شفاعت پارتی بازی نیست که عدل الهی را زیر سوال ببرد

تمام فرهنگ شفاعت و توسل برای این است که توحید ناب از این ذوات مقدسه (ع) سرچشمه می‌گیرد. خداوند می‌خواهد دین‌شناسی را به ما بیاموزد نه اینکه باب پارتی بازی را بگشاید.

اعتقاد شیعه به شفاعت یکی از اصلی ترین مسائلی است که وهابیت آن را مستمسک شبهه افکنی های خود قرار داده سعی می‌کند این مکتب و پیروانش را تنها برای واسطه خواهی نزد خداوند زیر سوال ببرد از این رو، در واکاوی چگونگی این شبهه و ارائه پاسخ های متقن به آن با حجت الاسلام والمسلمین اکبر روستایی، کارشناس شبکه جهانی ولایت، و مولف “درسنامه خطبه غدیر” و “درسنامه نقد وهابیت” به گفتگو پرداخته ایم که در ذیل می آید:

شفاعت در میان مذاهب اسلامی چه جایگاهی دارد و نوع نگاه مذاهب مختلف به این مفهوم و اصل چگونه است؟
شفاعت در میان مذاهب اسلامی و به صورت خاص در میان شیعه و اهل سنت مطلب قابل قبول و فرهنگ اسلامی و قرآنی است، چون علمای شیعه و اهل سنت که قائل به شفاعت اند حرف هایشان برگرفته از قرآن و احادیث نبوی است و به طور خاص در تشیع روایاتی از اهل بیت (علیهم السلام) هم به این مسئله ضمیمه شده است. البته برخی از فرقه هایی که جنبه سیاسی دارند و از دل مذاهب اسلامی‌بیرون آمده‌اند مثل وهابیت – که از مذهب حنبلی بیرون آمده است – و جنبه سیاسی بر بُعد عقیدتی آن ارجحیت دارد، شفاعت را به نوعی نمی پذیرند.
البته این مطلب به این معنا نیست که آنها شفاعت را قبول ندارند بلکه وهابیان در نوع درخواست شفاعت با دیگر مذاهب اسلامی اختلاف دارند و هر کسی را که با آنان هم عقیده نباشند، تکفیر می‌کنند؛ آنها درخواست مستقیم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اولیای الهی را شرک و کفر می دانند و شیعه و اهل تسنن را به خاطر درخواست مستقیم از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اولیای الهی و ذوات مقدس معصومین (علیهم السلام) مشرک می دانند.

بنابر آنچه بیان شد، وهابیت چه نوع شفاعتی را نمی پذیرد و از طریق این اصل چگونه شیعه را زیرسوال برده و به عقاید آن شبهه وارد می‌کند؟
باید توجه داشت پیشینه وهابیت و چنین تفکری به پیش از محمدابن عبدالوهاب باز می‌گردد، اما رسمیت آن از زمان وی است. وی در نوشته های خود می‌گوید:
«قال النبی (صلی الله علیه (و آله) و سلم) : اُعطی الشفاعه وأنا أطلبه ممّا أعطاه اللَّه . فالجواب : إنّ اللَّه أعطاه الشفاعه ونهاک عن هذا، فقال: ( فلا تدعوا مع اللَّه أحداً). فاذا کنت تدعو اللَّه أن یشفع نبیّه فیک فأطعه فی قوله: « فلا تدعوا مع اللَّه أحداً.»
پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است : خداوند به من مقام شفاعت را عطا فرموده و من طلب می‌کنم شفاعتی را که خداوند به من عطا کرده است . محمد بن عبدالوهاب می‌گوید : جواب این حدیث این است که خداوند به پیامبرش مقام شفاعت را عطا فرموده ولکن تو را ( بندگان) از درخواست چنین مطلبی( درخواست شفاعت از پیامبر ) نهی کرده است، خداوند در قرآن می فرماید : ( فلا تدعوا مع اللَّه أحداً )و مساجد ویژه خداست، پس هیچ کس را با خدا مخوانید .
پس اگر از خداوند درخواست کنی که پیامبرش را در روز قیامت شفیع تو گرداند ( و بواسطه او گناهان تو را ببخشد) به دستور خداوند در این آیه عمل کرده¬ای.
و در جای دیگر می‌گوید: «من جعل بینه وبین اللَّه وسائط یدعوهم ویسألهم الشفاعه کفر إجماعاً». کسی که بین خود و خدایش واسطه قرار دهد و آن واسطه ها را بخواند و از آنها طلب شفاعت کند به اجماع مسلمانان چنین فردی کافر است.
البته این در حالی است که اجماع مسلمین کاملا برخلاف گفته محمد بن عبد الوهاب است.
یعنی وهابیت می‌گویند مستقیما از خدا بخواهید نه از پیامبر (صلی الله علیه و آله ) و ائمه (علیهم السلام) و اولیای الهی.
البته این استدلال مغالطه است و این آیه تعبیرش چیزی نیست که محمد ابن عبدالوهاب اخذ کرده است، در ادبیات عرب واژه «مع» به معنای هم عرض بودن است و شان نزول آیه نیز درباره مشرکان است یعنی گروهی از یهودیان و نیز مسیحیانی که وقتی به عبادت گاه خود می رفتند، برای خدا شریکانی قائل شده و در عرض خدا آنها را می پرستیدند از این رو این آیه نازل شد که در عرض خدا کسی را قرار ندهید.
این مهم در آیه ۱۷ سوره مائده نیز بیان می‌شود که کافر شدند کسانی که گفتند عیسی الله است یعنی شان الوهیت برای این نبی قائل شدند. “لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَآلُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ“.

ما شیعیان در پاسخ به این مغالطه چه پاسخی داریم، آیا در سیره حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) شفاعت به صورت واضح بیان شده است؟
ما شیعیان قبل از پرداختن به روایات و سیره معصومین (علیهم السلام)، پاسخ های متعددی به این مغالطه داریم، اولا شرک را از نظر عقلی بررسی می‌کنیم، و همان طور که به سؤال قبل عرض کردم، در مرحله بعد دلیل محمد بن عبد الوهاب را واکاوی نموده و معنای صحیح واژه «مع الله» را بر اساس زبان عربی بیان می‌کنیم و سپس به ذکر شان نزول آیه می پردازیم. در بررسی شرک از نظر عقلی ابتدا با مراجعه به کتب معتبر فرهنگ لغت همچون «العین»، «لسان العرب» و «النهایه فی غریب الحدیث و الاثر»، می‌بینیم که در ترجمه واژه «شرک» نوشته شده شرک یعنی همکاری دوجانبه و هم عرض قرار دادن کسی با خدا و برای او شان الوهیت قائل شدن.
از نظر عرف مردم و عقلا نیز زمانی به کسی می‌گویند شریک، که در عرض طرف مقابل باشد در حالی که ما هیچ یک از انبیاء و ائمه معصومین (علیهم السلام) را هم عرض خدا قرار نمی دهیم. بنابراین عقل حکم به عدم شرک ما می دهد.
بعد از این محور سراغ روایات می رویم که هم در منابع اهل سنت و هم منابع شیعی به وفور یافت می‌شود؛ به عنوان نمونه روایاتی داریم که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) طلب شفاعت شده اما سال ها قبل از ولادت آنها.
مثل ماجرای حضرت آدم (علیه السلام) که به دلیل ترک اولی که انجام داده، خدا را به ذوات مقدسه اهل بیت (علیهم السلام) قسم می دهد که او را ببخشاید و این چیزی جز شفاعت خواهی نیست. این روایت در منابع اهل سنت و نیز در منابع شیعی بوفور آمده است.
«جوینی» نقل می‌کند حضرت آدم در زمان طلب بخشش پنج نور را دید و پرسید اینها چیستند؟ ندا آمد:
«هؤلاء صفوتی بهم أنجیهم وبهم أهلکهم، فإذا کان لک إلی حاجه فبهؤلاء توسل . فقال النبی صلى الله علیه وآله : نحن سفینه النجاه من تعلق بها نجا، ومن حاد عنها هلک، فمن کان إلى الله حاجه، فلیسأل بنا أهل البیت . » ای آدم ! این‌ها ( اهل بیت ) برگزیدگان من هستند، به واسطه آنها انسانها را نجات می¬ دهم و به خاطر (دوری از) آنها بشر را هلاک می‌گردانم. هر وقت حاجتی داشتی به آنها توسل کن . رسول اکرم (ص) در ادامه فرمودند : ما کشتی نجات هستیم، هر کس سوار این کشتی شود، نجات خواهد یافت و هر کس سر پیچی کند، هلاک می‌شود، هر کسی حاجتی به سوی خداوند دارد، باید از ما اهل بیت بخواهد.
سیوطی در تفسیر «دُرُّ المنثور» نقل می‌کند که حضرت آدم به درگاه خداوند چنین استغاثه می‌کرد: «اللهمّ إنّی أسألک بحقّ محمد وآل محمد سبحانک لا إله إلا أنت، عملت سوءً، وظلمت نفسی فاغفر لی إنّک أنت الغفور الرحیم، فهؤلاء الکلمات التی تلقى آدم
شفاعت خواهی به حیات دنیوی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) محدود نمی‌شود. روایات متعددی داریم که حتی بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله)، از ایشان طلب شفاعت شده است
ابوبکر باغلانی از علمای بزرگ اهل سنت در کتاب “تمهید العوائل و تلخیص الدلائل” چنین نقل می‌کند: ” قالت عائشهوغیرها من أصحابه إن الناس أفحموا ودهشوا حیث ارتفعت الرنه… حتى جاء الخبر أبا بکر … حتى دخل على رسول الله صلى الله علیه وسلم فأکب علیه وکشف عن وجهه ومسحه وقبل جبینه وخدیه وجعل یبکی ویقول بأبی أنت وأمی ونفسی وأهلی طبت حیا ومیتا …. اذکرنا یا محمد عند ربک.”
(در جریان وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله) عایشه و غیر او از اصحاب آن حضرت گفته‌اند ‌: مردم متحیر و سرکشته و وحشت زده شده بودند صدای ناله ها به گوش می رسید … تا اینکه خبر به ابوبکر رسید … ابو بکر بر پیامبر ( صلی الله علیه (و آله) و سلم ) وارد شد خود را بر روی( پیکر مطهر ) ایشان انداخت و پارچه روی صورت پیامبر را کنار زد و دست به صورت و پیشانی و گونه های ایشان کشید و در حالی که گریه می‌کرد عرضه داشت پدر و مادرم و جانم و خانواده ام فدایت، پاک و پاکیزه زندگی نمودی و پاک و پاکیزه از دنیا رفتی …. ای محمد ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن .»
اذکرنا یا محمد (ص) عند ربک“. چیزی که وهابیت به هیچ وجه قبول ندارد که از مرده چیزی را طلب کنی.
البته این روایتی که ذکر شد در منابع شیعه گفته شده که این جملات را حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیان کرده‌اند و حتی در برخی منابع اهل سنت مثل “شرح نهج البلاغه” ابن ابی الحدید هم به جای ابوبکر، نام مبارک امیر المؤمنین علی (علیه السلام) آمده است.
حتی در بحث توسل داریم که از بزرگان اهل سنت که بر سر مزار ائمه (علیهم السلام) حاضر شده‌اند و به آن حضرات متوسل شده‌اند.

آیا اعتقاد ما به شفاعت با عدل الهی جور در می آید، این ارتباط چگونه توجیه پذیر است؟

اینها ابدا هیچ تنافی با یکدیگر ندارند. آیا شفاعت به معنای پارتی بازی است خیر قطعا اینگونه نیست چراکه اولا خداوند در قرآن به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ارجاع داده و علاوه بر این، نرفتن به حضور آن حضرت (صلی الله علیه و آله) را نشانه نفاق دانسته است.
خداوند در قرآن می فرماید:
« وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا.» و ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهى از او اطاعت کنند و اگر آنان وقتى به خود ستم کرده بودند پیش تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پیامبر [نیز] براى آنان طلب آمرزش مى‏کرد قطعا خدا را توبه‏پذیر مهربان مى‏یافتند.
یعنی علاوه بر طلب بخش از خدا، شرط بخشیده شدن گناهگار این است نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بیاید و ایشان برایش طلب بخشش کند و این همان واسطه قرار دادن نزد خداوند است.
همچنین، در آیه ۵ سوره مبارکه منافقان می فرماید: “وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَکْبِرُونَ؛ یعنی و چون بدیشان گفته شود بیایید تا پیامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد سرهاى خود را بر مى‏گردانند و آنان را مى‏بینى که تکبرکنان روى برمى‏تابند.
خداوند در این آیه می فرماید یکی از نشان های منافقین این است که نمی آیند رسول خدا صلی الله علیه و آله برایشان طلب بخشش کند. از این رو اصل این مسئله نه تنها با عدل الهی تنافی ندارد بلکه خود خداوند این ارجاع را داده است. علاوه بر اینکه شفاعت شرایطی دارد و باید پرسید شفیع آیا گناهان من را نادیده می‌گیرد؟، باید توجه داشت که هر گناهی شفاعت نمی‌شود فرضا اگر فردی حق الناس به گردنش باشد و یا حج بر او واجب بوده و عمدا بجای نیاورده یا نماز را سبک شمرده یا مایوس از رحمت خدا باشد به هیچ عنوان مشمول شفاعت نمی‌شود. بلکه گناهی شفاعت می‌شود که فردی با ایمان از دنیا رفته و از گناه و اشتباه خود پشیمان باشد، در این زمان شفیع وارد عمل می‌شود و از خداوند برای او طلب بخشش و آمرزش می‌کند، و خسران او را جبران می نماید. از این رو در شفاعت انضمام فرد بالاتر (از نظر مقام معنوی) به فرد پایین تر هم برای زیاد کردن نقاط قوت هم برای جبران نقاط ضعف است . مثل نور خورشید که هم برای از بین بردن آفت گیاهان مناسب است و هم برای رشد و نمو گیاهان)
بنابراین هر شخصی و هر گناهی در دایره شفاعت قرار نمی‌گیرد. تا تصور پارتی بازی شود.
حال در چرایی چنین ارجاعی باید گفت تمام فرهنگ شفاعت و توسل برای این است که توحید ناب از این ذوات مقدسه (علیهم السلام) سرچشمه می‌گیرد. خداوند می خواهد دین شناسی را به ما آموزش دهد ما را به در خانه این ذوات مقدسه می فرستد و بعد در کنار آن امتیازاتی را قرار می دهد.
آنچنان که در زیارت جامعه کبیره داریم هر کسی خدا را به وحدانیت شناخت از شما اهل بیت (علیهم السلام) پذیرفت (من وحّده قبل عنکم) یعنی توحید از مسیر عترت (علیهم السلام) سرچشمه می‌گیرد. یا در حدیثی کتاب علل الشرایع فردی به امام حسین (علیه السلام) عرض می‌کند: « یا بن رسول الله بأبی أنت وأمی فما معرفه الله ؟ قال معرفه أهل کل زمان إمامهم الذی یجب علیهم طاعته». ای پسر رسول خدا، پدر و مادرم به فدای شما باد، شناخت خدا چیست (چگونه است)؟ حضرت (علیه السلام) فرمودند: “اینکه اهل هر زمانی امامشان را بشناسند آن امامی‌که خدا اطاعتش را بر مردم واجب کرد”.
یعنی در یک کلام تمام شفاعت و توسل و زیارت و … برای خداشناسی و توحید واقعی است.

شبستان

همچنین ببینید

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *