گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین محمدباقر تحریری
- اشاره:
حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدباقر تحریری استاد محترم حوزه علمیه قم و از شاگردان علمی و اخلاقی علامه طباطبایی هستند که در حال حاضر در قم و تهران در حوزه فلسفه، تفسیر و اخلاق و عرفان مشغول به تدریس و تربیت نفوس مستعد میباشند. از جمله برجستهترین آثار ایشان میتوان به کتاب جلوههای لاهوتی: شرح توحیدی زیارت جامعه کبیره (در سه جلد) اشاره کرد.
تخصص ایشان در مباحث مذکور، زمینهای بود تا در موضوع تشرف و ملاقات با امام زمان(ع) به حضورشان برسیم و به گفتوگویی صمیمانه بنشینیم؛ که حاصل آن را تقدیم موعودیان گرامی میکنیم. باشد که مقبول طبعشان قرار گیرد.
- با توجه به اینکه این روزها، بازار ادّعای ملاقات با امام زمان(ع) و تشرف محضر آن حضرت بسیار گرم است، لطفاً در ابتدای گفتوگو بفرمایید آیا اساساً در زمان غیبت کبرا امکان ملاقات و تشرّف وجود دارد یا خیر؟ به ویژه با توجه به توقیع مبارک آن حضرت(ع) خطاب به علی بن محمد سمری(ره) که فرمودند: «هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه [آسمانی] ادعای مشاهده کند، دروغگوی افترا زننده است»؟
بحث امکان تشرّف محضر امام زمان(ع)، مربوط به این زمان نیست. این بحث از زمانهای گذشته مطرح بوده و هست. اوّلاً، ما این را باید بدانیم که مقام امام(ع) محدود برای کسی نیست؛ یعنی امامت امام، عامّ است برای همگان و از طرفی استفاده از امام هم، محدود به زمان، مکان یا شخصی نیست. اینها مسائل مسلم اعتقادی ماست. و مسائل دیگری که نوع ارتباط بین امام و مأموم را، یک رابطه تنگاتنگ بیان میکند. امّا بحث ما این است که آیا این ارتباط حضوری در عصر غیبت، مخصوصاً در غیبت کبرا و برای همگان امکان دارد یا خیر. قطعاً در زمان غیبت صغرا برای عده خاصی امکان تشرف بوده است؛ حداقل همان نوّاب خاص که دلایلی هست که از طریق ایشان، گاهی دیگران هم مشرّف میشدند. امّا در زمان غیبت کبرا با نظر به آن توقیع مبارک امام(ع) [باید صحبت کنیم] و باید ببینیم که آن توقیع در چه زمانی صادر شده و منطق آن چیست؟
توقیع در زمان آخرین نایب خاصّ حضرت، علی بن محمد سمری(ره)، صادر شده است. نواب خاص ارتباط مستقیم با خود حضرت(ع) داشتند و معارف را بلاواسطه میگرفتند. بنابراین مقتضای این نیابت آن است که اگر رؤیتی در چنین زمانی واقع شود، آن رؤیت با نیابت همراه است. لذا علما، رؤیت یا مشاهده امام را که در متن توقیع آمده است بر این معنا ـ یعنی نیابت داشتن از جانب امام(ع) ـ حمل کردهاند. به عنوان مثال، مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار، جلد ۵۲، بعد از نقل روایت (توقیع)، آن را بیان کردهاند. در همان زمان هم کسانی ـ غیر از نواب خاص ـ بودهاند که یا خودشان ادّعای نیابت میکردهاند، یا از کلامشان چنین برداشت میشده است که آن ارتباط خاص را با حضرت دارند و به طور خاص اجازه القای معارف، رفع حوائج، گرفتن وجوهات شرعی و رساندن به امام(ع) را دارا هستند. چون نائب ـ در حقیقت ـ جانشین امام(ع) است و کارهایی را که امام(ع) میکنند، به گونهای انجام میدهد. یکی از مناصب نیابت، اخذ وجوهات شرعی مانند خمس و… و رساندن آن به مصارف (محلهایی که باید در آن به مصرف برسد) بوده است. همانطور که در زمان حضور امامان(ع) نیز، آن حضرات نوابی داشتند که خودشان اجازاتی داشتند و در نهایت هم به امام(ع) میرساندند. این توقیع مبارک، بیانگر آن است که این نیابت دیگر قطع شده است. البته معنایش این نیست که هیچگونه نیابتی برای هیچکس نیست. چون روایات دیگری هست که آن حضرت(ع) کسانی را به عنوان نایب عام خودشان ـ یعنی علمای عارف به معارف دینی و شخصیتهایی که مهذب هستند ـ معرفی کردند.
به هر حال، این فرمایش در زمانی صادر شده است که کسانی، یک چنین ادعاهایی میکردند و دیدن امام(ع) مساوی با ادعای نیابت خاص از آن حضرت(ع) بوده است.
- از دیگر روایات موجود در این خصوص، چه نتیجهای به دست میآید؟
روایات دیگری هم داریم که مرحوم مجلسی(ره) آنها را در باب ۲۳ از ابواب مربوط به امام زمان(ع) گرد آورده و دلالت میکند که امام زمان(ع) در موسم حج، در مکّه حاضر میشوند، مردم را میبینند امّا مردم ایشان را نمیبینند. خب این روایات هم هست. امّا مضمون این روایات از جهت دلالت، دلالت نمیکند که دیده شدن امام(ع) توسط افرادی امکان نداشته باشد. چنین تعبیراتی ناظر به مجموع جامعه است. یعنی مجموع افراد، توان دیدن آن حضرت را ندارند. چون خاصیت عصر غیبت این است که حضرت در دسترس عموم مردم نیستند. امّا اینکه آیا امکان ندارد که در دسترس افراد خاصی باشند، بدون اینکه ادعای نیابت بکنند، این معنا در روایات نفی نشده است، بلکه گاهی از بیانات علما استفاده میشود که عدهای آن حضرت(ع) را زیارت کردهاند. خود مرحوم مجلسی بابی را ـ باب ۲۴ ـ به این موضوع اختصاص داده، به علاوه در جلد ۵۳ بحارالانوار به نقل از جنـ[المأوی، اثر مرحوم میرزا حسین نوری ـ صاحب مستدرک الوسائل ـ که تماماً درباره کسانی است که به لقای امام زمان(ع) رسیدهاند، در آنجا حکایات متعددی (حدود ۵۹ مورد) از زبان افراد مورد وثوق و معتمد نقل میشود که عموماً نیز از عالمان بودهاند.
- معنای دقیق «مشاهده» در توقیع مبارک، چیست؟
عمدتاً سیاق «مشاهده» و «رؤیت»، یک سیاق است که همان ارتباط آگاهانه در حین برخورد با امام(ع) است؛ اینکه ملاقات کننده توجه داشته باشد که آن حضرت(ع) را میبیند. هر چند در برخی روایات همچنین آمده است که مردم، آن حضرت را میبینند امّا نمیشناسند و این معنا نیز نفی نشده است امّا آنچه نفی شده، رؤیت همراه با شناخت و معرفت و نیابت است. مرحوم مجلسی(ره) هم در ذیل روایت توقیع، مشاهده نفی شده را به همین معنا؛ یعنی معنای نیابت از امام(ع) دانسته است و ایشان علاوه بر روایات کتاب جنـ[المأوی، در باب ۱۸ ابواب مربوط به امام زمان(ع)، بابی را تحت عنوان: «باب من رءآه ـ صلوات الله علیه ـ؛
باب کسانی که آن حضرت(ع) را دیدهاند» آوردهاند که خود بالغ بر ۷۰، ۸۰ صفحه میشود و روایات زیادی را میآورند که تعداد بیشتر آن از کمالالدین مرحوم صدوق(ره) است. این روایت بیانگر آن است که این افراد به محضر مبارک امام(ع) تشرف پیدا کردهاند و آن حضرت را شناختهاند و مسائلی را از ایشان سؤال کردهاند.
بنابراین رؤیت و مشاهدهای که همراه با ادعای نیابت باشد، قطعاً مورد نکوهش و نفی است و هر کس چنین ادعایی را بکند، باید تکذیب بشود و دیگران او را به عنوان کذّاب بشناسند. متأسفانه گاهی چنین ادّعاهایی از افراد سودجو شنیده میشود که خیلی با جرئت، حتی ادعای نیابت هم میکنند. لذا ما باید بدانیم که این مسئله در هر زمانی و از زبان هر کسی که صراحت در ادعا و پیام رساندن از جانب حضرت داشته باشد ـ پیامیکه در دیگر معارف دین نیست ـ مورد تکذیب است.
- در حکایتها و داستانهایی که در زمینه ملاقات با امام زمان(ع) نقل شده است؛ با ملاقات کنندگانی در سطوح مختلف معرفتی و ایمانی روبهرو هستیم. آیا تشرف همه آنها در یک پایه و درجه است یا اینکه میتوان مراتب و درجات مختلفی را برای تشرف و ملاقات با امام زمان(ع) نقل کرد؟
یک نکته را ما باید مورد توجه قرار دهیم و آن اینکه در زمان حضور امامان(ع)، افراد مختلفی به محضر آن حضرات مشرف میشدند. همانطور که عرض کردیم، امام مختصّ به کسی نیست و محضرش عام است برای همه؛ البته زمان غیبت با زمان حضور تفاوتی دارد. بر این اساس، یک نوع استثنا در عصر غیبت بروز میکند. آن هم به جهت خصوصیت زمان غیبت است و اینکه مردم، اهمیت حضور امام را درک بکنند و بدانند که دسترسی به امام از چه شرافتی برخوردار است. خداوند متعال برای اینکه حجت را برای مردم تمام بکند، یازده حجتش را در دسترس عامّ مردم قرار داده تا افراد بتوانند با آن حضرات(ع) ارتباط برقرار بکنند؛ که در نهایت، عدهای با دشمنی، عدهای با دوستی ـ در سطوح مختلف ـ ارتباط برقرار کردند. امّا یکی از ویژگیهای زمان غیبت، روشنتر شدن جایگاه امام است. اینکه مردم بفهمند که جایگاه امام، یک جایگاه عادی نیست. تا قبل از امام زمان(ع) این معنا تلقی میشد. مردم میگفتند، امام در دسترس ماست، هر وقت نیاز داشته باشیم میرویم. نوعاً اینطور بوده است. امّا رابطه با امام باید خیلی عمیقتر از این مسائل باشد. جایگاه امام بسیار بالاست. اگرچه خود امام برای خودش در رابطه با مردم، محدودیت را قائل نیست امّا مردم باید آن جایگاه را برای مردم قائل باشند. لذا در برخی از آیات هست که: «بگو ای پیامبر، اگر شما صبح کنید و ببینید آبتان فرو رفته، کیست که برایتان آب گوارا بیاورد؟».
امام را به «آب گوارا» که یکدفعه از دسترس غایب میشود تشبیه کرد که در روایت، به امام زمان(ع) تأویل شده است.
این آیات و عدهای از آیات دیگر، امام را به عنوان «آب حیات» معرفی میکند. «إعلموا أنّ الله یحیی الأرض بعد موتها؛ ۲ بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده میگرداند» [یعنی به وسیله امام(ع)]. برای اینکه مردم بفهمند که واقعاً رابطه حیاتی با امام دارند که اگر آن رابطه حیات معنوی را قطع بکنند، مردهاند.
لذا زمان غیبت این حساسیت را دارد که هم امام هست، هم دسترسی به او به آسانی نیست. از این جهت، آن کسانی که بخواهند تشرف پیدا کنند، قطعاً باید ویژگیهایی را داشته باشند. اوّلاً، از افراد عادی که هر فکری و هر اعتقادی نسبت به خداوند و اهلبیت(ع) دارند، نباشند، بلکه علاوه بر بعد نظری، از جهت عملی نیز باید یک نوع خضوع خاصّی در برابر امام(ع) داشته و این خضوع را ظهور داده باشند.
بعضیها جایگاه معرفتیشان نسبت به امام(ع) بالاست؛ همچون عالمانی که خودشان اظهار کردهاند که چنین تشرّفی ـ در واقعیت ـ برایشان رخ داده است، مثل مرحوم علامه بحرالعلوم(ره) که فرمودند: «من سینه به سینه شدم». عدهای نیز از مرتبه پایینتری برخوردار هستند.
امّا یک ویژگی دیگر، علاوه بر ویژگی اعتقادی و عملی، همانطور که در کلام رهبر بزرگوار انقلاب در بیانات نیمه شعبان امسال هم آمده، این است که شخص ملاقات کننده داعیه گفتن ندارد تا رؤیتش آشکار شود. مگر کسانی که خیلی شناخته شده هستند که از هوای نفس به دورند و هیچ مزیّت اجتماعی و دنیایی دنبال نمیکنند، آن هم به خاطر بعضی مصالحی ابراز میکنند. این استثنا هست که گاهی شنیده شده که عالمان معاصر ـ آن هم به دنبال اصرار آشنایان و اطرافیان ـ به بعضیها گفتند که چنین ملاقاتی حاصل شده است.
نکته دیگری که در این ملاقاتها باید مدّ نظر قرار بگیرد، این است که ما معتقدیم از جهت پیامگیری، شیء جدیدی تحقق پیدا نمیکند. البته یک بحثی در بین عالمان هست که بعضی از احکامی را که عالمی در زمانی خاص ـ نزدیک به عصر غیبت صغرا ـ از متقدمان یا متأخران، که از جلالت قدر خاصی برخوردار باشد و مطلبی را از امام نقل کند و ادعای «اجماع» نماید، ادعای اجماع این شخص ـ ولو اینکه علمای دیگر موافق وی نباشند ـ گفته میشود: کاشف از قول معصوم است. این یک بحث اصول فقه است. مثلاً برخی از فرمایشات مقدس اردبیلی(ره) را اینگونه میدانند. آن وقت علما با چقدر احتیاط، با چند تا اگر میگویند میشود این نظر را به عنوان یک حکم دینی پذیرفت.
لذا، باب ملاقات، یک باب عامی نیست. هر کسی ـ حتی در بین علما ـ نمیتواند این ادعا را بنماید. بلکه باید از یک پاکی روحی و فکری برخوردار باشد، که باید آن هم احراز بشود. بنابراین از نشانههای این ملاقات، یکی اینکه پاکی شخص را باید ما احراز بکنیم که دنبال دنیا و مسائل مادی نیست. دیگر اینکه، باید ادعای معرفت دینی ـ غیر از آنچه در کتاب و سنّت داریم ـ نکند. ما مأموریم که آنچه را در کتاب و سنّت آمده و عالمان وارسته و فقیهان بیان کردند، دنبال کنیم. بنابراین مدّعای تشرف یافتگان غیر عالم، در برابر عالمان وارسته دینی نباشد که مطالبی را نگویند که در هیچ کتابی نباشد.
- پس به هر حال تشرفهای افراد مختلف، دارای مراتب مختلف است؟
قطعاً این چنین است. همانطور که عرض کردیم، خصوصیت عصر غیبت است که با دوران حضور باید فرق بکند و معلوم بشود که جایگاه امام جایگاهی نیست که امام همانند دوران حضور در دسترس قرار بگیرند، و آن تلقی نادرست از امام شکل نگیرد.
- اگر ممکن است در خصوص اشکال و صورتهای مختلفی که امکان دارد امام رؤیت بشوند؛ همچون: رؤیت در بیداری، رؤیت در خواب و رؤیا و رؤیت در مکاشفه توضیح بفرمایید و نسبت آنها را با یکدیگر نیز بیان کنید.
به نظر میرسد، دیدن (واقعی) به لحاظ مراتب وجودی انسان، سه مرتبه داشته باشد. اوّل، دیدن خارجی که شخص با مرتبه جسمانیت امام(ع) ملاقات بکند. به نظر میرسد این مرتبه، اشرف همه مراتب است (به جهت زمان غیبت). چون ویژگی زمان غیبت این است که دیدن مرتبه جسمانی امام، در دسترس هر کسی نباشد. از این جهت، آن کسی که مرتبه جسمانیت حضرت راه پیدا میکند و وجود جسمانی حضرت را در بیداری مشاهده میکند، باید از یک مرتبه بالایی از معرفت برخوردار باشد.
- در خصوص همین مرتبه رؤیت، اینکه بعضی از بزرگان از علما پس از مداومت بر عملی خاص، امکان تشرف برایشان فراهم شده امّا در لحظه دیدار، هنگامیکه حضرت(ع) خواستهاند آشکار بشوند، به اصرار از ایشان درخواست کردهاند که آشکار نشوند، چگونه توجیه میشود؟
بله، اگر این قضایا باشد ـ که هست ـ بیانگر همین مسئله است که رؤیت جسمانی حضرت(ع) از یک شرافت بسیار والا و قوّت روحی برخوردار است که شخص باید دارای آن مرتبه والا باشد که توان این ملاقات معرفتی را داشته باشد. بعضیها بودند که با مرتبه جسمانی امام(ع) ملاقات کردند، امّا نشناختند، و بعد از آنکه حضرت(ع) غایب شدند، از علایمش فهمیدند که ایشان بودند. که آن هم بحث خاصی دارد که آیا همه اینها خود حضرتاند یا ممکن است از نوابشان باشند که بحث مهمی است. به هر حال، رؤیت جسمانی مرتبه بسیار بلندی است که احکامی دارد و اگر شخص واقعاً موفق به چنین چیزی شده باشد، باید از یک روح بسیار بلندی برخوردار باشد که توان تحمل این ملاقات را دارا باشد. مثل قضیه علی بن مهزیار اهوازی که فیلترهایی را ـ به تعبیر ما ـ گذراند تا بتواند آن سطح از ملاقات را داشته باشد. به هر حال این یک مرتبه است که خیلی کم برای افراد حاصل میشود.
دوم، رؤیت در خواب است. که رؤیت در خواب هم اقسامی دارد. گاهی افراد به شکلهای مختلف حضرت(ع) را مشاهده میکنند. طبق آن روایاتی که فرمودند: «شیطان در قالب ما ظهور نمیکند» و از طرفی شخص بیننده هم در خواب، یقین کرده باشد که امام(ع) است؛ خب، قطعاً دیدن در خواب هم از یک نوع پاکی حکایت میکند، نه پاکی کامل.
سوم، دیدن امام(ع) به صورت مشاهده کشفی است (مکاشفه). یعنی اینکه شخص خواب نیست امّا یک مرتبه در حالت بیداری، حقیقتی برایش مجسم میشود و یک دفعه هم محو میشود ـ که این هم انحای مختلفی داردـ . گاهی بعضی از افراد، هالهای از نور را مشاهده میکنند که نزدیک آمد و اینها در آن حالت باور میکنند که حضرت(ع) است، گاهی چهره مبارک حضرت را هم ممکن است ببینند، گاهی ملاقات هم حاصل میکنند و حرفی هم زده میشود.
اینها، باز، از یک نوع پاکی حکایت میکند که شخص باید آن نوع از پاکی را داشته باشد، منتهی باید خیلی مشخص بشود که آن خصوصیات کشف چه جوری است و این کشف هیچ حجیتی برای دیگری ندارد. فقط برای خود شخص است و در آن حال اگر عملی هم انجام بشود، مال همان حال است و در حال بیداری باید وظایف ظاهری را انجام بدهد. مثلاً اگر در موقع نماز، برای او کشفی پیدا شد که دارد به حضرت(ع) اقتدا میکند، حتماً باید پس از آنکه به حالت عادی بازگشت، نمازش را بخواند.
البته تشخیص این حالت هم خودش مسئله مهمی است. بعضیها در اثر ضعف نفس ممکن است چنین چیزی برایشان پیدا بشود. در همین رابطه، بعضیها تخیلاتشان خیلی قوی است، روی این مسئله فکر میکنند و یک مرتبه آنچه را که تخیل کردهاند، به صورت ظاهر و آشکار مشاهده میکنند. چنین شخصی یک مریضی روانی دارد. نمونههای مریضی مالیخولیایی است که ما بعضاً مشاهده میکنیم.
- بعضی از مدعیان تشرف ممکن است کارهای خارقالعادهای به عنوان کرامت از خود نشان بدهند که دیگران ادعایشان را بپذیرند. آیا این امر میتواند نشانهای بر حقّانیت ادعا باشد؟
ما باید توجه داشته باشیم که کرامت ـ یعنی کارهای به ظاهر خارقالعاده ـ دلالت بر جلالت قدر شخص انجامدهنده آن نمیکند. چون نفس انسانی به گونهای است که اگر مقداری قوّت پیدا کند و ریاضت بکشد، آثاری بر آن مترتب میشود که الآن مکاتبی در غرب هم آمده ـ مثل: یوگا ـ که تمرکز میکنند و یک خواصّی بر تمرکزشان مترتب میشود. بنابراین گاهی از طریق ریاضتهای باطل یا با ارتباط با جن ـ مانند دراویش و… میتوانند اعمال خارقالعاده انجام دهند ـ و این اعمال به هیچ وجه دلیل حقانیت شخص نیست.
الگوی ما صرفاً، اهلبیت(ع) و بیان کنندگان معارف اهلبیت(ع) هستند که اوّل، فقها، بعد، علمای ربّانی هستند که به طور مسلم معارف دین را بیان کرده و میکنند. لذا ائمه(ع) هیچ طریق دیگری را اثبات نکرده و حجت ندانستهاند. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «مردم سه دسته هستند: عالم ربانی یا متعلّم در راه نجات، یا همجٌ رعاع (کسی که به دنبال هر بادی به راه میافتد)»؛ همچنانکه در روایات امام زمان(ع) هم آمده است که: «اینها حجت بر شما هستند و من هم حجت خدا [برایشان]۳ اگر کسی این عالمان دینی را ردّ بکند، مثل این است که ما را رد کرده است». پس میزان از طرف امامان(ع) رسیده است و کسانی که دعوت به خود میکنند، معلوم شده واقعیت ندارد. اگر کسی ادعای شهود بکند و ما را از این میزانها دور بکند، باید بفهمیم که این ادعای باطل و دکان و دستگاه است. دشمن هم همواره به دنبال چنین افرادی است که در برابر دستگاه اهلبیت(ع) و دینداران و عالمان بایستند و نگذارند که معارف دین آنطور که هست بازگو و پیاده بشود.
آنچه که محور برای شناخت و تشخیص در مسیر حق بودن است، همین است که عرض کردیم. اینکه ما بدانیم این شخص دنبال کتاب و سنت و اهلبیت(ع) است و آن شخص اگر خودش عالم است، قطعاً طبق موازین عمل میکند و عالمان دینشناس را در هر مقطعی قبول دارد و اگر از اهل علم ظاهری نیست، باید این سلسله را که ائمه(ع) برای گرفتن معارفشان معرفی کردهاند قبول داشته باشد که در این زمان، پذیرفتن حکومت دینی هم یکی از علائم میشود. چون منشأ آن چیزی غیر از احیای امر اهلبیت(ع) نیست (البته این به معنای تأیید همه چیز نیست) حال اگر کسی اصل انقلاب را قبول نداشته باشد، این هم یکی از نشانههای باطل بودن ادعا است.
- با توجه به مراتب و درجات مختلف تشرفات، اساساً بفرمایید توفیق درک حضور امام عصر(ع) چه شرایط، آداب و مقدمههایی دارد؟ و آیا ملازمهای میان رسیدن به مراتب کمال و ملاقات با امام زمان(ع) وجود دارد؟
اجمالاً، آنچه را که مأمور به آن هستیم این است که اطاعت و بندگی خدای متعال را بکنیم، آن هم از همان راهی که خود اولیای دین به ما نشان دادهاند. چون مشخصه خود ایشان بندگی خالصانه خدای متعال است. لذا ما میبینیم اوّلین مشخصه انبیا، نبی اکرم(ص) و امامان(ع) عبودیت است. اینها هیچ دعوت به خود نداشتند و اگر دعوت به خود داشتند، به این دلیل بوده که سخنگوی خدای متعال بودند و اطاعتشان اطاعت از خدای متعال بوده است. بنابراین، کسانی هم که بخواهند با این خاندان مرتبط باشند باید این خصوصیت را داشته باشند. اصلاً خودشان فرمودند: شما دنبال اطاعت باشید، این خیلی مهم است که ما بدون مشاهده، با قوه عقل و تفکر و صفای باطن، معارف را بشنویم و بپذیریم. پذیرفتن را مبتنی بر دیدن نکنیم. در زمان غیبت به هر حال اینچنین است.
پیامبر(ص) به برادران خود درود فرستادند؛ کسانی که به آن حضرت(ص) از روی نوشته و به کار بستن عقلشان، بر اساس تحلیل دقیق این نوشتهها ایمان آورند. اینها قدر و قیمت دارند. حال، اگر خود امام زمان(ع) قابل بدانند و لطف بکنند، خب این مسئله حاصل شده است. امّا معنایش این نیست که اگر کسی به این ملاقات نرسید دیگر قبول نیست. خیلی از بزرگان بودند که در حسرت ملاقات بودند و آنی هم از انجام اعمال بندگی غافل نبودند، امّا حضرت را ملاقات نکردند. در خود روایات هم هست که کسی که اینگونه باشد و منتظر واقعی باشد، مثل این است که در خیمه آن حضرت(ع) قرار دارد.
بنابراین پذیرش مطالب دین و التزام به آنها مبتنی بر دیدن نیست. همانطور که پذیرش خدا مبتنی بر دیدن خدا نیست. اگر ما این دیدگاه را داشته باشیم خیلی دیدگاه سطحیای داریم.
- ملاقات با امام زمان(ع) در هر یک از مراتب آن، چه آثار معنوی بر شخص دارد و تا چه حد میتواند در سیر و سلوک فرد و طیّ مراحل کمال مؤثر باشد؟ و آیا خود شما از افرادی که به این فیض رسیدهاند کسانی را سراغ دارید؟
آثار این امر، همان محبت بیشتر، پیدا کردن ارتباط عملی، سوز و گداز پیدا کردن و اطاعت مستمر داشتن و رسیدگی به محبین و خلق خدا، و دید محبت داشتن به محبان ایشان است.
البته بنده توفیق ارتباط خاص با چنین بزرگانی را نداشتم، امّا بزرگانی را زیارت کردیم که اینها هیچگونه ادعایی در این جهت نداشتند امّا از حال و هوای فکری و عملیشان به دست میآید که قطعاً مورد رضایت امام زمان(ع) بودند. ما دیدیم گاهی قضایایی را نقل میکردند که چه بسا خودشان بودند امّا هیچ نشان نمیداد که خودشان چنین ملاقاتی برایشان حاصل شده باشد.
از اینکه در این گفتوگو شرکت کردید، متشکریم.
ماهنامه موعود شماره ۹۲
پینوشت:
۱. سوره ملک (۶۷)، آیه ۳۰.
۲. سوره حدید (۵۷)، آیه ۱۷.
۳. توقیع شریف امام زمان(ع) به اسحاق بن یعقوب کلینی.
۴. مقبوله عمربن حنظله به نقل از امام صادق(ع).