بیماری مسری روشنفکری و تمایل دستگاه سیاسی و فرهنگی رسمیبه غرب، لیبرالیسم را پر و بال داد و طیف وسیعی از لایههای اجتماعی ساکنان شرق اسلامی را در بر گرفت.
حمایت دستگاه امنیّتی و سیاسی انگلیس از سلفیگری محمّد بن عبدالوهّاب و پیروانش و وادار ساختن شیوخ جزیره العرب به حمایت از وهّابیت، این جریان را جایگیر کرد و در نقطه مرکزی جهان اسلام رسمیّت بخشید.
بهائیّت پس از عکس العمل جدّی مرحوم امیرکبیر و بیداری جمعی از علما و مراجع شیعی از ایران خارج شد و با پناه گرفتن در دامان صهیونیستهای اشغالگر در لاک دفاعی رفت تا با حرکت تبلیغی تدریجی بتواند برای خود جای پایی در میان عوام و عموم مردم و دستگاه رسمی سیاسی ایران پیدا کند.
واقعه انقلاب اسلامی و شکلگیری نهضتهای بنیادگرای دین که خواستار حضور دین در عرصه مناسبات سیاسی و اجتماعی و مدیریت کلان کشوری بودند، سران جریانهای مخفی یا در واقع مادر اصلی این سه جریان شوم صهیونیستی را واداشت تا همزمان اقدام به احیای فرقههای سابقهدار و ایجاد فرقههای نوظهور شبه مذهبی نماید تا از این طریق امکان محدود کردن دامنه نفوذ و گسترش جریانهای اصیل، مذهبی، بومی و ضدّ غرب و ضدّ یهودیّت صهیونیستی را به دست آورد. از اینجا و به سرعت همه قوای امنیّتی، سیاسی، فرهنگی در خدمت این مقصود وارد شد.
• در ایران، ابتدا از طریق بسیج روشنفکران ناقص الخلقه موج هجمه فرهنگی را باعث شدند. ضلع لیبرال مسلک و روشنفکر مآب مسلمانان صهیونیست تحت حمایت بنیادها و جریانهای سیاسی فرهنگی غربی از بیغولهها سر برآوردند و هجمه آغاز کردند. این جریان از سال ۱۳۶۸ به بعد دامن گسترد، در میان صفوف مردم رخنه افکند، نقش ستون پنجم را برای غرب ایفا کرد، تردید و تشکیک در مبانی دینی و مناسبات انقلاب اسلامی ایجاد کرد و با به دست آوردن فرصت طیّ چند دوره وارد فاز سیاسی شد و با جمعآوری همه قوا مناصب را تصرّف کرد تا امکان براندازی کامل را به دست آورد.
• زیر سایه این جریان، دومین ضلع یعنی بهائیّت، در موضع سهمخواهی، مظلوم نمایی به میدان آمد تا به نوعی رسمیّت خود را به عنوان یک مذهب در کنار سایر مذاهب اعلام نماید و به موازات این تلاش با سوءاستفاده از فضای ایجاد شده، بر گسترده تبلیغات و جذب نیروها افزود. در همان حال به اتّفاق سایر اضلاع مترصد فرصتی ماند تا بتواند، در نقش براندازی نظام انقلابی و اسلامی همه تکلیف خود را به جا آورد.
• جریان سومی، ابتدا در گستره وسیعی از جهان اسلام، ابتدا در هیئت جریانی اسلامخواه و ضدّ آمریکا و یهود خود را به مستضعفان جهان اسلام معرفی کرد و با جلب حیثیت، به عنوان رقیب جریان انقلاب اسلام شیعی، همه قوای خود را صرف تضعیف مواضع انقلابی و اصلاحی ایران نمود، با نشان دادن چهرهای موحش و خشن از اسلام، دست غربیان متجاوز را برای هجمه به کشورهای اسلامی از جمله افغانستان، عراق و سایر نقاط باز کرد و مدارک لازم را برای رسانههای غربی فراهم آورد تا همه ساکنان غرب، مبتلای نوعی اسلامهراسی شوند. این همه در حالی بود که مستضعفان جهان در پی انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی مسلمانان نوعی گرایش به اسلام، معنویّت و معناگرایی و حتّی آخرالزّمان و ظهور مقدّس منجی موعود پیدا کرده بودند.
در واقع این سه جریان در مهمترین شرایط خاصّ تاریخی به نفع سرزمینهای مادری خود یعنی غرب الحادی و صهیونیسم یهودی به میدان آمدند.
لیبرالیسم، جهان مطلوب را در تحقق مدینه لیبرال دمکراسی غربی شناسایی میکند و در حال حاضر این مدینه را در هیئت ایالات متّحده و لیبرال سرمایهداری آمریکایی محقّق شده، میشناسد.
هر سه جریان علیه جریان فکری و فرهنگی شیعی همصدا و متّفق شدهاند. در حالی که در جهان اسلام، این جریان معتقد به امامت و ولایت، تنها جریانی است که تمام قد در برابر استکبار و استعمار یهودی صفت ایستاده است.
نگاهی ساده به پارهای از اخبار، پرده از بسیاری از واقعیتها برمیدارد.
روزنامه سعودی الوطن، در مقالهای با عنوان، «رازهایی که القاعده مایل به انتشارش نیست» آورده است که: نتایج تحقیقات «وست پوینت» که زیر نظر مرکز سیاست خارجی آمریکا مشغول فعّالیت است، نشان میدهد که: «پیشگامان قاتلان»، برخلاف آنچه بن لادن و حامیان آنان مطرح میکنند که بین اسلام و غرب تضاد وجود دارد، در واقع این مسلمانان هستند که قربانیان اصلی تروریسم القاعده بودهاند.
این روزنامه و تحقیقات اعلام کرده است که اکثریت غالب قربانیان القاعده تاکنون مسلمانان بودهاند.
در فاصله سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ تنها ۱۵% از کشته شدگان عملیات القاعده غیرمسلمانان بودهاند؛ یعنی ۸۵% از کشته شدگان مسلمان بودهاند. همین امر باعث بوده که القاعده عموم طرفداران خود را در کشورهای اسلامی مثل مصر، اردن و پاکستان از دست بدهد. چنانکه ۸۰% از پاکستانیها بیثباتی سیاسی کشور خود را مرهون افراطگرایی این گروه اعلام کردهاند.
شاید به همین خاطر است که وهابیون با سوءاستفاده از ضعف مالی روستانشینان، مبلّغین خود را به مناطق روستایی ایلام، بوشهر، بندرعباس، کردستان و زاهدان گسیل داشتهاند تا با توزیع بستههای صدتایی دو هزار تومانی بفریبند و در مراکز تفریحی و پارکها به شکار جوانان خام مشغول شوند. (البرز، موعود)
جوان آنلاین هم خبر داده بود که گروهی از وهابیون در برخی استانهای مرزی، روزهای جمعه و بعد از نماز مغرب و عشاء با سوءاستفاده از اوقات فراغت جوانان، ضمن تبلیغ وهابیت، برای جذب هواداران ماهیانه مبلغ ۲۰۰ هزار تومان به افراد پرداخت میکنند.
ریال سعودیهای وهابی در حالی از طریق عراق، پاکستان و امارت به ایران وارد میشود که سران عربستان با صلیب آویخته به گردن در کنار ملکه انگلستان عکس یادگاری میگیرند، شراب مینوشند، دستور قتل عام مسلمانان مستضعف را صادر میکنند و بر کرسی درجه ۳۳ لژهای ماسونی جهان تکیه میزنند.
ای کاش اینان به علمای اهل سنّت رحم میکردند. که اگر چنین بود دست به ترور این اشخاص منفعل نمیزدند. این همه در حالی است که در میان سکوت عربستان، وهابیون و سران کشورهای غربی، اسرائیل زمینههای تخریب مسجد الاقصی را فراهم میکند و در کنار آن یک مبلّغ سعودی به پیروی از عبدالعزیز بن باز پیشنهاد تخریب مسجدالحرام را میدهد.
روزنامه «القدس العربی» اعلام کرد که یوسف الاحمد، مبلّغ سعودی این پیشنهاد شگفت را برای بازسای مسجد الحرام در شکل جدید و به بهانه جلوگیری از اختلاط مردان و زنان اعلام کرده است.
اسماعیل شفیعی سروستانی
رادیو معارف ۱۳/۱/۱۳۸۹