نویسنده: میرصادق سیدنژاد
از زمان خلقت آدم ابوالبشر تاکنون همواره دو جریان حقّ و باطل به موازات هم پیشرفته و کره خاک هیچ گاه از مصاف این دو جریان خالی نبوده است. پیروان هر یک از حق مداران گذشته، همواره بسترسازان حق گرایان آینده بوده اند و حق گرایان آینده تداوم بخشان راه حق پرستان گذشته. وضعیت باطل پیشه گان و دورافتادگان از صراط مستقیم نیز بر همین منوال بوده است.
در این میان ارتباط حجت های الهی در تداوم بخشیدن به مسیر صحیح هدایت و سعادت بشر بسیار عمیق تر و محکم تر بوده است؛ چرا که هر نبیّ و ولیّ الهی با در نظر گرفتن شرایط عصری که در آن به سر می برد راه انبیا و اولیای الهی پیش از خود را تداوم می بخشد. به عبارت دیگر همه انبیا و اولیای الهی چراغ های نورانی هدایتند؛ منتهی هر کدام متناسب با شرایط زمانی و مکانی خود به نور افشانی می پردازند.
در فرهنگ اسلامی ائمه اطهار (ع) به عنوان جانشینان پیامبر اسلام (ص) همگی نور واحدند و هدف مشترکی را دنبال می کنند. وجود هر یک از آنان همانند یک مشعل روشن یا عَلَم سرافراز، مسیر صحیح و کامل هدایت را به بندگان خدا نشان می دهند و آنان را از گرفتار شدن به ضلالت و گمراهی باز می دارند. با این همه ارتباط و پیوستگی بعضی از آنها با همدیگر از ویژگی و خصوصیتی برخوردار است که از بررسی این گونه از پیوندها می توان با مراحل گوناگون چگونگی تداوم مبارزه حقّ و باطل و سرنوشت نهایی این مبارزات و همین طور با بخشی از ریزه کاری های دقیق سنت های الهی و روند تحقق نهایی اهداف حیات بخش انبیا و اولیای الهی آشنا شد.
بدون تردید پیوستگی و ارتباط امام حسین (ع) با آخرین حجت الهی حضرت بقیهاللّه (ع) بسیار بارز و در خور تعمّق است؛ چرا که با بررسی ابعاد مختلف پیوند این دو حجّت الهی به خوبی چگونگی فراهم شدن بستر حاکمیّت احکام و ارزش های الهی در سرتاسر عالم مشخص می شود. این نوشته در پی آن است که برخی از پیوستگی های حضرت سیدالشهداء (ع) با موعود بزرگ جهانی حضرت مهدی (ع) را روشن سازد.
الف) امام مهدی علیه السلام از تبار امام حسین علیه السلام
در مجموعه روایات منقول از پیامبراکرم (ص) و ائمه اطهار(ع) بارها تصریح شده است که منجی عالم بشریت حضرت مهدی (ع) از نسل امام حسین (ع) است. از جمله روایت شده است که پیامبراکرم (ص) در یکی از روزهای آخر عمر مبارکشان در حالی که دستشان را به شانه امام حسین (ع) گذاشته بودند خطاب به دختر بزرگوارشان حضرت زهرا (س) فرمودند:
مهدی این امت از نسل این فرزندم است. دنیا به پایان نخواهد رسید مگر اینکه مردی از اولاد حسین (ع) قیام کرده جهان را باعدل و داد پر سازد…۱
ایشان در جای دیگر در ضمن معرفی ائمه اطهار (ع) می فرمایند:
امامان بعد از من دوازده نفرند که نُه نفر از آنها از تبار فرزندم حسین(ع) است که نهمین نفرشان قائم است این دوازده تن اهل بیت و عترت من هستند. گوشت آنها گوشت من و خون آنها از خون من است.۲
امیر مؤمنان علی بن ابیطالب (ع) روزی به حضرت اباعبدال لّه(ع) فرمودند:
نهمین فرزند تو ای حسین، قائم آل محمّد (ص) است او دین خدا را آشکار ساخته وعدالت را در سرتاسر زمین حاکمیّت خواهد بخشید…۳
در این باره خود امام حسین(ع) نیز می فرمایند:
نهمین فرزند من، قائم به حقّ است خداوند به وسیله او زمین مرده را دوباره زنده خواهد ساخت و دین را حاکمیّت خواهد بخشید. او حق را برخلاف میل مشرکان و دشمنان احقاق خواهد کرد.۴
ب) تحقق اهداف عاشورا با قیام مهدی علیه السلام
امام حسین (ع) با هدف زنده ساختن احکام قرآن و سنّت پیامبر اکرم (ص) و از بین بردن بدعت هایی که در نتیجه حاکمیت بنی امیّه در دین ایجاد شده بود قیام کردند و در طول مسیر مدینه تا کربلا ضمن اشاره به انگیزه قیام شان فرمودند:
من به منظور ایجاد اصلاح در امّت جدم رسول خدا (ص) قیام کرده ام می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به همان سیره و شیوه مرسوم جدّم پیامبراکرم (ص) و پدرم علی بن ابیطالب (ع) عمل می کنم.۵
آن حضرت در نامه ای به بزرگان قبایل بصره تصریح می کنند:
من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش دعوت می کنم. در شرایطی که اکنون ما زندگی می کنیم سنت رسول خدا (ص) از بین رفته و به جای آن بدعت و احکام و ارزش های غیر اسلامی نشسته است مرا بپذیرید و به یاری من برخیزید. شما را به راه ارشاد و رستگاری هدایت خواهم کرد.۶
از مجموعه این گونه ازسخنان امام حسین (ع) اهداف والای نهضت عاشورا به خوبی روشن می شود که احیای قرآن، احیای سنت نبوی و سیره علوی، از بین بردن کج روی ها، حاکم ساختن حق، حاکمیّت بخشیدن به حق پرستان، از بین بردن سلطه استبدادی حکومت ستمگران، تأمین قسط و عدل در عرصه های اجتماعی و اقتصادی و… از جمله آنهاست.
از طرف دیگر وقتی اهداف قیام منجی عالم بشریت و ویژگی های حکومت جهانی آن حضرت را مورد بررسی قرار می دهیم همین اهداف و انگیزه ها حتی با تعابیر مشابه با تعابیر به کار رفته در مورد نهضت حسینی قابل مشاهده است.
حضرت علی بن ابیطالب (ع) در توصیف سیره حکومتی امام مهدی (ع) می فرمایند:
هنگامیکه دیگران هوای نفس را بر هدایت مقدم بدارند او [مهدی موعود (ع)] امیال نفسانی را به هدایت بر می گرداند و در شرایطی که دیگران قرآن را با رأی خود تفسیر و تأویل خواهند کرد او آراء و عقاید را به قرآن باز می گرداند. او به مردم نشان خواهد داد که چگونه می توان به سیره نیکوی عدالت رفتار کرد و او تعالیم فراموش شده قرآن و سیره نبوی را زنده خواهد ساخت.۷
امام باقر(ع) در روایتی می فرمایند:
قائم آل محمّد (ص) مردم را به سوی کتاب خدا، سنّت پیامبر (ص) و ولایت علی بن ابی طالب (ع) و بیزاری از دشمنان آنان دعوت خواهد کرد.۸
امام صادق (ع) می فرمایند:
حضرت مهدی (ع) تمام بدعت های ایجاد شده در دین را در سرتاسر جهان از بین خواهد برد و در مقابل، تک تک سنت های نبوی را به اجرا در خواهد آورد.۹
آن حضرت در جای دیگر ضمن تصریح به این حقیقت که امام مهدی (ع) بر طبق سیره و روش رسول اکرم (ص) عمل خواهد کرد؛ درباره اصلاحات انجام شده توسط آن حضرت چنین می فرماید:
قائم آل محمّد (ص) به همان شیوه ای که پیامبر اکرم (ص) رفتار می کردند رفتار خواهد کرد آنچه از نشانه و ارزش ها و شیوه های جاهلیت که باقی مانده اند از میان برمی دارد و پس از ریشه کن کردن بدعت ها احکام اسلام را از نو حاکمیّت می بخشد.۱۰
امام صادق (ع) در زمینه نوع قضاوت و داوری و برخورد آن حضرت با ظلم و ستم نیز می فرمایند:
چون قائم ما قیام کنند در بین مردم به عدالت داوری خواهند کرد و در زمان او بساط ستم و بیداد از روی زمین جمع خواهد شد و راه ها امن شده… و هر صاحب حقّی به حقّ خود دست خواهد یافت و احکام و ارزش های حیات بخش دینی در سرتاسر جامعه حاکمیّت پیدا خواهد کرد.۱۱
نتیجه آن که علاوه بر مشترک بودن اهداف نهضت عاشورا با قیام امام مهدی (ع) در زمان حکومت جهانی حضرت ولی عصر (ع) بذرها و نهال های غرس شده در جریان قیام کربلا به بار خواهد نشست و به برکت آن، جهان پر از عدل و داد خواهد شد و تمام اهداف انبیای الهی از آدم تا خاتم تحقق خواهد یافت و بشر طعم واقعی صلح و امنیّت و سعادت را خواهد چشید.
ادامه دارد…
پی نوشت ها:
۱ .بحارالانوار، ج۵۱، ص۹۱٫
۲ .کشف الغمه، ج۳، ص۲۹۴٫
۳ .منتخب الاثر، ص۴۶۷
۴ .اعلام الوری، ۳۸۴٫
۵ .بحارالانوار، ج۴۵، ص۶٫
۶ .حیاه الإمام الحسین (ع)، ج۲، ص۲۶۴
۷ .بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۳۰٫
۸ .الزام الناصب، ص۱۷۷٫
۹ .ینابیع الموّده، ج۳، ص۶۲٫
۱۰٫بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۵۲٫
۱۱٫همان، ص۳۳۸٫