نشسته بود و دعا میکرد. مثل همیشه که بعد از نماز، ساعتها راز و نیاز و مناجات می خواند و میگریست. ناگهان حس عجیبی به او دست داد. خود را در حالتی دید که می دانست هرچه از خدا بخواهد، مستجاب میشود. مانده بود بین دوراهی، دنیا بخواهد یا آخرت؟ برای خودش بخواهد یا برای دیگران؟ می خواست بهترین را بخواهد اما نمی دانست چه بگوید.
ناگهان صدای گریه ی طفل شیرخواره اش از گهواره بلند شد. همان لحظه ای بی معطلی دعا کرد: «الهی به حق محمد و آل محمد (صل الله علیه و آله) این طفل را مروج دین و ناشر احکام سیدالمرسلین (ص) گردان و او را به توفیقات بی نهایت خود موفق کن.» (۱) تأثیر چنین دعایی بود، که آن طفل بعدها شد یکی از بزرگان اسلام، علامه محمدباقر مجلسی.
در سال ۱۰۳۷ ه.ق در اصفهان متولد شد؛ در خاندانی که بیش از ۱۰۰ عالم برجسته را پرورش و به جهان تشیع تقدیم کرد. پدربزرگ، پدر، برادران، خواهران، فرزندان و دامادها همه از علمای دین بودند و در آن زمان که درس خواندن زنان بسیار سخت بوده است، خواهران علامه به مقامی رسیده بودند که کتابهای ارزشمندی را نوشتند.
محمدباقر مجلسی، که به علامه مجلسی و مجلسی ثانی مشهور است را بیشتر به خاطر کتاب مهم «بحارالانوار» میشناسیم. در حالی که جامعیت علوم او بهاندازه ای بوده است که در آن زمان، همتایی نداشت. علامه بحرالعلوم، وحید بهبهانی و شیخ اعظم انصاری، که از بزرگترین دانشمندان تاریخ شیعه هستند، با دیدن مقام علمی محمدباقر مجلسی، لقب «علامه» را برایش انتخاب کردند.
مجلسی که در مدرسه ی ملا عبدالله به اقامه ی نماز و تدریس مشغول بود، بعد از رحلت پدرش، در مسجد جامع اصفهان به این کار مشغول شد. در پای درس او بیش از هزار طلبه می نشستند. سید نعمت الله جزایری که نامی ترین شاگرد اوست، میگوید:
«با آنکه در سن جوانی به سر میبرد، چنان در علوم تتبع کرده بود که احدی از علمای زمانش به آن پایه نرسیده بودند. هنگامیکه در مسجد جامع اصفهان مردم را موعظه میکرد هیچ کس فصیح تر و خوش کلام تر از او ندیدیم. حدیثی که شب مطالعه میکردم چون صبح از او میشنیدم چنان بیان میکرد که انگار هرگز آن را نشنیده ام. تواضع و بزرگمنشی او چنان بود که بسیاری از بزرگان حوزه برای نشان دادن ارادت خود به او و شناساندن ارزش علامه به طلاب جوان گاهی به پای درس ایشان حاضر میشدند. شیخ محمد فاضلـ با اینکه مجلس درس و مباحثه داشتـ در حوزه ی درس علامه حاضر میشد و عملاً به طلاب، درس تواضع می داد و علامه هم در مقابل به شاگردانش میگفت استفاده ی او از من، کمتر از استفاده من از اوست؛ بلکه استفاده ی من از او بیشتر است.» (۲)
او در سیاست هم ساکت نمی نشست و هر وقت از دستش بر می آمد، تلاشش را برای اجرای احکام دین در جامعه میکرد. مثلا در مراسم تاجگذاری شاه عباس دوم که وقتی به سلطنت رسید، ۹ سال بیشتر نداشت، از او خواست تا شرابخواری و فروش آن و برخی اعمال حرام دیگر ممنوع شود که این درخواستش عملی شد. (۳)
وقتی هم که شاه سلیمان به حکومت رسید، چندین بار از علامه درخواست کرد تا لقب شیخ الاسلامی* اصفهان را بپذیرد تا اینکه بالاخره او راضی شد و تا آخر عمر این مسئولیت به عهده ی او بود. (۴)
علامه مجلسی در طول ۷۳ سال زندگی، بیش از ۱۰۰ کتاب به زبان فارسی و عربی نوشت که تنها یک عنوان آن یعنی بحارالانوار ۱۱۰ جلد است. داستان نوشتن بحار هم این طور است که علامه، آنطور که خودش میگوید، بعد از یک عمر تلاش در کسب علوم مختلف، به این فکر افتاد که واقعا علم سودمندی که برای آخرت هم مفید باشد چیست، و فهمید که زلال ترین علم فقط از چشمه ی وحی و روایات اهل بیت (ع) به دست می آید. به همین خاطر شروع به جمع آوری تمامیکتب روایی که در طول تاریخ به فراموشی سپرده شده بود یا در سایه ی کتابهای مشهوری مثل کتب اربعه نادیده گرفته میشدند، کرد و حتی برای این کار، بسیاری از شاگردانش را به سرزمینهای دور اسلامی فرستاد. وقتی تمامی منابعی که می خواست جمع آوری کرد، با دقت و حساسیت خاصی شروع به جمع آوری احادیث و روایات کرد. بحار در آن زمان یکی از معدود منابعی بود که روایات تکراری نداشت و از تمام منابع، روایاتی را که منابع معتبری داشتند را انتخاب کرد.
یک تشرف
مرحوم مجلسی (ره) در کتاب «روضه المتقین» در شرح «من لا یحضره الفقیه» میگوید که در اوایل بلوغ در مسجد قدیم اصفهان میان خواب و بیداری حضرت صاحب الزمان (ع) را دیدم، گفتم: «مولای من! چون نمی توانم همیشه خدمت شما شرفیاب شوم کتابی به من عنایت کنید که همیشه به آن عمل کنم.» آن حضرت به واسطه شخصی نسخه ای از کتاب صحیفه سجادیه را به ایشان می دهند و بعد از مدتی به برکت وجود امام زمان (ع)، کتاب شریف صحیفه سجادیه اشتهار مییابد. (۵)
*شیخ الاسلامیبالاترین و مهمترین منصب دینی و اجرایی در آن عصر بوده است.
پی نوشت:
۱. مختاری، رضا، سیمای فرزانگان: ۲۲۳؛ به نقل از محن الابرار ترجمه و شرح مقتل بحارالانوار مجلسی، ترجمه هشترودی تبریزی، نشر آرام دل، ۱۳۸۹، ص ۵۰.
۲. http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/3282/5125/46373
۳. محن الابرار ترجمه و شرح مقتل بحارالانوار مجلسی، ترجمه هشترودی تبریزی، نشر آرام دل، ۱۳۸۹، ص ۵۲.
۴. همان، ص ۵۴.
۵. نجم الثاقب، ص۴۵۵.