چرا این همه گفتگو از آخرالزمان؟

 هیچ نیازی به آگاهی ژرف درباره آیات و روایات و یا جمله اخبار آخرالزمانی ادیان و ملل و یا حتی آمار و ارقام مربوط به حوادث و وقایع جاری و ساری که پهنه حیات بشری را در محاصره خویش آورده نیست. در واقع، اینهمه شرط ضروری درک این نکته نیستند که؛ بشر امروز، در عصر حاضر در «آخر زمان» از مقطع آخرالزمان بسر می‌برد.
همه در همه جا با صرافت طبع، تجربه عینی و ملموس وقایع و حوادث، مشاهده گستره و ژرفای ابتلائات، به این نکته رسیده‌اند و به انحأ مختلف درباره‌اش سخن به میان آورده‌اند که؛ هستی آبستن حوادث شگرفی است و اینهمه جنجال و هیجان در عرض و طول کره خاک و در گستره عوالم موجود امّا پوشیده از چشم اغیار، حاصل و محصول همین امر است. شاید از همین روست که طی دو سه دهه اخیر، بیش از تمامی سالها و قرون گذشته درباره آخرالزمان، حادثه شریف ظهور، منجی موعود و جهان پس از ظهور سخن به میان آمده است.
آثاری نگاشته شده، قلمهایی به راه افتاده و دلهایی متوجه و متذکر این امر گشته است. شاید کسی بگوید: فراوانی بحرانها و  واهمه روزافزون آنها چونان اعصار کهن، اذهان را متوجه معنا و مفهوم آخرالزمان ساخته است. چونانکه در گذشته نیز، در مقاطعی خاص، در وقت هجوم بلا و ابتلاء بشر به یاد آخرالزمان و ظهور منجی افتاده است. لیکن، اجازه می‌خواهم عرض کنم؛ گستره و ژرفای همه گیر این حوادث در همه نقاط عالم و در میان همه کس( در شرق و غرب) آنهم به بزرگی، شدت وحدّت غیرقابل تصور کنونی، خود حکایتگر تفاوت همین ماجرا با گذشته است. شاید توزیع و فراوانی گفت‌وگو از فتنه‌های آخرالزمان و ضرورت حضور مردی که می‌تواند بشر را از اینهمه ابتلا خلاصی بخشد، خود یکی از دلایل صحت درک عمومی مردم جهان درباره این امر است.
چنانچه معنا و مفهوم انتظار، احساس ضرورت حضور انسانی کامل برای ارتقاء ابناء بشر از درکات اسفل به درجات علیا و خلاصی آنها از دام ظلم و ظلمت، مانند تجربه درد و رنج و تباهی و فساد در میان بشر مشترک نبود، اعلام نیاز، فریاد استغاثه، ندبه‌های دلتنگی، قصه‌های دوری و هجران و بالاخره طلب عمومی و عام برای دستیابی به روز رهایی نیز فصل مشترک میان آدمیان نبود. همان که به نحو عجیبی در این دوره و عصر& ظهور و بروز کرده است.
این امر مخصوص به ساکنین ایران و یا شرق اسلامی نیست. بلکه، اعلام طلب عمومی حسب همان سه امر مذکور است:

۱. وجود مفهوم مشترک انتظار میان انسانها؛
۲. احساس ضرورت حضور انسانی کامل برای ارتقاء؛
۳. تشخیص و تجربه ظلم و ظلمتی که طلب عدالت و روشنایی را سبب می‌شود.
آنچه که از آن به عنوان «عوامل موثر در بسط گفت‌وگو از آخرالزمان» (آن هم در زمان ما) می‌توان از آن یاد کرد موارد زیر را شامل می‌شود:
۱ـ ظهور تمام قد بحران در جهان معاصر: بشر امروز بحران زده است. در بحران به دنیا می‌آید، در میان بحران می‌زیید و با بحران از دنیا می‌رود. و این بحران نیز صورت‌های مختلف خود را بارز ساخته است از جمله:
الف) بحران ائیدولوژیک: بن بست کلیه نظام‌ها و ائیدولوژیهای سیاسی و اجتماعی که داعیه نایل ساختن انسان به قدری از عدالت، امنیت و عافیت را داشتند، تنها یکی از انواع بحران‌های جاری است که جان و جسم آدمی را افسرده کرده است.
شکست کلیه ائیدولوژیهای مجرب، طی ۴۰۰ سال اخیر و در آخرین دهه از قرن بیستم، سقوط کمونیسم؛ بالاخره بشر را مستعد پذیرش شکست، بن‌بست و بحران ائیدولوژیها ساخت. و شاید از همین روست که جملگی خلق جهان بی‌هیچ شرح و تفسیر، از عمق جان مفهوم این مصرع از اشعار حافظ شیراز را بیان می‌دارند که:
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی
 مردی از خویش برون آید و کاری بکند
ب) بحران اخلاقی و هویت:  این بحران انسان «ندانم به کجا»، معلق، فرسوده، بیمار و مبتلاست که در میان امواج متلاطم مفاسد و فجایع چون کاهی بر پهنه دریای متلاطم از این سو به آن سو در می‌غلطد.
اگر کسی حوصله کند می‌تواند کلیه مصادیق اتم و اکمل مفاسد و فجایعی را که در دوران کهن بشر را مستوجب عذاب آسمانی می‌ساخت در عصر حاضر بیابد. مگر جز این است که بشر عصر مدرن و پیشرفت، گناه بزرگ قوم لوط و عاد و ثمود را رسماً و قانوناً پذیرا گشته و بدان نیز مفتخر است؟
ج) بحران اقتصادی:  بی‌عدالتی و افزون‌خواهی عامل و باعث جنگها و نزاعها، گرسنگی و قحطی، شکاف طبقاتی، رقابت و مخاصمه و صدها واقعه دیگر است که نه تنها سبب ساز صدها و هزارها جنگ خانمان برانداز منطقه‌ای شده بلکه بیش از هر زمان زمینه را برای خارج شدن انسان از اخلاق و فرو غلطیدنش در ابتذال مهیا ساخته است.
ابتلاء جوامع به نظام‌های «سرمایه سالار»، چنان بحرانی را عارض بر حیات انسان ساخته که در زیر چرخهای بی‌رحم آن تمامیت عدالت، انسانیت و اخلاق پایمال گشته است. چنانکه هیچ نیرویی دیگر قادر به کنترل این بحران نیست.
د) بحران در طبیعت: چه کسی می‌تواند تأثیر و تأثر متقابل طبیعت و انسان را نادیده انگارد؟ عکس‌العمل طبیعت در برابر اعمال تجاوزکارانه انسان، امروزه در هیأت بحران‌هایی در عرصه طبیعت نمودار گشته است. زلزله، سیل، شیوع بیماری‌ها، بروز طوفانها، و هزاران واقعه دیگر که در بحرانی‌ترین وجه خود را نمودار ساخته است.
در هیچ دوره‌ای از ادوار گذشته حجم بحرانها و ناملایمات در عرصه طبیعت چون زلزله، سیل، طوفان و … به قدر و اندازه عصری که من و شما در آن زندگی می‌کنیم نبوده است. ظهور تمام قد بحرانها در گونه‌های مختلف تنها عامل بسط این گفت‌وگو درباره آخرالزمان نبوده است. بلکه، عوامل دیگری باعث نشر این موضوع و توجه و تذکر بشر درباره آن بوده است از جمله:

۲. آغاز هزاره جدید، موجی از گفت‌وگو از آخرالزمان و قریب الوقوع بودن ظهور منجی موعود را به صحن حیات اجتماعی و رسانه‌های عمومی‌کشید. چنانکه این موج در میان ملل مغرب زمین که بیشترین ساکنین آن‌را پیروان «مسیحیت» تشکیل می‌دهند باعث نگارش هزاران کتاب، و ساخت صدها فیلم و ظهور صدها فرقه و انجمن شد.
هزاره‌گرایی مخصوص آنها نبود چنانکه، در میان یهودیان و مسلمین نیز نحوی گفت‌وگو از هزاره‌گرایی وجود دارد لیکن گستره کلیساهای پروتستان و کاتولیک در غرب و باور به «هزاره» بویژه در آخرین دهه از قرن بیستم که بشر مهیای ورود به هزاره جدید می‌شد موجی از آرزو و انتظار دیدار و تجربه منجی آخرالزمان را باعث شد. چنانکه همین باور موجب رشد و نضج جریانی شد که از آن با عنوان «مسیحیان صهیونیست» یاد می‌کنیم. جریانی که همه صحنه حیات اجتماعی، سیاسی، نظامی غرب (بویژه آمریکا و انگلستان) را متأثر از خود ساخته است.

۳. ظهور موج گرایشهای معنوی و دینی: علی‌رغم تصور کسانی که غلبه تمام عیار مدرنیته و لیبرال سرمایه‌داری را خط پایانی بر هر نوع گرایش مذهبی می‌شناختند و پذیرش سکولاریزیم را عام و همه‌گیر می‌پنداشتند و ظهور تکنولوژی فوق مدرن را نشانه دور شدن از هرگونه نگاه اسطوره‌ای، دینی و معنوی می‌شناختند، ظهور آخرین مرحله از فرهنگ و تمدن غربی و ظلم حاصله از آن به یکباره سبب شد تا بشر خود را در «پایان دوران»، «پایان تاریخ» و در «آستانه زمان آخر» بیاید و خود را مهیای همه چیزهایی کند که قرنها و هزارها سال پیش منابع فرهنگی و دینی درباره آن تذکر داده و نشانه‌های آن را بیان کرده بودند.
درست در همین فصل از حیات بشر است که مراجعه به پیشگویی‌های انبیاء، قدیسین درباره «زمان آخر» به اوج می‌رسد، میلیونها صفحه اطلاعات در این باره ذهن و زبان بشر را به خود مشغول می‌دارد و همه را در اقصاء نقاط عالم مهیای شمارش معکوس می‌کند. ۹، ۸، ۷، ۶، …
شمارش معکوس برای «پایان دوران»، و فرارسیدن فصل ظهور منجی موعود.

۴. نباید از نظر دور داشت که ظهور مصادیق بسیاری از پیشگویی‌ها و اخبار درباره آخرالزمان و عصر ظهور، و ظهور طلب عمومی‌برای گذار از وضع بحران زده کنونی و خلاصی از بن بست و بحران بی‌تأثیر در بسط و گسترش گفت‌وگو از آخرالزمان نبوده است.
فراگیر شدن گفت‌وگو از آخرالزمان عکس‌العمل‌های گوناگونی را نیز در پی‌ داشته است. افتادگان و مستضعفان را به آمادگی برای استقبال و سرسائیدن در آستان معبود و مستکبران را به آمادگی برای مقابله با فصل جدیدی که بشر آنرا منتظر بود و طلایه‌دار آن را سردار  «منجی موعود» می‌شناخت. وادار نمود.
درباره فردا نمی‌توان به قضاوت نهایی نشست. باید منتظر بود و آماده. باید نشانه‌ها را پاس داشت و به استقبال از طلایه‌داران پیک رهایی، رستگاری و عدالت رفت. باشد تا جملگی در زمره منتظران حقیقی باشیم. ان‌شاءالله
اما بعد؛
در این شرایط، «مؤسسه فرهنگی موعود» دهمین سال از فعالیت خود را پاس می‌دارد. دهسالی که با همه فراز و نشیب‌ها گذشت. و در طی همین سال‌ها بود که با عنایت حضرت موعود(ع) و همت مردان و زنانی که یاری رسان موعود بودند طلسم گفت‌وگوی فاش و گسترده از «مهدویت، ظهور، انتظار و آخرالزمان» در کشور شکست. در همین سال‌ها بود که بر حجم و گستره آثار مهدوی افزوده شد و نگاه‌ها تغییر یافت.
بسط دیدگاه‌ها و توسعه نگرش‌ها، «فرهنگ مهدوی» را وارد عرصه مناسبات اجتماعی، سیاسی ساخت و طرح مباحثی چون «استراتژی انتظار» و «دکترین مهدویت» را سبب شد. چنانکه امروز، در هر کجای این سرزمین و بویژه در میان دانشجویان، گفت‌وگو از مهدویت و منجی موعود(ع) قرین با گفت‌وگو از «مدیریت و مهندسی اجتماعی مبتنی بر عدالت» است.
اینک همه چشم‌ها نشانه‌های ظهور را در آسمان و زمین و در میان منابع و کتب و اخبار آخرالزمانی جست‌وجو می‌کنند.
سیر بسط نشر معارف مهدوی طی ده سال اخیر را به مراحل زیر می‌توان تقسیم کرد:
۱ـ «گفت‌وگو درباره امام مهدی(ع) و فرهنگ مهدوی  و ضرورت بسط این گفت‌وگو در میان جامعه اسلامی، ۲ـگفت‌وگو درباره مدیریت و مهندسی اجتماعی مبتنی بر فرهنگ مهدوی، برای اصلاح ساختار اجتماعی سیاسی جوامع مسلمین. ۳ـ گفت‌وگو از استراتژی و دکترین انتظار، برای متذکر ساختن مدیران، تا برنامه‌ریزی و هدایت عمومی جامعه مسلمین را از فرهنگ مهدوی اخذ کنند. ۴ـگفت‌وگو از جریانهای معاند و کین‌ورز که موضع آخرالزمان را دستمایه طراحی استراتژی‌های سیاسی اجتماعی بزرگ ساخته‌اند.
این چهار مرحله بیانگر حضور دهساله موعود در زمینه فعالیت‌های انتشاراتی، مطبوعاتی، تحقیقاتی و تبلیغاتی  است. که همه اتکاء خود را معطوف حضرت ولی‌عصر(ع) ساخته در حالیکه و مستغنی از هر نوع تائید و تکریم انجام تکلیف خویش را پاس می‌دارد.
حاصل بخشی از فعالیت‌های دهساله «مؤسسه فرهنگی موعود را به صورت زیر می‌توان خلاصه کرد:
۱. انتشار ده سال مجله موعود در گستره بین‌المللی (بیش از ۱۶۰۰.۰۰۰ نسخه)
۲. انتشار پنج سال مجله موعود جوان در گستره کشوری (بیش از ۵۰۰.۰۰۰ نسخه)
۳. برگزاری بیش از ۵۰۰ نمایشگاه عرضه آثار مهدوی در سراسر کشور
۴. انتشار ۹۶ عنوان کتاب مهدوی و فرهنگی.
۵. برگزاری حدود ۵۰۰ نشست، همایش و میزگرد مهدوی با همراهی مجامع فرهنگی و دانشگاهی کشور.
۶. تولید ۶۰ عنوان نرم‌افزار صوتی و تصویری (حدود ۶۰.۰۰۰ نسخه)
۷. ایجاد سایت موعود بر شبکه جهانی اینترنت (۵‌سال)
۸. تأسیس کتابخانه تخصصی مهدوی ( با حدود ده‌هزار جلد کتاب)
۹. تألیف دایره المعارف موعود آخرالزمان (جلد یک در سال جاری منتشر شد).
۱۰. ارائه مشاوره و همراهی صمیمانه با کلیه مراکز، مساجد، هیأت مذهبی و دانشگاه‌ها در توسعه فرهنگ ولایی مهدوی
۱۱. حضور جدی در میدان مجاهده فرهنگی علیه غرب، استکبار و صهیونیسم.
این، تنها بخشی از مجموعه گزار‌شهای این مؤسسه را تشکیل می‌دهد. موسسه‌ای که بنام حضرت مولانا صاحب‌الزمان(ع) تأسیس شده، با عنایت و توجه ایشان مانده و جمله بود و نبودش را تقدیم آن عزیر مضطر، طرید، غایب امّا منتظر می‌سازد. برای دوری از اطاله کلام از آن عزیز گرامی، قبولی خدمات همه مردان و زنان و جوانانی را خواستاریم که طی ده سال گذشته مستقیم و غیرمستقیم، همراه و یاری رسان ما در صحنه‌ها و شعبه‌های مختلف بوده‌اند.
اللهم تقبل منا
ان‌شاءالله    
 سردبیر      

ماهنامه موعود شماره ۵۶ 

همچنین ببینید

ایرانی و ایران فرهنگی 310x165 - فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی

فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی

۱. قلمرو فرهنگی ایران بزرگ دانش‌آموزان در مدارس، جغرافیای خاکی ایران را، منحصر در ۱۶۴۸۰۰۰ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *