از ظاهر حدیثی برداشت مى شود که خوش بختى و بدبختى، مادرزادى اند و سعادت و شقاوت انسان ها، پیش از آن که متولّد شوند، مشخّص است .
پاسخ به این سؤال که : آیا این حدیث، بر مجبور بودن انسان ها در پیمودن راه سعادت و شقاوت، دلالت ندارد؟
از ظاهر حدیث زیر :
قرب الإسناد عن البزنطی : سألته [أیِ الرِّضا علیه السلام ] أن یَدعُوَ اللَّهَ عزّ و جلّ لِامرَأَهٍ مِن أهلِنا بِها حَملٌ، قالَ : فَقالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام [۱] : «الدُّعاء ما لَم یمضِ أربَعَهُ أشهُرٍ» .
فَقُلتُ لَهُ : إنَّما لَها أقَلُّ مِن هذا .
فَدَعا لَها، ثُمَّ قالَ : إنَّ النُّطفَهَ تَکونُ فِی الرَّحِمِ ثَلاثینَ یَوماً، وتَکونُ عَلَقَهً ثَلاثینَ یَوماً، وتَکونُ مُضغَهً ثَلاثینَ یَوماً، وتَکونُ مُخَلَّقَهً وغَیرَ مُخَلَّقَهٍ ثَلاثینَ یَوماً، فَإِذا تَمَّتِ الأَربَعَهُ أشهُرٍ بَعَثَ اللَّهُ – تَبارکَ وتَعالى – إلَیها مَلَکَینِ خَلّاقَینِ یُصَوِّرانِهِ، ویَکتُبانِ رِزقَهُ وأجَلَهُ؛ وشَقِیّاً أو سَعیداً .[۲]
قرب الإسناد- به نقل از بَزَنطى – : از امام رضا علیه السلام خواهش کردم براى زنى از خانواده ما که باردار بود، دعا کند. فرمود: «ابو جعفر [امام باقر علیه السلام ]فرموده است: “دعا تا زمانى [مؤثّر ]است که چهار ماه [از حاملگى ]نگذشته باشد”» .
گفتم: او کمتر از این مدّت دارد.
پس امام علیه السلام دعا کرد . سپس فرمود: «نطفه تا سى روز در رَحِم [نطفه ] است، سى روز عَلَقه، سى روز مُضغه، سى روز داراى خلقت کامل و [احیاناً ]خلقت ناقص است. چون چهار ماه کامل شد، خداوند – تبارک و تعالى -، دو فرشته آفریننده به سوى آن مى فرستد تا بدان شکل و صورت دهند و روزى و مدّت عمر و بدبختى یا خوش بختى او را رقم زنند.
و احادیث مشابه [۳] چنین برداشت مى شود که خوش بختى و بدبختى، مادرزادى اند و سعادت و شقاوت انسان ها، پیش از آن که متولّد شوند، مشخّص است . به سخن دیگر، هر کسى در شکم مادرْ سعادتمند باشد، زندگى او پس از تولّد نیز توأم با خوش بختى است و اگر در شکم مادرْ بدبخت رقم خورده باشد، پس از تولّد نیز بدبخت خواهد بود.
بنا بر این برداشت، این سؤال، مطرح مى شود که : آیا این حدیث، بر مجبور بودن انسان ها در پیمودن راه سعادت و شقاوت، دلالت ندارد؟
پیش از پاسخگویى به این سؤال، توجّه به این نکته ضرورى است که اعتقاد به جبر به معناى انکار علم حضورى انسان به اختیار و آزادى خویش و نیز به معناى انتساب ظلم و فعل قبیح به خداوند متعال است و در صورت جبرى بودن افعال انسان، دین و شریعت و ارزش هاى اخلاقى بى معنا خواهند بود . بر اساس این نکته مسلّم و تردیدناپذیر، قضا و قدر الهى و از جمله تقدیر خوش بختى و بدبختى انسان، حتماً باید به گونه اى تفسیر شود که به مجبور بودن انسان در انتخاب راه زندگى نینجامد .
با عنایت به این نکته، مى توان گفت که این حدیث، به یکى از معانى زیر، اشاره دارد :
۱ . خداوند، قبل از تولّد انسان ها، به خوش بختى و بدبختى آنها علم دارد
خداوند متعال، سرنوشت همه انسان ها را قبل از تولّد آنها مى داند؛ امّا روشن است که علم ازلى خداوند، علّت صدور افعال انسان نیست . به سخن دیگر، خداوند متعال مى داند که هر انسانى با اراده و انتخاب خود، چه راهى را در زندگى انتخاب مى کند . با این فرض، انسان در انتخاب راه خوب یا بد، مجبور نیست . این تفسیر از حدیث، عیناً از امام کاظم علیه السلام روایت شده است :
الشَّقیُّ مَن عَلِمَ اللَّهُ وَهُوَ فی بَطنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَیَعمَلُ أَعمالَ الأَشقیاءِ، وَالسَّعیدُ مَن عَلِمَ اللَّهُ وَهُوَ فی بَطنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَیَعمَلُ أَعمالَ السُّعداء .[۴]
بدبخت، کسى است که خداوند از همان زمانى که او در رحم مادرش است، مى داند که او کارهاى بدبختان را خواهد کرد؛ و خوش بخت، کسى است که خداوند از همان زمانى که او در رحم مادرش است، مى داند که او کارهاى خوش بختان را خواهد کرد .
به بیان روشن تر، اگر معناى حدیث مورد بحث، این بود که خداوند متعال عدّه اى از مردم را فطرتاً خوش بخت و مؤمن و عدّه اى دیگر را فطرتاً بدبخت و کافر آفریده است، انسان ها در پیمودن راه سعادت و شقاوت، مجبور بودند، حالْ آن که چنین نیست و آفریدگار جهان، هیچ کس را بدبخت و کافر نیافریده و همه را فطرتاً موحّد آفریده است، چنان که در حدیثى از امام صادق علیه السلام آمده است :
إنَّ اللَّهَ خَلَقَ خَلقَهُ جَمیعاً مُسلِمینَ، أَمَرَهُم وَنَهاهُم، وَالکُفرُ اسمٌ یَلحَقُ الفِعلَ حینَ یَفعَلُهُ العَبدُ، وَلَم یَخلُقِ اللَّهُ العَبدَ حینَ خَلَقَهُ کافِراً، إِنَّهُ إِنَّما کَفَرَ مِن بَعدِ أَن بَلَغَ وَقتاً لَزِمَتهُ الحُجَّهُ مِنَ اللَّهِ، فَعَرَضَ عَلَیهِ الحَقَّ فَجَحَدَهُ، فَبِإِنکارِهِ الحَقَّ صارَ کافِراً .[۵]
خداوند، آفریده هاى خود را آفرید و به آنها دستور داد و نهیشان کرد . و کفر، آن زمانى که کافرْ کفر را انجام مى دهد، به کافر مى پیوندد . خداوند، وقتى بنده را آفرید، او را کافر نیافرید . همانا بنده، زمانى کافر گشت که حجّت از سوى خدا به او رسید و حق بر او عرضه شد؛ ولى او آن را انکار نمود . پس به خاطر انکار کردن حق، کافر گردید .
۲ . خوش بختى براى مؤمن و بدبختى براى کافر، تقدیر شده است
معناى دیگرى که براى حدیث مى توان نمود، این است که خداوند متعال براى فرزندانى که مى داند در آینده راه درست زندگى را انتخاب مى کنند و ایمان مى آورند، در شکم مادرهایشان خوش بختى مقدّر کرده و براى فرزندانى که مى داند در آینده راه نادرست را انتخاب مى کنند و کفر مى ورزند، در شکم مادرهایشان بدبختى مقدّر نموده است، چنان که در حدیثى، از پیامبر خدا آمده است که :
سَبَقَ العِلمُ وَجَفَّ القَلَمُ، وَمَضى القَدَرُ بِتَحقیقِ الکِتابِ وَتَصدیقِ الرُّسُلِ، وَبِالسَّعادَهِ مِنَ اللَّهِ عزّ و جلّ لِمَن آمَنَ وَاتَّقى، وَبِالشَّقاءِ لِمَن کَذَّبَ وَکَفَرَ، وَبِوَلایَهِ اللَّهِ المُؤمِنینَ، وَبَراءَتَهُ مِنَ المُشرِکینَ.[۶]
علم، پیشى گرفت و قلم، رقم زد و قَدَر، قطعى شد براى به حقیقت پیوستن کتاب [آسمانى ] و تصدیق پیامبران و براى سعادتمندى هر مؤمن و تقواپیشه اى از جانب خدا و براى بدبختى هر تکذیب کننده و کافر و نیز براى ولایت خداوند بر مؤمنان و برائتش از مشرکان .
بنا بر این، سعادت و شقاوت، گرچه به وسیله خداوند عزّ و جلّ تقدیر مى شوند، امّا بر اساس ایمان و تقوا، و کفر وانکار – که عمل اختیارى انسان اند – براى انسان، رقم مى خورند .
۳ . انتخاب انسان در عالم ذَر، در خوش بختى و بدبختى او مؤثّر است
سومین معناى ارائه شده براى حدیث مورد بحث، آن است که بر أساس شمارى از احادیث، انتخاب انسان در عالَم ذر – که پیش از عالم کنونى بوده – در تکوین سرشت او مؤثّر بوده است، بدین معنا که افرادى که در آن عالم، راه درست را انتخاب کردهاند، سرشتشان در این جهان نیز تمایل به انتخاب راه درست دارد که موجب خوش بختى آنها مى شود و کسانى که راه نادرست را انتخاب کردهاند، طبعاً مایل به کارهاى ناشایست هستند که موجب بدبختى آنها مى شود، هر چند آنها که تمایل به بدى دارند، مى توانند راه درست را انتخاب کنند و آنها که تمایل به نیکى دارند، مى توانند راه نادرست را انتخاب نمایند و در هر دو صورت، اجبارى در کار نیست .
جمع بندى
به نظر مى رسد که معناى حدیث مورد بحث، همان معناى نخست است که در کلام امام کاظم علیه السلام آمده است و معناى دوم نیز به همان معنا باز مى گردد؛ امّا معناى سوم، علاوه بر این که مبتنى بر اعتقاد به عالَم ذر است و خودِ این مسئله، نیاز به بررسى دارد، انطباق آن با حدیث «خوش بخت، در شکم مادرش خوش بخت است …» مشکل است .
گفتنى است که سایر احادیثى که در این باب آمدهاند، هر چند به معناى حدیث مورد بحث اشاره ندارند، ولى در تفسیر و تبیین آن مى توانند مورد بهره بردارى قرار گیرند .
[۱] الظاهر أنّ الصواب : «فقال : قال أبو جعفر» کما فی بحار الأنوار، وأبو جعفر هو الإمام الباقر علیه السلام . [۲] قرب الإسناد : ص ۳۵۳ ح ۱۲۶۲، الکافی : ج ۶ ص ۱۶ ح ۶ عن محمّد بن إسماعیل أو غیره عن الإمام الباقر علیه السلام نحوه؛ صحیح البخاری : ج ۳ ص ۱۱۷۴ ص ۳۰۳۶، صحیح مسلم : ج ۴ ص ۲۰۳۶ ح ۱، سنن الترمذی : ج ۴ ص ۴۴۶ ح ۲۱۳۷ کلّها عن عبد اللَّه عن رسول اللَّه صلى اللّه علیه و آله نحوه، کنز العمّال : ج ۱ ص ۱۱۲ ح ۵۲۴ . [۳] ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامى : ج ۹ ص ۶۵ – ۷۵ . [۴] التوحید : ص ۳۵۶ ح ۳، بحار الأنوار : ج ۵ ص ۱۵۷ ح ۱۰ . [۵] الاحتجاج : ج ۲ ص ۲۱۲ و ۲۲۲ ح ۲۲۳، بحار الأنوار : ج ۵ ص ۱۸ ح ۲۹ . [۶] التوحید : ص ۳۴۳ ح ۱۳ به نقل از معاذ بن جبل، تفسیر القمّی : ج ۲ ص ۲۱۰ به نقل از سکونى از امام صادق از پدرش علیهما السلام از پیامبر صلى اللّه علیه و آله .