینها بدانیم و نگوییم مأموریت امام، ایجاد نظم یا صرفاً ایجاد زمینه برای جریان احکام فقهی است، طبیعتاً به همان میزان کارکرد امامت و آثار اجتماعی امامت هم تغییر پیدا میکند.
در اینجا دیدگاه های مختلفی وجود دارد؛ بعضی اصلاً مأموریت امامت را یک امر باطنی و سرپرستی هدایت باطنی افراد، آن هم به صورت جزیی، اثر مستقل و ظروف غیرمرتبط میدانند. این امامت آثار اجتماعی چندان خوبی نخواهد داشت، گرچه انسانهایی که تربیت میشوند، اگر به گونهای اجتماعی تربیت شوند، به طور غیرمستقیم بر روابط اجتماعی آنها اثرگذار خواهد بود.
گروه دیگری میگویند که موضوع امامت صرفاً به هدایت باطنی افراد منحصر نمیشود و امامت، در جامعهپردازی نیز مأموریت دارد؛ البته این جامعهپردازی لازم نیست شکل و شمایل خاصّ دینی داشته باشد بلکه یک مأموریت معقول و عقلایی است. در این جامعه پردازی بسترهای تقرّب و سلوک افراد آماده میشود که افراد به صورت فردی مدارج را طی کنند.
نگاه سوم این است که مأموریت اجتماعی امامت، اجرای احکام فقهی است.
ما هیچکدام از این مأموریتها را منکر نیستیم و قبول داریم که امامت، مأموریت هدایت باطنی افراد را دارد و رسالت امامت، ایجاد یک جامعه منسجم، هماهنگ و منظم و یا سرپرستی عدل اجتماعی است. همچنین قبول داریم در نهایت در جامعهای که بر مدار خلافت الهیّه و ولایت حقّ مستقر میشود به احکام فقهی هم عمل میشود؛ ولی مأموریت ولیّ خدا و امامت به عهده او گستردهتر از اینهاست.
مأموریت امام، خلافت الهی است؛ یعنی مقام امامت، مقام خلافت اللّهی و مقام خلافت و جانشینی رسول الله(ص) است. این مأموریتی است که همه نظام تکوین، جامعه و فرد را در برمیگیرد. امام، سرپرست همه اینهاست. مأموریت اجتماعی امام، هماهنگ با مأموریت هدایت باطنی و نیز مأموریت سرپرستی تاریخ و هماهنگ با مأموریت سرپرستی کلّ تاریخ است. امام، کلّ جریان تکوین، جامعه و فرد را به اذن خداوند تبارک و تعالی سرپرستی میکند. پس دامنه سرپرستی امام(ع) دامنه گسترده تکوین، جامعه، تاریخ، ارواح، وحدانیت و فردانیت افراد است. همه اینها هماهنگ اداره میشود.
به بیان دیگر امامت، شفاعت در تقرّب عالم است. موضوع امامت، سرپرستی قرب است و فعل امامت، سرپرستی قرب، فعل عبادت و بندگی خلیفه الله است؛ یعنی شاید خود این فعل از اعظم عبادات خلیفهالله باشد که عالم را به سوی خدای متعال هدایت و به تعبیر دیگر شفاعت میکنند. بنابراین باطن امامت که سرپرستی قرب است، خودش عبودیت میباشد.
ولایت و سرپرستی، مبتنی بر عبودیت است؛ بنابراین عبودیت، ولایت یا امامت و شفاعت، این سه هماهنگ هستند و ولیّ خدا در مسیر عبادت خودش ولایت پیدا میکند. این ولایت، ولایت قرب است و در سرپرستی قرب هم اعظم عبادت ولیّ خدا در مسیر شفاعت عالم اتفاق میافتد و عالم با این عبادت شفاعت میشوند و حاصل این شفاعت تقرّب کلّ عالم است. شاید یک معنای «بنا عُبِدالله» یا «بنا عُرِف الله» همین باشد.
اگر شما دامنه امامت را اینقدر گسترده گرفتید طبیعی است اثر جریان امامت در تحقق توحید در حیات باطنی افراد و حیات اجتماعی و نورانی شدن عالم به نور قرب است. این هدایت ادامه پیدا میکند و به نقطه کمال خودش میرسد و در عصر ظهور و سپس عصر رجعت با هدایت امام، عقول کامل میشود، انگیزهها تهذیب میشود و جامعه بر محور تقرّب حرکت میکند؛ یعنی حیات اجتماعی، مسابقه در قرب و در خدمت و فداکاری و ایثار میشود. جامعه به چنین نقطهای از حیات میرسد و مصداق این آیه میشود که:
إعلموا أن الله یحیی الأرض بعد موتها.
بدانید، که خدا زمین را بعد از مردنش، زنده میگرداند.
عالم به یک حیات طیبه میرسد. در این منزلت از حیات طیبه، همه عالم به یک حیات طیبه دیگری میرسند و به صورت هماهنگ، زندگی انسان را تأمین میکنند:
ولو أنّ أهلَ القری آمنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکاتٍ من السّماء و الأرض؛
لذا عالم، عالم دیگری میشود. این مرحله، مرحله کمال تحقّق امامت در عصر ظهور است که تا قبل از آن به شکل اجتماعی تحقق کامل پیدا نمیکند؛ همان طور که به شکل فردی هم زمینه پذیرش امامت و تلقّی حقیقت ولایت و خلافت و تحمّل آن حقیقت بسیار نادر اتفاق میافتد. شاید در عصر ظهور این امر تعمیم پیدا بکند و افراد به مرحله تحمّل این حقیقت برسند و باب اسرار به رویشان گشوده شود، دریچه های غیب باز شود و عالم وارد فضای نورانی دیگری شود که حتی بعضی روایات وقتی آن فضا را ترسیم میکنند به نحوی است که برای ما قابل تصور نیست؛ مثلاً وقتی میفرماید:
و أشرقت الأرض بنور ربّها؛
و زمین به [وسیله] نور پروردگارش روشن میشود.
گفته شده است: «پروردگار زمین، یعنی امام زمین».
سپس میفرماید: «وقتی امام(ع) ظهور میکند، مردم مستغنی از نور ماه و خورشید میشوند.» یعنی یک فضای نورانی دیگری ایجاد میشود که در آن فضا نورانیّت دیگری راه گشاست و شاید اصلاً فضای دیگری از بهشت در عالم محقق بشود که غیر از این فضای متصور ماست و الآن ما نمی توانیم آن حقیقت و قوانینی را که در آن نسبیت بر زندگی ما حاکم است بفهمیم و تلقی کنیم. در عصر رجعت که دوره کمال بهره مندی از امامت و ظهور و تجلّی خلافت الهی است و همه اینها مقدمه مراحل بعدی کمال عالم، یعنی قیامت و عالم جنّت و بهشت است. در آن عوالم حقیقت ولایت ظهور و تجلّی خاص دارد.
بنابراین اینکه آثار امامت چیست و ما به چه چیزی باید معرفت پیدا کنیم و این معرفت چه آثاری دارد، منوط به این است که ما دامنه و گستره امامت را چه بدانیم و موضوع امامت را چه تلقّی کنیم. اگر گستره امامت را صرفاً فردی و احیای معنویت در افراد بدانیم، آثار مستقیم اجتماعی نخواهد داشت؛ اگر آن را جاری شدن احکام فقهی بدانیم ثمرهاش صرفاً تحقق احکام فقهی در زندگی بشر میشود، ولی اگر امامت را سرپرستی قرب و کمال در عرصه حیات باطنی، اجتماعی، تاریخی و تکوینی بدانیم، همه روابط عالم را به سمت توسعه تقرّب، هماهنگ پیش میبرند و فرد در انزوا تهذیب نمیشود.
دکتر شفیعی سروستانی که بالاترین حد معرفت امام را تسلیم محض نسبت به ایشان بیان نموده بود، ثمره این معرفت را تردید در انتخابهایی که به طور روزمره در عرصههای مختلف افراد با آن مواجه میشوند، دانست.
دکتر شفیعی سروستانی: معرفت امام در مباحث امروز فایده عملی خودش را به خوبی نشان میدهد. بعضی از متدیّنان و اهل ولایت، وقتی با حکمی از آموزههای شرع مواجه میشوند که با آموزههای نوین برابریطلبانه، حقوق بشری و… که مبتنی بر دموکراسی و آموزههای عصر جدید است تعارض دارد دچار تردید میشوند که شاید اصلاً چنین موضوعی درست نبوده یا اصلاً چنین مطلبی را امام(ع) نفرمودهاند و از این دست تردیدها که نمونه آن را زیاد در طول زندگی خود میبینیم. این تردید ناشی از نبود معرفت در این مرتبه است. وقتی که ما معرفت شایستهای پیدا بکنیم به اینجا میرسیم که امام محمدباقر(ع) فرمودند:
مردم فقط به سه چیز مأمور شدهاند: شناخت امامان، تسلیم شدن به ایشان بر آنچه به آنان وارد میشود، و رجوع به ایشان در آنچه اختلاف دارند.
ماهنامه موعود شماره ۸۷