امامت؛ بالاترین مقامات روحانی

 
 
از متون دینی این چنین استفاده می‌شود که مقام امامت رفیع‌تر از مقام نبوّت و رسالت است و جز اندکی از بندگان مخلص خدا، همچون انبیای اولوالعزم و امامان دوازده‌گانه(ع) کسی بدان راه نمی‌یابد.

امام صادق(ع) می‌فرمایند:
«… آن پیامبری که در خوابش [حقایق را] می‌بیند و صدا[ی خاص] را می‌شنود و در بیداری واقعیّت [آن را] می‌یابد، امامی مانند [انبیای] اولوالعزم است.»1
و بر این مطلب، قول خدای تعالی دلالت می‌نماید که:
«وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ ۲
و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم [ابراهیم] پرسید: از دودمانم [چطور] فرمود: پیمان من به بیدادگران نمی‏رسد.»

همانا خداوند متعال، ابراهیم(ع) را به واسطه امامت گرامی داشت، بعد از آنکه نبیّ و رسول بود. آشکار است که خطاب خدای تعالی به آن حضرت برای امامت، در پایان عمرش و پس از آزمودن حضرتش به ابتلائات و آزمون‌های مختلف، همچون انداختن در آتش، ذبح فرزند ـ پس از آنکه او را فرزند بخشید ـ بود. اکرام به وسیله امامت؛ یعنی آنکه ابراهیمِ نبیّ و رسول به مقامی رسید که امام باشد؛ با لحاظ اینکه امامت، بالاتر از نبوّت است.
امام صادق(ع) می‌فرمایند:
«خدای عزّوجلّ، ابراهیم(ع) را (به عنوان) بنده برگزید، پیش از آنکه نبی باشد و خداوند متعال او را (به عنوان) نبی برگزید، پیش از آنکه رسول باشد و خداوند او را رسول برگزید، پیش از آنکه خلیل برگزیند و خداوند او را خلیل برگزید پیش از آنکه او را امام قرار دهد. پس آن هنگام که همه چیزها را برایش گرد آورد، فرمود: «همانا من، تو را برای امامت مردم برگزیدم». از آنجا که این مرتبه در دیده ابراهیم عظیم جلوه‌گر شد، عرضه داشت: آیا [آن را] در میان نسلم [قرار می‌دهی؟] و خداوند فرمود: «عهد من به ستمکاران نمی‌رسد…» [هرگز] نادان، امام پرهیزکار نمی‌باشد.» 3

همچنین از حضرت صادق(ع) نقل شده که فرمودند: «ابراهیم(ع) نبی بود، نه امام تا آنکه خداوند فرمود: «من تو را امام قرار می‌دهم…».4
و فرمودند: ابراهیم(ع) عرضه داشت: «آیا از نسلم…؟» خداوند فرمود:
«عهد من به ستمکاران نمی‌رسد». بت‌پرست۵ نمی‌تواند امام شود.»6

امام رضا(ع) می‌فرمایند:
«به حقیقت، امامت، مقام سومی است که خداوند عزّوجلّ پس از (مراتب) نبوّت و خلّت (خلیل بودن) به ابراهیم خلیل عطا نمود؛ فضیلتی که وی را بدان شرافت بخشید و یادش را بلند گردانید… خداوند فرمود: «عهد من به ستمکاران نمی‌رسد». پس این آیه، امامت هر ستمکار و ظالمی را تا روز قیامت باطل کرده و آن را تنها در میان برگزیدگان قرار داده است.»7

محقّق گرانقدر، سبزواری(ره) در این باره می‌گوید:
امامت، سلطه و حکومت فعلی الهی در تنظیم امور مردم، بر اساس خواست پروردگار عالم است و هیچ تردیدی در این نیست که امامت رفیع‌ترین مقامات انسانی است؛ زیرا امام، امین خدای متعال در میان آفریدگانش و امین بین آفریدگان و خدای تعالی است؛ بنابراین ـ ناگزیر ـ باید آگاه‌ترین مردم نسبت به فرامین خداوند، پرهیزکارترین ایشان در دین او، خردمندترین و سیاستمدارترینشان در سامان دادن امور بندگان و نظام دادن احوال سرزمین‌ها، بر اساس آنچه از سوی خداوند به وی افاضه می‌گردد ـ همانند رسول خدا(ص) و ابراهیم(ع) ـ
یا طبق احکام شریعت که بدان ملتزم است ـ همانند امامان معصوم(ع) ـ باشد».

حال، چنانچه امامت، «بدون شرط» و به طور مطلق در نظر گرفته شود، عبارت از جمع میان نبوّت و رسالت است و چنانچه «به شرط لا» و عام بدان نگریسته شود، به غیر آن دو نیز اختصاص می‌یابد؛ زیرا که نبوّت، مجرّد فرو فرستادن احکام آسمانی شریعت بر کسی است که خداوند متعال او را برگزیده است؛ همچنین رسالت، فرمان خداوند به آن نبی، مبنی بر رساندن و تبلیغ آنچه بر او نازل شده، به سوی مردم است، همچنان که امامت امر خداوند متعال به آن رسول، مبنی بر اجرای شریعت در میان مردم و اقامت در میان ایشان است و همه این مقامات فی‌الجمله یکدیگر را تصدیق می‌نمایند؛ حقیقت واحد امّا دارای مراتب مختلفی است.
تفکیک مقام اوّل ـ نبوّت از دو مقام اخیر صحیح است، مانند آنچه درباره بسیاری از پیامبران(ع) همچون: لوط، یونس، هود و … اتّفاق افتاده است؛ تفکیک مقام اخیر ـ امامت ـ
از دو مقام نخست نیز صحیح می‌باشد و درباره جانشینان رسول خدا(ص) واقع شده است؛ چنان که اجتماع هر سه این مقامات نیز از صحّت برخوردار بوده و درباره حضرات ابراهیم، موسی، عیسی(ع) و خاتم‌الانبیا(ص) چنین بوده است. بنابراین لزومی در اینکه هر نبی یا رسولی امام باشد، نیست؛ همان طور که لزومی در آنکه هر امام نبی یا رسول باشد، نیست. امامت دارای فروعی از جمله قضاوت است و قضاوت عبارت از داوری میان مردم بر اساس حق و به واسطه مأذون بودن از جانب امام اصلی(ع) است، همچنان که در فقه به تفصیل بیان شده است.۸

آیت الله لاری نجفی(ره) می‌گوید:
امام کسی است که ریاست عامّه الهی داشته باشد؛ چه این ریاست با واسطه رسول باشد، مثل اوصیا و چه بدون واسطه باشد، مثل انبیا  و همین مراد خداوند متعال در قرآن کریم است که به ابراهیم(ع) فرمود…۹

از دلایلی که اهمّیت امامت و عظمت آن را به ما معرّفی می‌کند، بیان حضرت امام علیّ‌‌بن موسی‌الرّضا(ع) است، که فرموده‌اند:
«به حقیقت، امامت جلیل‌القدرتر، عظیم‌الشّأن‌تر، عالی مکان‌تر، گسترده‌تر و ژرف‌تر از آن است که انسان‌ها به وسیله عقل‌های خود آن را دریابند، یا از طریق آرای خود بدان نائل گردند، یا به واسطه اختیارشان امام را برگزینند. به حقیقت، امامت مرتبه‌ای ‌‍[بالاتر] است که خداوند عزّوجلّ، آن را پس از مقام‌های نبوّت و خُلّت، به ابراهیم خلیل(ع) عطا نمود و فضیلتی است که او بدان مشرّف شد و یادش را به وسیله آن رفیع گردانید. پس فرمود:
«من تو را برای مردم امام قرار می‌دهم» و خلیل(ع) از سرِ شادمانی عرضه داشت: «آیا از ذریّه‌ام؟» خداوند متعال فرمود: «عهد من به ستمکاران نمی‌رسد».
بنابراین این آیه، امامت و رهبری هر ظالم و ستمکاری را تا روز قیامت باطل گردانید و امامت، تنها در میان برگزیدگان [الهی] قرار گرفت. سپس خدای تعالی او را به واسطه قرار دادن امامت در برگزیدگان و پاکان از نسلش، گرامی داشت و فرمود:

«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَهً وَکُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِینَ ٭ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاهِ وَإِیتَاء الزَّکَاهِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ؛ ۱۰
و اسحاق و یعقوب را [به عنوان نعمتی] افزون به او بخشودیم و همه را از شایستگان قرار دادیم و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می‌کردند و به ایشان انجام دادن کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستنده ما بودند.»

پس همچنان، [امامت] در نسل او بود و آن را یکی از دیگری ـ قرن به قرن ـ به ارث بردند، تا آنکه خداوند متعال، پیامبر اکرم(ص) را وارث آن نمود و فرمود:
«إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِیُّ وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَاللهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ؛ ۱۱

در حقیقت، نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم، همان کسانی هستند که او را پیروی کرده‌اند و [نیز] این پیامبر و کسانی که [به آیین او] ایمان آورده‌اند و خدا سرور مؤمنان است.»

و امامت اختصاص به آن حضرت(ص) داشت تا آنکه به امر خدا و به همان شیوه‌ای که او تعیین کرده بود، آن را به گردن علی(ع) آویخت. پس امامت در نسل برگزیده آن حضرت(ع) گذارده شد؛ که خداوند ایشان را علم و ایمان بخشیده بود. چنان که می‌فرماید:
«وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللهِ إِلَی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا یَوْمُ الْبَعْثَِ؛ ۱۲

و کسانی‌که دانش و ایمان یافته‌اند، می‌گویند: قطعاً شما [به موجب آنچه] در کتاب خدا [ست] تا روز رستاخیز مانده‌اید.»

و آن به صورت خاص در فرزندان علی(ع) تا روز قیامت است؛ زیرا که بعد از حضرت محمّد(ص) پیامبری نیست.

در حقیقت امامت، همان جایگاه انبیا و وراثت اوصیاست. امامت، خلافت خدا و رسول، مقام [جایگاه] امیرمؤمنان(ع) و میراث حسن و حسین(ع) است. امامت زمام دین، نظام مسلمانان، صلاح دنیا و عزّت اهل ایمان است.

امامت، بنیان رفیع اسلام و پایه گرانسنگ آن است. نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمع‌آوری فیء و صدقات، تأیید حدود و احکام شریعت و حفاظت مرزها و سرحدّات به واسطه امامت، تمامیّت و کمال می‌یابد.»13

سیّد حسین نجیب محمّد
ماهنامه موعود شماره ۱۱۳

پی‌نوشت‌ها:
۱. الکافی، ج ۱، باب طبقات الأنبیاء و الرسل و الأئمّـ[، ص ۱۷۵، ح ۱.
۲. سوره بقره (۲)، آیه ۱۲۴.
۳. الکافی، ج ۱، ص ۱۷۵.
۴. همان.
۵. هر یک از انواع بت؛ چه ساخته دست یا اشیایی یا طبیعی.
۶. تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۲۱؛ الکافی، ج ۱، ص ۱۷۵.
۷. الکافی، ج ۱، ص ۱۹۹.
۸. مواهب الرّحمان، ج ۲، صص ۹ ـ ۱۰.
۹. لاری نجفی، سیّد عبدالحسین، المعارف السلمانیـ[، ج ۵۵، ص ۱۷.
۱۰. سوره انبیا (۲۱)، آیات ۷۲ ـ ۷۳.
۱۱. سوره آل عمران (۳)، آیه ۶۸.
۱۲. سوره روم (۳۰)، آیه ۵۶.
۱۳. الکافی، ج ۱، ص ۱۹۹.

همچنین ببینید

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *