پایتختی قدس و یهودیت صهیونیستی
بررسی ۴ هزار سال کشمکش تاریخی تمدنهای ابراهیمی؛ از بنیاسرائیل و بنیاسماعیل تا صهیونیسم مدرن و نقش جریانهای مسیحیت انجیلی
در یکصد و هفتاد و هشتمین نشست از سلسله نشستهای «فرهنگ مهدوی»، استاد اسماعیل شفیعی سروستانی با ارائه تحلیلی تاریخی ـ فرهنگی، به تبیین ریشههای ۴ هزار ساله رویدادهای مربوط به تمدنهای ابراهیمی و نسبت آن با تحولات سیاسی و مذهبی دوران معاصر پرداخت.
او در آغاز سخن با تأکید بر ضرورت «نگاه جریانی» به تاریخ، یادآور شد که تحلیل رویدادها بهصورت نقطهای، بدون توجه به بستری که در طول هزاران سال شکل گرفته، همواره منجر به برداشتهای ناقص و خطا میشود. وی تأکید کرد که تاریخ و فرهنگ در یک رابطه دوطرفه یکدیگر را شکل میدهند و برای فهم امروز باید این رابطه عمیق در مسیر تاریخ را شناخت.
سروستانی سپس با مرور مسیر تاریخی «دو شاخه ابراهیمی»، یعنی بنیاسرائیل و بنیاسماعیل، توضیح داد که از زمان بعثت حضرت ابراهیم، این دو جریان فرهنگی ـ تمدنی در دو مسیر متفاوت حرکت کردهاند. در بخش اول، او به روند تاریخی بنیاسرائیل پرداخت؛ از اسحاق و یعقوب تا مهاجرت به مصر، دوران عزت در زمان حضرت یوسف، سپس قرنها آزار و اسارت زیر سلطه فرعونها، ظهور حضرت موسی و خروج از مصر، و در نهایت سرگردانی ۴۰ ساله در صحرای سینا.
او ادامه داد که پس از اسکان بنیاسرائیل در سرزمین مقدس، بازگشت آنان به تمایلات شرکآلود، موجب حاکمیت بختالنصر و اسارت بابلی شد. پس از رهایی با کمک کوروش هخامنشی و بازسازی معبد، بار دیگر انحرافات اعتقادی تکرار شد که نهایتاً به بعثت حضرت عیسی و سپس ویرانی دوم معبد در سال ۷۰ میلادی بهدست رومیان انجامید. سخنران تأکید کرد که بنیاسرائیل میان «معبد» و «هویت دینی» خود پیوندی حلولی قائل بودند و همین نگاه سبب شد در دورههای فقدان معبد، خود را «نجس» یا «بیهویت» بدانند.
در بخش دوم، وی به جریان بنیاسماعیل پرداخت و گفت که حضرت اسماعیل با ورود به حجاز و ازدواج با قبیله جُرهم، حامل ادامهی دین حنیف ابراهیمی شد. بنابر گفتار او، میراث انبیاء از طریق اوصیایی چون عبدالمطلب و سپس حضرت ابوطالب به پیامبر اسلام رسید و پس از ایشان نیز به آخرین وصی، حضرت ولیعصر (عج) منتقل شد تا زمینه ظهور و تشکیل «دولت کریمه» فراهم گردد.
سروستانی در ادامه وارد بخش معاصر سخنرانی شد و ریشههای شکلگیری صهیونیسم سیاسی را تشریح کرد. او با اشاره به موج یهودستیزی در اروپا و نقش تئودور هرتزل در تبدیل مفاهیم دینی به ایدئولوژی ملیگرایانه، گفت که صهیونیستها آموزههای تورات را با مصادیق جدید تطبیق دادند و «سرزمین موعود»، «قوم برگزیده» و «جنگ با عمالقه» را مبنای مشروعیتسازی برای اشغال و کشتار در عصر جدید قرار دادند. همچنین به نقش انگلستان پس از قرارداد سایکس ـ پیکو و حمایت ساختاری این کشور در تأسیس دولت اسرائیل اشاره کرد.
بخش قابلتوجهی از نشست به بررسی جریان مسیحیت صهیونیستی در آمریکا اختصاص داشت. سروستانی توضیح داد که از دهه ۷۰ میلادی، نفوذ انجیلیها در ساختار سیاسی آمریکا افزایش یافت و رؤسایجمهور بزرگی همچون کارتر، ریگان، بوش پدر و بوش پسر با این جریان همسو بودند. او گفت که این گروهها بهصورت آشکار خود را زمینهساز جنگ آرماگدون میدانند و تخریب کامل مسجدالاقصی و ساخت معبد سوم را لازمه ظهور مسیح میشمارند.
به گفته او، انجیلیها تا دهه ۹۰ میلادی بیش از ۱۵۵۰ شبکه رادیویی و تلویزیونی و هزاران مرکز آموزشی و نشر در اختیار داشتند؛ رسانههایی که باور به جنگ نهایی و حمایت از اسرائیل را در جامعه آمریکا نهادینه کردهاند.
در جمعبندی، شفیعی سروستانی اعلام کرد که دو جریان پرقدرت «یهودیت صهیونیستی» و «مسیحیت صهیونیستی» در کنار یک جریان سوم با عنوان «اتاق فکر شیطانی یا ایلومیناتی» در حال پیشبرد پروژهای واحد با محوریت اشغال قدس، تخریب مسجدالاقصی، و زمینهسازی برای نظم جهانی آینده هستند. او کمبود مطالعات آخرالزمانی در میان کشورهای اسلامی را یکی از عوامل ضعف در مواجهه با این تحولات دانست.
او سخنان خود را با آرزوی هدایت، بیداری و آمادگی امت اسلامی برای دوران پیشِرو به پایان برد.


