امام صادق علیه السلام در حدیثی گهربار اوصاف مومن واقعی را برشمردهاند که یکی از آنها عزم استوار همراه با نرمش است.
امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: مؤمن داراى قوّت در دین، و عزم استوار با نرمش، و ایمان با یقین، و حرص درفهم و درک، و نشاط در هدایت، و نیکوکارى در استقامت، و علم با حلم، و خردمندى در نرمى، و سخاوت در حق، و میانه روى در دارائى، و تحمّل در ندارى، و بخشش در قدرت، و طاعت الهى در خیرخواهى، و بازدارى از شهوت، و پرهیزکارى درشوق، و حرص در جهاد، و نماز در هنگام کار، و شکیبایى در سخن مىباشد.
در مشکلات و تحوّلات با وقار و متانت، در مصیبتها شکیبا، در نعمت و آسایش، شکرگزار است. غیبت نمى کند، تکبّر نمىورزد، قطع رحم نمىکند، نه سست وبى حال است و نه سخت و غلیظ.
چشمش بر او پیشى نمىگیرد، شکمش او را رسوانمى سازد، شهوتش بر او چیره نمى شود، به مردم حسادت نمى ورزد، نه خسیس وسختگیر است و نه اسرافگر.
مظلوم را یارى مى کند، بر مسکین مهربانى مى نماید، نفسش از او در مشقّت امّا مردم از او در آسایش هستند، در عزّت دنیا رغبت نمى کند، و از خوارى دنیا بى تابى نمى نماید.
مردم هدف دنیوى دارند و به آن رو آوردهاند، امّا او در اندیشه چیز دیگرى است که وى را از دنیا بازداشته و به خود مشغول کرده است.
در عقل او نقص و در رأى او ضعف و در دین او گمراهى دیده نمىشود. هرکه از وى مشورت بخواهد، او را راهنمائى مىکند و هرکه از او کمک بخواهد، کمکش مىنماید و از ناسزاگوئى و جهالت پرهیز مىکند.
متن حدیث:
المؤمن له قوّه فی دین، وحزم فی لین، وإیمان فی یقین، وحرص فی فقه، ونشاطفی هدى، وبرّ فی استقامه، وعلم فی حلم، وکَیْس )شکر( فی رفق، وسخاء فی حقّ، وقصد فی غنى، وتحمّل فی فاقه، وعفو فی قدره، وطاعه للَّه فی نصیحه، وانتهاء فی شهوه، وورع فی رغبه، وحرص فی جهاد، وصلاه فی شغل، وصبر فی شدّه، وفی الهزاهز وقور، وفی المکاره صبور، وفی الرخاء شکور، ولا یغتاب ولا یتکبّر، ولا یقطع الرحم، ولیس بواهنٍ ولا فظٍّ ولا غلیظٍّ ولا یسبقه بصره، ولا یفضحه بطنه، ولا یغلبه فرجه، ولا یحسد الناس، ولا یقتّر، ولا یبذّر، ولا یسرف، ینصر المظلوم، ویرحم المسکین، نفسه منه فی عناء والناس منه فی راحه، لا یرغب فی عزّ الدنیا ولا یجزع من ذلّها، للناس هَمٌّ قد أقبلوا علیه، وله هَمٌّ قد شغله، لا یرى فی حلمه نقص ولا فی رأیه وهن، ولا فی دینه ضیاع، یرشد من استشاره، ویساعد من ساعده، ویکیع عن الخنا والجهل
«اصول کافی، جلد۲، صفحه ۲۳۱»
مشرق