سینمای دینی و مهدوی امروز ما؛ هستها و بایدها
مصاحبه با آقای جمال شورجه
در راستای گسترش مهدویّت و انتظار لازم است ساختار و شاکله فکری انسانها و جامعه را تقویت و به تلاش برای رسیدن به موعود و به انتظار او برای به دست آوردن موقعیت و فرصت بهتر سوق دهیم و همگی، خود را برای رسیدنش آماده کنیم و قرار است برای نیل به این آرزو، ظرفیّتهایمان را بالا ببریم.
با توجّه به شناختی که از امام مهدی(ع) و مباحث مهدوی دارید، گستره این مباحث را برای استفاده در فیلمها و آثار هنری تا کجا میبینید؟
در راستای گسترش مهدویّت و انتظار لازم است ساختار و شاکله فکری انسانها و جامعه را تقویت و به تلاش برای رسیدن به موعود و به انتظار او برای به دست آوردن موقعیت و فرصت بهتر سوق دهیم و همگی، خود را برای رسیدنش آماده کنیم و قرار است برای نیل به این آرزو، ظرفیّتهایمان را بالا ببریم.
وقتی جامعهای میخواهد برای رسیدن موعود خود، آن هم با اطّلاعات و پیشینه تاریخی و اعتقادیاش تلاش کند، باید همیشه آماده رسیدن موعود و وصال باشد؛ دقیقاً مثل عاشقی که میخواهد به معشوق خود برسد باید خود را همیشه و همواره آماده نگه دارد.
بحث تربیت و مهیّا شدن برای رسیدن به زمان ظهور و موعود، یک اصل است و موضوعیّت دارد. حال برای رسیدن به این منظور، میتوان سؤال کرد که من به عنوان فیلمساز، چه وظیفهای دارم؟ قاعدتاٌ اگر به این اعتقاد داشته باشم که موعودی در راه است و قرار است که جهان را به عدل، عدالت، خوبی و نیکی و پاکی دعوت نموده و حکومت عدل و حق را برپا کند؛ همان حکومتی که تمام انبیا و اولیا و ائمّه معصومان(ع) ما نتوانستند آن را محقّق سازند. من هنرمند و شورجه نوعی هم باید جامعه را برای ورود به این عصر آماده کنم.
آماده کردن جامعه با تولید آثاری که مخاطبان مرا به این سمت گرایش دهد: خوبیها، نیکیها، عدالتجویی، عدالتمحوری، حق طلبی، ظلم ستیزی ومبارزه با انواع و اقسام فسادها…
علاوه برآن، طبق روایات جمعی از پاکان و نیکان هم تشریف فرما میشوند و در زمان ظهور رجعت میکنند. من به عنوان فیلمساز یکی از وظایفم این است که در شکلهای مختلف، به تولید اثر بپردازم و نه لزوماً و فقط با ساختن فیلمهایی که موضوعات و شخصیّتهای دینی صریح دارد.
نظر میرسد این محصولات، طیف گستردهای را دربر میگیرد از حیث نوع زبان کودک، نوع نگاه ونوع زندگی و… که باید همه کودکان و نوجوانان مخاطبِ ما باشند و آنها را تربیت کنیم.
وقتی از ژانرهای مختلف صحبت میشود، باید بدانیم ژانر کودک، ژانر اجتماعی، ژانر ملودرام و گونههای مختلف فیلمسازی داریم و گستره وسیع مهدویّت و موعود در همه این ژانرها میتواند استفاده شود.
البتّه وقتی از دین و اسلام ناب بحث میکنیم، این نیز در آن مستتر است. بنابراین تمام گونههای فیلم سازی ما میتوانند در بطن و درون خودشان جامعه را به سمت خوبی و نیکی و پاکی و عدل گستری دعوت کنند؛ این میتواند برای کودک، در قالب فیلمی مطرح شود یا میتواند در قالب کاری تاریخی، اجتماعی یا حتّی خانوادگی مطرح شود. خانواده بستر و مأوای تربیت است. وقتی ما خانواده را به تحکیم، رأفت و مهربانی دعوت کنیم، در واقع به نوعی، افراد آن خانواده تربیت میشوند که در جامعه، هنگام ابتلائات مختلف بتوانند با آن روبرو شوند. در چنین شرایطی تربیت نقش مهمّی ایفا میکند.
همه این موارد میتوانند در گستره وسیع فرهنگ مهدوی جای بگیرد؛ البتّه بستگی به نگاه و ظرفیّت هنری من دارد که چقدر و با چه قصّهای شروع کنم تا بتوانم یکی از موضوعات مهدوی را خوب مطرح کنم. فرض کنیم موضوع سبک زندگی اسلامی در جامعه را که الآن مطرح است، باید از معصومان(ع) وآیات قرآن فرابگیریم و این دعوت به سبک زندگی اسلامی، دینی و اعتقادی به نوعی تربیت مهدوی و دعوت به زندگی عصر موعود است.
ما نمیتوانیم آثار مرتبط با موعود و موضوعات مهدوی را به یک گونه یا یک زبان یا به یک داستان یا به یک تاریخ خاصّی محدود کنیم. فکر میکنم ما هر چقدر این گستره بسیار وسیع را محدود بکنیم دست و پای خودمان را بستهایم و خودمان را محدود کردهایم و در عین حال طیفی از مخاطب را از شنیدن کلام حق خارج کردهایم.
با این اوصاف، شما دومدل فیلم سازی را توصیه کرده اید یکی بیان مستقیمیکه ما در آن مستقیماً به مباحث مهدوی وشخص امام مهدی(عج) بپردازیم و یک سبک دیگر که فرمودید ما خوبیها را در فیلممان ترویج کنیم !؟
ببینید اتّفاقاً من به دو نوع اشاره نمیکنم و انواع مختلفی را تصوّر میکنم که از زبان سینما و بیان موضوعات مختلف میتوانیم مهدویّت را در در آن جای دهیم.
معصومان(ع) ما و امام زمان(عج) به تمام ابنای بشر نگاه میکنند؛ چه کسی که در زامبیاست چه آنکه در تانزانیا و اروپا یا آسیا زندگی میکنند. مطلوب ایشان و قرآن، رساندن دین به تمام ابنای بشر و نه فقط طیف خاصّی است؛ بی شک توصیهها و بیانات وعملکرد خود حضرت حجّـت(عج) الگویی برای همه آدمهاست؛ البتّه اگر از عدالت بحث میکنند برای همه ابنای بشر با زبان قابل فهم خود آنها است؛ چون بالأخره هرکسی ظرفیّتی برای فهم موضوعات و مضامین دارد، یکی استاد دانشگاه است یکی کارگر ساده با حرفهها و تربیتهای مختلف و زبان فهم خودشان را میخواهند.
یک فیلمساز مسلمان خوب باید ابتدا خودش را تربیت کند تا نگاهش به خواسته حضرت نزدیک شود. در مقیاس کوچکتری که به ظرفیّت وجودی آدمها بستگی دارد. من فیلمساز که میخواهم دین را تبلیغ و ترویج کنم باید خودم را شبیه خواسته این بزرگواران کنم؛ البتّه با بیان خاص، اندازه درک و شعور و فهم و ظرفیّت وجودی خودم. در عین حال باید برای ارتقا و اعتلای خودم هم تلاش کنم و نگاهم به قلّهها باشد.
تأکید میکنم نمیتوانیم موعود را از سیره اهل بیت(ع) و قرآن جدا کنیم، اینها همه به هم وصل هستند. و ما باید با توجّه به سبک و ابزارهای زمانه خودمان به تبلیغ دین بپردازیم.
الآن سینما یکی از کاملترین و جامعترین هنرهاست و به تعبیر مقام معظم رهبری شیواترین، جذّابترین و زیباترین وسیله و امکانی است که از طریق آن میتوان جامعه را به خوبیها و پاکیها و به دین دعوت بکنیم. باز این مربوط به الآن و دوره حاضر است و شاید صد سال دیگر تکنولوژی دیگری اختراع شود؛ همانطور که صد سال پیش، آنچه در سینمای امروز وجود دارد وجود نداشته است.
امّا با توجّه به اینکه فطرت بشر با هنر وزیبایی و دوستی و زیباییشناسی ممزوج است، هر زبان و بیان دیگری هم بیاید، فکر میکنم باید بارقههای هنری در آن وجود داشته باشد. باز به تعبیر مقام معظم رهبری هر مطلبی که با هنر آمیخته بشود، صحیحتر، سلیستر و راحتتر در جان مخاطب مینشیند. مقداری از زبان و بیان هنری، فطری و مقداری هم اکتسابی است. یک هنرمند خوب درونش چیزهایی دارد که میتواند مفاهیم خوب را به زیبایی منتقل بکند. من معتقدم ما باید خودمان را به زبان خوب و صحیح هنر مسلّح کنیم تا بتوانیم این مفاهیم عمیق و بسیار گسترده مسئولیتزا را خوب و زیبا و بسیار جذّاب برای مخاطبمان تعریف بکنیم.
با توجّه به آنچه اشاره کردید، چقدر سینمای ایران را مهدوی میدانید؟
با این نگاهی که عرض کردم، فکر میکنم نزدیکترین سینمایی که به سینمای مهدوی در دنیا داریم، سینمای خودمان است. البتّه به طور نسبی. الآن موضوعات و مضامینی که در فیلمهای جامعه ما مطرح میشود از فیلترهایی هم میگذرد تا به اکران و نمایش برسد.
منِ فیلمساز علاوه بر اینکه خودم را به بصیرت و فهم مسلّح میکنم، باید به زبان هنر هم مسلّح شوم تا بتوانم این مفاهیم را به زبان خوب و زیبای هنری به مخاطب منتقل کنم. برای تحقّق این هدف، باید خوب تجسّم کنم، خوب و زیبا تصویر کنم و آدمهای خوبی برای این کار انتخاب کنم که خودشان هم اعتقاد به این امر داشته باشند.
با این توضیح که عرض کردم، سینمای الآن ما در مقام مقایسه با سینمای اروپا و سینمای آمریکا، به لحاظ شکل و مفهوم، قابل مقایسه نیست؛ زیرا آنها اساساً به این چیزها معتقد نیستند؛ امّا در عین حال، سینمای ما آفتها و مشکلاتی هم دارد و عدّهای هستند که به این موضوع، اصلاً اعتقادی ندارند، بعضی هستند که چه بسا ضدّ این موضوع حرکت میکنند و بعضی هم سینما را صرفاً سینما و ابزاری برای تجارت عدّهای و سرگرمی عدّهای دیگر میبینند و در کنار اینها عدّهای هم هستند که سینما برایشان وسیلهای برای بیان دینی و اعتقادی و مباحث شرعی است. عدّه دیگری هم متأسّفانه در جامعه وجود دارند که حکومت را برای سینما میخواهند و برای سینما حاضرند نظام جمهوری اسلامی را فدا کنند. متأسّفانه ما در جامعه فیلترهای لازم را نداریم که آیا این شخص لیاقت ورود به عرصه هنر را دارد یا نه؟
با تعریفی که شما دارید کسانی که قصد دارند فیلمهای دینی بسازند به نظر شما باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟
آیا کسی که خودش لزوماً به صحبتها و مفهوم فیلم، اعتقادی ندارد، میتواند آن فیلم را بسازد؟ یا نقش بازی کند؟ یا صدابردارش باشد؟یا اینکه نه افرادی که باید در این فیلم باشند باید ویژگیهای خاصّی داشته باشند؟
بیشک هرقدر فیلمساز، بازیگر، عوامل تولید فیلم اعمّ از عوامل فنّی و عوامل مؤثّر جلوی دوربین، مثل بازیگران کارگردان، نویسنده و تهیّه کننده به آن موضوعی که میخواهند کار کنند اعتقاد داشته باشند، این کار ماندگارتر و تأثیرگذارتر خواهد شد و در مقابل، هرقدر توجّه به این مضامین کمتر باشد، به همان نسبت هم اثرگذاری کاهش پیدا میکند.
شما ببینید موضوعات مهدوی در سینمای خودمان نشان داده شده است. در فیلم «قدمگاه» شخصیّتی را نشان میدهد که منتظر است آقا بیاید و جلوههایی از ظهور را میبیند؛ امّا این شخصیّت را یک آدم عقب افتاده نشان دادهاند، این نوع فیلمسازی اتّفاقاً نقض غرض میکند، چون کسی که منتظر است یا کسی که این ظرفیّت را دارد که آقا را ببیند، امام را لمس و درک کند، آدم از درون خودباخته است که درون خودش را ساخته و تربیت شده است. در این فیلم، نوعی بدسلیقگی عوامل فیلم به چشم میخورد که برای رساندن یک مفهوم مهدوی، چنین نشان میدهند که بقیه، هیچ ارتباطی با آقا ندارند و اگر کسی از همه چیز خود گذشت و به بیابان زد و به بی خیالی و دیرنشینی و صوفی گری مبتلا شد، میتواند آقا را ببیند. به عکس، ما باید چنین نمایش دهیم که افراد در جامعه حضور فعّال داشته باشند. ما باید تقوای گریز را نفی کنیم و تقوای ستیز ودر میدان را ترویج کنیم؛ همان که معصومان(ع) و بزرگان ما انجام دادند. تقوای گریز مال رهبانیّت مسیحیها و رهبانیّتهای شرق و… است. ما باید در میدان حضور داشته باشیم و باید در میدان مبارزه این تقوا را لمس کنیم در کنار این کج سلیقگیها تعدادی از فیلمهای ساخته شده هم به نظر میرسد، ضدّ مهدویت هستند!
ما هرچقدر میتوانیم باید جامعه را به سمت عقلانیّت و دین مداری صحیح و اسلام نابی که امام مطرح کردند؛ دینی که درآن مبارزه، آگاهی بخشی، جهاد و شهادت، زندگی و عشق و زندگی خانوادگی و محبّت سوق دهیم. امام علی(ع) را که الگوی انسانی ماست ببینید چه طور زیستهاند؟ در ارتباط با همسایه چطور برخورد کردهاند؟ در ارتباط با خانواده چطور؟در ارتباط با همسر و فرزندان چطور؟ در تقابل با ظلم ظالم چطور؟ اینها همگی برای ما الگوست و زندگی با موضوعات و مضامین مهدوی همینهاست! ما باید به عنوان فیلمساز افراد و مخاطبان رابه این نوع سبک زندگی در جامعه خودمان دعوت کنیم.
شما به عنوان کارگردان اگر قصد داشته باشید از افرادی استفاده کنید که علاوه بر تخصّص به باوری که فیلمتان میخواهد ارائه دهد اعتقاد داشته باشد، چقدر دستتان در انتخاب این افراد باز است؟
افرادی که برای تولید فیلمی انتخاب میشوند، افراد مختلفی هستند: افراد فنّی، افراد تأثیرگذار مقابل دوربین که مخاطب با آن شخصیّتها قرار است که داستان را درک، لمس و هضم کند.
سینماهای اروپا و هالیوود سینمایی هستند که ستاره پروری را تقویت میکنند و در مرحله بعد، این سینماها از طریق این ستارهها، مضامین و موضوعات مختلفی را به مخاطبان خود منتقل میکنند. در عین حال که این امر را نفی نمیکنم امّا در جامعه اسلامی، جریان این ستارهها باید جور دیگری باشند. برعکس ستارههای سینمای اروپا، آمریکا و هالیوود. باید خودشان منزّه وتربیت شده باشند تا جامعه بتواند وقتی این الگو را میبیند که به طور مثال نقش معصوم یا یار یک فرد مسلمان را بازی میکند، باور کنند و خود بازیگرها هم از موضوع متأثّر شوند. چند وقت پیش شهاب حسینی بعد از بازی در نقش شهید بابایی(ره)، خودش اعتراف کرد که چقدر از زندگی آن شهید تأثیر گرفته بود.
متأسّفانه ظرفیّت سینمای ما از حیث بازیگر، به طور کلّی و در موضوعات دینی، به خصوص خیلی محدود است. ما در سینمایی که در سال، صد فیلم سینمایی تولید میکند، چند بازیگر مثل آقای پرویز پرستویی داریم که بتواند در نقشهای مختلف به خوبی ظاهر شود و حقّ نقش را ادا کند؟ و از لحاظ توان بازیگری و بصیرتی که باید یک بازیگر داشته باشد؟ نداریم. متأسفانه!
سینمای ما از این معضل رنج میبرد. ما ساختاری نداریم که بازیگرانی متدیّن را تربیت کند تا هرکس بهاندازه ظرفیّت خودش، آدم نمازخوانی باشد، اشتهار به فساد نداشته باشد و به مجالس کذایی نرود، اگر میرود، بلند شود جلسه را ترک کند و… ما در فیلم برداری، نویسندگی و کارگردانی، … همین مشکل را داریم. دلیلش هم اینست که در این سی و چند سال که از انقلاب میگذرد، نگاه اصولمند و استراتژیک به سینما نداشتهایم.
اگر بخواهیم نگاه استراتژیک به سینما داشته بااشیم باید به چه موضوعاتی بپردازیم؟
چهار عنصر کلیدی مؤثّر و تأثیرگذار در سینما عبارتند از: نویسنده، کارگردان، تهیّه کننده و بازیگری که نقش را برای مخاطب ایفا میکند. ما این چهار عنصر را باید درست و با نگاهی استراتژیک تربیت کنیم. باید یک نگاه کلان آیندهنگری میداشتیم و استراتژیستهایی در اتاقهای فکری بعد از انقلاب مینشستند و برای سی سال آینده جامعه ما فکر میکردند که چه نوع آدمهایی را تربیت و چه محصولاتی تولید کنیم.
ما الآن دچار مشکل و معضل هستیم و از مجموعه سینماگران ما شاید بیست درصد آنها، به لحاظ دینی، آدمهای معمولی به شمار بیایند و شرعیّاتشان را عمل کنند و به بایدها و نبایدهای دینیشان مقیّد باشند. مقام معظّم رهبری خواصّ آنها را دعوت میکند که علاوه بر واجباتی که باید انجام شود، به مستحبّات بیشتری روی بیاورند. به مستحبّات هرچقدر بیشتر عمل شود، انسان در مقابل ابتلائات و مضرّات زندگی اجتماعی بیشتر واکسینه میشود؛ به خصوص اگر جامعه هنری باشد و خصوصاً سینما باشد. فرد در سینما با آدمها و اخلاقیاتی روبروست که باید خودش خیلی تربیت شده باشد تا بتواند بقیّه را متأثّر، تربیت یا دعوت به تربیت کند و خودش را هم در این محیط حفظ و حراست کند. سینما به خاطر آمیختگی با شهرت و ثروت، قدرت را هم به دنبال میآورند. توجّه جامعه به این افراد جلب میشود و هر چقدر توجّه افراد جامعه به این افراد جلب شود، این افراد خود را قدرتمندتر میدانند. وقتی که من در موقعیّت شهرت و ثروت و قدرت قرار میگیرم، برای اینکه بتوانم از این موقعیّت به نفع خودم و نزدیکانم سوء استفاده نکنم یا رانت خواری نکنم و به سمت استفادههای غیراصولی نروم، نیاز به تربیت، خودسازی و مراقبت دارم و این مراقبت و تربیت و خودسازی همان است که مقام معظّم رهبری همیشه میگوید که به مستحبّات دینی و نوافلمان بیشتر عمل کنیم تا انسان را آرام آرام تربیت کنند. وقتی امام راحل میگوید ما همیشه در محضر خداوند هستیم، گویا نگاهی همیشه از بیرون تو را مراقبت میکند و میبیند، بنابراین همیشه باید مراقب خودت باشی و اخلاقت را چه در تنهایی چه وقتی با کسی هستی، مراعات کنی. وقتی نظام جمهوری اسلامی را تعریف میکنیم باید این مراقبات وجود داشته باشد و فیلمسازان ما این نگاه را داشته باشند. من به عنوان تکلیف وارد سینما شدم و اگر تکلیف نشر و گسترش دین نبود، چه بسا اصلاً وارد سینما نمیشدم. ماندنم هم بر اساس همین تکلیف است و گرنه آنقدر مفسده و گرفتاریها و معضلات در سینما هست که خیلی جاهای دیگر نیست و بالأخره خدا روزیرسان است و میتوان از جای دیگر کسب روزی کرد.
اگر ما از اوّل یک نگاه استراتژیک به سینما داشتیم، باید آینده دورتری را نگاه میکردیم. برای رسیدن به آن آینده دورتر، باید بررسی میکردیم چه وسایلی، چه ساعتی و با چه کسانی حرکت کنیم و چه امکاناتی برای رسیدن به این مقصد لازم داریم. در دو سفر به «کرج» و «استانبول ترکیه» برای رسیدن به مقصد، کاملاً هر سفر اقتضائات خاصّ خود را دارد. هرچه مقصد دورتر، به همان میزان باید برای آن بیشتر برنامه ریزی و سیاستگذاری و تربیت نیرو کنیم، برنامههای آموزشی و اخلاقی و تربیت دینی این افراد را که میخواهند وارد این حوزه شوند، پیش بینی کنیم؛ زیرا قرار است من از این وسیله برای تبلیغ دین استفاده کنم. وقتی من خودم متخلّق به اخلاق و دین نباشم، چطور میتوانم از دین تعریف و آن را ترویج کنم؟ من خودم باید آن را بلد باشم. خودم اگر عامل باشم که خیلی خوب است. حدّاقل این است که من یک مجری خوبی باشم و غلط کمتری داشته باشم، نمیگویم غلط نداشته باشم. باید از دبستان هم شروع کرد واز آنجا نیروهای خود را پیدا کنیم. آموزش و پرورش ما این ظرفیّت را که سینمایمان سینمای اسلامیبشود، ندارد و نمیتواند این فرصت را به من بدهد. حوزههای علمیّه و دانشگاههای اسلامی، مثل امام صادق(ع)ها باید برای هنرمندان کرسی تعریف کنند. ما اینطور نگاهها را نداشتهایم و متأسفانه الآن هم نداریم.
با توجّه به ذات سینما که شهرت و قدرت میآورد و اینها فرد را فاسد میکند، آیا باز چنین تربیتهایی میتواند مانع از ابتذال و مشکلاتی که فرمودید، بشود؟
مسلّماً نه. بشر بالأخره هرآن در مظانّ فریب شیطان است و اتّفاقاً شیطان دنبال خوبها وتربیت شدهها میگردد. آنها را پیدا میکند وفریبشان میدهد و آن وقت به وسایل مختلف و راههای مختلف…. همانطور که خیلی از فیلمسازان متشرّع و نمازخوان را دیدیم، آنها را گول میزند.
ما افرادی داشتیم که با منبع نور سروکار داشتند، اطراف حضرت رسول(ص) و حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و خوبان دیگری که کنارشان حضور دارند امّا همینها دچار چه فتنههایی شدند؟ حالا شما بگویید امثال من شورجه که خیلی سعی میکنم از اطّلاعات سینما، مراقبت و حفظ و حراست کنم، چقدر در مسیر ابتلائات و آسیبها خواهم بود؟
برای جذّابیت بخشیدن به سینمای دینی، ما از چه راههایی میتوانیم استفاده کنیم؟آیا دست ما باز است؟یا بسته؟ اگر بسته است آیا این مخاطب جذب ما خواهد شد؟
من آن عناصر بیست و چندگانه نمایشی را که غرب برای ما تعریف کرده، و در واقع در نمایشنامهنویسی و داستاننویسی لحاظ و رعایت میکنند، کاملاً یا بخشی از آنها را حدّاقل براساس دیدگاه اسلام و اعتقاداتمان قبول ندارم.
به نظر میرسد در وهله اوّل برای جذّاب شدن موضوعات دینی مان برای مخاطب عام، باید داستان را خوب تعریف کنیم، البتّه اوّل باید موضوع خوبی را انتخاب کنیم و مطلب خوبی را برای خودمان تصوّر کنیم. فرض کنیم میخواهیم آن تز را تا انتهای فیلم ثابت کنیم. بعد برای آن یک داستان خوبی بنویسیم یک داستان جذّابی که عناصر دراماتیک وجذّابیت درآن وجود داشته باشد؛ خداوند احسن القصص، داستان حضرت یوسف(ع) را در قرآن مثال میزند. اجزای این قصّه را وقتی بررسی میکنیم، میبینیم تمام عناصر جذّابیت در این داستان واقعاً هست و بطنهای مختلفی این داستان دارد که همه این بطنها برای مخاطب ایجاد جذّابیت میکند! فراق، عداوت، حسادت، عشق، رسیدن به انسانها، برخورد کریمانه و برخورد خصمانه و بقیّه موارد…
ما اگر بتوانیم موضوع خوبی را انتخاب کنیم و برای آن داستان خوبی هم بنویسیم، بعد عوامل خوبی هم برایش انتخاب کنیم؛ از عوامل جلوی دوربین گرفته تا عوامل پشت دوربین فیلمی هم که ساخته میشود خوب خواهد بود. حالا باید سینمایی هم داشته باشیم که استانداردهای لازم را داشته باشد؛ یعنی باید صدای خوب، تصویر خوب، حتّی صندلی خوب و نور مناسب داشته باشد، و زمان اکران و پخش هم باید به احسن انتخاب شود.
توجّه به اینکه هم مهم است که آیا قرار است من فقط برای مردم ایران فیلم بسازم یا اینکه پیام دین من پیام جهانی است و من باید برای تمام جهان این فیلم را پخش کنم و باید حال ظرفیتهای نمایشی سایر کشورها را بتوانم در اختیار بگیرم؟
من میخواهم معارف دینم را گسترش دهم تعریف صحیحی از آن به مسیحیها و یهودیها و لاییکهای اروپایی ـ آمریکایی بدهم.
من باید ظرفیّت نمایشی سایر کشورها را داشته باشم که این را الآن نداریم! ۹۸% ظرفیّتهای نمایشی دنیا در دستان آمریکا و اسرائیل و صهیونیستهاست. من وقتی به عنوان حکومت جمهوری اسلامی میخواهم یک پیام دینی را منتقل کنم باید به آن زیرساختها دست پیدا کنم یا حتّی شبکههای جهانی را در اختیار بگیرم. آنها شبکههای ما را فیلتر میکنند و وقتی شبکهای فیلم ضدّصهیونیستی پخش میکنیم کلّ آن سیستم را فلج میکنند که ما نتوانیم برنامهای را پخش کنیم بنابراین نیاز به تکنولوژی پخش فیلمها هم داریم. سریال حضرت یوسف(ع)؛ به دلیل داشتن قصّه خوب، پیام مناسب و ساختار خوبی که داشت، به عنوان قصّهای قرآنی و نه متکّی به «انجیل» و «تورات» و… ظرفیّتهای نمایشی خوب، انتخاب عوامل و … نزدیک به سه، چهار میلیارد نفر در دنیا این فیلم را دیدند و شبکههای مختلفی به زبانهای مختلف این فیلم را پخش کردند. این ظرفیّتهایی است که ما باید به وجود بیاوریم.
ما نیاز به یک ماهواره اسلامی داریم تا بتوانیم برنامهها وشبکههای خودمان را برای تمام دنیا پخش کنیم؛ آن وقت دیگر نگاه انتفاعی به فیلم نباید داشته باشیم که اگر نگاه انتفاعی به این موضوعات دینی داشته باشیم، به نتیجه نمیرسیم و مجبور هستیم دنبال فروش باشیم و برای آن بازاریابی کنیم. انتفاع ما از تولید و توزیع فیلم هایمان باید تغییر تفکّر جهانی و تغییر در تفکّر ابنای بشربرای نیل به زمان موعود باشد.
چرا اقبال به سمت فیلمهای دینی، به خصوص درباره اشخاص دینی و مذهبی، مثل حضرت موسی(ع)، امام علی(ع)، امام رضا(ع) وامثالهم در کشور ما اینقدر کم است؟ و آنقدر که به سایر مباحث پرداخته میشود به این موضوعات پرداخته نمیشود,چه محدودیّتهایی وجود دارد؟
موضوعات دینی و به خصوص تاریخی، نیاز به متولّی دولتی دارد و بخش خصوصی به خاطر هزینههای سنگین این طور پروژهها، عملاً نمیتوانند سرمایهگذاری کنند. برای ساخت فیلمهای تاریخی و مذهبی باید دولت و صداوسیما سرمایهگذاری کند و اگر هم میخواهیم نگاهی استراتژیک و جهانی به سینما و تصویر و داستان گویی داستانهای دینی داشته باشیم، باید برای آن، بودجههای خاصّی هرساله کنار بگذاریم؛ چون ساخت این فیلمها واقعاً هزینهبر است. اصلاً هنر سینما هنر هزینه بریست و مثل نقّاشی نیست که با یک بوم بتوان اثری زیبا به تصویر کشید. سینما یک وسیله بیانی پرهزینه است، البتّه تأثیرگذار هم هست و برد بسیار زیادی دارد.
الآن برای این کار چه بودجهای کنار گذاشته میشود؟
اصلاً سینما برای مسئولان ما محلی از اعراب ندارد. به این علّت که سینما خیلی همگرا نیست. طبیعی است کمیسیونهای مختلفی که میخواهند بودجه اختصاص دهند فکر کنند معاش روزانه مردم خیلی مهمتر از سینما و فرهنگ است! در صورتی که ما اگر خورد و خوراک و ارتباطات و بهداشت و همه اینها رابرای یک جامعه فراهم کنیم، همین میشود که الآن در جامعه سکولار اروپا، آمریکا و انگلیس… قابل مشاهده است. ما باید اینها را برای ساختن انسانها، کرامت انسانها و برای زمینه سازی تغییر الگوهای دنیا هزینه کنیم.
محدودیّتهای دینی هیچوقت برای یک هنرمند در انتقال مفاهیم هنری نمیتوانند سد باشد؛ اولا قرار است ما مفاهیم دینی را منتقل کنیم قرار نیست در این مفهوم دینی که میخواهیم منتقل کنیم متشبّث به مسائل ومباحث غیرشرعی شویم ونمی توانیم با فرآیندی غیرشرعی، یک مطلب شرعی را مطرح کنیم وحسنهای را از طریق سیئهای نشان دهیم. این نمیشود و اینها با هم در تضاد هستند. ما باید یک عمل حسنه و خوب را با روش مشروع نشان دهیم. یا برای اینکه قصهای جذّاب شود نمیتوانیم عمل نامشروعی را در آن به تصویر بکشیم وتصویر گناه آلودی را نشان بدهیم. این جذّابیتها، جذّابیتهای دینی و مشروع برای مخاطب نیست، جذّابیتهای تحمیل شده از غرب بر ماست و یکی از همان فرمولهای بیست و چندگانهای است که به ما تحمیل شده و در دانشگاههای ما و تدریس دیکته میشود، اینها اتّفاقاً محدودیّتزا نیست.
باید قصّه را شرعی تعریف کرد در عین حال هم باید برای مخاطب جذّابیت داشته باشد.
باتشکر از شما که در این گفتگو شرکت کردید
من هم از شما متشکرم