عبدالجبار شراره
مترجم: مصطفى شفیعى
اشاره:
در شماره قبل گفتیم که شهید صدر براى اثبات اینکه، اندیشه مهدى علیهالسلام به عنوان رهبرى که براى رساندن طرح جهان به وضعیتى برتر انتظار کشیده مىشود، در شخص خاصى که همان امام دوازدهم شیعیان باشد متبلور مىشود; به دو دلیل تمسک مىجوید: ۱-دلیل اسلامى، ۲-دلیل علمى.
ایشان در شرح دلیل اول صدها روایت را که از رسول اکرم صلاللهعلیهوآله و ائمه اهلبیت علیهالسلام وارد شده مورد توجه قرار داده مىگوید: این روایات مشخص مىکند که مهدى از اهلبیت علیهمالسلام، از فرزندان فاطمه سلاماللهعلیها از نسل حسین علیهالسلام و نهمین فرزند امام حسین علیهالسلام است.
اینک به بررسى کلمات ایشان در شرح دلیل دوم مىپردازیم:
دلیل علمى
اما دلیل علمى که وى آن را با نام «دلیل علمى» براى اثبات وجود تاریخى مهدى مىآورد اینکه وى شخص معینى بوده، متولد شده، زندگى کرده و با پایگاههاى مردمى و نزدیکان خود در ارتباط بودهاست.
این دلیل همانگونه که شهید صدر(رض) مىگوید از یک تجربه واقعى مایه مىگیرد. تجربهاى که دستهاى از مردم مدت هفتادسال تقریبا با آن زندگى کردهاند، یعنى زمان غیبت صغرى. شهید صدر(رض) در اینجا نگرشى از این غیبتبه دست مىدهد و مبانى آن را بیان مىکند. وى نقش امام مهدى علیهالسلام و نقش سفیران چهارگانه را توضیح مىدهد. توقیعاتى که از آن حضرت وارد شده یعنى نامهها و جوابها همگى به یک اسلوب و با یک خط و نظم خاص است. این هماهنگى در طول نیابت نمایندگان چهارگانه وجود داشتهاست. این مساله نشاندهنده وجود حتمى آن «شخصیت» است، چون در مجامع ادبى ثابتشدهاست که «روش» همان «شخص» است و همه کسانى که اهل تحقیق و ذوق ادبى هستند بخوبى این حقیقت را درک مىکنند. پس از ذکر این شاهدهاى قوى بر وجود امام مهدى علیهالسلام که بسیار بر آن تاکید دارند، متوجه استقراء و نظریه احتمال مىشوند تا مساله را محکم کنند آنگاه مىگویند:
«از قدیم گفتهاند که طناب دروغ کوتاه است، منطق هم حکم مىکند که از نظر احتمال محال است عملا یک دروغ آن هم با این شکل بتواند باقى بماند. در طول این مدت و در ضمن این همه روابط و بده و بستان و در عین حال به دست آوردن اطمینان همه کسانى که در گرد او بودند، [همگى حکایت از حقیقت جریان مىکند.]شهید صدر(رض) در آخر چنین نتیجهگیرى مىکند:
«مساله غیبت صغرى را مىشود به مثابه یک تجربه علمى براى اثبات یک موضوع خارجى قلمداد کرد و سر بر آستان آن امام پیشوا گذاشت. باید پذیرفت که به دنیا آمده، زنده است ولى غایب و خود اعلان عمومى کردهاست که به غیبت کبرى مىرود. و در نتیجه از دیدها مخفى گشته و جمال خود را به کسى ننمودهاست.» (1)
تا اینکه خداوند متعال اجازه ظهورش دهد و نقش خود را در انقلاب بزرگ به انجام رساند «زمین را پر از عدل و داد کند، پس از آنکه پر از ظلم و ستم شدهباشد.» چنانکه پیامبر ما رسول گرامى اسلام صلاللهعلیهوآله بدان مژده دادهاست.
امامیه، چنین عقیدهاى دارد و مفهوم توقیع امام دوازدهم که در آن اعلان غیبت کبرى مىکند، همین است.
در آخر براى تکمیل سخن، گاهى درباره روشى که شهید صدر(رض) دنبال کردهاست – چنانکه توضیح دادیم و در واقع هست – سؤال مىکنند که:
چرا شهید صدر همان روش گذشتگان را که بحث روایى باشد در پیش نگرفتند تا با نوگراییها و نکتهیابیهاى خود مایه از بین رفتن شک و شبهه و اشکالاتى که در سند روایات و تضعیف آنها مىگردد، بشوند.
در جواب این سؤال ملاحظات ذیل را مىآوریم:
۱. شهید صدر در همین زمینه گفتهاست: در این باره شمار زیادى از روایات وجود دارد با آمار بالا که هیچ یک از مسائل اسلامى مشابه آن، چنین شمارى از روایات را ندارد. بلکه، بعضى از علما در این مساله، سخن از «تواتر» گفتهاند. بنابراین هیچ مسلمانى توان انکار یا معتقد نبودن به مفاد آن را ندارد; مگر اینکه علت دیگرى در کار باشد و آن هم نیست مگر از جهت درک عقلى مساله که با اهتمام ایشان و تمرکز روى مساله به جاى خوبى رسیدهاست.
۲. بیشتر منکران معاصر، علت انکارشان یا از جهت عدم درک این اندیشه استیا از جهت اینکه وى را شخص خاصى بدانند که قرنها قبل به دنیا آمده و اینک زنده و داراى شخصیتى حقیقى است. از این روى – که این قضیه در حقیقت، اسلامى است نه فقط وابسته به مذهبى خاص – شهید صدر به عقلى کردن آن از هر جهت چه تصور چه قبول و چه واقع، روى آوردهاست.
۳. مساله ایمان به مهدى در ردیف ایمان به همه غیبهایى است که از طریق روایات به ما رسیدهاست. مانند: سؤال نکیر و منکر در قبر و مانند آن که در بخارى و مسلم (۲) نیامده; در عین حال هیچ یک از مسلمانان نمىتوانند آن را انکار کنند.
۴. اختلاف میان کسانى که خبر صحیح را حجت مىدانند و به مقتضاى آن ایمان دارند و به خود اجازه تکذیب آن را نمىدهند، اختلاف در مصداق قضیه است که چه شخصى است; نه در اصل مهدویت. و این چیزى است که لازم است توجیهات منطقى و علمى براى آن آوردهشود.
۵. کسانى که روایات مهدى را انکار کردهاند یا مورد شک و تردید قرار داده و تضعیف کردهاند، اهل فن و دانش حدیث نیستند. (۳) از این روى لازم نیستخیلى به خود زحمت دهیم. لازم استبه تثبیت عقیده در میان مؤمنان روى آوریم و این کار با عقلى کردن قضیه و کاربرد عقیده براى اصلاح امور، حاصل مىشود.
برخورد شهید صدر با قضیه مهدى به عنوان تجربه یک امت و مساله یک امت است و مانند یک حقیقت ثابت تاریخى است که امتبا همه احساس و آرزو و انتظارش همراه آن است. انتظارى مثبت، فعال و مؤثر در زندگى و تلاش همیشگى، بدون سستى در مقابله با ستم و ستمکاران و جباران.
البته این گذشته از آن است که علماى گذشته و حال کاملا درباره این موضوع بحث و تحقیق کردهاندو همه اشکالات و حرفها و تضعیفات خیالى را مورد بررسى قرار دادهاند که به آن اشاره کردیم.
۶. تناقض و دوگانگى در نگرش، نسبتبه کسانى که به مفاد خبر صحیح ایمان مىآورند و همین که در صحیح بخارى آمد حتى اگر با برخى حقایق طبیعت منافات داشتهباشد یا با عقل و ذوق جور در نیاید، مىپذیرند و ناچار باید آن را تاویل کنند. (۴) دستهاى از روایات در صحیح بخارى آمدهاست که با عقل و ذوق منافات دارد.
اما همین افراد وقتى نوبتبه مساله «مهدى منتظر» مىرسد با اینکه از طرق مختلف نقل شده و اسناد آن در سنن و مسانید، صحیح است و با شرط بخارى و مسلم تطابق دارد، مىبینیم که توقف مىکند یا احتیاط مىکند یا شک مىکند و هیچ دلیلى ندارد جز اینکه مساله – بنابر فکر قاصرش – از اعتقادات شیعه است; (۵) با اینکه ثابتشدهاست این عقیده همه امت در طول قرنهاست; چنانکه شیخ منصور على ناصف در کتاب غایه المامول على التاج الجامع الاصول جزءپنجم، صفحه361 به آن اشاره کردهاست.
۷. بحثشهید صدر(رض) مقدمهاى استبراى دائرهالمعارفى بزرگ که در آن، بحث روائى درباره حضرت مهدى علیهالسلام شدهاست. این کتاب تالیف علامه سیدمحمد صدر است و شهید صدر(رض) اظهار کرده که امیدوار است مؤلف، حق مساله را از هر نظر ادا کردهباشد. از این روى نیازى به بحث روائى نبودهاست.
پىنوشتها
۱.ر.ک: همان.
۲.ر.ک: عبدالمحسن العباد، مجله الجامعه الاسلامیه، مدینه منوره، سال ۱۹۶۹م.
۳.ر.ک: همان; ثامر العمیدى، دفاع عن الکافى، ج1، ص205-523.
۴.ر.ک: ابنقتیبه، تاویل مختلف الحدیث، چاپ قاهره، ۱۳۲۶ه’.ق.; محمود ابوریه، اضواء على السنه المحمدیه; هاشم معروف الحسنى، دراسات فى البخارى و الکافى.
۵.ر.ک: به آنچه شیخ عبدالمحسن العباد در تحقیق خود ذکر کرده مراجعه کنید.
ماهنامه موعود شماره ۷