روزنامه آلمانی اشپیگل؛ در مطلبی به قلم خبرنگاران خود کریستف رویتر و تور شرودر نوشت: به گفتهی سعید اقبال، رئیس روستای تگابدار در افغانستان، شانزده روز قبل طالبان به روستای آنها آمدند. مردان مسلح را گرد هم آوردند و به آنها اولتیماتوم دادند. گفته شد به همه ساکنان ۱۵ روز فرصت داده شده است تا خانه، زمین و وسایل خود را ترک کنند و از آنجا بروند. به آنها گفته شد روستایی که آنها چندین دهه در آن کشاورزی کرده بودند و هرگز توسط دیگران ادعایی در موردش نشده بود، دیگر متعلق به آنها نیست. طالبان به آنها دستور داد که خودشان آنجا را ترک کنند، در غیر این صورت و اگر لازم باشد با زور بیرون رانده میشوند.
اشپیگل در ادامه نوشته است؛ سوال روستاییها این بود که کجا باید برویم؟ یکی از مردان این سوال را پرسید. نیروهای طالبان پاسخ دادند، مهم نیست کجا میروید، فقط این جا را ترک کنید. سپس طالبان رفتند. ظاهراً اولتیماتوم دیروز منقضی شد. برخی از تقریباً ۳۰۰ خانواده یعنی حدود ۲۰۰۰ نفر آنجا را ترک کردند. کسانی که باقی مانده اند، با ترس به صدای هر وسیله نقلیهای که نزدیک میشود، گوش میدهند. در نهایت بقیهی ساکنان هم از روستا رانده شدند. عملیات وحشیانه در روستای تگابدار و دو روستای دیگر در این منطقه در اوایل سپتامبر آغاز شد. طی هفتههای بعد، اخراجها شامل بیش از دهها روستای دیگر در کوههای دورافتاده شد. از جمله در استان دایکندی که دسترسی به آن بسیار دشوار است، شاهد این اخراجهای اجباری بودیم. در مجموع، طالبانها سعی دارند از طریق درگیری در نهایت پاکسازی قومی در سراسر کشور را به اجرا بگذارند.
دسترسی به روستای تگابدار بسیار سخت است. به طوری که دو روز و نیم طول کشید تا نیروهای طالبان از کابل به آنجا برسند. دو اتومبیل در راه خراب شدند و کمک فنرها قادر به تحمل رانندگی در جادههای کوهستانی و پلهای چوبی ناهموار و بسترهای خشک رودخانه نبودند. تلفنهای همراه در این روستای کوهستانی آنتن ندارند. این شرایط برای مدتی طولانی یک مزیت بود. اما تمامی این مسائل باعث نشد که طالبانها به این منطقه دسترسی پیدا نکنند. کشاورز هزاره، یارمحمد میگوید: هیچ کس نگران ما نبوده است. ما سالها برای هدایت آب از ارتفاعات بالاتر به مزارع خودمان تلاش کرده ایم. درختانی کاشته ایم که حالا بزرگ شده اند، زمینها هم بارور شده اند. حال چگونه میتوانیم آنها را رها کنیم و برویم. چند هفته قبل از تسلط بر کابل، طالبان دایکندی را فتح کردند. یا محمد به یاد میآورد که هنگام برداشت گندم در ماه ژوئیه، او بسیار پریشان بود، زیرا طالبانها به روستاهای مجاور رسیده و چند خانه متعلق به کارکنان دولت و اعضای ارتش را منفجر کرده بودند. حتی در آن زمان، او امیدوار بود که شرایط به سرعت آرام شود.
شکستن چرخه خشونت
افغانستان از زمان به دست آوردن استقلال در سال ۱۹۱۹، به دلایل مختلف از جمله اختلافات مذهبی کشوری تکه تکه بوده است. گروههای قومی مخالف در این کشور بارها و بارها به جنگ پرداخته اند. غالباً جنگها به این خاطر رخ میدهند که گروهها اعتقاد دارند باید انتقام بی عدالتیای را که به آنها وارد شده است، بگیرند. گروههای مخالف با این کار بی عدالتیهای بیشتری را مرتکب شده اند. اگر طالبان بخواهند قدرت خود را حفظ کنند و فراتر از آن، صلح در کشور برقرار شود، باید این چرخه خشونت را بشکنند. قربانیان اخراج در دایکندی تقریباً فقط هزارهها بوده اند، اعضای اقلیت اکثراً شیعه که طالبان مدتها آنها را کافر و انسان درجه دو میدانسته اند. تاریخ اخیر آنها ترس و رنج است. تصور میشود که نژاد هزارهها به مهاجران مغولی برمی گردد و امروزه حدود یک پنجم جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند. آنها عمدتاً در کوهها و دشتهای مرتفع مرکز افغانستان زندگی میکنند.
قبلاً جمعیت آنها بیشتر بود و در جاهای دیگر نیز زندگی میکردند. اما تاریخ رنج آنها با مبارزات خشونت عبدالرحمان خان آغاز شد که در پایان قرن نوزدهم همه اقوام افغانستان را تحت کنترل خود درآورد و مالیات وضع کرد. بسیاری از هزارهها میخواستند استقلال خود را حفظ کنند، به همین دلیل علیه ارتش حاکم پشتون در کابل قیام کرد. هزارهها شکست خوردند و صدها هزار نفر از آنها قتل عام شدند، از محل زندگی شان اخراج یا به بردگی گرفته شدند. تصور میشود تا سال ۱۸۹۳ بیش از نیمی از جمعیت هزاره کشته شده یا از کشور فرار کرده اند. به نظر میرسد در مناطق دور افتاده کشور مانند دایکندی، محرومیت سیستماتیک مجدداً در دستور کار قرار دارد. الگوی یکسانی علیه روستاییان به اجرا گذاشته میشود. گروهی از طالبان در روستا حاضر میشوند و همه مردان را در مسجد یا میدان اصلی گرد هم میآورند. به آنها اولتیماتوم داده میشود که از روستا خارج شوند و مهلت آنها بین ۵ تا ۱۵ روز متغیر است. به آنها گفته میشود که در صورت ترک نکردن روستا، با خشونت بیرون رانده میشوند.
یک فریب
در روزهای اولیه پس از تسخیر طالبان، بسیاری از ساکنان به اظهار لطف طالبانها امیدوار شده بودند. اما این شرایط به محض این که توجه جهانیان از افغانستان برداشته شد، از بین رفت. به نظر میرسد که این استراتژی حاکمان رادیکال جدید افغانستان است که پس از سقوط دولت قبلی در ۱۵ اوت زمام امور را در دست گرفتند. آنها در اظهارات اولیه خود به دنبال ارائه تصویری آرام از خود بودند. به طوری که طالبان را به عنوان شرکای مسالمت آمیز در صحنه جهانی و حافظان امنیت در خیابانهای داخل کشور نشان میداد اما در ادامه ثابت شد که این تصویر فقط یک فریب است. دولت صرفاً متشکل از آخوندهای طالبان تشکیل شد و گروههای دیگر به آن راه نیافتند. همچنین این موضوع مطرح شد که قطع عضو دوباره به عنوان مجازات سرقت در نظر گرفته میشود و تمام مدارس دخترانه تعطیل میشود. پشتونها، بزرگترین قومیت در افغانستان و گروهی که طالبان از دل آن بیرون آمده است، قرنها در کنار هزارهها زندگی کرده و بارها برای زمینهای کمیاب کشاورزی با آنها رقابت کرده اند.
در دوران اخیر، هزارهها به دلیل بی عدالتیهای دیگران مجازات شده اند. در سال ۱۹۹۷، پس از آنکه شبه نظامیان ازبک در طول جنگ داخلی ۳۰۰۰ زندانی طالبان را در مناطق اطراف شهر مزارشریف در شمال کشتند، طالبان انتقام این اتفاق را از گروهی گرفت که هیچ ربطی به کشتار پشتونها نداشت. به هر حال پشتونها از هزارهها متنفر بودند. آنها خانه به خانه رفتند و دست کم دو هزار نفر از هزارهها را کشتند، سر آنها را بریده و به گروههای غیرنظامی شلیک کردند.
ملا نیازی، والی طالبان گفت که هزارهها کافر و بی ایمان هستند و استحقاق مرگ را دارند. سپس در اوایل سال ۲۰۰۱، کماندوهای طالبان مجسمههای غول پیکر و مشهور بودا را که بیش از هزار سال پیش روی صخرههایی در شهر بامیان در قلب منطقه هزاره نشین کنده شده بودند را منفجر کردند. غلام حضرت محمدی، فرماندار یک منطقه در افغانستان، یک کانال غیر منتظره را برای مقاومت در برابر حاکمان جدید انتخاب کرد. او اخیراً روستاییان را جمع کرد تا یک فیلم اعتراضی بسازند و سپس آن را در فیس بوک منتشر کرد. این اقدام هیچ تاثیری نداشته است، اما روستاییان نمیخواهند به سادگی تسلیم شوند. این شرایط وضعیت افغانستان امروز را منعکس میکند. درست مانند دهههای قبل، طالبان میخواهند زمینهای کشاورزان را از آنها به زور بگیرند. اما در واکنش به این اقدام یک کمپین در رسانههای اجتماعی ایجاد شده است. محمدی خود به کابل فرار کرده و در حومه پایتخت از دست طالبان مخفی شده است.