در دو ـ سه دهه گذشته، موضوع منجیگرایی، موعود باوری و آخرالزمانشناسی به شدت مورد توجه رسانههای غربی به ویژه رسانههای دیداری و شنیداری قرار گرفته و در طول این سالها دهها فیلم سینمایی و ویدئویی با موضوعاتی چون نبرد آخرالزمان (آرمگدون)، رویدادهای آخرالزمان، ظهور مسیح به عنوان منجی موعود آخرالزمان و حوادث و رویدادهای پیش از این ظهور در قالب برنامههای نمایشی و مستند ساخته و پخش شده است، به گونهای که شما در یک جستجوی ساده در اینترنت به اسامی دهها فیلم با موضوعات یادشده برخورد میکنید.
البته در مورد چرایی رشد و گسترش این مباحث در رسانههای تصویری غربی، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است، اما بر اساس ادله و مستندات موجود میتوان گفت که دلیل این رشد و گسترش، توسعه دامنه نفوذ فرهنگی، سیاسی جریان مسیحیت بنیادگرا، یا مسیحیت صهیونیستی در طول سالهای اخیر است؛ چرا که این جریان آموزههای آخرالزمانی کتاب مقدس را دستمایه فعالیتهای سیاسی ـ نظامی خود در جهان قرار داده و همه تلاش خود را متوجه تحقق پیشگوییهای کتاب مقدس ساخته است و از همین رو از ابزار رسانهها به بهترین شکل در جهت اهداف خود استفاده میکند.
این نکته را نیز باید در نظر داشت که سیاست رسانهای این جریان از یک سو، تبلیغ و ترویج آموزههای آخرالزمانی کتاب مقدس و از سوی دیگر، مقابله با آموزههای آخرالزمانی اسلام و بدنام کردن منجی موعود مسلمانان است.
در مورد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، باید گفت که متأسفانه این دو رسانه ملی با تأخیری ۱۰ـ۱۵ ساله به موضوع مهدویت پرداختهاند. البته از حدود سالهای۷۴ـ۷۵ برنامهای با عنوان «انتظار سبز» از صدای جمهوری اسلامی ایران پخش میشد و برخی شبکههای رادیویی؛ مانند رادیو جوان و رادیو معارف هم در سالهای اخیر برنامههایی در این زمینه داشتهاند ولی در حوزه سیما، کار با تأخیر بیشتری آغاز شده است.
مهمترین مجموعه برنامههای مهدوی که در چند سال اخیر از شبکههای مختلف سیما پخش شده، به این شرح است: «به سوی ظهور»، «چهل وادی تماشا» که هر دو از از شبکه دو سیما پخش شدهاند، برنامه «پهری دیگر» که در شبکه چهار تولید شده؛ برنامه «صبح امید» که از شبکه قرآن پخش شد، و برنامه «پایان دوران» تولید شبکه اول سیما.
اگر بخواهیم برنامههای مهدوی صدا و سیما را در یک نگاه اجمالی مورد ارزیابی قرار دهیم، به این نکات میتوانیم اشاره کنیم:
۱. این برنامهها بیشتر در قالب برنامههای ترکیبی و میزگرد ساخته شدهاند و در آنها نوآوری و ابتکار چه از نظر قالب و چه از نظر محتوا کمتر یافت میشود. در این میان شاید بتوان تنها از برنامه «پایان دوران» به عنوان برنامهای که هم از نظر موضوع و هم از نظر ساختار نوآوری داشته است، یاد کرد. که البته این برنامه هم در پخش دچار مشکلات فراوانی شد و بالاخره بینندگان سیما نفهمیدند که این برنامه کی آغاز شد و کی پایان یافت.
۲. بعد معرفتی موضوع مهدویت و انتظار در این برنامهها کمتر مورد توجه قرار میگیرد و بیشتر به جنبههای عاطفی و احساسی این موضوع توجه میشود.
باید توجه داشت که صدا و سیما در زمینه موضوع مهدویت، باید جنبههای ذهنی ـ عقلی، قلبی ـ احساسی و عینی ـ رفتاری انسانها را مورد توجه قرار دهد و تلاش کند که تمام این جنبهها را با برنامههای خود متأثر کند.
۳. در این برنامهها به مخاطبان کودک و نوجوان کمتر ـ یا بهتر بگویم اصلاًـ توجه نشده و برنامه ویژهای برای این گروه سنی مخاطبان ساخته نشده است.
۴. رسانه ملی برای مناسبتهای خاص مرتبط با حضرت صاحبالامر(ع) برنامهریزی خاصی ندارند و شبکههای مختلف صدا و سیما در این ایام خود را بیشتر با برگزاری جُنگهای ـ به اصطلاح شاد ـ و با دعوت از خوانندگان و هنرمندان سینما و تلویزیون پر میکنند و کمتر به موضوع معرفتافزایی و ایجاد انس و ارتباط با امام زمان(ع) توجه میکنند! و اگر در این برنامهها از کارشناسی هم دعوت شود، چنان سر و ته مطلب را به هم میپیچند که مخاطبان متوجه نمیشوند که بالاخره آن کارشناس محترم چه گفت.
۵. در برنامههای مهدوی رسانه ملی، چه ویژهبرنامهها و چه مجموعهبرنامهها، تلاشی برای ارائه چهرهای جذاب، مطلوب و دوستداشتنی از قیام جهانی امام عصر(ع) صورت نمیگیرد. و مخاطبان این برنامهها کمتر با ژرفای اتفاقی که قرار است با ظهور امام زمان(ع) در جهان رخ دهد، آشنا میشوند.
سخن آخر اینکه، صدا و سیما باید بسیار مواظب باشد که به آسیبهایی که جامعه ما در موضوع مهدویت به آنها دچار شده به ویژه موضوع عوامزدگی، سطحینگری، شمارزدگی و… دچار نشود، و همواره برنامههای خود را بر اساس منابع متقن و مستدل و بر اساس پژوهش و تحقیق سامان دهد.
ماهنامه موعود شماره ۶۸