دعاهای ماگاه از روی هوس است وگاه از روی خشم و غضب و توهم؛ اگر قرار است همه اینها مستجاب شود، این خلاف مدیریت جهان است و انسان سالاری بر دنیا حاکم میشود نه خدا سالاری!
“شاید شرط همان رضای الهی است و مانع در برخی موارد ممکن است مصلحت باشد. بنابراین اگر در خواسته ای مفسده مترتب شود، این مانع است و اجازه نمی دهد دعا تاثیر اجابت داشته باشد”. این جملات بخش هایی از سخنان حجت الاسلام سید صمصام الدین قوامی، مدیر بنیاد فقهی مدیریت اسلامی است که درباره چرایی عدم استجابت برخی ادعیه با ما در میان گذاشته است و مشروح آن در ذیل می آید:
با توجه به اینکه خداوند در قرآن وعده داده است اُدعُونی أستجب لکم؛ بخوانید تا اجابت کنم شما را، چرا برخی دعاهای ما مستجاب نمیشود؟
در تعقیقب نماز ظهر نکته جالبی است: وَ لا حَاجَهً هِیَ لَکَ رِضاً وَ لِیَ فِیهَا صَلاحٌ إِلا قَضَیْتَهَا؛ و نه حاجتى که تو را در آن رضایت و مرا در آن مصلحت است مگر اینکه روا کنى.
این عبارت دو کد را مشخص میکند: یکی رضای الهی و دیگری فلاح انسانی. هر حاجتی که این دو را داشته باشد، در قالب دعا به اجابت می رسد و رضای الهی امضای اوست. باید خدا راضی باشد تا بتواند به آن وعده داده شده در قرآن عمل کند. گاه خواسته های ما کودکانه و کوچک است و ممکن است به صلاح و مایه کارسازی و چاره سازی زندگی و گره گشایی ما نباشد.
گاه مصلحت تاخیر را می طلبد که معمولا ما بعد از گذشت زمانی که از آن حالت بیرون می آییم و آزادتر قضاوت میکنیم، متوجه میشویم. مصلحت ما را خدا تشخصی می دهد؛ مانند تشخیص نیاز فرزند از سوی والدین. کودک وقتی با اسباب بازی های مختلف، فستفودهای رنگارنگ، بازی های گوناگون فکری و رایانه ای مواجه میشود، همه اینها را طلب میکند، اما پدر و مادر تشخیص می دهند چه چیزی نیاز اوست و برایش مفید است و چه چیزی برایش ضرر دارد.
اما خداوند به صورت مطلق و بدون قید و شرط می فرماید در آیه ۶۰ سوره غافر بخوانید تا شما را اجابت کنم! در واقع ما در ادامه نمیبینیم که پروردگار بیان کند بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را به این شرط و آن شرط؛ با این وجود باز مشاهده میکنیم دعاهای ما به اجابت نمی رسد؛ چطور این مطلب را توجیه میکنید؟
“ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ” این آیه علت تامه استجابت نیست، بلکه مقتضی است؛ مقتضی با علت تامه تفاوت دارد. علت تامه آن است که به محض اینکه می آید، معلول هم در پی آن می آید.
در مقتضی دو عامل باید وجود داشته باشد تا عمل به آن اتفاق بیفتد: نخست مانع مفقود شود و دوم شرایط لازم ایجاد شود. آتش می سوزاند به شرطی که آن رطوبت که مانع سوختن است، نباشد، همچنین هیزم در مجاورت آتش باشد. دعا مقتضی اجابت است اما مانع باید مفقود و شرط موجود شود.
این مانع و شرط چیست؟
شاید شرط همان رضای الهی است و مانع در برخی موارد ممکن است مصلحت باشد. بنابراین اگر در خواسته ای مفسده مترتب شود، این مانع است و اجازه نمی دهد دعا تاثیر اجابت داشته باشد. مانند کسی که سرمایه دارد، سرمایه بلافاصله به پول منجر تبدیل نمیشود، باید موانعی همچون رکود، تحریم، تورم، تولید و … فراهم شود تا به هدف رسید. اگر کسی دعا کرد، چله نشینی کرد و … دعاهای او یک طرف قضیه است. صد نیست که بگوییم تا دعا شد، استجابت همراه دارد. بسیاری از دعاهایی که مستجاب نمیشود، خود یک عبادت بلکه مخ و مغز عبادت است؛ لذا از دیدگاه دیگر میگویند دعا موضوعیت و طریقت دارد.
عبارت “دعا موضوعیت دارد” به چه معناست؟
یعنی خودش عبادت است؛ مانند نماز که ۸۰ درصد آن دعا است. لذا صلوه در لغت به معنای دعا است. بنابراین نباید نگرانی داشت. دعا عبادت است و تاثیرات عبادت را دارد از جمله اطمینان قلب، رضوان الهی، بهشت و … را به دنبال دارد. بنابراین دعا امری لغو نیست. کسی که دعا میکند، خود دعا در رکوردر(recorder) ثبت میشود و او عبد خدا حساب میشود. همین که رو به عناصر غیر الهی نیاورده،به سمت خدا دست دراز کرده این فی نفسه عامل معنویت است. چه دعاهای طولانی چه دعاهای کوتاه.
بنابراین کسانی که دعا میکنند تیری پرتاب میکنند تا برسد به هدف، خدا این دعا را تحویل میگیرد و همان لحظه به عنوان عبادت ثبت میشود و به سمت کمال می رود و سپس آن را مانند بذری میکارد و این دعا در زمان مناسب می روید و تاثیر میکند. لذا دعا باید به صلاح ما باشد. او از بالا نگاه میکند و ما از پایین. کسی که دعا کرده چیزی را از دست نداده و حسرت نباید بخورد چرا که با این سوخت معنوی، یک درجه به کمال نزدیک شده و همین که رویکرد او آسمانی است، به معراج روی آورده است. کسانی که به در غیر خدا میکوبند، به بیراهه رفتهاند. در خانه خدا را باید زد. بنابراین این مجموعه موجب میشود ما دعایمان ذخیره شود مانند حسابی که در بورس است و پس از مدتی با سود به سوی خود ما باز میگردد یا ثبت نام در حج که زمانی مناسب است و در و تخته با هم جور میشود، انسان نتیجه میگیرد. نتیجه هم دست خداست ما امر به دعا داریم؛ ” ادعونی” فعل امر است نتیجه دست خداست و او می داند چه زمان و زمانه ای و زمینه ای برای استجابتآن مناسب است. این اجابت گاه زودرس است و فرد تا دعا میکند نتیجه میگیرد گاه دعایش سی سال بعد مستجاب میشود.
روایت داریم در قیامت سودهای ویژه ای برای دعاهای مستجاب نشده واریز میکنند، به طوری که افرادی که دعایشان در دنیا مستجاب شده است میگویند ای کاش دعای ما هم مستجاب نمیشد تا این پاداش را دریافت میکردیم. آنجا چهره ملکوتی دعا دیده میشود، ملکوت پشت صحنه است و علت مستجاب نشدن نیز مشخص میشود. ما نابینا هستیم نسبت به ملکوت، صلاح و مصلحت آنجاست. این حسرت عجیب است.
شاید دعای مستجاب نشده دو نمره دارد و مستجاب شده یک نمره؛ چون فرد به خواسته خود رسیده اما در دعای مستجاب نشده فرد ثواب آن را در دنیا برد؛ این یکی عبادت کرد و خدا به او سوبسید می دهد و به او نمره می دهد. این موارد مایه دلگرمی دیده ظاهر بینی است که پشت صحنه ها را نمیبییند.
از طرف دیگر گاه استجابت دعا، ورود به جهنمی است که فرد خبر ندارد. به طور مثال از خدا ازدواج با فردی را مطالبه میکند که اگر زیر یک سقف بروند، تازه مشخص میشود چه اشتباهی کرده و وارد چه جهنمیشده است.
ماهیت اجابت خدا چیست؟ آیا مفهومی غیر از اعطای درخواست عبد دارد؟
ماهیت اجابت را باید در اصل اجابت و کیفیت استجابت دید. همه دعاها به یک شکل نیست. اگر هر فرد دعا میکرد و آن دعا مستجاب میشد، نظام تکوین بهم می خورد؛ نفرین هم دعاست، آفرین هم دعاست. برخی دستورها موقعیت اجرا ندارد و نمیشود آن را اجرا کرد. اگر مادر یا پدری که عصبانی است و فرزند خود را نفرین کند که از دنیا برود و دعای او همان لحظه مستجاب شود که نظام دنیا بهم می خورد و جهان، جهان آنارشیسم میشود. بنابراین دعاهای ما گاه از روی هوس است و گاه از روی خشم و غضب و توهم؛ اگر قرار است همه اینها مستجاب شود، این خلاف مدیریت جهان است و انسان سالاری بر دنیا حاکم میشود نه خدا سالاری!
اما اینکه خدا دعا را یادداشت میکند، استجابت است. زیر هر “یارب” گفتن بنده، لبیک مولی نهفته است؛ خدا بدون معطلی می فرماید شنیدم، ثبت کردم و اجابت میکنم. لذا “أستجب” آن قطعی است. دعا کلمه طیبه است. مانند شجره “اصلها ثابت” ثبت میشود و “فرعها فی السماء” یک زمانی هم جواب می دهد. البته از این نکته نباید غافل بود گاهی دعا، بلاهایی کعه قرار است نازل شود را خنثی میکند و سپر و پدافند بلاها، همین ادعیه است. بنابراین خدا خلف وعده نمیکند و حکیم و حلیم و علیم بذات صدور است و درست تصمیم میگیرد.
خیلی کارهای پزشک برای بیمار قابل هضم نیست اما پزشک متعهد برای سلامتی ماست. انسان اگر مصالح خود را بداند و شتاب نکند، مسائل رفع میشود؛ گاهی مشاهده میشود تاخیر بیست ساله ای لازم است تا دعایی مستجاب شود. در تاخیرات حکمت است و انسان ظلوم و جهول و عجول است. انسان با این سیستم صلاح خود را نمی داند. خواسته باید منطقی باشد.گاه ما جایگزین را رها میکنیم و به دعا می چسبیم. با کمی دقت درمییابیم لیستی از دعاهای بیهوده داریم. با این وجود آیا می توانیم بگوییم ادعونی استجب لکم؟
اصول کافی فرهنگ دعا را به صورت گسترده ای بیان کرده است. دنیا محل شانس و تصادف نیست؛ پدیده ها علت و معلول دارند. دعایی که به سوی آسمان پرتاب میشود، باید استعداد لازم را داشته باشد و گرنه همان جا می میرد و از بین می رود.
شفقنا