عالم ذر میعاد گاه عهد امام و عهد با امام
*سؤالکنندهای (بکیر بن أعین) نزد حضرت اباعبدالله، امام صادق ع آمده و چند سؤال مطرح کرد تا از حیرانی خارج شود:
– چرا خداوند متعال «حجرالأسود» را در رکن فعلی [کعبه] قرار داده و نه در رکن دیگری؟
– به چه منظور [حجرالأسود] را استلام کرده و میبوسند؟
– چرا از بهشت اخراج شده؟ و سرانجام اینکه، به چه منظور نخستین عهد و میثاق بندگان را خداوند در حجر قرار داده است؟
حجر عهده دار نخستین عهد
امام ع در پاسخ بکیر فرمودند:
«مسئلهای سخت و مشکل پرسیدی و در جستوجوی پاسخش هستی. پس دلمشغول مباش و گوش فرا ده؛ انشاءالله به تو خیر میرسانم»
و ادامه دادند:
«حجرالأسود سنگ گرانبهایی بود که خداوند تبارک و تعالی آن را از بهشت بیرون آورده و نزد آدم ع قرار داد و از آنجا که نخستین عهد و پیمان همه خلائق در آن قرار داده شده بود، در این رکن قرار داده شد و شرح ماجرا چنین است که:
آن زمان كه [در عالم ذرّ] از پشت آدم ع، همه فرزندان و ذرّیهاش را [در هیئت ذرّهای] خارج کردند تا از آنان پیمان و عهد گرفته شود، [مکان فعلی حجر در رکن کعبه] همان محلّی است که از خلائق نخستین عهد و پیمان گرفته شده است. همچنین در همین مکان [حضرت جبرئیل ع] در هیئت پرندهای فرود آمده و [در هنگامه قیام حضرت مهدیع] اوّلین کسی است که با قائم آلمحمّد ع بیعت میکنند و حضرت به همین مقام تکیه خواهد داد و آن تکیهگاه نیز حجّت و برهان است بر حضرت قائم ع ؛ چنانکه شاهد است برای هرکسی که با آن جناب، در آن مکان وفا به نخستین عهد کرده و نیز شاهد است برای کسی که میثاق و عهدی را که خداوند از بندگان خود اخذ کرده دربارة آن حضرت اداء کند.
امّا اینکه حجرالأسود را بوسيده و استلام میكنند؛ علّتش آن است كه مردم به اين وسيله، عهد خود را تجديد نموده و بيعت خود را نو میکنند. همان عهدی که [در روزگار گذشته]، در عالم ذرّ از آنها گرفته شده است.
بدین سبب، مردم در هر سال، نزد حجر آمده و عهد و میثاق خود را با آن تجدید میکنند. آیا توجّه نمیکنی وقتی به حجر رسیدی، میگویی: «امانتم را ادا کرده و میثاقم راتازه نمودم تا برایم شهادت دهی که به عهدم وفا کردم.»
به خدا سوگند! غیر از شیعیان ما احدی آن عهد را وفا نمیکند و اساساً هیچکس غیر از ایشان آن عهد و میثاق را نگه نداشته است و هرگاه شیعیان نزدش [حجرالأسود] میآیند، ایشان را شناخته و تصدیقشان میکند و دیگران که به حضورش می رسند، انکارش کرده و از آنچه میگویند، تکذیبشان مینماید و علّتش آن است که غیر از شما، شیعیان کسی آن امانت و عهد [نخستین] را حفظ و نگهداری نکرده است و در نتیجه، [حجر] به نفع شما و علیه دیگران و به ضرر دیگران شهادت میدهد؛ یعنی شهادت میدهد که شما به آن عهد و میثاق وفا کردید و غیر شما آن را نقض و انکار کرده و دربارة آن کفر ورزیدند و شهادت حجر در روز قیامت، حجّت بالغة خداوند متعال علیه آنان است.
در روز قیامت، حجر در حالی حاضر میشود که زبانی گویا و دو چشم دارد و این هیئت او [در قیامت] همان صورت اوّلیة اوست. لذا تمام خلایق او را با آن صورت [که در عالم ذرّ نیز دیده بودند] شناخته و انکارش نمیکنند. باری هر کسی با آن در دنیا، به عهدش وفا نمود و پیمان و میثاق را با استلام حجر تجدید کرد و بدین وسیله نشان داد که آن عهد را حفظ کرده و امانت را به آن تحویل داده، البتّه حجر به نفعش گواهی می دهد و هر کسی که آن را انکار نموده و میثاق را فراموش کرده است، قطعاً حجر در حقّش، شهادت به کفر و انکار میدهد.»
ماجرای حجرالاسود گیرنده نخستین عهد
امام فرمودند: «آیا میدانی حجرالاسود در اصل چه بوده است؟»
سائل (بکیر بن اعین) عرضه داشت: خیر!
حضرت فرمودند:
«حجر، فرشتهای عظیمالشّأن و از بزرگان ملائک بود. آن زمان که خداوند از [همه] فرشتگان اخذ پیمان کرد، او اوّلین نفر از فرشتگان بود که اقرار نمود و ایمان آورد، بدین سبب خداوند متعال او را بر جمیع مخلوقاتش، امین و میثاق سایر خلائق را به رسم امانت در او قرار داد و از تمام مخلوقات اقرار گرفت که در هر سال، در نزد او [حجر] عهد و میثاقی را که خداوند از آنها اخذ کرده است، تجدید نمایند.
سپس خداوند تعالی، حجر را در «بهشت» با آدم ع قرین و همراه قرار داد تا وی را متذکّر میثاق مزبور نموده و همچنین هر سال، جناب آدم ع نزد او به عهد و میثاق گرفته شده اقرار و بدین وسیله، آن را تجدید نماید. آن زمان که آدم عصیان نمود و از بهشت بیرون رانده شد، خداوند متعال، عهدی را که از آدم ع و فرزندانش برای [رسالت] محمّد ص و وصیّاش اخذ کرده بود، از یادش برد و وی را به نسیان انداخت و او را متحیّر و مبهوت قرار داد تا هنگامی که حضرت حق، جلّ و علا توبهاش را پذیرفت و آن فرشته، حجر را به صورت درّی سفید از بهشت به سوی آدم، [که در زمین حیران و سرگردان بود] پرتاب کرد. در آن زمان، آدم ع در سرزمین «هند» بود. وقتی آن درّ را دید با آن انس گرفت؛ امّا او را نشناخت. خداوند آن سنگ را به نطق درآورد.حجر به آدم گفت: آیا مرا میشناسی؟
آدم ع گفت: خیر.
حجر گفت: مرا میشناسی! منتهی شیطان بر تو غالب آمد و پروردگارت را از یادت برد.
حجر به همان صورت اوّلی و اصلی که در بهشت بود، [ملک] درآمد و به آدم ع گفت: کجا رفت آن عهد و میثاق که حقتعالی از تو گرفت؟
میثاق به یاد آدم آمد. از جای پرید و به سوی حجر رفت، گریست و او را بوسید، خضوع و خشوع کرد و دیگربار عهد و میثاق گذشته را با او تجدید کرد.
دوباره خداوند متعال، آن فرشته را به سنگ درّی سفید و شفّاف و نورانی تبدیل کرد. آدم ع در مقام تجلیل و تعظیم برآمده و آن را به دوش گرفت [و به راه افتاد] هرگاه خسته میشد، جبرئیل ع آن را از آدم ع می گرفت و با خود حمل می کرد. به همین منوال میرفتند تا به «مکّه» رسیدند، پیوسته آدم ع با حجر مأنوس بود و در «مکّه» در کنارش به سر می برد و هر روز و شب، اقرار به میثاق و عهد [ماضی] میکرد و آن را تجدید مینمود.
آن زمان که حقتعالی، جبرئیل را به زمین فرستاد و «کعبه» را بنا نمود، جبرئیل بین رکن و باب بیت فرود آمد و این همان مکانی بود که حقتعالی [از خلائق] اخذ میثاق نموده بود و فرشته [حجر] عهد و میثاق را در خود فرو برده بود. بدین سبب خداوند، حجر را در آن رکن قرار داد و نه سایر رکنها.
سپس خداوند متعال، آدم را از محلّ بیت به طرف «صفا» و حوّا را به جانب «مروه» راند و با قدرتش حجر را در جای خود [در همان رکن] قرار داد.
وقتی که آدم ع از [موقعیّت] صفا چشمش به حجر افتاد که در رکن نصب شده، الله اکبر و لا اله الّا الله گفت و خداوند را تمجید و تعظیم کرد. بدین سبب سنّت شد که [حجّاج] در هنگام رو به رو شدن با رکنی که حجر در آن قرار گرفته، از صفا تکبیر بگویند؛ زیرا وقتی خداوند از فرشتگان درباره ربوبیّت خود و نبوّت حضرت محمّد ص و وصیّ بودن حضرت امیرالمؤمنین علی ع اقرار خواست، پشت ملائکه لرزید و اوّلین کسی که سرعت نمود و به آن [پیمانها] اقرار آورد، همان فرشته [حجر] بود و از او محبّتر نسبت به محمّد و آلمحمّد ص هیچ فرشتهای نبود؛ از اینرو، خداوند او را از بین آنها اختیار کرد و میثاق را در او نهاد و او روز قیامت در حالی حاضر خواهد شد که زبانی گویا و چشمی بینا دارد و برای تمام آنان که با او در آن مکان، تجدید عهد کرده و امانت را حفظ نمودهاند، شهادت خواهد داد
پی نوشت :
۱. لِأَيِّ عِلَّةٍ وَضَعَ اللهُ الْحَجَرَ فِي الرُّكْنِ الَّذِي هُوَ فِيهِ وَ لَمْ يُوضَعْ فِي غَيْرِهِ وَ لِأَيِّ عِلَّةٍ يُقَبَّلُ وَ لِأَيِّ عِلَّةٍ أُخْرِجَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ لِأَيِّ عِلَّةٍ وُضِعَ فِيهِ مِيثَاقُ الْعِبَادِ وَ الْعَهْدُ وَ لَمْ يُوضَعْ فِي غَيْرِهِ وَ كَيْفَ السَّبَبُ فِي ذَلِكَ تُخْبِرُنِي جُعِلْتُ فِدَاكَ فَإِنَّ تَفَكُّرِي فِيهِ لَعَجَبٌ قَالَ فَقَال:َ «سَأَلْتَ وَ أَعْضَلْتَ فِي الْمَسْأَلَةِ وَ اسْتَقْصَيْتَ فَافْهَمْ وَ فَرِّغْ قَلْبَكَ وَ أَصْغِ سَمْعَكَ أُخْبِرْكَ إِنْ شَاءَ اللهُ إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی وَضَعَ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ وَ هُوَ جَوْهَرَةٌ أُخْرِجَتْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَی آدَمَ فَوُضِعَتْ فِي ذَلِكَ الرُّكْنِ لِعِلَّةِ الْمِيثَاقِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَمَّا أَخَذَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ حِينَ أَخَذَ اللهُ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ وَ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ تَرَاءَی لَهُمْ رَبُّهُمْ وَ مِنْ ذَلِكَ الرُّكْنِ يَهْبِطُ الطَّيْرُ عَلَی الْقَائِمِ فَأَوَّلُ مَنْ يُبَايِعُهُ ذَلِكَ الطَّيْرُ وَ هُوَ وَ اللهِ جَبْرَئِيلُ وَ إِلَی ذَلِكَ الْمَقَامِ يُسْنِدُ ظَهْرَهُ وَ هُوَ الْحُجَّةُ وَ الدَّلِيلُ عَلَی الْقَائِمِ وَ هُوَ الشَّاهِدُ لِمَنْ وَافَی ذَلِكَ الْمَكَانَ وَ الشَّاهِدُ لِمَنْ أَدَّی إِلَيْهِ الْمِيثَاقَ وَ الْعَهْدَ الَّذِي أَخَذَ اللهُ بِهِ عَلَی الْعِبَادِ وَ أَمَّا الْقُبْلَةُ وَ الِالْتِمَاسُ فَلِعِلَّةِ الْعَهْدِ تَجْدِيداً لِذَلِكَ الْعَهْدِ وَ الْمِيثَاقِ وَ تَجْدِيداً لِلْبَيْعَةِ وَ لِيُؤَدُّوا إِلَيْهِ فِي ذَلِكَ الْعَهْدَ الَّذِي أُخِذَ عَلَيْهِمْ فِي الْمِيثَاقِ فَيَأْتُونَهُ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ لِيُؤَدُّوا إِلَيْهِ ذَلِكَ الْعَهْدَ أَ لَا تَرَی أَنَّكَ تَقُولُ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ وَ اللهِ مَا يُؤَدِّي ذَلِكَ أَحَدٌ غَيْرُ شِيعَتِنَا وَ لَا حَفِظَ ذَلِكَ الْعَهْدَ وَ الْمِيثَاقَ أَحَدٌ غَيْرُ شِيعَتِنَا وَ إِنَّهُمْ لَيَأْتُونَهُ فَيَعْرِفُهُمْ وَ يُصَدِّقُهُمْ وَ يَأْتِيهِ غَيْرُهُمْ فَيُنْكِرُهُمْ وَ يُكَذِّبُهُمْ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَمْ يَحْفَظْ ذَلِكَ غَيْرُكُمْ فَلَكُمْ وَ اللهِ يَشْهَدُ وَ عَلَيْهِمْ وَ اللهِ يَشْهَدُ بِالْخَفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ الْكُفْرِ وَ هُوَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ مِنَ اللهِ عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَجِيءُ وَ لَهُ لِسَانٌ نَاطِقٌ وَ عَيْنَانِ فِي صُورَتِهِ الْأُولَی يَعْرِفُهُ الْخَلْقُ وَ لَا يُنْكِرُونَهُ يَشْهَدُ لِمَنْ وَافَاهُ وَ جَدَّدَ الْعَهْدَ وَ الْمِيثَاقَ عِنْدَهُ بِحِفْظِ الْمِيثَاقِ وَ الْعَهْدِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ يَشْهَدُ عَلَی كُلِّ مَنْ أَنْكَرَ وَ جَحَدَ وَ نَسِيَ الْمِيثَاقَ بِالْكُفْرِ وَ الْإِنْكَارِ وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا أَخْرَجَهُ اللهُ مِنَ الْجَنَّةِ فَهَلْ تَدْرِي مَا كَانَ الْحَجَرُ قَالَ قُلْتُ لَا قَالَ كَانَ مَلَكاً عَظِيماً مِنْ عُظَمَاءِ الْمَلَائِكَةِ عِنْدَ اللهِ تَعَالَی فَلَمَّا أَخَذَ اللهُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْمِيثَاقَ كَانَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ أَقَرَّ ذَلِكَ الْمَلَكُ فَاتَّخَذَهُ اللهُ أَمِيناً عَلَی جَمِيعِ خَلْقِهِ فَأَلْقَمَهُ الْمِيثَاقَ وَ أَوْدَعَهُ عِنْدَهُ وَ اسْتَعْبَدَ الْخَلْقَ أَنْ يُجَدِّدُوا عِنْدَهُ فِي كُلِّ سَنَةٍ الْإِقْرَارَ بِالْمِيثَاقِ وَ الْعَهْدِ الَّذِي أَخَذَ اللهُ بِهِ عَلَيْهِمْ ثُمَّ جَعَلَهُ اللهُ مَعَ آدَمَ فِي الْجَنَّةِ يُذَكِّرُهُ الْمِيثَاقَ وَ يُجَدِّدُ عِنْدَهُ الْإِقْرَارَ فِي كُلِّ سَنَةٍ فَلَمَّا عَصَی آدَمُ فَأُخْرِجَ مِنَ الْجَنَّةِ أَنْسَاهُ اللهُ الْعَهْدَ وَ الْمِيثَاقَ الَّذِي أَخَذَ اللهُ عَلَيْهِ وَ عَلَی وُلْدِهِ لِمحمّد وَ وَصِيِّهِ وَ جَعَلَهُ بَاهِتاً حَيْرَانَ فَلَمَّا تَابَ عَلَی آدَمَ حَوَّلَ ذَلِكَ الْمَلَكَ فِي صُورَةِ دُرَّةٍ بَيْضَاءَ فَرَمَاهُ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَی آدَمَ وَ هُوَ بِأَرْضِ الْهِنْدِ فَلَمَّا رَآهُ أَنِسَ إِلَيْهِ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُهُ بِأَكْثَرَ مِنْ أَنَّهُ جَوْهَرَةٌ فَأَنْطَقَهَا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ يَا آدَمُ أَ تَعْرِفُنِي قَالَ لَا قَالَ أَجَلْ اسْتَحْوَذَ عَلَيْكَ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاكَ ذِكْرَ رَبِّكَ وَ تَحَوَّلَ إِلَی الصُّورَةِ الَّتِي كَانَ بِهَا فِي الْجَنَّةِ مَعَ آدَمَ فَقَالَ لآِدَمَ أَيْنَ الْعَهْدُ وَ الْمِيثَاقُ فَوَثَبَ إِلَيْهِ آدَمُ وَ ذَكَرَ الْمِيثَاقَ وَ بَكَی وَ خَضَعَ لَهُ وَ قَبَّلَهُ وَ جَدَّدَ الْإِقْرَارَ بِالْعَهْدِ وَ الْمِيثَاقِ ثُمَّ حَوَّلَهُ اللهُ تَعَالَی إِلَی جَوْهَرِ الْحَجَرِ دُرَّةً بَيْضَاءَ صَافِيَةً تُضِيءُ فَحَمَلَهُ آدَمُ عَلَی عَاتِقِهِ إِجْلَالًا لَهُ وَ تَعْظِيماً فَكَانَ إِذَا أَعْيَا حَمَلَهُ عَنْهُ جَبْرَئِيلُ حَتَّی وَافَی بِهِ مَكَّةَ فَمَا زَالَ يَأْنَسُ بِهِ بِمَكَّةَ وَ يُجَدِّدُ الْإِقْرَارَ لَهُ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ ثُمَّ إِنَّ اللهَ تَعَالَی لَمَّا أَهْبَطَ جَبْرَئِيلَ إِلَی أَرْضِهِ وَ بَنَی الْكَعْبَةَ هَبَطَ إِلَی ذَلِكَ الْمَكَانِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْبَابِ وَ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ تَرَاءَی لِآدَمَ حِينَ أَخَذَ الْمِيثَاقَ وَ فِي ذَلِكَ الْمَوْضِعِ أَلْقَمَ الْمَلَكَ الْمِيثَاقَ فَلِتِلْكَ الْعِلَّةِ وُضِعَ فِي ذَلِكَ الرُّكْنِ وَ نَحَّی آدَمَ مِنْ مَكَانِ الْبَيْتِ إِلَی الصَّفَا وَ حَوَّاءَ إِلَی الْمَرْوَةِ فَأَخَذَ اللهُ الْحَجَرَ فَوَضَعَهُ بِيَدِهِ فِي ذَلِكَ الرُّكْنِ فَلَمَّا أَنْ نَظَرَ آدَمُ مِنَ الصَّفَا وَ قَدْ وُضِعَ الْحَجَرُ فِي الرُّكْنِ كَبَّرَ اللهَ وَ هَلَّلَهُ وَ مَجَّدَهُ فَلِذَلِكَ جَرَتِ السُّنَّةُ بِالتَّكْبِيرِ فِي اسْتِقْبَالِ الرُّكْنِ الَّذِي فِيهِ الْحَجَرُ مِنَ الصَّفَا وَ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْدَعَهُ الْعَهْدَ وَ الْمِيثَاقَ وَ أَلْقَمَهُ إِيَّاهُ دُونَ غَيْرِهِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ لِأَنَّ اللهَ تَعَالَی لَمَّا أَخَذَ الْمِيثَاقَ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمحمّد بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلِيٍّ بِالْوَصِيَّةِ اصْطَكَّتْ فَرَائِصُ الْمَلَائِكَةِ وَ أَوَّلُ مَنْ أَسْرَعَ إِلَی الْإِقْرَارِ بِذَلِكَ الْمَلَكُ وَ لَمْ يَكُنْ فِيهِمْ أَشَدُّ حُبّاً لِمحمّد وَ آلِ محمّد مِنْهُ فَلِذَلِكَ اخْتَارَهُ اللهُ تَعَالَی مِنْ بَيْنِهِمْ وَ أَلْقَمَهُ الْمِيثَاقَ فَهُوَ يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَهُ لِسَانٌ نَاطِقٌ وَ عَيْنٌ نَاظِرَةٌ لِيَشْهَدَ لِكُلِّ مَنْ وَافَاهُ إِلَی ذَلِكَ الْمَكَانِ وَ حَفِظَ الْمِيثَاق.» (ابن بابويه، محمّد بن علی، «علل الشّرائع»، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اوّل، ۱۳۸۵، ج۲، ص۴۲۹-۴۳۱.)