رسالهی حقوق امام سجاد علیهمالسلام یکی از کلمات اهل بیت علیهمالسلام در بیان حقوقی است که همهی انسانها از آنها برخوردارند و از طرفی دیگر در برابر آن مسئول هستند.
«رساله الحقوق» امام سجاد علیهم السلام در سه کتاب «تحف العقول» اثر ابن شعبه حرّانی (۳۸۱ ق)، «من لا یحضره الفقیه» و «الخصال» اثر محمد بن علی بن بابویه معروف به صدوق(۳۸۲ق) ذکر شده است. مؤلف «تحف العقول» این رساله را مانند سایر روایات کتاب بدون سند آورده، اما مرحوم صدوق آن را با سند متصل روایت کرده است. در متن سه روایت اختلافاتی دیده میشود مانند این که مقدمه ی رساله در کتاب «من لا یحضره الفقیه» نیامده است و از «حق الله الاکبر» آغاز شده است. عبارات «خصال» شرح بیشتری دارد. شروحی نیز بر این رساله نوشته شده است.
امام سجاد علیهم السلام در این رساله به بیان دسته بندی شده ی انواع حقوقی که مراعات آن بر انسان لازم است می پردازند که می توان این حقوق را در سه دسته ی کلی بررسی کرد. این سه دسته ی کلی که در احصاء امام علیهم السلام به پنجاه حق می رسد را میباید جامع ترین بسته ی حقوقی دانست در متون دینی به صورت یکجا بیان شده است.
امام علی بن الحسین علیهم السلام در این رساله کلیات رابطه ی انسان با همه ی هستی یعنی خداوند، خود فرد و مردم را تبیین فرمودهاند. می توان گفت: حقوقی که در رابطه ی فرد با خود و دیگران بیان شدهاند، اصول حقوق بشر از دیدگاه امام زین العابدین هستند.
۱. حقوق یا وظائف؟
آن چه در این رساله آمده است در حقیقت بیان وظائفی است که در رابطه با افراد مختلف بر عهده یک شخص است، لذا ممکن است این سؤال مطرح گردد که این رساله ی حقوق به معنای حقوق مصطلح امروزی نیست. اما می توان گفت که با توجه به این که این وظایف نسبت به همه ی افراد جامعه مطرح شده و همه می توانند چنین مطالبه ای را از همدیگر داشته باشند این وظایف مطرح شده را می توان به نوعی بیان منشور «حقوق عمومی» از دیدگاه امام سجاد علیهم السلام دانست؛ هر چند که با تتبع در متون دینی می توان دسته بندی های دیگر را نیز در منابع فقه اسلامییافت.
۲. حق الله
دسته ی اول حق خداوند بر انسان است که در تمام لحظات و حالات مراعات آن ها بر انسان لازم است و حتی این حقوق ریشه ی تمامی حقوق دیگری است که بر انسان واجب است (و اکبر حقوق الله علیک ما اوجبه لنفسه تبارک و تعالی من حقه الذی هو اصل الحقوق ومنه تفرع)، همین نکته را می توان یکی از فرق های بنیادی بین حقوق اسلامی و حقوق مدرن برشمرد که یکی مبتنی بر اصالت حق و مالکیت الهی بر عالم و توحید ربوبی، و دیگری مبتنی بر انسان محوری (اومانیسم) و نفی حق الهی در تشریع عرصه های اجتماعی بشر است.
۳. حق النفس
دسته ی دوم حقوقی هستند که نفس و اعضای انسان بر خود فرد دارند و فرد نسبت به خود باید آن ها را رعایت کند. از آن جا که مالک حقیقی همه چیز حتی همه ی انسان ها خداست، انسان نسبت به بدن و نفس خود نیز به عنوان امانتی الهی وظایفی دارد که حق نفس، و اعضای بدن مانند زبان، گوش، چشم، پا و دست از آن جملهاند. حق این اعضا بر انسان این است که آن ها را در راه طاعت و حلال به کار گیرد و از به کار گیری آن ها در راه معصیت بپرهیزد.
در مکتب حقوقی امام سجاد علیهم السلام عبادات مانند نماز، روزه، صدقه، حج و حتی قربانی آن نسبت به انسان ذی حق هستند و فرد حق آن ها را نیز بایست ادا کند.
۴. حقوق اجتماعی
دسته ی سوم حقوقی هستند که در ارتباط فرد با سایر افراد جامعه به وجود می آیند غیر از یک مورد که تحت عنوان حق مال و دارایی بیان شده و می-توان آن ها را حقوق اجتماعی نامید. این موارد عبارتند از: ۱. حق فرمانروا ۲. حق آموزگار ۳. حق مالک ۴. حقّ رعیت ۵. حقّ دانش آموز ۶. حقّ همسر ۷. حقّ برده و غلام ۸. حقّ مادر ۹. حقّ پدر ۱۰. حقّ فرزند ۱۱. حقّ برادر ۱۲. حقّ مولا بر بنده آزادشده او ۱۳. حقّ بنده آزادشده بر مولا ۱۴. حقّ احسان کننده ۱۵. حقّ مؤذّن ۱۶. حقّ امام جماعت ۱۷. حق هم نشین ۱۸. حق همسایه ۱۹. حق دوست ۲۰. حق شریک ۲۱. حق ثروت ۲۲. حق بستانکار ۲۳. حق معاشر ۲۴. حق طرفین دعوا ۲۵. حق مستشیر ۲۶. حق مشاور ۲۷. حق نصیحت خواه ۲۸. حق نصیحت کننده ۲۹. حق بزرگ سالان ۳۰. حق خردسال ۳۱. حق سائل (درخواست کمک کننده) ۳۲. حق مسوول ۳۳. حق شخص شادمان کننده ۳۴. حق بدی کننده ۳۵. حق هم کیش ۳۶. حق اهل ذمّه.
اکنون به بیان مختصری از هر یک از حقوق مطرح شده می پردازیم:
۱. حق فرمانروا:
امام علیهم السلام این حق و دو حق بعدی را مهم ترین حقوق در رابطه با افراد دانسته و بعد از آن حقوق زیردستان و در مرتبه ی بعد حقوق خویشاوندان را دارای اهمیت میدانند. حق فرمانروا نصیحت کردن مخلصانه ی وی، پرهیز از معارضه با او و قبول هدیه ی او در صورتی که به دین فرد ضرری نمی زند است.
۲. حق آموزگار:
حق معلم بزرگداشت او و حفظ احترام مجلسش و نیک گوش دادن به گفتارش و رو کردن (و توجه) به او و یاری دادن به وی به سود خود تا بتواند دانشی را که نیاز داری به شاگرد بیاموزد است.
۳. حق مالک بندگان:
در این باره چنین آمده است: «فرمان برداری از او در هر کم و بیشی بر تو واجب است مگر آنکه این فرمان برداری تو را از وجوب ادای حق خداوند بیرون بَرد و میان تو و حق او و حق آفریدگان مانع شود، پس چون حق خدا را گزاردی به حق وی (مالکت) باز میگردی و به ادای آن می پردازی».
۴. حقّ رعیت بر سلطان:
امام علیهم السلام در این زمینه می فرمایند: «بدان که حکومت تو بر آن ها ناشی از قوت تو و ضعف ایشان است؛ پس بهتر آنست کـه کفایت و رعایت کنی کسی را که ضعف و ناتوانیش او را رعیت تو ساخته است؛… پس نسبت به رعیت رحیم و مهربان باش و برای حفاظت جان و مال و ناموس رعیـت و حمایت از آنان لحظه ای غافـل نباش؛ برای آسایش و آرامش آن ها تلاش کن و با حلم و بردباری با ایشان برخورد نما و باید بدانی که تو به فضل خداوند و لطف او حکومـت را به دست آوردهای پس خدا را شکرگزار باش؛ زیرا کسی که شاکر باشد خداوند نعمت بیشتری به عطا میکند و قوّتی نیست مگر به قوت خداوند».
۵. حقّ دانش آموز:
استاد باید بداند که خدا او را به عنوان سرپرست و خزانه داری برای دانشی که نزد اوست قرار داده پس اگر با آن ها که نمی دانند احسان و نیکی نمود و از علمیکه خداوند به او عطا نموده با مهربانی به آن ها آموخت و در نصیحت و راهنمائی آنان بـا صبر و حوصلـه قدم برداشت و برای نجات جامعه از جهـل و نادانی از خزانه ی علمیکه خدا در اختیار او گذاشته است انفاق کرد. اما اگر از آنچه می داند انفاق نکند و علم خود را از دیگران دریغ بدارد خیانت کار بوده و نسبت به خلق خداوند ظالم محسوب میگردد.
۶. حقّ زن بر شوهرش:
«اما حق کسی که به جهت ازدواج زیر دست تـو حساب میشود؛ بر تو آنست که بدانی خداوند متعال او را تسکین دهنده و آرامش بخشنده و نگهدار نده و انیس برای تو قرار داده است؛ پس بر هردو نفر واجب است که قدر این مصاحبت را بدانند و از خداوند متعال به خاطر این نعمت تشکر نمایند… گرچه که شوهر را بر زن حق بزرگیست و اطاعت زن از شوهرش واجب است تا وقتی در آن معصیت خداوند نباشد؛ اما زن نیز بر شوهر حقوقی دارد که باید رعایت نمایـد پس بر شوهر است که با همسر خویش مهربان بوده و با او انیس و همدم باشد، فإن لها حق الرحمه و الموانسه و موضع السکون إلیها قضاء اللذه التی لابد من قضائها و ذلک عظیم؛ و لا قوه الا بالله».
۷. حقّ برده و غلام:
مالک برده باید بداند که این برده اماتنی در دست اوست که باید از آن صیانت کند با او همانند رفتار با خودش رفتار کند و اگر از او خوشش نمی آید آزادش کند.
۸. حقّ مادر:
«ما حق مادر برتو آنست که بدانی او حمل کرده است ترا نُه ماه طوری که هیچ کس حاضر نیست این چنین دیگری را حمل کند و به تو شیره جانش را خورانده است قسمیکه هیچ کس دیگر حاضر نیست این کار را انجام دهد و با تمام وجود، با گوشش چشمش، دستش، پایش، مویش، پوست بدنش و جمیع اعضا و جوارحش تو را حمایت و مواظبت نموده است و این کار را از روی شوق و عشق انجام داده و رنج و درد و غم و گرفتاری دوران بارداری را به خاطر تو تحمل نموده است تا وقتی که خـدای متعال تو را از عالم رحم به عالم خارج انتقال داد. پس این مادر بود که حاضر بود گرسنه بماند و تو سیر باشی؛ برهنه بماند و تو لباس داشته باشی؛ تشنه بماند و تو سیراب باشی؛ در آفتاب بنشیند تا تو در سایه او آرام استراحت کنی؛ ناراحتی را تحمل کند تا تو در نعمت و آسایش به زندگی ادامـه داده و رشد نمائی و در اثر نوازش او به خواب راحت و استراحت لذیذ دست یابی.»
شکم او خانه ی تو و آغوش او گهواره تو و سینه او سیراب کننده تو و خود او حافظ و نگهدارنده تو بود. سردی و گرمی دنیا را تحمل میکرد تا تو در آسایش و ناز و نعمت زندگی کنی. پس شکر گزار مادر باش بهاندازه ای که برای تو زحمت کشیده است؛ و نمی توانی از او قدر دانی نمایی مگر به عنایت و توفیق خداوند متعال.
۹. حقّ پدر:
«اما حق پدرت بر تو آنست که بدانی او اصل و ریشه تست و تو فرع و شاخه او هستی، و اگر او نبود تو نبودی؛ پس هر وقت در خودت چیزی میبینی که موجـب پیدا شدن غرور در تو میگردد متوجه باش که پدرت اصل و اساس آن نعمت است و خداوند را به خاطر این نعمت بزرگ ستایش کن و از او تشکر کن بهاندازه ای نعمتی کـه به تو ارزانی نموده است و قوتی نیست مگر به قوت خداوند متعال».
۱۰. حقّ فرزند:
امام علیهم السلام نیک و بد فرزند را وابسته به پدر و مادر میدانند لذا بایست فرزند را به درستی پرورش داد و او را در اطاعت خداوند یاری داد.
۱۱. حقّ برادر:
برادر به مانند دست و بازو و پشت و پناه فرد است لذا نباید از او به عنوان اسلحه ای و ابزاری در جهت ظلم و هوای نفس استفاده کرد و در عوض باید وی را در مقابل دشمن و هوای نفسش یاری داد.
۱۲. حقّ مولا بر بنده آزادشده او:
در این بخش به بنده ای که آزاد شده نسبت به مولایی که او را آزاد کرده می فرمایند: «بدان که او نزدیک ترین مخلوق خداوند است نسبت به تو بعد از پدر و مادر و برادر و خواهرت و سزاوارتر از دیگران است که در مواقع لزوم به کمک او بشتابی و به خاطر خـدا و احسانی که برای تو نموده است یاریش نمائی و خودت را هیچ وقت در اموری که مورد نیاز اوست مقدم ننمائی».
۱۳. حقّ بنده آزادشده بر مولا:
آزاد کننده باید این عمل خود را موجب تقرب به خداوند به حساب آورده… و بداند که خداوند از جایی دیگر بر مال و دارایی وی می افزاید.
۱۴. حقّ احسان کننده:
حق او تشکر و فراموش ننمودن خوبی او و دعای مخلصانه برایش و کارگشایی برای وی در وقتی که نیاز پیدا میکند است.
۱۵. حقّ مؤذّن:
وی نعمتی از نعمت های خداوند است که باید با وی برخوردی خوب داشت و به او بدبین نبود.
۱۶. حقّ امام جماعت:
«و اما حق پیش نماز تو آن است که بدانی او عهده دار نمایندگی میان تو و پروردگارت – عزوجل – است او از جانب تو سخن میگوید و تو از جانب او سخن نمیگویی؛ او برای تو دعا میکند و تو برای او دعا نمیکنی، و ایستادن تو را برابر خدای -عزوجل – کفایت میکند و تو از او کفایت نمیکنی.»
پس اگر در آن تقصیری باشد بر اوست نه بر تو و اگر درست باشد، تو شریک او هستی و او را بر تو برتری نیست. او خود را سپر تو و نمازش را سپر نماز تو کرده پس او را بدین اندازه سپاسگوی.
۱۷. حق همنشین:
«و اما حق همنشین تو این است که با او نرمخو باشی و در سخن گفتن با وی به راه انصاف روی و از آنجا که نشسته ای، جز با رخصت او برنخیزی، و آن که نزد تو نشیند تواند که بی رخصت تو برخیزد و لغزش او را فراموش کنی؛ و خوبی های او را حفظ کنی و جز سخن نیک به گوش او نگویی».
۱۸. حق همسایه:
«و اما حق همسایه ات حفظ اسرار اوست در نهان و بزرگداشت اوست در عیان و یاری او اگر ستمدیده باشد؛ و باید که عیب او را نجویی و اگر از او زشتی دیدی آن را بپوشانی و اگر دانستی اندرز تو را می پذیرد او را اندرز دهی – چنان که بین تو و او بماند – و هنگام سختی او را رها نکنی و از خطای او درگذری و گناه او را ببخشی و با او بزرگوارانه معاشرت کنی.»
۱۹. حق دوست:
«و اما حق رفیق تو این است که با او با انصاف و بزرگواری همراه باشی و چنان که او تو را اکرام میکند وی را اکرام کنی و بر او رحمت باشی نه عذاب».
۲۰. حق شریک:
«و اما حق شریک این است که اگر غایب باشد او را کفایت کنی و اگر حاضر باشد او را رعایت نمایی و مخالف او حکمی نکنی و بی مشورت او کاری نرانی. مال او را نگهبانی کنی و در بسیاری و یا اندک آن خیانت نورزی؛ چه مادام که دو شریک به یکدیگر خیانت نکنند دست خدا با آن هاست».
۲۱. حق ثروت:
«و اما حق مال تو این است که آن را جز از حلال نگیری و جز در راه آن خرج نکنی و کسی را که سپاس تو نمی دارد بر خود مقدم نداری. پس در آن به اطاعت پروردگار کار کن».
۲۲. حق بستانکار:
«و اما حق وام خواه تو این است که اگر مال داری وام او را بپردازی و اگر تنگدستی با سخن نیکو او را راضی سازی و با لطف او را از سر خود باز کنی».
۲۳. حق معاشر:
«و حق معاشر آن است که وی را فریب ندهی و گول نزنی و نیرنگ با او بکار نبری و در کار او از خدای تبارک و تعالی بترسی».
۲۴. حق طرفین دعوا:
«و حق خصمیکه بر تو ادعا دارد (مدعی) اگر آنچه دعوی کند درست باشد تو گواه او بر خود باشی و بر او ستم نکنی؛ و حق او را به کمال بدهی و اگر دعوی باطل کند، با او مدارا کنی و جز راه مدارا پیش نگیری و در کار او خدای خویش را به خشم نیاوری؛ و اما حـق کسی که تـو علیه او اقامه ی دعوی نموده ای (مدعی علیه) بر تو آنست که اگر در دعوی خود راست گو باشی، به نیکویی با وی سخن گویی و حق او را انکار نکنی و در مطالبت خود از دروغ گویی بپرهیزی».
۲۵. حق مستشیررأی خواه:
«و حق آن کس که با تو مشورت کند این است که اگر در آنچه پرسد چیزی می دانی بگویی و گرنه او را بدان کس که داند راهنمایی کنی».
۲۶. حق مشاور:
«و حق آن کس که تو از او مشورت خواهی این است که در آنچه موافق تو نگوید وی را متهم نسازی و اگر موافق تو گوید خدای – عز و جل – را بر آن سپاس گویی».
۲۷. حق نصیحت خواه:
«و حق آن کس که از تو نصیحت خواهد این است که او را اندرز دهی و راه مدارا و مهربانی بدو را پیش گیری».
۲۸. حق نصیحت کننده:
«و حق آن کس که تو را نصیحت کند این است که برابر او نرم خو باشی و به او نیک گوش فرا دهی، اگر درست نصیحت کند خدای – عزوجل – را بدان سپاس گویی و اگر موافق تو نگوید بدو رحمت آری؛ و او را متهم نکنی و بدانی که او خطا کرده است و بر این خطا بر او نگیری، مگر آنکه مستحق تهمت باشد که در این صورت به کار او اندک اعتنایی مکن».
۲۹. حق بزرگ سالان:
«و حق بزرگ تر از تو این است که او را به خاطر سالمندی وی بزرگ داری و چون در مسلمانی از تو پیش تر است، او را حرمت نهی و در مخاصمت با او مقابلت نکنی و در راه بر او پیشی نگیری و از او پیش نیفتی و با او جهالت نورزی و اگر او بر تو جهالت کند به خاطر اسلام و حرمت آن، آن را تحمل کنی و او را اکرام نمایی».
۳۰. حق خردسال:
«و حق کوچک، رحمت بر او در آموختن او و گذشت از وی و پرده پوشی و مدارا بدو و کمک اوست».
۳۱. حق سائل (درخواست کمک کننده):
«و حق سائل، دادن بدو به مقدار نیاز است».
۳۲. حق مسوول:
«حق کسی که چیزی از او خواسته شده این است که اگر داد از او با سپاس و قدردانی از فضل او پذیری و اگر نداد عذر او را قبول کنی».
۳۳. حق شخص شادمان کننده:
«و حق کسی که تو را به خاطر خدا شاد کند این است که نخست خدای – عز و جل – را سپاس گویی و سپس او را شکر گزار باشی».
۳۴. حق بدی کننده:
«و حق کسی که به تو بدی کند این است که بر او ببخشی و اگر دانستی که بخشیدن او بد است داد خود را از او بگیری. خدای – تبارک و تعالی – گوید: بر کسی که بدو ستم رسیده باشد و دادخواهی کند گناهی نیست».
۳۵. حق هم کیش:
«و اما حق هم دینان تو این است که در ضمیر خود سلامت آنان را خواهی و بر ایشان رحمت آوری و با گناهکار آنان مدارا کنی و با آنان الفت گیری و در اصلاح کار ایشان بکوشی و نیکوکاران آنان را سپاس گویی و آزار خود را از ایشان بازداری و آنچه برای خود دوست داری برای آنان دوست داشته باشی و آنچه برای خود ناخوش می داری برای آنان ناخوش داری. پیران آنان را همچون خود دانی و جوانانشان را برادر خود انگاری و پیرزنان ایشان را مادر خود شماری و کودکان را فرزند خود به حساب آری».
۳۶. حق اهل ذمّه:
«حق کسانی که در پناه مسلمانند، این است که آنچه خدای – عزوجل – از آنان می پذیرد بپذیری و مادام که به عهد خدای – عزوجل – وفادار هستند بر ایشان ستم نکنی».
۵. مقایسه ی حقوق مطرح در این رساله با اعلامیه حقوق بشر
اعلامیه جهانی حقوق بشر که در سال ۱۹۴۸ میلادی در پاریس امضا شد و با قبول بسیاری از کشورها جزء حقوق بین الملل نیز قرار گرفت در سایه ی قتل، کشتار و تهدیدات جانی جنگ های جهانی اول و دوم تنظیم شده است و محتوا و روح کلی آن ناظر به احترام به حقوق اولیه ی انسان ها و برابری همه ی افراد بشر جهت دسترسی به حداقل های زندگی و حیات فردی و اجتماعی است. این اعلامیه در فضای نفی استبدادی که در دوران جنگ جهانی بر اروپا و بسیاری از کشورها حاکم بود نگاشته شده و ناظر به حقوق ابتدایی مردم در بهره مندی از یک زندگی حداقلی و برابر است.
حق زندگی، امنیت فردی، ممنوعیت بردگی، نفی شکنجه و آزار، برابری همه در برابر قانون، حق دسترسی به محاکم قضایی، حفظ حریم خصوصی، حق پناه جویی و تابعیت، آزادی در ازدواج، حق مالکیت، آزادی دینی و اندیشه و حق تغییر مذهب، حق دسترسی به خدمات عمومی و آموزش عمومی از موارد اساسی مطرح شده در اعلامیه ی حقوق بشر است.
با تأمل در مفاد این اعلامیه می توان دریافت انگیزه اصلی تدوین کنندگان آن تأمین زیرساخت های معنوی جهت زندگی مسالمت آمیز بشر در جوامع و حفظ حداقل های لازم برای افراد آن بوده است، هر چند در مواردی اندک مانند حق تغییر ثانویه ی دین این اعلامیه با احکام اسلام تفاوت دارد اما در مجموع باید آن را گامی مثبت جهت پیشرفت جوامع دانست که دین اسلام بسیاری از مواد این اعلامیه را در لابلای احکام خود به صورتی مفصل تر و جامع تر بیان کرده است. امام سجاد علیهم السلام در این رساله علاوه بر نظر به نیازهای مادی به جنبه های فرا طبیعی نیازهای بشر نیز نظر داشتهاند.
البته در مقایسه ی محتوایی این اعلامیه با رساله الحقوق و سایر مفاد حقوقی اسلام باید این مطلب را افزود که اعلامیه ی جهانی حقوق بشر با دیدی سکولار و مادیگرایانه به بررسی این حقوق پرداخته است در حالی که رس الهی حقوق امام سجاد علیهم السلام با نگاهی جامع، حق خداوند، نفس و افراد جامعه را مورد بررسی قرار داده است.
ضعف دیگر این اعلامیه را باید در رویکرد حق گرایانه ی صرف، آن جستجو کرد زیرا تنها به بیان حق اکتفا کرده و از مطرح کردن مخاطبین این حقوق خودداری یا غفلت کرده است در حالی که رساله الحقوق امام سجاد علیهم السلام به بیان صاحبان حق و هم مخاطبین آن پرداخته است.
در پایان باید خاطر نشان کرد که نباید از تفاوت در فضای صدور این دو سند غافل ماند زیرا یکی در فضای پس از ترس و بحران جنگ جهانی اول و دوم و در فضایی آزاد و ناظر به نفی ظلم هایی بود که در این دو جنگ بر مردم اروپا رفت و دیگری در فضایی بود که امکان طرح برخی موارد به دلیل حکومت جلاد اموی پس از واقعه ی عاشورا وجود نداشت لذا امکان طرح برخی مسائل نیز منتفی بوده است.
محقق: شریفی پور، مصطفی
منابع:
۱- من لا یحضره الفقیه، محمد بن علی بن حسین بابویه (۳۸۱ ق)، محقق: علی اکبر غفاری، دوم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۱۳ق.
۲- الخصال، محمد بن علی بن حسین بابویه (۳۸۱ ق)، محقق: علی اکبر غفاری، اول، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۶۲ش.
۳ -تحف العقول عن اخبار آل الرسول، ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، محقق: علی اکبر غفاری، اول، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۶۳ ش.
۴-سایت شهید آوینی