زیارت قبور مطهّر و مقدّس معصومان(ع) و اولیای دین، توسّل به آنها و سوگواری در ایّام شهادت و نیز بزرگداشت ایّام میلادشان در فرهنگ اسلامی، جایگاه بسیار رفیعی دارد؛ هرچند سایر فرهنگها نیز از آن بیبهره نیستند. بررسی آیات و روایات این حقیقت را نشان میدهد که هیچ خلقی نزد خداوند تبارک و تعالی محبوبتر از محمّد و آل محمّد(ص) وجود نداشته و ندارد. همه آنها نور واحد هستند و یک حقیقت بیشتر نیستند.
با وجود این، حضرت سیّدالشّهداء(ع) به دلیل شرایط زمانی و مکانیاش و به دلیل مأموریّت ویژهای که از سوی خداوند تبارک و تعالی به عهده داشته، دارای درخشش و تجلّی خاصّی است و همین تجلّی و درخشش خاص برای او، موقعیتی ویژه در قلوب همه انسانها، به خصوص مؤمنان ایجاد کرده است.
به دلیل جایگاه خاص و نقشی که امام حسین(ع) و عزاداری او در هدایت انسانها به راه مستقیم الهی دارد، خداوند تبارک و تعالی اراده کرده است که نام مقدّس او و حماسه او در طول تاریخ، زنده بماند و در همه اقوام و ملل و نقاط مختلف جهان، عزاداری او برپا باشد.
هیچ عملی بهاندازه اقامه عزاداری برای امام حسین(ع)، در حفظ دین از انحراف و هجوم بیامان دشمنان اسلام برای نابودی دین و همچنین توسعه فرهنگ دینی مؤثّر نبوده و نیست.
متأسّفانه عزاداریها با همه اهمّیت و جایگاه مهمّی که در فرهنگ اسلامی دارند، در طول زمان دچار آفات، خطرات و انحرافاتی شده است که نقش این وسیله مهم را تا حدودی کمرنگ کرده است.
قدرت سازندگی و آثار یک عزاداری صحیح و منطبق با هدف اصلی قیام سیّدالشّهداء(ع) به قدری زیاد است که اگر عزاداران حسینی از این وسیله بسیار قدرتمند استفاده لازم و صحیح میکردند و مانع نفوذ این همه آفات در آن میشدند، جامعه اسلامی و جهان اسلام وضعیّتی کاملاً متفاوت با وضع کنونی میداشت.
اگر شیعیان به پیامهای عاشورا توجه جدّی میکردند و از آن به خوبی الگو میگرفتند، امروز، به پیشرفتهترین جامعه از لحاظ مادّی و معنوی تبدیل شده بودند و این همه مشکلات و معضلات گوناگون، جامعه اسلامی را رنج نمیداد.
مراتب عزاداری و عزاداران
عزاداران، همانند مؤمنان، دارای درجات و مراتب مختلفی هستند که هر مرتبه، درجه و جایگاهِ عزادار را در نظام انسانیّت و در نزد خداوند و نیز میزان قرب او را به سیّدالشّهداء(ع) نشان میدهد.
البتّه تمامی درجات عزاداری، دارای اجر و ثواب الهی است و هر مرتبه خیر و ثوابی را نصیب عزادار میکند.
مرتبه اوّل عزاداری
در این مرتبه، عزادار در قلب خود از مصیبت وارده به سیّدالشّهداء(ع)، غمگین و ناراضی است؛ بدون اینکه غم و نارضایتی خود را معمولاً بروز دهد. این مرتبه، کمترین درجه عزاداری است و پایینتر از آن، مرتبه دشمنان حضرت است؛ یعنی مرتبهای که شخص به مصائب حسینی آگاه شود و ناراحت نگردد و به آن راضی باشد.
کسانی که در مرتبه اوّل عزاداری هستند، از هر دین و آیینی که باشند، به خاطر اندوه قلبیشان برای مصیبت امام حسین(ع)، در نزد خداوند از ثواب و پاداشی به تناسب عقیدهاشان برخوردار خواهند بود.
مرتبه دوم عزاداری
در این مرتبه، عزادار غم و نارضایتی خود را به شکلهای گوناگون، از قبیل گرفتگی چهره، گرفتن حالت بغض و اندوه (تباکی)، گریه کردن، پوشیدن لباس عزا، به سینه و سر زدن و… بروز میدهد و در این کار، گاهی تنها و گاهی به همراه دیگران عزاداری میکند.
گرایش عزاداران کلیمی، مسیحی و پیروان سایر مذاهب که برای امام حسین(ع) گریه میکنند و نیز احساسی که به آن حضرت دارند، نشاندهنده این حقیقت است که حضرت برای آنها یک غریب آشنا است.
حقیقت این است که همه معصومان(ع)، به خصوص وجود مقدّس سیّدالشّهداء(ع) در وجود همه انسانها حضور و پرتویی دارند که ما در اینباره، در مرتبه چهارم عزاداری توضیح کافی و مبسوط دادهایم.
مرتبه سوم عزاداری
در این مرتبه که شیعیان حضرت، بیشترین اعضای آن را تشکیل میدهند، عزادار تنفّر و اعتراض خود را نسبت به عاملان مصیبت و جنایتکاران در حقّ سیّدالشّهداء(ع) و یارانش و بهطور کلّی همه اهل بیت(ع) اظهار میکند و بر آنها لعن و نفرین میفرستد؛ آنچه موجب شده که عزادار از مرتبه دوم، به مرتبه سوم ترقّی کند، شناخت و معرفتی است که عزادار بهوجود مقدّس سیّدالشّهداء(ع) پیدا کرده و اعتقاد بالاتری است که نسبت به آن حضرت و آیین او یافته است.
در این مرتبه، عزاداری به نیّت کسب ثواب، برآورده شدن حاجتها و عرض ادب، صورت میگیرد.
از بررسی این سه مرتبه، به خوبی فهمیده میشود که عنصر اصلی در این سه مرتبه، عنصر عواطف و احساسات است. بررسی دقیق آثار هنری، نوحهها و اشعار عاشورایی به خوبی نشان میدهد که عزاداری در این سه مرحله، غالباً در سطح عواطف و احساسات است و عزادار به مراحل و مراتب بالاتر راه پیدا نکرده است.
عزاداری و آفتهای آن
در اینجا، باید اعتراف کنیم که حذف شدن عنصر معرفت از عزاداریها و محوریّت مسائل عاطفی و تکیه بر ظواهر و رها کردن فلسفه و حکمت عزاداریها و بزرگداشتها و نیز تبدیل شدن گریه و سوگواری از یک وسیله خوب و کار آمد به یک هدف اصلی، موجب شده است که اینگونه مجالس خاصیت و کارکرد اصلی خود را از دست بدهد.
آفات عزاداری در مرتبه سوم
متأسّفانه در مرتبه سوم، تحریفها، روشهای ناپسند و بدعتهای خطرناکی که با فلسفه عزاداری و روح حماسه حسینی در تضادّ هستند، بهوجود آمده است.
یکی از دلایل عمده و اصلی اینگونه روشها، بدعتها و تحریفها، همان متوقّف ماندن این مرتبه از عزاداری در سطح احساسات و اتّکای محض به گریه و عواطف است.
در این مرتبه، گریه کردن و گریاندن ـ و نه چیز دیگر ـ نقش اصلی را دارد و انگیزه اصلی عزاداری است و جنبههای حماسی و معرفتی یا اصلاً سهمی ندارند یا سهمیبسیار ناچیز دارند؛ زیرا در این مرتبه، بیشتر تشریح چگونگی حادثه عاشورا اهمّیت دارد، نه درسها و پیامهای آن. بدیهی است که وقتی گریه کردن و گریاندن علّت و هدف اصلی عزاداری شد، شیطان و نفس وسوسهگر، در دروغپردازی و تحریف و نیز اختراع حرکات، روشها و اشعار ناپسند و غیرمنطبق با حقیقت دین و قیام امام حسین(ع)، تأثیرگذار هستند.
در این مرتبه، بُعد عاطفی، گریه و سوگواری، جای حماسه، عمل و معرفت را گرفته است؛ لذا هیچ خطری از این مجالس، دشمنان امام حسین(ع) و امام زمان(ع) را تهدید نمیکند. به همین دلیل در طول تاریخ، طاغوتها و ستمگران از این مجالس ترس نداشتند؛ بلکه خود نیز به برپایی چنین مجالسی اقدام میکردند تا با عوامفریبی، باطن زشت و ظلمهای خود را در پشت صورت مقدّس عزاداری سالار شهیدان بپوشانند.
به جز این دو گروه، یعنی دوستان و شیعیان نادان و حاکمان ظالم و مدّعی محبّت اهل بیت(ع)، دسته سومی نیز از اینگونه مجالس کم خاصیت و تحریف شده، سود میبرند و آن گروه کفّار و مستکبران هستند که از مجالس عزاداری حقیقی و بصیرت عزاداران حقیقی، ضربههای مهلک و کوبندهای خوردهاند.
مرتبه چهارم (شناخت معصومان(ع) و انواع مصائب آنها)
اساساً آنچه عزادار را از مرتبه سوم که مرتبه مشترک بین مسلمانان و غیرمسلمانان است، بالاتر میبرد و در گروه عزاداران و شیعیان حقیقی معصومان(ع) وارد میسازد، صفای باطن و بالا رفتن میزان محبّت و معرفت او، نسبت به حقایق جهان است.
عزادار در مرتبه سوم با تجلّیات گوناگونی از عظمت امام حسین(ع) و خاندان و اصحابش آشنا میشود. در این حال احساس میکند که ماندن در مرتبه سوم او را اِشباع و راضی نمیکند و به همین دلیل در این مرتبه، عطش و ظرفیت بیشتری برای درک عظمت محمّد و آل محمّد(ص) و بهخصوص سیّدالشّهداء(ع) در خود احساس میکند که دیگر توجیهها و توضیحهای مدّاحان و بعضی گویندگان و نویسندگان که خود نیز در مرحله سوم قرار دارند، روح تشنه او را سیراب و قانع نمیکند؛ زیرا آنها بهاندازه فهم خود، از امام حسین(ع) و سایر معصومان(ع) میگویند و میخوانند؛ ولی عزادار به خوبی و به درستی احساس میکند که حقیقت، بالاتر از چیزی است که آنها میگویند. در این حال، تلاش او برای رسیدن به معرفت جدید و عمق بیشتر آغاز میشود و برای برطرف کردن عطش خود به معرفت جدید و رفع مجهولاتش، حرکت میکند.
رابطه یا نسبتهای موجود بین مصیبت عظیم و اعظم
عزادار حقیقی در سایه معرفتی که از منابع اصیل اسلامی و با راهنمایی علمای دینشناس به دست آورده، به درک دو نوع مصیبت برای حضرات معصومان(ع)، به خصوص وجود مقدّس سیّدالشّهداء(ع)، نایل میشود که یکی از دیگری بزرگتر است.
الف) مصیبت عظیم، یا همان مصیبتی که به وجود مقدّس و نورانی آنها رسیده است. یعنی جنایتها و ظلمهایی که در به شهادت رساندن آنها و خاندان مکرّمشان بر آنان وارد شده است.
ب) مصیبت اعظم، یا همان مصیبتی که به جامعه انسانی در طول تاریخ، به علّت محرومیت از حقیقت دین و نیز محرومیت از وجود مقدّس رهبران الهی، به خصوص ائمّه معصومان(ع) وارد گردیده است. این مصیبت به علّت کنار گذاشته شدن معصومان(ع) از مقام و مرتبهای است که خداوند برای آنان در رهبری و هدایت جامعه انسانی در نظر گرفته است.
هر دو مصیبت، بزرگ و تلخ هستند؛ ولی مصیبت ناکامی رهبران الهی در حاکم کردن دین خدا در روی زمین و مصیبت محرومیت مردم جهان از حاکمیت رهبران معصوم و متخصّص الهی، بزرگتر است؛ زیرا تن دادن رهبران الهی و پیروان آنها به مصیبت عظیم و تحمّل انواع گوناگون مصیبت عظیم برای جلوگیری از وقوع مصیبت اعظم بوده است؛ در حالیکه تحمیل مصیبت عظیم بر رهبران الهی و سایر فطرتگراها، از سوی طاغوتها و ظالمان، به سبب «ایجاد» مصیبت اعظم، بوده است.
فطرتگراها، مصیبت عظیم را به جان خریدهاند تا «مانع» مصیبت اعظم شوند و با آن مبارزه کنند. ولی طبیعتگراها مصیبت عظیم را ایجاد و تحمیل کردهاند تا راه برای مصیبت اعظم باز شود. مصیبت اعظم یعنی دوری مردم از دین خدا و آلوده شدن به کفر و شرک و نفاق.
چهره تلخ مصیبت اعظم
چهره تلخ مصیبت اعظم در همه آثاری که از محرومیت جامعه بشری از رهبری و حاکمیت متخصّصان معصوم(ع) به وجود آمده، نمایان است. همه جنگها، ظلمها، فسادها، تباهیها و نکبتهایی که دامن جامعه بشری را در طول تاریخ گرفته است، ناشی از مصیبت اعظم بوده و هست.
معصومان(ع) و روشهای مختلف تشویق به عزاداری
به همین دلیل است که معصومان(ع) به گریه بر خود و اقامه مجالس عزا برای سایر اهلبیت(ع) امر کردهاند و خود نیز عملاً با گریه و اقامه مجالس عزا، اهمّیت این امر را نشان میدادند و آن را در جامعه اسلامی تثبیت میکردند. پیامبر(ص) خطاب به دختر گرامیشان چنین فرمودند:
«یا فاطِمَهُ! کُلُّ عَیْنٍ باکِیَهٌ یَوْمَ الْقیامَهِ اِلّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلی مُصابِ الْحُسَینِ فَاِنَّها ضاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ بِنَعیمِ الْجَنّهِ؛ ۱
فاطمه جان! روز قیامت هر چشمیگریان است؛ مگر چشمیکه در مصیبت و عزای حسین گریسته باشد، که آن چشم، در قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده میشود.»
حضرت سجاد(ع) میفرمایند:
«اَیُّما مُؤمِنٍ دَمَعَتْ عَیْناهُ لِقَتْلِ الْحُسین بنِ علی دَمْعَهً حتّی تَسِیلَ عَلی خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فیِ الْجَنَّهِ غُرَفاً؛ ۲
هر مؤمنی که چشمانش برای کشته شدن حسینبن علی(ع) اشکبار شود و اشک بر صورتش جاری گردد، خداوند او را در غرفههای بهشتی جای میدهد.»
امام صادق(ع) میفرمایند:
«مَنْ ذُکِرْنا عِنْدَهُ فَفاضَتْ عَیْناهُ حَرَّمَ اللهُ وَجْهَهُ عَلَی النَّارِ؛ ۳
نزد هرکس که از ما (و مظلومیّت ما) یاد شود و چشمانش پر از اشک گردد، خداوند چهرهاش را بر آتش دوزخ حرام میکند.»
امام رضا(ع) میفرمایند:
«فَعَلی مِثْلِ الْحُسَینِ فَلْیَبْکِ الْباکُونَ فَاِنَّ البُکاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظامَ؛ ۴
گریهکنندگان باید بر کسی، همچون حسین(ع) گریه کنند؛ چرا که گریستن برای او، گناهان بزرگ را فرو میریزد.»
گریه و عزاداری، طبیعیترین عکسالعمل در قبال مصیبت عظیم است.
وظیفه ما در قبال مصیبت اعظم
وظیفه اصلی ما در قبال مصیبت اعظم انتقام است؛ انتقام از کسانی که جامعه جهانی را از پدر حقیقی خود و امام معصوم(ع) و متخصّص محروم کردهاند.
دعا و شعار ما در این مرحله این است که بگوییم:
«جَعَلَنا وَ اِیَّاکُمْ مِنَ الطَّالِبینَ بِثارِهِ مَعَ وَلیِّهِ الْمَهْدِیِّ مِنْ آلِ محمّد(ص)؛
خداوند ما و شما را از انتقام گیرندگان حسین، همراه ولیّ خودش، مهدی از آل محمّد(ص) قرار دهد.»
پس وظیفه اصلی شیعه و شعار اصولی او در برخورد با مصیبت اعظم، همراهی با منتقم اصلی در عملیات انتقام است که باید تحقّق یابد.
حال میگوییم اگر به این وظیفه که بسیار مهمتر از وظیفهای است که در قبال مصیبت عظیم داریم، عمل نکنیم، نهایت بیوفایی و قساوت را در حقّ آنها روا داشتهایم و به وظیفه رحمت نسبت به پدرانمان که پیامبر(ص) بر ما واجب کرده و نیز نسبت به وظیفه مودّتی که «قرآن کریم» بر ما واجب نموده است، عمل نکردهایم.
عزادار در مرتبه چهارم با دست یافتن به معرفتهای جدیدتر و بالاتر، دارای «روح انتقام» از کسانی میشود که معصومان را از مقام و جایگاهی که خداوند برای آنها در نظر گرفته است، کنار زدند و همچنین انتقام از کسانی که غاصبان «مقام امامت و هدایت» جامعه را در تحمیل این بزرگترین جنایت، بر مردم جهان یاری کردند.
مجالس عزاداری در مرتبه چهارم
عزاداری در این مرتبه، وسیلهای برای احیا و حفظ ارزشهای مقدّس است که اهل بیت(ع) برای آنها به شهادت رسیدند. این مراسم از دروغ، حرام، تحریف و اختلافها به دور است و مردم با شرکت در این مجالس، بیش از پیش با دین و وظایف خود آشنا میشوند.
مجالس عزاداری و بزرگداشت معصومان(ع) در مرتبه چهارم محلّ شناخت و نیز پیدا کردن روح انتقام است. در این مجالس، شخصیّت الهی سیّدالشّهداء(ع) و جایگاه او در نظام خلقت، مورد توجّه و شناخت قرار میگیرد. معنای ثارالله بودن و عامل حیات بودن آن حضرت برای اسلام، در کیفیت برگزاری مجالس عزا، بسیار مهم و مورد توجّه خواهد بود.
از نظر عزادار حقیقی در مرتبه چهارم، اصیلترین و بهترین مجلس عزاداری، مجلسی است که بتواند روح حسینی و سنخیّت با وجود مقدّس امام حسین(ع) را در عزادار به وجود آورد.
مرتبه پنجم عزاداری (عملیات انتقام)
عزادار در این مرتبه که مرتبه کامل شدن همان مرتبه چهارم است. از صفای باطن بالاتر و معرفتی عمیقتر برخوردار است. در این مرتبه، عزادار حقیقی در سایه معرفت بالاتری که تحصیل کرده است، به مودّت نسبت به اهل بیت(ع) و نیز به حسّ انتقام نسبت به دشمنان آنها دست یافته است. او بیشتر به عمل روی میآورد. عملی که زاییده مودّت و مبتنی بر عقیده و بینش عمیق و الهی است.
رسول اکرم(ص) فرمودند:
«اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ(ع) حَرارَهً فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ لاتَبْرُدُ اَبَداً؛ ۵
به درستی که برای قتل حسین(ع) حرارتی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد نمیشود.»
دعای او در این مرحله، همانطور که در «زیارت عاشورا» و سایر زیارات به او تعلیم شده، این است که:
«فََاسْئَلُ اللَّه الَّذی اَکْرَمَ مَقامَکَ و اَکْرَمَنی بِکَ اَنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُور مِنْ اَهْلِ بَیْتِ محمّد صَلَّیَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ؛ ۶
از خدایی که تو را گرامی داشت و مرا هم به وسیله تو گرامی داشت، میخواهم که خون خواهی تو را همراه امام منصور از اهل بیت محمّد(ص) روزی من گرداند.»
مرتبه پنجم، مرتبه عملیاتی شدن و اقدام علیه دشمنان دین و اهل بیت(ع) و عاملان مصیبت اعظم است. به عبارت دیگر، ورود به این مرتبه، لازمه فهم درست از مصیبت اعظم است. مصیبت اعظم، هیچ عکسالعملی، جز جهاد و مبارزه نمیطلبد.
مراحل سهگانه عملیات انتقام
آنچه در عملیات انتقام بر عزادار واجب است؛ همانطور که از نام این مرحله پیداست، انجام یک سلسله عملیات است؛ یعنی وظیفهای فراتر از قلب و احساس و عقل و ادراک بر عهده اوست.
آنچه از مجموع تعالیم «قرآن کریم» و معصومان(ع) بهدست میآید. این است که مؤمن در این مرحله، سه وظیفه عملی بر عهده دارد که بهترتیب عبارتند از: لعن و برائت زبانی؛ برائت عملی؛ جهاد با دشمنان.
۱. لعن و برائت زبانی
اعلام برائت زبانی کمترین کار در مراحل عملیات انتقام است که خود بسیار کار بزرگ و مهمّی است. این مرحله دارای آثار مهم و متعدّدی است که در اینجا فرصت پرداختن به آن نیست. شاید نتوان هیچ زیارتی از زیارتهای وارد شده از اهل بیت(ع) را یافت که در آن دشمنان مورد لعن و برائت زبانی قرار نگرفته باشند. در «قرآن کریم» نیز دشمنان دین خدا بارها و بارها مورد لعن و نفرین قرار گرفتهاند.
در زیارت عاشورا و بسیاری از زیارتهای ائمّه(ع)، هر جا اعلام محبّت و ولایت است، اعلام برائت و دشمنی با دشمنان آنان نیز هست.
کسیکه اهل لعن دشمنان کنونی امام زمان(ع) نیست و نمیتواند کینه مقدّس و دشمنی خود را با آنها، به طور صریح اعلام کند، باید در دوستی و ایمان خود نسبت به آنها شک کند.
۲. برائت عملی
برائت عملی، یعنی دوری کردن از فرهنگ و تسلّط فرهنگی دشمنان و پرهیز از اخلاق و عقاید آنان.
بدیهی است که ابراز محبّت نسبت به اهل بیت(ع) با پذیرش فرهنگ و اخلاق دشمنان آنان سازگار نیست. امام صادق(ع) در اینباره میفرمایند:
«ما اصل هر خیر [و خوبی] هستیم و هر چه خوبی است، از فروع ماست. در شمار خوبیهاست: توحید و نماز و روزه و فرو بردن [غلبه بر] خشم و… دشمنان ما ریشه هر بدی هستند و هرچه پلیدی و زشتی است، از فروع آنهاست. پس از آنهاست دروغ و بخل و سخنچینی و قطع رحم و رباخواری و… بنابراین دروغ گفته، هرکس که میپندارد با ماست [و از ماست]؛ در حالی که به فروع غیر ما ـ و بدیها ـ تعلّق دارد.»۷
محبّت با ضعف برائت و ضعف در دشمنی، با فرهنگ دشمنان سازگار نیست. امام صادق(ع) در جواب کسی که به ایشان گفت: فلانی شما را دوست دارد ولی در برائت از دشمنان شما ضعیف است. چنین فرمودند:
«هَیْهاتَ، کَذَبَ مَنْ اِدَّعی مَحَبَّتَنا وَ لَمْ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّنا؛ ۸
هرگز! دروغ میگوید کسی که ادّعای دوستی ما را میکند و از دشمن ما برائت نمیجوید.»
۳. جهاد با دشمنان و ضربه زدن به آنها و محدود کردن قدرت آنها تا نابودی کاملشان
اهل بیت(ع) و همه رهبران معصوم الهی در طول تاریخ بشریت، مصائب عظیم را تحمّل کردند تا حیات حقیقی انسانها با دین خدا حفظ شود. هرگاه حیات انسانی یا عامل آن، یعنی دین خدا به خطر بیفتد، اهل دین و مؤمنان حقیقی، تمامی تلاش خود را برای نجاتِ انسانها بهکار میگیرند.
کسانی که به دستور جهاد در اسلام، انتقاد میکنند و آن را خشونت میدانند، نه خود حیات انسانی دارند و نه از حیات انسانی و ارزش آن خبری دارند. احمقانهترین حرف و عقیده آن است که ما باید برای حیات طبیعی و دنیاییمان ارزش قائل باشیم و اگر چیزی آن را تهدید کرد، باید با آن مبارزه کرد و آن را نابود ساخت؛ ولی اگر چیزی حیات انسانی، انسانها و سعادت ابدی آنها را به خطر انداخت، مبارزه با آن خشونت است!
نداشتن روح جهاد در واقع، تأیید و تجویز هرگونه ظلم و جنایت است که با روح انسانی سازگار نیست.
به همین دلیل رسول اکرم(ص) در این باره میفرمایند:
«مَنْ ماتَ وَلَمْ یَغْزَ وَلَمْ یُحَدِّثْ نَفْسَهُ بِغَزْوٍ ماتَ عَلی شُعْبَهٍ مِنْ نِفاقٍ؛ ۹
هرکسی بمیرد و در جنگ شرکت نکند و به فکر جنگ نباشد، بر شاخهای از نفاق مرده است.»
به عبارت دیگر، چنین کسی مؤمن و انسان حقیقی نیست؛ زیرا جهاد است که سلامت دین و حیات و امنیّت مردم را حفظ میکند و کسی که به فکر امنیّت و سعادت دنیا و آخرت مردم نیست، نه انسان حقیقی است و نه مؤمن واقعی. به همین دلیل معتقدیم عزاداری که روح انتقام از دشمنان امام حسین(ع) و بهخصوص حسین زمان، یعنی مهدی موعود، عجّل الله تعالی فرجه الشریف، را ندارد، طبق فرمایش پیامبر اکرم(ص) عزادار حقیقی و راستین نیست و گرفتار نوعی نفاق است.
پیوند عزادار حقیقی با منتقم خون حسین(ع) در عملیات انتقام
پس از آنکه عزادار به این حقیقت دست یافت که انتقام حسین(ع) جز با آمدن منتقم اصلی و حاکمیّت او بر جهان ممکن نیست، این معرفت و سوز دلی که از مصیبت عظیم بر وجودش حاکم شده، او را با تمام وجود، به سوی وجود مقدّس امام زمان(ع) متوجّه میگرداند. دو عامل عاطفی و معرفتی که در وجود عزادار شدّت و قدرت گرفته است، در او کششی مستمر به سوی وجود مقدّس امام زمان(ع) ایجاد میکنند. این کشش مستمر موجب میشود تا عزادار که قبلاً در سایه معرفت، نسبت به جایگاه معصومان(ع) در نظام خلقت و رابطه وجودی خود با آنها، به حقایقی دست یافته است، معرفت خود را نسبت به امام زمانش و وظیفهای که در قبال او دارد، بیشتر کند. با تکمیل این معرفت که خود عامل عاطفی و محبّت را افزایش میدهد، عزادار به یکی از مهمترین و بالاترین مقاماتی که ممکن است یک انسان به آن برسد، نایل میشود و آن مقام «انتظار» است.
در این مرتبه، عشق به مهدی موعود(عج) و روح خدمت به او، چنان وجود عزادار را ـ که حالا دیگر «منتظر» شده است ـ فرا میگیرد که دیگر هیچ انگیزهای برای زنده ماندن و زندگی کردن، جز پیوند با او و کسب رضایت او که رضایت خداوند است، نخواهد داشت. او به این حقیقت دست مییابد که همه سختیها و نکبتها و همه بیعدالتیها و جنایاتی که جامعه بشری به آنها دچار گشته است، ناشی از غیبت این رهبر الهی و معصوم است.
اسلامیکه در آن حجّت خدا و وظایفی که در قبال او به عهده داریم، مورد غفلت و فراموشی قرار گیرد، اسلام ناب محمّدی(ص) نیست؛ بلکه اسلام آمریکایی و اسلام تحت ولایت شیطان است.
اسلامِ تحت ولایت طاغوتها و تحتِ ولایت شیطان است که موجب شده تا مردم قرنها از امام زمانشان غفلت کنند و او را در تنهایی، آوارگی، مظلومیّت، غربت، ترس و اضطراب، رها و طرد کنند.
استاد محمد شجاعی
پینوشتها:
۱. «بحارالأنوار»، ج ۴۴، ص ۲۹۳.
۲. همان، ص ۲۸۵.
۳. همان.
۴. همان، ص ۲۸۴.
۵. «مستدرک الوسایل»، ج ۱۰، ص ۳۱۸.
۶. «مفاتیحالجنان»، زیارت عاشورا.
۷. اصول کافی، ج ۸، صص ۲۴۳ـ۲۴۲
۸. «بحارالأنوار»، ج ۲۷، ص ۵۸
۹. «کنزالعمال»، ج ۴، ص ۲۹۳، ح ۱۰۵۵۸.