مطلب پیش رو، گزارش اشپیگل از وضعیت کنونی سوریه و نیروهای نظامی حاضر در سوریه است؛ این مطلب صرفا در راستای اطلاع رسانی آزاد و جهت اطلاع پژوهشگران و کارشناسان منطقه ای از نگاه غرب به مسایل خاورمیانه منتشر شده است و انتشار مطلب به معنی تایید آن نیست.
اشپیگل نوشت: رییس جمهور سوریه کمی رنگ پریده و لاغر نشان می داد اما آشکارا مودب و بانزاکت بود. بشار اسد از ولادیمیر پوتین به دلیل حمایت هایش از “یکپارچگی و استقلال” سوریه سپاسگزاری کرد. او سه شنبه شب و به هنگام دیدار رسمی از مسکو گفت که مداخله نظامی روسیه از این که رویدادهای سوریه چرخشی تراژیک پیدا کند جلوگیری کرده است. و چند ساعت بعد به نخستین سفر خارجی اش در چهار سال اخیر پایان داد و بار دیگر به سوی دمشق پرواز کرد.
در حال حاضر تصاویر اندکی از این دیدار در تلویزیون ها نمایش داده میشود اما اظهارات بشار در آن سه شنبه شب در مسکو با واقعیت موجود فاصله ای بعید دارد. سخن گفتن از استقلال و تاکید بر سوریه یکپارچه آنهم درست در زمانی که حکومت سوریه از سر تا پا نیازمند کمک های نظامی مسکو و تهران است کاملا پوچ به نظر می رسد. و این مساله از زمان مداخله نظامی پوتین در سوریه بیشتر خود را نشان می دهد.
بر اساس ارزیابی های موجود نه میلیون پناهجوی سوری در داخل این کشور آواره هستند و از زمان بمباران مناطق شورشیان در شمال غرب سوریه که به ادعای غرب پیشروی داعش را سهل کرده است، هزاران نفر دهکده ها و شهرهایی را ترک میکنند که تا همین چند روز پیش وطن و زادگاه آنان به شمار می آمد. مخالفان اسد ادعا میکنند که بین ۴۰ تا ۷۰ هزار نفر از ساکنان استان های حما، ادلب و حلب از زمان حملات جنگنده ها و هلی کوپترهای ارتش روسیه آواره شدهاند و اگرچه که این پرنده ها چندان هدف گیری دقیقی ندارند اما شمار حملات آنها به مراتب بیشتر از حملات نیروی هوایی سوریه است. البته رقم دقیق این حملات مشخص نیست.
در همان روزی که پوتین و اسد در مسکو به خاطر عملیات های نظامی مشترکشان به یکدیگر شادباش میگفتند، یک پزشک سوری به نام “زیدون الزعبی” در یک استودیوی تلویزیونی در شهر قاضی انتپ ترکیه با شبکه تلویزیونی سی ان ان مصاحبه ای داغ و تکان دهنده داشت. زعبی به تازگی از ادلب و حلب آمده است.
او گفت که جنگ وارد فازی جدید و نسبت به گذشته بسیار دشوارتر شده است. دهکده های مرزی تخلیه و شمار زیادی از بیمارستان ها منهدم شده است: “من همیشه امید داشتم اما دیگر چگونه می توانم امیدوار باشم؟ دیگر بس است، ما دیگر توانی نداریم و بسیار خسته و بی پناه هستیم” و سپس بغض و اشک راه گلویش را بست.
زعبی از چند سال پیش هماهنگ کننده کمک های پزشکی در داخل سوریه است. او روز پس از آن مصاحبه در تماسی تلفنی با مجله اشپیگل گفت که چیزهای زیادی دیده است:” اما هرگز تا این اندازه مانند امروز وحشت زده و ناامید نبوده ام. مردم با حالتی از خود بی خود فرار میکنند و تنها می خواهند از بمب ها دور شوند. هر چه را که به هنگام وحشت چنگ زدهاند با خود حمل میکنند. مردی را دیدم که به هنگام فرارفقط یک کمد کوچک و خراب را روی دوش خود حمل میکرد. ظاهرا از نظر روحی کاملا بهم ریخته بود. پیرزنی را دیدم که پای پیاده در حال فرار است. از او پرسیدم به کجا می رود و او در پاسخ گفت که خودش هم نمی داند”.
این دهقان یعنی ابو احمد که از اهالی دهکده العیش در جنوب حلب بود هنوز هم یک آدم خوش شانس به حساب می آید زیرا توانست که خود را به شهر سرمده در نزدیکی مرز ترکیه برساند. او میگوید:” روس ها روز جمعه بیش از صد حمله انجام دادند و پس از آن بود که از بلندگوی مسجد اعلام شد نیروهای ارتش سوریه در حال پیشروی به سوی ما هستند. هنوز یک ماشین برایمان مانده بود. همه چیزمان را برداشتیم و از کنار صدها پیرمرد و پیرزن و کودکی گذشتیم که پای پیاده در حال فرار بودند. بسیاری از خویشان ما در مزرعه ها شب را به صبح می رسانند و نمی دانند به کجا می روند. من در سرمده یک رفیق دارم که اتاقی به ما داده است و ما ده نفر در این اتاق زندگی میکنیم. دهکده ما نزدیک به سه سال کاملا آرام بود. به چه دلیل روس ها به ما حمله کردند؟ ما که داعشی نیستیم. ما هنوز تنها چند مرد داریم که از دهکده دفاع میکنند”.
ابو احمد در ادامه از صدای گوشخراش جنگنده ها و هلی کوپترهای روسی در آسمان میگوید، همان پرنده هایی که پشت سر هم خشاب ها را خالی و موشک ها را شلیک میکردند:” تا به حال چنین اتفاقی نیفتاده بود. تا پیش از آن همیشه فقط یک جنگنده یا هلی کوپتر ارتش سوریه در آسمان ظاهر میشد”.
این در حالیست که سخنگوی وزارت دفاع روسیه از پیروزی های تازه ارتش خبر می داد و از بمباران مرکز فرماندهی تروریست ها به ویژه در منطقه مرج السلطان واقع در شمال دمشق میگفت، همان منطقه ای که مقر یکی از گروه های تروریستی در آن قرار دارد. البته منابع غربی ادعا دارند که روس ها نه مقر تروریست ها بلکه ساختمان مدرسه ای را بمباران کردهاند که محل زندگی شماری از پناهجویان بوده است. از شمار تلفات این حمله هنوز اطلاعی در دست نیست.
کشورهای غربی همچنین ادعا دارند که پوتین و اسد همان استراتژی را دنبال میکنند که دقیقا بر خلاف اظهارات آنهاست. مسکو به صورت رسمی اعلام میکند که برای جنگ علیه تروریست ها در سوریه بسر میبرد اما در واقع می خواهد هرگونه آلترناتیوی برای رژیم اسد را حذف و نابود کند. به باور غرب، سران کرملین قصد دارند که نیروهای شورشی سوری را نابود و تنها گروه داعش را باقی بگذارند یعنی همان گروهی که نه برای مردم دنیا و نه برای مردم سوریه هرگز نمی تواند در حکم آلترناتیوی برای رژیم اسد باشد.
این مساله وضعیت بسیار بغرنجی را برای نیروهای شورشی محلی به ویژه نیروهای حومه حلب پدید آورده است، همان نیروهایی که از سه سال پیش در شهری که سابقا متروپل اقتصادی سوریه بود و امروز شهری چند تکه و ویران است می جنگند. “یاسر الحاجی” یکی از رهبران اپوزیسیون در شهر کوچک مرآ واقع در شمال سوریه میگوید:” ما از چند ماه پیش در برابر داعش مقاومت میکنیم اما نمی توانیم برای مدتی طولانی این کار را ادامه دهیم. جنگنده های روسیه هر روز به ما و همه مناطق از حلب گرفته تا مرز حمله میکنند. اما دیگر هیچ کس در این جا علیه داعش کاری نمیکند و حتی آمریکایی ها هم به داعشی ها حمله نمیکنند”.
جنگنده های آمریکایی تا پیش از این حداقل مسیرهای پشتیبانی نیروهای داعش را بمباران میکردند اما در حال حاضر خود را از آسمان حلب دور نگاه می دارند تا از برخورد احتمالی با هواپیماهای روسی خودداری کرده باشند.
منابع غربی ادعا دارند که هر دو طرف بر طبل جنگ و مبارزه علیه داعش میکوبند اما نشانه های روشنی از ادامه پیشروی های پیروزمندانه داعش در این جنگ پیچیده وجود دارد. بر این اساس نیروهای داعش مجموعه ها و مناطق متعددی را که پیش از این تحت کنترل دیگر نیروهای شورشی بود تصرف کردهاند که از جمله آنها می توان از مدرسه پیاده نظام و انبار گمرک واقع در شمال حلب یاد کرد.
نه تنها رژیم دمشق بلکه داعش نیز خواهان محو و نابودی گروه های شورشی سوریه است زیرا این گروه تروریستی در این صورت خواهد توانست خود را به عنوان تنها نیروی حامی مسلمانان سنی معرفی کند یا آن گونه که امام جمعه شهر مانبیج گفت:” آنچه که از سوریه باقی می ماند دو اردوگاه خواهد بود. اردوگاه اهل ایمان که نظام خلافت نماینده آن است و اردوگاه نصیریان که ازسوی رژیم نمایندگی میشود”. نصیریه یا نصیریان در واقع همان علویان سوریه هستند.
مساله دین و مذهب نیز جایگاه خاصی در استراتژی جدید مسکو در سوریه دارد. همین هفته پیش بود که اسقف مریل از کلیسای ارتدوکس روسیه که نهاد ناظر بر کلیسای ارتدوکس سوریه محسوب میشود گفت که ارتش روسیه “جنگی مقدس علیه تروریسم را با هدف حمایت از مسیحیان سوریه” هدایت میکند. در همان زمان روحانیان سنی در عربستان سعودی همه را به جنگ علیه روسیه، ایران و اسد فراخواندند، فراخوانی که بعید می نماید بدون اذن پادشاه صورت گرفته باشد.
و این بازی خطرناک با آتش است زیرا از نظر مفتی های سعودی جنگ مقدس یا همان جهاد، عملی است که آشتی و مذاکره در آن جایی ندارد. در حال حاضر مسکو و دمشق و همین طور داعش بدون آن که کسی را دشمن اصلی خود بخوانند به همه طرف حمله برده و استادانه کار خود را انجام می دهند. واشنگتن فعلا فقط نظاره گر است و پرزیدنت اوباما از “صبر استراتژیک” میگوید و البته بسیاری از آمریکایی ها چنین صبری را بسیار خطرناک می دانند.
“استیفن هدلی” که زمانی مشاور امنیت ملی جورج دبلیو. بوش بود میگوید: “دولت ما چشمانش را به روی واقعیت بسته است. هدف روسیه تثبیت حاکمیت اسد در ورای بخش غربی سوریه است و قصد دارد که خود را به بخشی غیرقابل چشم پوشی در روند یافتن راه حل بین المللی بدل کند. همه تلاش روسیه دستیابی به این هدف است”.
پذیرش حضور روسیه از سوی اوباما در نگاهی دوراندیشانه خود یک شکست محسوب میشود اما ظاهرا آمریکا با این تصمیم آرزویی دیگر در سر دارد. واشنگتن بر این باور است که جنگ پرتلفات زمینی می تواند روس ها و نیروهای متحد شیعه آنان یعنی ایرانی ها و حزب اله لبنان و ارتش اسد را تضعیف و ناتوان کند. و چنین حمله و عملیاتی از هفته ها پیش اعلام شده است. هدلی ادعا میکند:”صدها نیروی حزب الله به همراه ۳ هزار سرباز سپاه پاسداران ایران آماده جنگ هستند”. البته یکی از فرماندهان سپاه نیز روز ۱۲ اکتبر اعلام کرد که “بزودی پیروزی بزرگی را در سوریه شاهد خواهیم بود”.
البته تا به امروز از پیروزی خبری نیست و البته شکستی هم وجود ندارد و مشاهده نمیشود زیرا در اولین نبردها هیچ نیروی ایرانی شرکت نداشت و تنها نیروهای سوری به نبرد مشغول بودند. نباید فراموش کرد که اصولا هیچ مدرکی دال بر این که نیروهای عملیاتی ایرانی در جنگ سوریه شرکت داشته باشند وجود ندارد. از سوی دیگر شایعاتی در مورد جان باختن تعدادی از فرماندهان ایرانی در سوریه به گوش می رسد که البته تنها بخشی از آن تایید شده است. روز هشتم اکتبر ژنرال حسین همدانی در سوریه درگذشت و این اولین و بلندپایه ترین افسر ایرانی است که تا به امروز در سوریه جان خود را از دست می دهد.
پس از آن اخباری از درگذشت شمار دیگری از افسران ایرانی که به عنوان مشاور در سوریه بسر میبرند انتشار یافت. این افسران غالبا به هنگام بازدید از جبهه حلب جان خود را از دست دادهاند. باید توجه داشت که ایران در تمام این سال ها و با وجود همه کمک های تسلیحاتی و آموزشی و مالی خود به سوریه، از اعزام یگان های عملیاتی و سرباز به این کشور خودداری کرده است. این در حالی است که دیگران یعنی لبنانی ها و عراقی ها و افغان ها این مساله را بر عهده گرفتهاند.
چنانچه ادعاها در مورد عملیات یگان های ایرانی و حزب الله در حلب و عقب نشینی آنها از این شهر برای انجام حمله گسترده بعدی صحت داشته باشد می توان نتیجه گرفت که تهران و دمشق اطمینان پیدا کردهاند که حملات هوایی روسیه می تواند راه را برای آنها هموار کند.
روز سه شنبه از سوی نیروهای شورشی مستقر در جنوب حلب ادعا شد که برای نخستین بار اولین پیام رادیویی نیروهای ایرانی را شنیدهاند و در منطقه بازپس گرفته شده موسوم به ایبتین یک آمبولانس بی سرنشین ایرانی را پیدا کردهاند.
منبع: اشپیگل
ترجمه:محمدعلی فیروزآبادی