در گزارش زیر ریشههای شکل گیری جنبش اعتراضی اشغال وال استریت، سرانجام و چشم انداز آن در سیاست آمریکا مورد بررسی قرار گرفته است.
در طول زمان، نام وال استریت به عنوان «مکان افراد دارای نفوذ اقتصادی در آمریکا» شهرت یافته است هم از این رو بود که اعتراضها و تجمعاتی خیابانی که از تاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱ در نیویورک آغاز شد از همین محل شروع شد و نام آن برگرفته از قلب اقتصادی آمریکا بود و به جنبش اشغال وال استریت شهره یافت.
«جنبش وال استریت را اشغال کنید» در وبسایت خود و در بخش معرفی آورده است: ما ۹۹ درصدی هستیم که از خانههای خود بیرون رانده شدهایم. ما از خدمات درمانی مطلوب محروم بودهایم. ما از آلودگی محیط زیست رنج میبریم. ما ساعات طولانی را برای مقدار اندکی دستمزد و بدون بهرهمندی از حقوق قانونی خود سخت کار میکنیم، البته اگر بتوانیم کاری پیدا کنیم. در حالی که یک درصد دیگر از همه چیز برخوردار است، ما از هیچ چیز برخوردار نیستیم. ما ۹۹ درصد جامعه هستیم.
این جنبش اعلام کرده بود که قصد دارد ۲۰ هزار نفر را به محله منهتن نیویورک بیاورد تا برای چند ماه این محله را تسخیر کنند. چنین اقداماتی از تجمعات اعتراضآمیز مردم مصر، یونان، اسپانیا و ایسلند الهام گرفته شده بود و به گفته گردانندگان جنبش، این لشکرکشی برای سرنگونی بزرگترین انحراف ایجاد شده در دموکراسی، قلمداد میشود.
اعتراض به مسائلی همچون فقر، بیکاری، قدرت و نفوذ شرکتهای بزرگ، نابرابری اجتماعی، جنگهای خاورمیانه، بدهی دانشجویان و پاداشهای زیاد برای مجریان وال استریت، از جمله اهداف آغاز این جنبش اعلام شده است. تظاهرکنندگان همچنین خواهان وضع مالیات بیشتر بر طبقه ثروتمند و پاسخگویی بانکها در قبال اقداماتشان هستند که به بحران اقتصادی آمریکا دامن زده است.
با آغاز این اعتراضات که نه تنها برای دولتمردان آمریکا بلکه برای دیگر مردم جهان نیز غیرمنتظره بود، در فاصله ای کمتر از یک ماه شعار محوری جنبش، « ۹۹ در صد در برابر یک در صد» بازتاب جهانی عظیمی پیدا کرد و به بقیه نقاط جهان که در ارتباط با نظامی سرمایه داری بودند تسری یافت و اعتراضهای بینالمللی نسبت به آنچه «طمع سیستم بانکی» خوانده شده، ابعادی گسترده تر از قبل یافت.
در باب دلایل و رویکرد مردمیبه انجام اعتراضهای سراسری علیه نظام سرمایه داری در آمریکا، که در قالب جنبش تسخیر وال استریت آغاز و با عناوین دیگر در سایر شهرها گسترش یافته است، دیدگاههای مختلفی مطرح میشود.
برخی کارشناسان، تغییرات در ساختار فرهنگی و درونی جامعۀ آمریکا و برخی افزایش افسارگسیخته ناهمگونی اجتماعی و فاصله طبقاتی را مطرح میکنند، برخی بر شرایط اقتصادی حاکم بر کشور و افزایش روز افزون فقر و گرسنگی و نیاز ۴۶ میلیون آمریکایی به کمکهای دولتی را اولویت دانستهاند؛ برخی گسست میان مردم و دولتمردان آمریکا را دلیل اعتراضها دانسته و برخی نیز سیاست خارجی و نارضایتی مردم از جنگ طلبیهای دولتمردان و تزلزل موقعیت جهانی آمریکا و بحران نظام سرمایه داری را دلیل این اعتراضها عنوان کردهاند.
کارشناسان اقتصادی، نقطه آغاز و منشاء بروز بحران اقتصاد سرمایه داری را در تشدید بحران اقتصادی آمریکا طی سالهای اخیر و مشخصا از سال ۲۰۰۸ میدانند. بحرانی که با رکود بازار مسکن آمریکا، افت شدید در بازارهای مالی آمریکا و کاهش ۳۰ تا ۳۵ درصدی ارزش دلار آغاز شد و تاثیر شدید آن بر اقتصادهای متاثر از آمریکا نظیر اقتصاد اروپا، اقتصاد شرق آسیا، آمریکای لاتین و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، این بحران را در ابعاد جهانی مطرح کرد.
در گزارشی که مرکز پژوهش های کنگره آمریکا آن را منتشر کرد آمده است که رویکرد نهادها و بنگاههای مالی و اقتصادی آمریکا به شکل گیری جنبش اعتراضی اشغال وال استریت کمک زیادی کرده است. در این گزارش اشاره شده است که اگر چه اعتراضات جنبش اشغال وال استریت که از سپتامبر سال ۲۰۱۱ آغاز شد، تقاضای واحد و مشخصی را مطرح نکرده و معترضان نمایانگر طیف وسیعی از نگرش ها، خواسته و اعتراض ها هستند اما شاید بتوان از گسترش فاصله طبقاتی میان یک درصد ثروتمند جامعه که شامل بانکداران و مدیران نهادهای مالی میشود و ۹۹ درصد دیگر جامعه به عنوان نگرانی اصلی اشغال کنندگان وال استریت یاد کرد. به اعتقاد معترضان، ثروت و قدرت هنگفتی در اختیار یک درصدی قرار گرفته که علاقهای به بهبود سلامت اقتصاد ندارند.
همچنین مطالعات مختلف نشان می دهند که بخش قابل توجهی از افزایش درآمد طی دهه های گذشته در آمریکا به ثروتمندان اختصاص یافته است. همان طور که در گزارش دفتر بودجه کنگره آمریکا که در اکتبر ۲۰۱۱ منتشر شد آمده طی سال های ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۷ درآمد یک درصد پردرآمد جامعه به میزان ۲۷۵ درصد رشد کرده در حالی که رشد درآمد ۶۰ درصد میانی جامعه کمتر از ۴۰ درصد بوده است.
«فرانکلین فیشر» استاد اقتصاد دانشگاه ماساچوست آمریکا درباره علل شکل گیری جنبش وال استریت میگوید؛ این جنبش را عوامل زیادی پدید آوردهاند؛ اما آنچه بیش از همه، مردم را دور هم جمع کرده است احساس و اعتقاد فزاینده نسبت به دو موضوع است. نخست آن که شرایط اقتصاد آمریکا باعث شده است آنها به این اعتقاد برسند که نه تنها خودشان وضعیت مناسبی ندارند بلکه کودکانشان نیز آینده مناسبی نخواهند داشت. تظاهرکنندگان با مشکلات اقتصادی قابل توجهی مواجه هستند.
دوم آن که تظاهرکنندگان از وجود نابرابری فزاینده در درآمد و ثروت در آمریکا خشمگین هستند؛ نابرابریای که جمهوریخواهان کنگره با اتخاذ هرگونه اقدام برای مقابله با آن مخالفت می ورزند. طرفداران جنبش وال استریت وضعیت جاری را شدیداً ناعادلانه و نامناسب می دانند.
روزنامه «گاردین» در اوج بحران اقتصادی غرب نوشت؛ اگر کارل مارکس زنده بود از آشوبهای امروز در نظام سرمایه داری به ذوق میآمد، زیرا در بحرانی که سراسر نظام مالی جهان را فرا گرفته، برخی از نظریات خود را محقق میدید.
بنابراین پر بیراه نیست که میگویند: مارکس خیلی اشتباه نمیکرد؛ یک سرمایهداری لگامگسیخته، آن گونه که ما شاهدش بودیم، دست آخر خود را نیز میبلعد.
باید اذعان داشت که بحران های بزرگ سرمایهداری در سالهای ۱۸۵۷، ۱۸۷۰، ۱۹۰۷، دههی ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، دهه ۱۹۷۰، دهه ۱۹۹۰ و دهه اول قرن ۲۱ نشان داد که سرمایهداری بنا به ماهیت متناقض خود همیشه بحران زاست. این واقعیت را حتی بسیاری از طرفداران سرمایهداری هم انکار نمیکنند. سرمایهداری نه قادر است بحرانهای متعدد و متنوع ذاتی خود را از بین ببرد، و نه بیکاری را ریشهکن نماید، یا عدالت اجتماعی واقعی برقرار کند.
به همین دلیل است که با گذشت ۲ سال از پایان جنبش وال استریت تحلیلگران عقیده دارند که این جنبش به پایان نرسیده است و هر لحظه ممکن است جرقه آن دوباره زده شود.
جنبش وال استریت چه شد؟
دولت آمریکا در ابتدا تلاش کرد با بی توجهی رسانههای جریان اصلی غرب وقوع چنین اعتراضاتی را کم اهمیت جلوه دهد و آن را سطحی و بدون ریشه به به تصویر بکشد.
با گذشت بیش از یک هفته از شروع اعتراض ها، گردهمایی ها و مقابله پلیس با معترضان، اغلب غولهای رسانهای جهان، که هر روزه گزارش هایی با ریزترین جزئیات را از ناآرامی های مصر، لیبی و اسپانیا به تصویر میکشند، به آنچه در منهتن در جریان بود توجه بسیار کمیکرده یا آن را تکذیب کردند.
افتضاح رسانههای خبری بزرگ جهان به گونهای بود که بسیاری از منتقدان غربی از جمله مایکل مور کارگردان و مستندساز آمریکا به وضوح این رویکرد را به باد انتقاد گرفت.
در واقع علت اصلی سکوت رسانههای خبری وابسته به دموکراتها و جمهوریخواهان این بود که معترضان جنبش وال استریت منتقدان جدی رویکرد هر دو حزب اصلی آمریکا بوده و خواستار اصلاحات عمیق تر اقتصادی بودند، چیزی که به نظر میرسد به مذاق طبقه ثروتمند و سرمایه دار، که به گفته معترضان تنها یک درصد هستند، چندان خوش نمیآید.
روزنامههای نیویورک تایمز و واشنگتن پست، شبکه های خبری سی ان ان، ای بی سی، پی بی سی و.. گزارش هایی انگشت شمار و کوتاه، آن هم زمانی که معترضان با پلیس درگیر میشدند، را درباره جنبش وال استریت منتشر کردند، گزارش هایی که در انتها مخاطب را به این نتیجه میرساند که معترضان صرفا هرج و مرج طلبانی هایی هستند که هدفشان ایجاد ناآرامی و بی ثباتی است.
دولت آمریکا زمانی که به این نتیجه رسید که اعتراضات وال استریت به قدری جدی است که ممکن است امنیت داخلی را نشانه رود از خود واکنش نشان داد.
دولت باراک اوباما با پشتیبانی رقیب جمهوریخواه خود بر آن شد که صدای معترضان را خفه کند. خشونت پلیس در برخورد با جنبش وال استریت یک واکنش کاملاً سازماندهی شده بود و هیچکس قبول نکرد که پلیس آمریکا بهخاطر قرارگرفتن در شرایط خاصی بهناگاه ناگزیر از اعمال خشونت شده است. پراکندهسازی معترضان بههرنحوی که شده از اهداف پلیس بود.
طبق اظهارات برخی از آزادشدگان از بازداشتگاههای پلیس، در مدت زمان بازداشت، مسئولان زندان ساعتها از خوردن و آشامیدن و رفتن آنها به دستشویی جلوگیری میکردهاند. حمله با اسب میان معترضان و زیر گرفتن معترضانی که روی زمین افتاده بودند با موتورسیکلت بارها مشاهده شد. استفاده از گاز اشکآور برای متفرق کردن معترضان منجر به زخمی و بیهوش شدن تظاهرکنندگان میشد. پلیس چادرهای معترضین را پاره میکرد و کمپهای اعتراض را عامل کثیفی شهر و مضر برای سلامت شهروندان میدانست.
اینها همان اتفاقاتی بودند که اگر در هر جای دیگر دنیا به ویژه در کشورهای مخالف غرب رخ میداد از سوی آمریکا و متحدانش به نقض حقوق بشر، نقض حقوق شهروندان، خشونت طلبی، سرکوب و.. متهم میشدند.
با گسترش اعتراضات و توجه جهان به وال استریت دولت آمریکا تلاش کرد با ابراز همدردی با معترضان خود را از زیر بار فشار بی رویه داخلی و بین المللی خارج کند.
در این رابطه باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا در اظهاراتی، اعتراضات وال استریت را نمایانگر ناامیدی مردم آمریکا از نظام اقتصادی این کشور دانست. وی تصریح کرد که در جریان سختیهایی که مردم عادی طی بحران اقتصادی در این کشور متحمل شدهاند، قرار دارد.
با این وجود و علیرغم مخالفتهای داخلی از جمله جمهوریخواهان با جنش، جنبش اشغال وال استریت مدتی بعد از اعلام وجود، نشان داد که پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به یک قدرت سیاسی در آمریکا را دارد و میتواند موج مخربی برای به لرزه درآوردن پایههای حاکمیت دوحزبی در آمریکا و نظام سرمایه داری که زاییده نظام سیاسی آمریکا است باشد.
چشم انداز جنبش وال استریت
۱۷ سپتامبر برابر با ۲۶ شهریور ماه سالگرد آغاز جنبش وال استریت است. آیا این حرکت اعتراضی به تاریخ پیوسته است؟
در اوج اعتراضات مردم آمریکا علیه سیاستهای اقتصادی دولت، کارشناسان و تحلیلگران ۳ گزینه را درباره آینده این جنبش متصور بودند؛
۱. بهبود اوضاع اقتصادی و در نتیجه برچیده شدن بساط اعتراضات
۲. تلاش برای سرکوب یا منحرف کردن جنبش توسط هیأت حاکمه.
۳. گسترش ابعاد جنبش و در نتیجه تغییر هیأت حاکمه از طریق تحول در نظام سیاسی و تصمیم گیری در آمریکا.
اکنون با گذشته ۲ سال از آغاز اعتراضات میبینیم که اوضاع اقتصادی مردم آمریکا نه تنها بهتر نشده است بلکه بدتر هم شده است.
درحالیکه بیشتر کمپهای معترضان توسط پلیس و نیروهای امنیتی آمریکا تخریب شده است اما بسیاری از معترضان همان انگیزه و روحیهای که منجر به آغاز اعتراضات شد را حفظ کردهاند اما انرژی خود را صرف راههایی کردهاند که توجه رسانهها را کمتر به خود جلب کرده است.
به طور اساسی باید اذعان داشت؛ همه شرایط و دلایلی که الهام بخش جنبش اعتراضی وال استریت بود همچنان به قوت خود باقی است و حتی مطالبات حداقلی معترضان نیز برطرف نشده است که انگیزه آنها را از بین برده باشد.
نشریه آمریکایی «نیشن» در این زمینه نوشت: به عنوان مثال تجزیه و تحلیل آمارها نشان میدهد که شکاف درآمدی در آمریکا به تازگی به بالاترین میزان خود در قرن اخیر رسیده است.
در سال ۲۰۱۲، یک درصد آمریکائیها درآمد ۱۹.۳ درصد خانوارهای آمریکایی را به خود اختصاص دادند.
براساس این گزارش، نابرابری درآمدها افزایش یافته است، شکاف طبقاتی گسترش یافته است و کنگره آمریکا جز فقر و کاهش پشتیبانی از سیستمهای حمایتی چیزی از خود نشان نداده است.
همچنین کنگره آمریکا قرار است روز پنج شنبه ۱۸ سپتامبر درباره طرحی تصمیم گیری کند که براساس آن ۴ تا ۶ میلیون آمریکایی فاقد شرایط لازم، از دریافت کمکها و مزایای دولتی موسوم به SNAP محروم شوند.
از آنجا که شرایط نابرابریهای اجتماعی، شکاف طبقاتی و محرومیت از سال ۲۰۱۱ بدتر شده است، معترضان معتقدند که روح جنبش وال استریت هنوز کاملا زنده است و تنها در اردوگاههایی که زمانی محل تجمع آنها بود متمرکز نیست.
نوام چامسکی زبان شناس، تحلیل گر و منتقد آمریکایی در کتاب خود تحت عنوان اشغال کنید نوشت: سه هدف اصلی این جنبش عبارتند از:
۱. اشغال جریان اصلی مردم و گذار از چادرها به قلبها و ذهنهای تودهها؛
۲. توقف سرکوب جنبش توسط محافظت از حق آزادی تجمعات ۹۹% و حق آزادی بیان بدون مورد حمله خشونت آمیز قرار گرفتن؛ و
۳. پایان دادن به شخصیت شرکتها.
چامسکی معتقد است، یکی از دستاوردهای واقعی جنبش اشغال، گسترش ابراز واقعی عدم پذیرش شرایط موجود به روشی قابل توجه است. مردم درگیر در این جنبش به خاطر خودشان در آن نیستند. آنها به خاطر دیگران، برای جامعهای بازتر و برای نسل آینده در جنبش و در نهایت به دنبال تغییر وضع موجود هستند. بنابراین تا زمانیکه خواسته های اکثریت جامعه محقق نشود پتانسیل و انگیزه لازم برای به چالش کشیدن وضع موجود وجود خواهد داشت.
آنچه که از ماهیت جنبش وال استریت پیداست یک روند سیاسی تحول خواه، طرفدار تغییر وضع موجود و معتقد به توان بالای سیاسی برای دستیابی به اهداف خود است. به نظر میرسد گفتمان تحول خواهی در آمریکا در لایههای مختلف جامعه آمریکا ریشه دوانده است و پتانسیل بالای جنبش اشغال وال استریت تحلیلگران را به این باور رسانده است که روند سیاسی ناشی از این جنبش در آینده حاکمیت سیاسی و اقتصادی ایالات متحده را به چالش خواهد کشید.