در آستانه‌ی بهار


محمدحسن حجتی (پریشان)
صادق آل محمد(ع) فرمود:
کسی که در حال انتظار فرج امام زمان بمیرد به منزله کسی است که در راه خدا با شمشیرش جهاد کرده باشد.۱
جان به لب دیده به ره منتظر مقدم یار
وای اگر ناید از این قافله بانگ جرسی۲
چشم به راهیم هر سپیده‌دمان، به طلوع خورشید.
لاجرم این انتظار به پایان می‌رسد و آفتاب را با مردمک چشمان خود زیارت خواهیم کرد.
شب دیجور فراق در حال بار بستن و رفتن است. افق انتظار، طلوع فجر را نوید می‌دهد.
این همه ظلم‌ها و بیدادگری‌های گستاخان روزگار، در بلاد اسلام، و صدای زنجیرها در پای زخمیان در زندان‌های نابکاران ستم‌آیین و جفاگستر، بشارت‌دهنده فرج است.
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام
دل تو را می‌طلبد، دیده تو را می‌خواهد۲
ما اکنون در آستانه بهاریم و هنگام روییدن ریاحین انتظار، و دیدن غزالان خوش‌خرام در مَرغزاران توحید.
زنجیرها آماده است تا یاغیان و گستاخان را به بند کشیم، و پلنگان و گرگ‌خویان را قلّاده به گردن افکنیم و پهنه گیتی را به وارثان زمین ارزانی نماییم.
به پایان شب هجران و فراق نزدیک شده‌ایم و زمان عاشقی و دلدادگی فرا رسیده است.
دشت‌های سوخته و ترک‌خورده را ابرهای متراکم و بارور، در فردایی نزدیک لباس سبز بر اندام خواهد پوشاند.
کویر، چشم دوخته باران‌های رحمت است، تا ببارند و خشکی‌ها و تباهی‌ها را بزدایند، تا عروسان چمن از دل خاک سر بر آورند و با عشوه و ناز عندلیبان شیدا به مغازله فرا خوانند.
کویر چشم به آسمان دوخته تا با قطرات باران‌های رحمت الهی جانی تازه گیرد. کویر چشم به بیست و چهار باران حیات‌بخش فردا دوخته است.
به زودی ابرهای بهار، غبار از چهره تفتیده کویر خواهد زدود و ترانه رویش و جوشش را آواز خواهند داد.
غزل‌سرایان را بشارت که فصل عاشقی فرا می‌رسد، عشق در حال شکوفا شدن است.
به کوی عشق منه بی‌دلیل راه قدم
که گم شد آن که در این ره به رهبری نرسید
عجایب ره عشق ای رفیق بسیار است
ز پیش آهوی این دشت، شیر نر برمید۴
بیایید عینک دیرباوری را از چشمان نزدیک‌بین خود برداریم، گامی فراتر از مرزهای امن خویش بگذاریم، به عراق و فلسطین سفر کنیم.
آتش بغداد، ویرانه‌های بصره و اندام شکسته سامرا را مطالعه کنیم، که آن زخم‌ها و ویرانی‌ها، این معنا را بشارت می‌دهند که: «پایان شب سیه سپید است» خواندیم: «آنگاه که کوفه از رجال علم و معرفت و از فقیهان دانش و بینش بی‌بهره ماند، در آن روزگار، (قم) مهد علم و دانش اهل البیت(ع) خواهد شد. از اقصی نقاط گیتی، پی کسب دانش به شهر علم و اجتهاد (قم) روی آرند، حتی پردگیان عفاف تا مرز اجتهاد و بالندگی تحصیل دانش خواهند کرد».
آیا چنین نشده است.
خواندیم که: «شیصبان در عراق گرگ‌خویی خواهد کرد، شیعیان مظلوم را قتل و عام خواهد نمود و زمین عراق را از غازه خون شهیدان گلگون خواهد کرد».
آیا شیصبان نابکار کسی غیر از صدام است؟
خواندیم که: «غربی‌ها بر عراق حاکم خواهند شد، ترک‌تازی و بیدادگری خواهند کرد عَلَم جور و طغیان را به پا خواهند داشت، در آن خاک معطر، به جای این‌که ریاحین سبز و گل‌های یاس و مریمی‌بروید، لاله‌های سرنگون خواهد رویید.»
خواندیم: «آنگاه که ستمگران غرب، بیدادگری را به سرحدّ جنون برسانند و شیعیان را به زنجیر حقارت کشند، و زنان و دختران را… در شهرها آتش می‌افروزند، بناهای شکوهمند اسلامی را ویران می‌کنند.
آنگاه مردمان به ستوه آمده عراق دست به قبضه شمشیر خواهند برد، زنان و مردان، پیران و برنایان به پا خواهند خاست، با غربی‌های جهانخوار ستیز خواهند کرد، تا آن نابکاران را از نینوای حسینی و از حریم ملکوتی معصومین(ع) برانند.»
هان! آگاهان دردآشنا، اکنون زمان آن فرا نرسیده است که بر غربیان دون‌مایه بتازید؟
آیا هنگام برخاستن شما نیست؟
زمان خروشیدن دلیرمردان فرا نرسیده است؟
فواره‌های جنون قطرات مرگ را بر بوستان‌های سوخته شما می‌افشاند.
حرامیانِ همیشه تاریخ، در خشکسالی همت ما، سرای عسکری(ع) را ویران می‌کنند و خانه آن کسی را حرمت می‌شکنند که آفتاب، به پایش سجده می‌گذارد و فرشته در طواف کعبه وجودش به خود می‌بالد.
خانه آن کسی را حرمت شکستند که حرمت خانه دیگران را پاس می‌دارد و ویرانه‌های آنان را آبادان می‌کند.
خانه کسی را حرمت شکستند که زمان و جهان از آن اوست.
سنگ صبور بودن و به تماشای امواج دریا نشستن، سزاوار منتظران ظهور نیست.
ما خود تموّج دریاییم، غریو رعدیم و شراره آذرخشیم.
دریغ بر ما که اجنبیان نامرد از آن سوی دریاها، از مرزهای تباهی و عصیان پا در حریم ما نهاده و گلوله‌های سربی را نثارمان می‌کنند و ما به ریختن خون عزیزانمان به نظاره نشسته‌ایم و تنها به لعن و نفرین اکتفا نموده‌ایم، فارغ از نگاه مغموم و داغدار مادران عراقی و فلسطینی، خود را در طنین صدای بمب‌ها و موشک‌های دشمنان پنهان کرده‌ایم.
به پا خیزید و از خدای بنده‌نواز راه جویید که او راه رستگاری به شما بنمایاند.
خدای راه می‌نماید، آن را که راه می‌جوید.۵
ما خواندیم: «زمانی فرا می‌رسد که: جماعتی از یهودیان آواره سرگردان دنیا، پناهنده فلسطینی‌ها خواهند شد، مهمان خوان کرم آنان می‌گردند، بر سر سفره آنان شکمبارگی می‌کنند، سپس خوان و خانه را به آتش می‌کشند، نمک می‌خورند و نمکدان می‌شکنند.
در اندیشه سیاه و پلید خود تصرّف از نیل تا فرات را ترسیم می‌کنند و قامت استوار سروهای آزاد، سپیداران تنومند، درختان زیتون را می‌شکنند.
درختان زیتون را با پوزه گرازگونه خود ریشه‌کن می‌کنند.
در آن سرزمین، آوازها مغموم و خونین خواهد شد.
حنجره‌ها زخمی، زخم‌ها عمیق و جانگداز خواهد بود.
پرنده‌ها با بال‌های شکسته و خونین از سرزمین اسلامی فلسطین فوج، فوج کوچ خواهند کرد.
دریغ بر ساز شکارانی که به خاطر رفاه زودگذر خود، و وابستگی به دنیای فانی در نهایت ترس و زبونی سر در آخور بیگانگان دارند.
بر سر سفره ما می‌نشینند، و به دشمنان قسم‌خورده قرآن چراغ سبز نشان می‌دهند. که آنان دو چهرگان، بی‌وفایان و منافقانند، و از دشمن کینه‌توز منفورتر.
ستم و ستمگری یهود آن چنان بالا می‌گیرد که لاجرم رسم یهودکشی احیا می‌گردد. شمشیرهای انتقام از نیام بر می‌آید، محرومان ستمدیده قبضه شمشیرها را می‌فشارند. تیغ‌ها فرا می‌روند و بر فرق صهیون نابکار فرود می‌آید و دوباره فلسطین نفس تازه می‌کشد. درختان زیتون به بار می‌نشینند، قدس پرطنین از نفس تهلیل‌گویان می‌گردد.»
به زودی خواهید دانست که چه کسی را جای بدتر و قشون او ضعیف‌تر است، و خداوند نصرت و برکت می‌دهد هدایت شدگان را.۶
شما پرچم سبز رسول الله(ص) را به اهتزاز درآورید و یأس و نومیدی را از صفحه غیرت و همت خود برانید، که پرچم‌های سیاه نیز به موقع به امداد خواهند آمد.
اکنون عطر پیش قراولان این نهضت مبارک در فضا پیچیده است. نشانه‌هایش در افق باورهای سپید است، ما در آستانه طلوع آفتاب ولایتیم.
وارثان زمینیم و صاحبان اورنگ سلیمانی!
آیا با نفیر خرناس‌ها و خمیازه‌های بیمارگونه و کسل می‌توان وارثان زمین شد، هرگز، ما را فرض است در نماز نقره‌گون بامدادان، و نیایش‌های طلایی رنگ ظهر و عصر و صلاه خاکستری مغرب و عشا دست به درگاه آفریدگار برداریم و طلب بخشش کنیم.
عرضه نماییم:
خدایا ما (در پیروی شیطان) بر خویش ستم کردیم و تو اگر ما را نبخشی و به ما رحمت و رأفت نفرمایی، سخت از زیان‌کاران شده‌ایم.۷
آنگاه کمر همت به میان بسته، قبضه شمشیر صمصام را در پنجه مردانه خود به رقص آورید، و از نهاد جان متبلور به ایمان تشیّع علوی یا علی مدد گویید. با دشمن سفّاک بجنگید، سپس به قضاوت بنشینید که برد و پیروزی از آن کیست؟
بنگرید که چگونه ابرهای متراکم و سیاه را از چهره آفتاب زدوده‌اید.
به تماشای طلوع آفتاب ولایت نشسته و ظهور و حضور منجی را شادمانه فریاد کنید.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
اگر درون خود را زلالی آب و آیینه ببخشید، نیت‌ها پاک شوند، البته اعمال نیز پاکیزه گردد.۸

پی‌نوشت‌ها:
۱. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ، ص  : «إنّ المیّت منکم علی هذا لأمر بمنزله الضّارب بسیفه فی سبیل الله.»
۲. زرگر اصفهانی.
۳. فروغی قزوینی.
۴. حافظ.
۵. سوره بقره (۲)، آیه ۲۱۰: «والله یهدی من یشاء إلی صراطٍ مستقیم».
۶. سوره مریم (۱۹)، آیه ۷۵: «فسیعلمون من هو شرّ مکاناً و أضعف جنداً و یزید الله الّذین اهتدوا هداً».
۷. سوره اعراف (۷)، آیه ۲۳: «ربّنا ظلمنا أنفسنا و إن لم تغفرلنا و ترحمنا لنکوننّ من الخاسرین».
۸. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص ۹۳، ح ۱۶۳۰. «لو خلصت النیّات لزکت الأعمال».
 
 ماهنامه موعود شماره ۷۴

همچنین ببینید

غدیر

غدیر یک ضرورت راستین

بر اساس جهان بینی توحیدی و مکتبی ، غدیر ، یک ضرورت منطقی و عقلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *