رانده بهشت‌ حضور!

همه ساله‌، هشتم‌ ربيع‌الاوّل آرام‌ و بي‌صدا مي‌آيد و مي‌رود؛ به‌ گونه‌اي كه تعداد اندكي از مردم‌ متوجّه‌ آمدن‌ و رفتنش مي‌شوند. صفحات هيچ تقويم و سررسيدي هم اين روز را قرمز نشان‌ نمي‌دهد. مثل همة روزهاي‌ عادّي‌. شايد اگر راديو و تلويزيون‌ هم‌ كمي پيچِ ساز و طرب را كوتاه‌تر نمي‌گرفت‌ و مجري‌ها براي‌ رفع تكليف سال‌روز شهادت امام‌ حسن عسكري‌ را تسليت نمي‌گفتند، در اين حدّ مختصر هم‌ كسي متوجّه اين روز نمي‌شد. مراد نگارنده‌، تذكّر پاس‌داشت مقام يازدهمين خورشيد آسمان امامت نيست‌.

هشتم‌ ربيع، نقطه‌ عطفي‌ بزرگ‌ در تاريخ حيات آدمي بر كرة خاك است‌. روزي‌ كه‌ اگر شناخته‌ شود، هيچ كس از ابناي بني‌آدم، سر از خانه‌ به‌ در نخواهد كرد.

از روزي‌ كه‌ آدم‌(ع) پاي بر عالم‌ امكان نهاد تا هشتم‌ ربيع‌الاوّل سال ۲۶۰ ه‍ .ق‌. كه‌ نمي‌دانم‌ چند سال يا چند هزار سال طول كشيده‌، آدميان هيچ‌گاه از حضور حجّت‌ خدا در ميان‌ خود بي‌بهره نبوده‌اند؛ ليكن به‌ جز اندكي از مؤمنان كه به‌ حقيقت متوجّه و متذكّر نقش و حضور آن‌ حجج الهي بودند، مابقي مردم همانند ماهي كه در ميانةدريا از آب غافل باشد، از اين نعمت‌ها و آيات‌ بزرگ‌ الهي‌ در ميان‌ خود غفلت مي‌ورزيدند، امّا به‌ ناگاه در اين روز مردم بي‌آنكه متوجّه ژرفاي حادثه و عظمت‌ ابتلا و بلا شوند، شاهد آخرين روز از فصل زيباي حضور شدند و از آن‌ روز به‌ بعد، پاييز غيبت فرا رسيد. روزها سرد و سردتر شدند و هوا تاريك و تاريك‌تر تا آنكه‌ زمستانِ‌ سردِ غفلت‌ و خودكامگي‌ بر همه جا سايه‌ گسترد.

در اين روز بشر، همة استعداد و همة شايستگي زندگي با حضور حجّت‌ خدا را از دست داد و درخور دوري‌ و حرماني‌ شد كه‌ تا به‌ امروز، چونان غريقي دست به هر حثيثي مي‌يازد؛ بي‌آنكه هيچ‌گاه از دست پندار و ظنّ و گمان‌ رهايي يافته باشد و آرامش‌، امنيّت و برخورداري تمام را به‌ تجربه نشسته باشد.

هيهات كه اين راندة بهشت‌ حضور، پيش از آنكه‌ چونان پدر، آدم ابوالبشر، روي زاري بر خاك انابه و توبه‌ نهد و رانده شدن را به‌ خود برگرداند، غيبت‌ را به‌ آخرين حجّت خدا معطوف داشت و بيش از هر زمان‌ روي به كوير خودكامي گرداند و چونان شدّاد سر در پي‌ ساختن بهشت بر فرش زمين گذاشت‌؛ امّا هر روز هوا سرد و سردتر شد و شب‌ غيبت،‌ ديرپا تا آنگاه كه هشتم ربيع به تمامي از خاطره‌ها محو شد.

روزي‌ كه‌ آدميان‌ را از بهشت‌ حضور راندند، غيبت‌ بلاي‌ بزرگي بود، دردي‌ جانكاه‌، مجازاتي سخت و آزموني‌ عظيم،‌ بي‌آنكه‌ كسي بداند، چه‌ وقت به پايان مي‌رسد؛ امّا از آن‌ بزرگ‌تر و دردناك‌تر غفلت‌ ما بود، تجربة زندگي بي او چنان‌ امر را مشتبه ساخت كه پنداشتيم، بي او هم‌ مي‌توان سكوت سنگين غيبت را تاب آورد و از اينجا بي‌ او زيستن، روزي ما شد در ميان‌ صحراي پر بلا و آفت زمين و همة رنج‌ها كه‌ چون امواج پي در پي‌ فرود مي‌آمدند.

اگرچه پرچم امامت و ولايت در صبحگاه‌ نهم ربيع به مقام عظماي امام عصر(عج) سپرده شد؛ امّا غفلت‌ مسلمانان‌ و غيبت‌ آن‌ عزيز، هيچ‌گاه مجال اعمال ولايت در عرصة‌ تاريخ و زمين‌ را به‌ وجود نياورد و داغ تجربة دولت‌ كريمه بر دل‌ فرزندان آدمي ماند تا جايي‌ كه‌ تباهي همة عرصه‌هاي‌ حيات‌ فرهنگي‌ و مادّي ساكنان كرة خاك را درنورديد.

از آن‌ هنگام‌، عموم‌ مردم‌ و از جمله‌ مسلمانان‌ راه خويش گرفتند، بر مركب‌ ظنِّ خود سوار گشته‌ و در ميدان زمين جولان دادند.

از ميان‌ آنان‌ كه‌ در دوردست نگاه خود نشاني از يار سفر كرده،‌ مي‌جستند:

ـ جماعتي‌ با نواختن‌ ساز ديدار و ارتباط‌، نواي‌ تشرّف و رخصت‌ شفابخشي و امثالهم سر دادند و از اين طريق بر اندوختة انبان شهرت و آز خود افزودند تا شايد مُهر وجاهت بر نامة‌ روزان و شبان‌ خود زنند و با فريب‌ عوام‌النّاس غافل‌تر از خود، آنان را دنباله‌رو خويش‌ سازند؛

ـ جمعي‌ ديگر نيز در آشفته بازار غفلت‌ و بلاي‌ غيبت‌، نام آن محبوب غايب را وسيلة تطهير خويش‌ ساختند و تازيانة كين‌كشي و انتقام‌ بر گردة‌ رقيب‌ روانه كردند، بدان‌ اميد كه‌ با سر دادن‌ شعار من‌ مصيّبم‌ و خصم مخطّي از تنور قدرت‌طلبي نان اعتبار و مشروعيّت‌ را فراچنگ‌ آرند؛

ـ جماعتي‌ ديگر ذكر آن‌ محبوب جاني را در تيول‌ خويش‌ آوردند و مِلك‌ طلق خويش فرض كردند و چنان‌ بر اين گمان پاي فشردند كه‌ هيچ كس را ياراي گفت‌وگو نماند تا آنجا كه‌ امر بر همگان مشتبه شد و طيّ ده‌ها سال همة گفت‌وگوكنندگان‌ و ذاكران‌ نام حضرت‌، منسوب به انجمن‌ها و جماعات‌ خاص شدند؛

ـ جماعتي‌ نيز غيبت‌ خورشيد را بهانة عزلت‌گزيني و دوري‌ از هر گونه‌ تلاش‌ اجتماعي و سياسي كه‌ مي‌توانست ميدان حضور خصم عنود را تنگ نمايد، ساختند. مردم‌ را به‌ حال خود رها نمودند و در خلوت‌ ذكر و سجّاده‌ در انتظار ديداري‌ و رؤيايي‌ نشستند.

اين همه، حاصلي جز افزوده‌ شدن لايه‌اي ديگر بر لايه‌هاي‌ غفلت‌، بروز نوعي‌ يأس در ميان‌ عموم‌ مسلمانان‌ و گاه دوري گزيدنشان از دين و مسلماني نداشت‌.

امروزه‌ در كنار آن‌ همه رنج‌، شاهد ظهور آثار قلمي‌ و فعّاليت‌هاي فرهنگي سطحي‌، بي‌محتوا و گاه مملوّ از انديشه‌هاي‌ خرافي حتّي آميخته با گرايش‌هاي سكولاريستي روشنفكرانه و سوداگرانه هستيم كه مجال تجديد روحيه و حيات‌ فرهنگ اصيل مهدوي را در ميان‌ شيعيان‌ و مسلمانان‌ از بين مي‌برد.

خلاصي از اين همه‌، نيازمند هوشياري‌، بسط فعّاليت‌هاي تحقيقي و نشر آثار غني‌، قوي و عالمانه است‌.

تجربة بيست‌ سال اخير نشان‌ مي‌دهد كه‌ واگذاري همة اين امور به‌ دولت‌ و دولتي كردن اين امور، نه‌ تنها منتجّ به‌ نتيجه‌اي‌ مطلوب نمي‌شود؛ بلكه‌ خود باعث‌ دوري‌ بيشتر و بروز عكس‌العمل‌هاي منفي در ميان‌ مردم‌ نيز مي‌شود؛ زيرا مردان سياست، همواره سر در پي‌ عمل سياسي خود دارند و هر امري‌ را مبدّل به حربه‌اي براي رسيدن به مقاصد سياسي خود مي‌سازند. فعّاليتي‌ از اين دست كه اخيراً آغاز شده، مي‌تواند بر اركان آخرين عاملي كه مي‌تواند مسلمانان‌ و شيعيان‌ را در وقت رويارويي با شرك و فرهنگ و تمدّن شرك‌آلود و طغيانگر استكباري در امان‌ نگه دارد، آسيب‌ وارد ‌آورد.

نيروي عظيم و نهفتة فرهنگ مهدوي مي‌تواند بيش از هر عاملي مستضعفان و به ويژه مسلمانان را براي خروج‌ از انفعال و مصون ماندن از تبعات سوء فرهنگ و تمدّن جاري مهيّا سازد، به‌ شرط آنكه ‌…

همچنین ببینید

پادشاهی بر زمین و آسمان

پادشاهی بر زمین و آسمان

پادشاهی بر زمین و آسمان: گستره فرهنگ مهدویت اندیشه و فرهنگ مهدوی و درک وظایف …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *