على علیه السلام مثل الاعلای قرآن

imamali zmi5yjc2mz - على علیه السلام مثل الاعلای قرآندر سخن دیگرى از امام صادق(علیه السلام) صراط مستقیم، راه به سوى معرفت ‏خدا تفسیر شده که دو صراط است، یکى صراط در دنیا و دیگرى صراط در آخرت، صراط در دنیا امام واجب الاطاعه است، کسى که او را شناخته و از وى پیروى کنند و در آخرت صراطى است که پل دوزخ است و کسانى که در دنیا امام واجب الاطاعه را نشاسند، بر این صراط لغزیده و در آتش دوزخ هلاک خواهند شد.

گنجینه‏هاى گرانقدر تمدن و فرهنگ یک کشور در آثار باستانى، نوشتار علمى و پدیده‏هاى کهن آن به چشم مى‏خورد. و اندیشمندان فرهنگى جامعه از جمله یادگاران ماندگار یک مرز و بوم و یا آیین به شمار مى‏روند که گاه ارزش یکى از آنان، برتر از تمامى آثار و بناهاى تاریخى محسوب مى‏شود. فرهنگنامه‏ها، دایره المعارف‏ها، و یا کتابهاى مقدس و آسمانى مردم، آینه‏اى شفاف در معرفى چنین الگوهاى شایسته به دیگران بوده و بیانگر ویژگیهاى روحى، ارزشهاى معنوى و یا حماسه‏هاى کم نظیر و گاه بى‏نظیر هستند.

قرآن را که مى‏گشاییم، دهها و حتى صدها آیه روشنگر و الگو بخش مى‏یابیم که نشان از رادمردى جاودانه دارد، والا گوهرى که افزون بر مقام عصمت که ارزشی بس گرانبهاست فضایل کیمیاگون او در آینه آیات به خوبى بیان شده است و اکنون که چهارده قرن از زمان حیات وى مى‏گذرد، گویى او، انسان امروز جامعه ماست و یکایک ویژگیهاى وى، به مثال آفتاب عالمتاب، تمامى افراد را از ظلمت‏هاى زندگانى رهایى مى‏بخشد.

على، انسانى هزاربُعدى است که صدها سال است، نظم و نثر، تفسیر و فقه، کلام و حقوق، ریاضیات و ادبیات و… همه و همه از ریزش عظمت او روزى‌خوارند. امام على بن ابیطالب(علیه السلام) است که تنها خداى او یاراى بیان صفات او را دارد و یا رسول حق که سفیر خداوندى است توان یادآورى ویژگیهاى وزیر و پسرعم خود را داراست.

اینک که در ماه رمضان نسیم روحبخش سخنان خداوند، رواق وجودمان را با عطر خود، معنویتى دیگر مى‏بخشد، برخى از آیات قرآن کریم را درباره امیرمؤمنان با نگاه دل مى‏بینیم و سیماى على را در آینه قرآن نظاره مى‏کنیم.

۱- «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد.» (بقره/۲۰۷)

" و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می فروشد، و خدا نسبت به (این) بندگان مهربان است. "

مفسر معروف اهل تسنن، ثعلبى مى‏گوید: "هنگامى که پیامبر اسلام تصمیم به هجرت از مکه به مدینه گرفت، براى تحویل امانت‏هاى مردم و پرداخت پول‌هاى آنان، على(علیه السلام) را بجاى خود قرار داد و شب هنگام که به سوى «غار ثور» حرکت نمود و مشرکان اطراف خانه او را محاصره کرده بودند، دستور داد على(علیه السلام) در بستر پیامبر بخوابد و پارچه سبز رنگى (برد خضرمى) که مخصوص خود پیامبر بود، روى خویش بکشد. در این هنگام خداوند به «جبرئیل‏» و «میکائیل‏» وحى فرستاد که من بین شما برادرى ایجاد کردم و عمر یکى از شما را طولانى‏تر قرار دادم، کدام یک از شما حاضر است ایثار به نفس کند و زندگى دیگرى را بر خود ترجیح دهد. هیچیک حاضر نشدند. به آنان وحى کرد اکنون، على(علیه السلام) در بستر پیامبر خوابیده است و آماده فدا کردن جان خویش است. به زمین روید و حافظ و نگاهبان او باشید.

هنگامى که جبرئیل بالاى سر و میکائیل پائین پاى على(علیه السلام) نشسته بودند، جبرئیل مى‏گفت: «به‏به! آفرین بر تو اى على! خداوند به واسطه تو بر فرشتگان افتخار مى‏کند.»

ناگاه آیه «و من الناس…» نازل شد و در آن صفات على(علیه السلام) بیان‏گردید." (1)

ابن‏ابى الحدید معتزلى از اهل سنت که درباره تفسیر این آیه بر این باور است که حماسه على(علیه السلام) در لیله المبیت – شب خوابیدن به جاى رسول الله(صلی الله علیه و آله) – مورد تایید همگان است و غیر از کسانى که مسلمان نیستند و افراد سبک مغز، آن را انکار نمى‏کنند. (۲)

۲- « و اذان من الله و رسوله الى الناس یوم الحج الاکبر ان الله برى من المشرکین و رسوله فان تبتم فهو خیر لکم و ان تولیتم فاعلموا انکم غیر معجزى الله و بشرالذین کفروا بعذاب الیم.» (توبه/۳)

"و این اعلامى است از جانب خدا و پیامبرش به مردم در روز حج اکبر که خدا و پیامبرش در برابر مشرکان تعهدی ندارند با این حال اگر توبه کنید آن برای شما بهتر است، و اگر روی بگردانید پس بدانید که شما خدا را درمانده نخواهید کرد؛ و کسانی را که کفر ورزیدند از عذابی دردناک خبر ده."

احمد حنبل – پیشواى معروف اهل سنت – از ابن عباس نقل مى‏کند که پیامبر سوره توبه را به حضرت علی (علیه السلام) داد – تا به مردم هنگام حج ابلاغ کند – فرمود: ابلاغ این سوره تنها به وسیله کسى باید باشد که او از من است و من از اویم. (۳)

۳- «ان الذین اجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون. واذا مروا بهم یتغامزون‏.» (مطففین/۳۰-۲۹)

بدکاران «در دنیا» پیوسته به مؤمنان مى‏خندیدند و هنگامى که ازکنارآنها مى‏گذشتند، آنان را با اشارات مورد سخریه و استهزا قرار مى‏دادند.

پاره‏اى از مفسران اهل سنت در تفسیراین آیه، چنین نوشته‏اند که: روزى على(علیه السلام) و جمعى ازمؤمنان ازکنارجمعى ازکفارمکه گذشتند، آنها به حضرت و مؤمنان خندیدند و آنها را استهزا نمودند، این آیات نازل شد و سرنوشت مسخره کنندگان را درقیامت روشن ساخت. (۴)

۴_«فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم، فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین‏.» (آل عمران/۶۱)

پس هر کس در این باره پس از دانشی که تو را حاصل آمده، با تو محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

(مباهله به معناى رها کردن و قید و بند را از چیزى برداشتن یعنى بنده را به حال خود گذاشتن و عاقبت کار او را به دست‏ خدا سپردن است.)

انبوه بى‏شمارى از مفسران اهل سنت «ابناءنا» در آیه را اشاره به حسن و حسین(علیهماالسلام)، نساءنا را فاطمه و انفسنا را اشاره به على(علیه السلام) دانسته‏اند. که نشان از چشمگیرى مقام على(علیه السلام) در عرصه نفرین نمودن دشمنان و آشکار شدن حق و در کنار رسول خدا و حتى همانند جان او گردیدن، بیان شده است. (۵)

۵- «سال سائل بعذاب واقع. للکافرین لیس له دافع. من الله ذى المعارج‏.»  (معارج/۳-۲-۱)

تقاضاکننده‏اى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد. این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمى‏تواند آن را دفع کند. از سوى خداوند صاحب درجات و مراتب است.

علامه امینى نام سى نفر از عالمان اهل سنت را بیان مى‏کند که همگى علت نزول این سه آیه را درخواست عذاب از سوى منکرانتصاب و ولایت على(علیه السلام) بعد از رسول خدا(ص) در صورت حقانیت امامت آن حضرت دانسته‏اند. داستان از این قرار بود که: چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، على(علیه السلام) را در روز غدیر خم به خلافت منصوب نمود و درباره او فرمود: هر کس من مولا و ولى او هستم، على مولا و ولى اوست، چیزى نگذشت که این سخن در تمامى شهرها منتشر شد. نعمان بن حارث فهرى خدمت پیامبر آمد و گفت: تو ما را دستور دادى، شهادت به یگانگى خدا و رسالت‏ خود از سوى او دادى، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادى، ما همه اینها را پذیرفتیم، اما با اینها راضى نشدى تا این که این جوان – اشاره به على(علیه السلام) – را به جانشینى خود منصوب کردى و گفتى: من کنت مولاه فعلى مولاه. آیا این سخن از ناحیه خودت است ‏یا از سوى خدا؟ پیامبر(ص) فرمود: قسم به خدایى که معبودى جزاو نیست، این ازناحیه خدا است.

نعمان روى برگرداند و در حالى که مى‏گفت: خداوندا! گر این سخن حق است و از ناحیه توست، سنگى از آسمان بر ما بباران!

اینجا بود که ناگهان سنگى بر سرش فرود آمد و او را هلاک کرد. ناگاه آیه «سال سائل بعذاب واقع، للکافرین لیس له دافع‏» نازل شد.(۶)

۶- «اهدنا الصراط المستقیم.‏» (حمد/۵)؛ ما را به راه راست هدایت فرما.

علامه طباطبایى در المیزان از «فقیه‏» و «تفسیر عیاشى‏» نقل نموده که «صراط مستقیم‏» در این آیه، امیرمؤمنان، على(علیه السلام) است. (۷)

در سخن دیگرى از امام صادق(علیه السلام) صراط مستقیم، راه به سوى معرفت ‏خدا تفسیر شده که دو صراط است، یکى صراط در دنیا و دیگرى صراط در آخرت، صراط در دنیا امام واجب الاطاعه است، کسى که او را شناخته و از وى پیروى کنند و در آخرت صراطى است که پل دوزخ است و کسانى که در دنیا امام واجب الاطاعه را نشاسند، بر این صراط لغزیده و در آتش دوزخ هلاک خواهند شد. (۸)

۷- «الذین ینفقون اموالهم بالیل والنهارسرا و علانیه فلهم اجرهم عند ربهم ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون‏.» (بقره/۲۷۴)

کسانى که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکار انفاق مى‏کنند، پاداششان نزد پروردگار آنان است و نه ترسى براى آنهاست و نه غمگین مى‏شوند.

افزون بر مفسران شیعى، عالمان اهل تسنن نیز در تفاسیر خود نزول این آیه را درباره حضرت على(علیه السلام)دانسته‏اند، کسانى چون ابن عساکر، طبرانى، ابن حاتم، ابن جریر و امام فخر رازى. (۹) داستانى که شان نزول و علت نازل شدن آیه را در آن بیان کرده‏اند آن است که: امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حالى که تنها چهار درهم داشت، یک درهم در روز، یک درهم در شب، سومین آن را مخفیانه و درهم آخر را آشکارا در راه خدا انفاق نمود.

اما حکم کلى و معیارى که در تمامى عصرها و نسل‏ها درس آموزى آن براى دین‏باوران آن ضرورى مى‏نماید، آن است که انفاق کنندگان باید از نظر پنهان یا پیدا بودن عمل خویش، جنبه‏هاى اخلاقى و اجتماعى و یا شخصیت انسان‌هایى را که بدانها کمک مى‏کنند، مراعات نمایند، آنجا که حفظ آبروى افراد لازم است، از انفاق آشکار دورى کنند و زمانى که تعظیم شعائر مذهبى، تشویق دیگران به عمل شایسته و الهى مطرح است، یا هتک احترام مسلمانى نمى‏شود، در نگاه دیگران کمک کنند. اما در هنگام انفاق و پس از آن از فقر و تنگدستى بیمى نداشته باشند و به وعده‏هاى خداوند ایمان داشته، به او توکل کنند تا بدین سان، رضایت ‏خداوند را کسب و آثار اخروى را جلب نمایند، (۱۰) همانند امام متقیان و پیشواى خداجویان، على(علیه السلام).

۸- «لنجعلها لکم تذکره و تعیها اذن واعیه.‏» (الحاقه/۱۲)؛ تا آن را برای شما وسیله تذکرى قرار دهیم و گوشهاى شنوا آن را نگاهدارد.

برخى از مفسران شیعى سى حدیث از اهل تسنن و تشیع در نزول این آیه درباره شخصیت ‏حضرت على(علیه السلام) نقل کرده‏اند که نشانگر عظمت مقام امام نسبت ‏به دانایى اسرار پیامبر و وراثت تمام علوم رسول خدا است. (۱۱)

حدیث از آنجا آغاز مى‏شود که پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) – هنگام نزول آیه «و تعیها اذن واعیه‏» و گوش‌هاى شنوا آن را نگهدارى مى‏کنند. فرمود:

«من از خداوند درخواست کردم گوشهاى على را از این گوشهاى شنوا و نگه دارنده حقایق قرار دهد.»

به دنبال سخن پیامبر، على(علیه السلام) فرمود:

«من هیچ سخن بعد از آن از رسول خدا نشنیدم که آن را فراموش کنم. و همیشه آن را به خاطر داشتم‏.» (12)

۹- «ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا. و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا. انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولا شکورا.»(انسان/۵و۸ و۹)

نیکان از جامى مى‏نوشند که با عطر خوشى آمیخته است. به پاس دوستی (خدا)، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک می دادند. ( و مى‏گویند) ما شما را براى خدا طعام مى‏دهیم و هیچ پاداش و تشکرى از شما نمى‏خواهیم.

۳۴ نفر از عالمان معروف اهل تسنن، با نقل حدیثى در کتابهاى خود، این آیات را درباره ایثار امام على(علیه السلام) و خاندان تابناک او دانسته‏اند(۱۳) و تمامى عالمان شیعى، هیجده آیه مورد بحث را از افتخارات بى‏نظیر و فضایل بسیار مهم حضرت على، فاطمه‏زهرا و فرزندانشان(علیهم السلام) شمرده‏اند.(۱۴) ماجراى نزول آیات بدینگونه بود که حسن و حسین(علیهماالسلام) بیمار شدند. پیامبر اکرم با جمعى از یاران به عیادتشان رفتند و به على(علیه السلام) فرمودند: اى ابوالحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى‏کردى.

على(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) و فضه – خادم آنان – نذر کردند اگر آن دو شفا یابند، سه روز روزه بگیرند(طبق برخى از روایات حسن و حسین(علیهماالسلام) نیز گفتند ما هم نذر مى‏کنیم، روزه بگیریم) چیزى نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالى که از نظر مواد غذایى، دست ‏خالى بودند، على سه من جو قرض نمود و فاطمه(علیهاالسلام) یک سوم آن را آرد کرد و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت:

السلام علیکم یا اهل بیت محمد. سلام بر شما اى خاندان محمد!

مستمندى از مستمندان مسلمان هستم، غذایى به من دهید، خداوند به شما از غذاهاى بهشتى مرحمت کند.

آنان همگى مسکین را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند. روز دوم همچنان روزه گرفتند و موقع افطار یتیمى نداى کمک سرداد و باز آنان غذاى خود را به او دادند. و در سومین روز روزه، اسیرى از غذاى آنان طلب نمود و باز آنان با آب افطار نمودند.

صبح فردا على دست ‏حسن و حسین را گرفته، خدمت رسول الله آمدند و هنگامى که حضرت عزیزان خود را نظاره مى‏نمود، دید از شدت گرسنگى مى‏لرزند! فرمود: این حالى را که در شما مى‏بینم براى من بسیار گران است. سپس برخاست و با آنان به خانه فاطمه(سلام الله علیها) وارد شدند، دید دختر عزیزش در محراب عبادت ایستاده است، در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده و چشمانش به گودى نشسته است. اندوه وجود پیامبر را فرا گرفت و در حالى که غبار غم بر قلب مبارک حضرت نشسته بود، جبرئیل نازل شد و گفت: «اى محمد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى‏گوید، سپس سوره هل اتى را که مربوط به ایثار حضرت على، حضرت فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام بود را نازل نمود.» (15)

۱۰- «اجعلتم سقایه الحاج و عماره المسجد الحرام کمن آمن بالله والیوم الاخر و جاهد فى سبیل الله لایستوون عندالله، والله لایهدى القوم الظالمین.» (توبه/۱۹)

آیا سیراب کردن حجاج و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند «عمل‏» کسى قرار دادید که ایمان به خدا و روز قیامت آورده و در راه او جهاد کرده است. «این هر دو» هرگز نزد خدا مساوى نیستند و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمى‏کند.

دانشمند معروف اهل سنت‏ حاکم «ابوالقاسم حسکانى‏» از «بریده‏» نقل مى‏کند که شیبه و عباس هر کدام بر دیگرى افتخار مى‏کردند. على(علیه السلام) از کنار آن دو مى‏گذشت از افتخار نمودن آن دو پرسش نمود. عباس گفت: امتیازى به من داده شده که احدى ندارد و آن مساله آب دادن به حجاج خانه خدا است. شیبه گفت: من تعمیر کننده مسجد الحرام و کلیددار خانه کعبه هستم. على(علیه السلام) گفت: با این که از شما حیا مى‏کنم، باید بگویم که با این سن کم افتخارى دارم که شما ندارید. آن دو پرسیدند کدام افتخار؟!

حضرت فرمود: من با شمشیر جهاد کردم تا شما ایمان به خدا و پیامبر که – درود خداوند بر او خاندان وى باد – آوردید.

عباس خشمناک برخاست و دامن کشان نزد رسول الله رفت.(و به عنوان شکایت) گفت: آیا نمى‏بینى، على با من چگونه سخن مى‏گوید؟

پیامبر، على(علیه السلام) را خواست و از چگونگى ماجرا پرسش کرد. ناگاه جبرئیل نازل شده و گفت: اى محمد! پروردگار به تو سلام مى‏فرستد و مى‏گوید این آیات را بر آنها بخوان: «اجعلتم سقایه الحاج و…» (16)

امید آن که نسیمى روح‏بخش از بوستان معرفت قرآن، نهال وجودمان را رایحه علوى بخشیده باشد و به زودى در کنار تربت پاک آن امام زمزمه کنیم.

ای آفتاب آینه دار  جمال تو مشک سیاه مجمره گردان  خال  تو

                                                  صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود کاین گوشه نیست در خور خیل خیال تو(۱۷)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- تفسیر نمونه، آیت الله مکارم و جمعى از نویسندگان، ج ۲، ص‏46/ الغدیر، ج ۲، ص‏44.

۲- شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج‏3، ص ۲۷۰/ احیاء العلوم، غزالى، ج‏3، ص ۲۳۸/ نزهه المجالس، صفورى، ج‏2، ص‏209/ تذکره الخواص، سبط ابن جوزى حنفى، ص ۲۱/ مسند، احمد حنبل، ج‏1، ص ۳۴۸/ تاریخ طبرى، ج‏2، ص‏99 – 101/ سیره ابن هشام، ج ۲، ص‏291/ تاریخ یعقوبى، ج‏2، ص‏29.

۳- مسند احمد حنبل: ج‏1، ص ۲۳۱(طبع مصر)/ همان، ج‏3، ص‏212; همان، ج‏1، ص ۱۵۰/ خصایص نسائى، ص ۲۸.

۴- تفسیر فخر رازى، قرطبى، روح المعانى و کشاف، ذیل آیه‏29 و ۳۰ از سوره مطففین.

۵- صحیح مسلم، ج‏7، ص ۱۲۰/ مسند احمد بن حنبل، ج‏1، ص ۱۸۵/ تفسیر طبرى، ج‏3، ص ۱۹۲/ مستدرک حاکم نیشابورى، ج‏3، ص ۱۵۰/ دلائل النبوه، حافظ ابونعیم اصفهانى، ص‏297/ روح المعانى، آلوسى، ج‏3، ص‏167/ کشاف، زمخشرى، ج‏1، ص‏193/ فصول المهمه ابن صباغ، ص ۱۰۸/ الجامع لاحکام القرآن، علامه قرطبى، ج‏3، ص ۱۰۴.

۶- تفسیر نمونه، ج ۲۵، ص‏7.

۷- تفسیر المیزان(ترجمه)، ج‏1، ص‏49/ تفسیر البرهان، علامه بحرانى، ج‏1، ص ۵۰.

۸- همان.

۹- تفسیر نورالثقلین، ج‏1، صص۲۹۰ و۲۹۱.

۱۰- تفسیر نمونه، ج ۲، ص‏267.

۱۱- تفسیر قرطبى، ج‏1، ص‏6743/ مجمع البیان، روح البیان، روح المعانى، المیزان و تفسیر ابوالفتوح رازى، ذیل آیه ۱۲ سوره معارج.

۲۰- مناقب ابن مغازلى شاخصى، ص ۲۶۵.

۱۳- الغدیر، ج‏3، ص‏107 تا ۱۱۱/ احقاق الحق، ج‏3، ص‏157 تا ۱۷۱.

۱۴- تفسیر نمونه، ج ۲۵، ص ۳۴۵.

۱۵- تفسیر احسن الحدیث، ج‏12، ص ۲۷۴/ الجدید، ج‏7، ص‏283/ حجه التفاسیر، ج‏7، ص‏139/ الکاشف، ج‏4، ص ۶۷۰/ کشف الاسرار، ج ۱۰، ص‏319.

۱۶- تفسیر طبرى، فخررازى و آثار اصحاب النزول واحدى/ تفسیر خازن بغدادى/ معالم التنزیل بغوى/ مناقب ابن مغازلى و جامع الاصول ابن اثیر، براى توضیح بیشتر درباره این حدیث و مشخصات مدارک آن به احقاق الحق مرحوم شوشترى، ج‏3، ص ۱۲۲ تا۱۲۷ مراجعه کنید(تفسیر نمونه، ج‏7، ص ۳۲۲.)

۱۷- دیوان خواجه حافظ شیرازى.

 

منبع: تبیان

همچنین ببینید

خصایص خلیفه الله

خصایص خلیفه الله

ولایت اوصیا و خلفای دوازده‌گانه حضرت خاتم الانبیا(ص)، ولایت_مطلقه_کلیه الهی است و به دلیل عدم …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *