معرفی میراث مکتوب مهدوی
عبدالحسن ترکی
اشاره:
در پی معرفی متون مهمّ مهدوی (ع) و آشنایی هر چه بهتر و بیشتر با این آثار گرانسگ، این بار به سراغ نجمالثّاقب علاّمه نوری(ره) میرویم، و دست در دست مؤلّف، با گشتی در این گلشن، با دامنی از گلهای روحپرور به یاد امام منتظر(ع) لحظاتی را سپری میکنیم.
نجمالثاقب، یکی از چند کتاب مهمّ به زبان فارسی در موضوع مهدویّت است که سهم زیادی در آشنایی فارسی زبانان با امام زمان (ع) دارد. این کتاب به قلم محدّث نوری به سفارش میرزای بزرگ شیرازی، از سر ارادت و اخلاص، با هدف رفع تردیدها و شبهات و ترویج و تبلیغ مبانی مهدویّت و متوجّه ساختن دلها به واپسین حجت خدا (ع) نگاشته شده است. محدّث نوری که در این مقال مختصر به زندگی و آثار وی اشارتی رفته، از سلسله عالمان پرشوری است که وظیفه استحکام معنوی با ساحت مهدوی را یک تنه بر دوش کشیده و با یاری حضرت حق و عنایت امام عصر(ع) توانسته است به تألیف سه کتاب در این عرصه دست یازد. در این نوشته کوشش شده در ضمن آشنایی با مؤلّف و مقامات معنوی و مکاتب علمی او ـ به دور از اغراق ـ گزارشی از موضوعت کتاب نیز ارائه گردد.
نگاهی به زندگانی محدّث نوری
حاج میرزا حسین نوری طبرسی معروف به حاجی نوری، محدّث نوری و علاّمه نوری از عالمان بنام ایران در سده گذشته ـ عهد قاجار ـ است. نام وی به سبب تألیف کتاب گرانسنگ مستدرک وسائلالشیعه در ردیف و شمار مصنّفان طراز اوّل شیعه همچون: کلینی، صدوق، شیخ طوسی، علامه مجلسی، فیض کاشانی و شیخ حرّ عاملی بر تارک تاریخ میدرخشد. اهل فن و فضل، کار کارستان او، یعنی تألیف مستدرک را تکمیلگر کار عظیم این بزرگان شمردهاند. این اثر دستمایه و ابزار دست فقیهان و مجتهدان در حوزههای علمیشیعی است. علاّمه نوری در هجده شوّال المکرّم سال ۱۲۵۴ ق. در قریه یالو از شهرهای نور ـ مازندران ـ در دودمانی دیندار و دانشدوست به دنیا آمد. پدرش (آیتالله میرزا محمّدتقی) از بزرگان عالمان و مجتهدان و رؤسای مذهبی وقت خود بود که شرح حال و آثار قلمیاش در تذکرهها و تواریخ و تراجم آن عهد و بعد از آن مذکور و موجود است.
از پدر دانشور وی که بگذریم علاّمه دارای چهار برادر دانشمند نیز بوده که همگی به لحاظ سنّی از او بزرگتر و تمامی از فضلا و مدرّسین محسوب شده، بعد از پدر دارای مرجعیّت علمی و عهدهدار شریعت آن سامان بودهاند امّا هچ کدام به شهرت و جامعیّت و موقعیت وی نرسیدهاند. میرزا هنوز هشت سالی بیش نداشت که «سایه پدر برفتش ز سر» و یتیم شد.
وی در زندگی خودنوشتِ خود از این حادثه تلخ چنین یاد میکند: «در حالی که هشت سال داشتم، پدرم درگذشت و من سالها بدون مربی ماندم…». در این اوان لطف خداوندی شامل حال وی شده آشنایی و ملازمت با عالمی خودساخته او را مانند نیاکانش در مسیر دین و دانش قرار میدهد. این عالم که محدّث نوری او را میستاید، کسی جز محمّد علی بن آقا زینالعابدین محلاّتی نیست.
محدّث پس از کسب مقدّمات به تهران سفر میکند و در آنجا در درس آیتالله عبدالرحیم بروجردی ـ پدر زن خود ـ حاضر شده، پس از چندی برای سیراب شدن از جام ولایت علوی و تقویت بضاعت علمی خود و استفاده از حوزه هزارساله نجف آهنگ آن سامان میکند. در نجف نخست به حضور عالم بزرگ «شیخ عبدالحسین تهرانی» معروف به «شیخ العراقین» رسید. گمشده خود را در وجود این عالم ربّانی جست و عمیقاً تحت تأثیر این فقیه بزرگ قرار گرفت و تا پایان عمر ایشان، در کنار وی ماند و اوّلین اجازه خود را از ایشان دریافت کرد.
علامه نوری پس از درگذشت استاد خود به مرجع بلندآوازه شیعی، میرزای بزرگ شیرازی صاحب فتوای معروف تحریم تنباکو، پیوست و از ملازمان و همراهان خاص او گردید. وی همراه با ایشان بیست و دو سال در سامرا اقامت میگزیند و از معتمدان و مقرّبان ایشان میشود. «اعتماد السلطنه» در شرح حالی که در زمان حیات محدّث نوری در المآثر و الآثار نگاشته درباره این اعتماد و اطمینان آورده است: «این عالم عامل و فقیه فاضل … در آستان نائبالامام حاج میرزا حسن [شیرازی] بسیار موفق و معتمد و مؤمن است».6
علاّمه به خاطر همین اعتماد و تقرّب عهدهدار مسئولیتهای چندی در اداره حوزه علمیه و رسیدگی و پرداخت بخشی از شهریهها و تشکیل مجالس مهم در آن بیت شریف، از ناحیه میرزای شیرازی بوده است.
شیخ آقا بزرگ تهرانی در اینباره مینویسد: « او نزد سیّد مجددّ (میرزای شیرازی) بهاندازهای مقرّب و دارای رتبه و مقامی نزدیک بود که [میرزا] ایشان را به اسم نمیخواندند، بلکه با عنوان (حاجآقا) مورد خطاب قرار میدادند و این از روی احترامیبود که برای ایشان قائل بودند…»7 (محدث نوری) بر اثر پشتکار و جدّیت در تحصیل توانست به خوبی بدرخشد و از تعدادی از بزرگان و فقیهان به اخذ اجازه اجتهاد مفتخر شود که در این مکان به چند نفر از برجستگان ایشان اشاره میشود: ۱) آیتالله عبدالحسین تهرانی (شیخالعراقین)، ۲) استاد فقهاء و مجتهدان شیخ مرتضی انصاری، ۳) مرجع بلندپایه شیعی میرزای بزرگ شیرازی، ۴) استاد معروف اخلاق و سلوک و صاحب کرامات، ملا فتحعلی سلطانآبادی….
شاگردان محدّث نوری
از حوزه پربار و عالمپرور محدث، شاگردان فراوانی برخاستند که در بعضی از کتابهای تراجم تعداد مشاهیر ایشان را تا شصت نفر نگاشتهاند، که در این جا از باب «مُشت نمونه خروار» و «اندکی از بسیار» به چند تن از شاگردان شایسته و دانشآموختگان برجسته اشاره میرود: ۱) محدّث نامی حاج شیخ عباس قمی، صاحب مفاتیحالجنان و سفینهالبحار و … ۲) کتابشناس بزرگ و علامّه سترگ حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی ۳) شهید مشروطه مشروعه آیتالله شیخ فضلالله نوری، که خواهرزاده و داماد محدّث نوری هم بوده است ۴) مرجع بزرگوار تقلید جناب سیّد ابوالقاسم دهکردی (صاحب منبر الوسیله) که صاحب اجازه بسیاری از بزرگان مانند امام خمینی و آیتالله بروجردی، بوده است، و علاّمه محمد جواد بلاغی و آیتالله شیخ علیاکبر نهاوندی (صاحب عبقریالحسان درباره امام زمان(ع)) و جمعی دیگر از فقیهان نامآور.
آثار محدّث نوری
محدّث، از سلسله دانشوران و فرزانگانی است که وجود خود را یکسره وقف دانش و دانایی کرده و چیزی جز تحقیق و تعلیم و تدریس در قاموس آنان نمیگنجیده است. در این باره داستانهای آموزنده فراوانی از جدّیت و کوشایی در خرید و جمعآوری کتب و نسخ خطی از ایشان نقل شده که برای دانشجویان و طلاّب جوان سخت آموزنده و شورآفرین است. در پرتو توفیقات الهی، و همین سختکوشیها بود که علاّمه نوری توانست آثاری ارجمند را در حوزههای مختلف روایت، رجال، تراجم و… از خود بر جای نهد که محل رجوع دانشمندان بعد از خود گردد.
از حاجی نوری بیش از سی عنوان کتاب باقی مانده که برخی از آنها مانند مستدرک ـ که پیشتر به آن اشاره شد ـ خود بیش از ده جلد است.
علاّمه شیخ آقا بزرگ تهرانی درباره استاد خود مینویسد: «در کرامت ایشان همین بس که آثاری را از خود بر جای نهاد که در حسن نظم و جودت تألیف ( = نیک نگارشی) چشمِ زمان، نظیری برای آنها ندیده است».8
به جاست اکنون که به شمهای از مکانتِ علمی علاّمه اشارت رفت اندکی هم به بعد عملی، سلوکی و اخلاقی ایشان نیز پرداخته شود که در این ارتباط توصیفات و تعبیرات دو تن از شاگردان ایشان ـ یعنی علاّمه تهرانی و محدّث قمی ـ بهترین شاهد و گواه است.
شیخ آقا بزرگ تهرانی در نقباء البشر درباره استاد خود آورده: « قلم در دست میلرزد هنگامیکه این اسم ـ محدّث نوری ـ را مینویسم، اندیشه مرا نگاه میدارد وقتی که خود را آماده نوشتن شرح حال استادم میبینم، گویی پس از پنجاه سال فراق و جدایی او را با همان شکل همیشگی میبینم و در برابر مقام و جلال او احساس خشوع دارم و از هیبت او لرزه بر اندامم میافتد و این امر عجیبی نیست، چرا که اگر شرح حال کسی دیگر را مینگاشتم برای من آسانتر بود، اما چه کنیم که شرح حال یکی از قهرمانانی را مینویسم که زندگانی و آثار خیر آنان محدود به حیات ایشان نیست در مورد چنین توجیهی برای نوشته خود نمییابم جز آنکه به قصور خود از ادای حق آن بزرگوار اعتراف کنم.»
علامه تهرانی همچنین در مقدمهای که بر مستدرک نوشته درباره محدّث نوری مینگارد: «شیخ نوری، یکی از نمونههای سلف صالح (= پیشینیان پاک) بود که وجودشان در این عصر بسیار کمیاب است. او با خصوصیات ویژهای ممتاز بود و از آیات عجیب خداوندی به شمار میرفت… شاید عدّهای گمان کنند که من در حقّ او اغراق کردهام و در بیان زندگانی و شخصیت او زیادهگویی روا داشتهام، امّا من در خصوص او جز مختصری از آنچه در ایّام معاشرتم با وی از او دیدهام ننوشتهام و خداوند بر آنچه که میگویم شاهد است. به تحقیق که من او را عالمی ربّانی و الهی دیدم».9
محدّث قمی نیز با اعتراف به قصور خود در ادای حقّ مطلب اینچنین به ترسیم و تصویر مقامات معنوی استاد خود مینشیند:
«استاد بلند مقدار و بزرگوار، ستون بلندپایه پایدار، خاتم فقیهان و محدثان، ابر پربار دانش، دریای ناپیدا و بیکرانه، بیرون کننده گنجهای اخبار و زنده کننده روایات و آثار، محدّث نوری، او جامع و در بردارنده همه فضیلتها و شرافتها بود و دست یازنده به اوج خیرها و خوبیها، در هر دانشی به گوهر و حقیقت آن رسیده بود امّا در فن حدیث و شناخت رجال و اشراف و احاطه او به اقوال و آگاهی وی از دقایق آیات و نکات اخبار تا بدانجا بود که خردها را از چگونگی استخراج گوهر اخبار از دل گنجینههای آن متحیّر میساخت. سبحانالله! از فزونی آگاهی و تبحّر عمیق او در علوم و اخبار و سنّت و آثار.
[استاد ما] در گذران لحظات عمر خود بسیار صرفهجو و بخیل بود، او لحظهای از مدت عمر خود را بیهوده تلف و تباه نمیکرد بلکه نهایت بهرهگیری از آن میکرد. او یا مشغول جمعآوری اخبار پراکنده اهل بیت (ع) بود یا مشغول ذکر و تلاوت قرآن و نماز و نوافل. به انجام همه مستحبّات اهتمام و مراقبت داست. نماز و قیام در شب از وی فوت نمیگردید. با رفتار نیکش دعوتگر مردم به سوی خدا بود. دیدار با او خدای را به یاد میآورد و سخن او بر دانشِ آدمی میافزود و عمل وی به آخرت ترغیب میکرد و برمیانگیخت…».10
ماه در محاق
سرانجام محدّث نوری پس از عمری سراسر عبادت و خدمت، تحقیق و تدریس، و تعلیم و تألیف در شب چهارشنبه ۲۷ جمادیالثانی ۱۳۲۰ق (یکصد و هشت سال پیش) مصادف با شهادت امام هادی(ع) در سن ۶۶ سالگی در نجف اشرف از دنیا رفت و طبق وصیت خود او در صحن مطهر حضرت شاهِ ولایت پناه امیرمؤمنان(ع) در ایوان سوم از ایوانهای شرقی باب القبله به خاک سپرده شد. محدّث قمی از این حادثه تلخ چنین روایت میکند: «مصیبت وی بر عموم مسلمانان، خصوصاً بر این دعاگو که نزد ایشان حکم فرزند را داشتم چنان تلخ گذشت که هنوز تلخی و مرارت آن را در کام خود احساس میکنم و بر فقدان آن جناب بسی تأسف میخورم و سزاوار است که بگویم: «پس از او چون ماهی در خشکی و صحرا، و چون برف در سوز گرما زیستم».11
نمیتوان دفتر عمر علاّمه نوری را در همینجا فرو بست و به نکتهای ضروری و بایسته اشارت نکرد و آن اینکه: آنچه تاکنون درباه محدّث نوری نوشته آمده به معنای «مطلق انگاری» و «معصوم پنداری» ایشان نیست. کارنامه او نیز مانند هر فرد غیر معصوم دیگری خالی از نقاط تأمّل برانگیز نمیباشد. چنانچه «فصل الخطاب» وی ایرادات و اشکالاتی دارد که بر اهل آن پوشیده و پنهان نیست.۱۲
به قول استاد شهید مرتضی مطهری(ره): «محدّث نوری دارای حافظهای قوی، و مرد با ذوقی بوده است و بسیار با شور و حرارت و با ایمان [میباشد] گو این که این مرد بعضی از کتابها را نوشت که در شأن او نبود و علمای وقت هم او را ملامت کردند، ولی معمولاً کتابهایش خوب است».13
البته طرح این مسائل نباید بهانه انکار خدمات دینی و تألیفات ارجمند علمی او، و داوریهای غیر منصفانه در حقّ شخص وی گردد.
آثار محدث نوری در حوزه مهدی پژوهی
از علامه نوری سه کتاب پیرامون مهدویّت و شناخت و معرفت امام عصر (ع) بر جای مانده است که نشانگر عشق و علاقه فراوان وی به امام زمان (ع) و تحقیق و پژوهش در این عرصه است؛ دوتای آنها به زبانهای عربی و یکی به زبان فارسی است که در اینجا به دو کتاب اوّل به اختصار اشاره میشود اما به کتاب سوم که موضوع همین مقاله است مشروحتر پرداخته میگردد.
۱. جنّهالمأوی فی من فاز بلقاء الحجّه فی الغیبه الکبری
این اثر به جنّهالمأوی معروف است و اوّلین کتاب حاجی نوری در این موضوع است. این کتاب به زبان عربی میباشد و مؤلّف آنرا در تکمیل جلد سیزدهم بحارالانوار علامه مجلسی (ره) نگاشته است. در این کتاب ۵۹ داستان درباره ۵۹ تن از نیکبختان آورده شده که در زمان غیبت کبری به حضور آن بزرگوار شرفیاب شدهاند. این کتاب را نخست «حاج محمدحسن امین الضرّاب» همراه با جلد سیزدهم بحارالانوار، در سال ۱۳۰۵ ق به چاپ رسانیده و بار دیگر به تصحیح «میرزا موسی تهرانی» در سال ۱۳۳۳ ق در تهران به چاپ رسیده است.۹ محدّث نوری در مقدمه نجمالثاقب آن را به منزله مستدرکی بر باب ۲۳ جلد غیبت بحارالانوار (جلد سیزدهم) میداند.
۲. کشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار (ع) (پردهگشایی از رخسار یار غائب از نظر)
این اثر ظاهراً آخرین تألیف وی در این موضوع است. مؤلّف در مقدمه نجمالثاقب که به مناسبت به جنّهالمأوی اشاراتی دارد از کشف الاستار سخنی به میان نمیآورد لذا میتوان دانست که این کتاب، بعد از آندو تألیف شده است. مرجع معظّم تقلید حضرت آیتالله صافی گلپایگانی در مقدمه منتخبالاثر آنجا که منابع شیعی را در این حوزه معرفی میکند این کتاب را نیز بدون مشخصات ذکر میکند و گاهی در کتاب خود نیز از آن اقوالی را میآورد.
همچنین دانشمند تازه درگذشته مرحوم علی دوانی در کتاب دانشمندان عامّه و مهدی موعود درباره کشف الاستار آورده: «محدّث عالی مقام حاج میرزا حسین نوری در کتاب کشف الاستار که آن را در اثبات وجود حضرت حجّت(ع) و موضوعات آن تألیف کرده با استفاده از دو کتاب ینابیع الموّده و استقصاء الافحام نام ۴۰ تن از علمای عامّه را برده که در خصوص آن حضرت (ع)، داد سخن دادهاند».15
اما ایشان نیز متأسفانه مشخات کامل کتاب را ذکر نمیکند و تنها به آن اکتفا مینماید.
۳. نجم الثاقب
این اثر که نام کامل آن نجمالثاقب فی احوال الامام الغائب است، دومین کتاب علاّمه در موضوع مهدویت و به زبان فارسی میباشد. این کتاب ـ چنانچه در مقدمه به آن اشاره شده ـ به درخواست میرزای شیرازی نگاشته شده است. وی با شناخت از دانش و صلاحیت علمی علاّمه نوری از وی میخواهد که کتابی درباره آن حضرت (ع) به زبان فارسی بنویسد و حاجی نوری در پی اجابت این درخواست در کمتر از سه ماه نجمالثاقب را مینگارند. مؤلف داستان گفتوگوی خود با میرزا را در این ارتباط در مقدّمه نجمالثاقب چنین آورده است:
چندی پیش جناب مستطاب حاج میرزا حسن شیرازی با من مشورتی کرد و نظر ایشان بر این تعلّق گرفت که کتاب کمالالدّین به فارسی ترجمه شده و در میان اهل ایمان انتشار یابد [در پاسخ] من عرضه داشتم که جناب عالم فاضل سیّد علی اصفهانی معروف به (امامی) ـ شاگرد علامه مجلسی ـ آنرا ترجمه کرده … همچنین بعضی از فضلای معاصر از سادات شمسآبادی اصفهان آن را ترجمه کردهاند و ترجمه دوباره آن رنج بیفایدهای است. جناب میرزای شیرازی از این اندیشه منصرف گشتند تا اینکه در ماه شعبان گذشته ( ۱۳۰۳ ق) شبی ایشان، مجدداً سخن از تألیف کتابی درباره آن حضرت به میان آورده و سرانجام فرمودند: «بهتر آن است که مستقلاً کتابی در این باب نوشته شود و شخص شما برای این خدمت شایان، شایسته هستی». بنده معروض داشتم: «فعلاً مقدّمات اقدام این امر خطیر فراهم نیست امّا سال گذشته رسالهای به نام جنّه المأوی نوشتم و در آن [شرح احوال] کسانی را که در عصر غیبت کبری خدمت امام عصر(ع) رسیدهاند، جمعآوری کردم و این غیر از کسانی است که در جلد سیزدهم بحارالانوار ذکر شدهاند، اگر مصحلت میدانید جنهالمأوی را ترجمه و مطالب موجود در بحارالانوار را نیز به آن بیفزایم تا کتاب خوبی از کار درآید. میرزا این نظر را پسندید و فرمود: «تنها بر این مطالب اکتفا نشود بلکهاندکی از حالات آن جناب نیز به آن افزوده گردد، هر چند که به ایجاز و اختصار باشد».
من نیز از بارگاه ملکوتی امامین عسکریین(ع) به خاطر حقّ همسایگی در خواست کمک کردم و بحمدالله از برکت آن جایگاه در اندک زمانی (نزدیک به سه ماه) این خدمت به انجام رسید و نام این گرامینامه را نجمالثّاقب گذاشتم.۱۶
چنانچه خود مؤلّف در مقدّمه اشاره کردهاند نجمالثاقب ترجمه جنّهالمأوی با افزودههایی میباشد. بعد از اتمام کتاب، مرحوم میرزای شیرازی در تقریظی بر کتاب آنرا چنین میستاید:
کتابی است در نهایت تمامیّت و حسن تربیت و جوده تهذیب که در نظر ندارم [کتابی] در این باب به این خوبی نوشته شده باشد. مراجعه به این کتاب در رفع شبهه و تصحیح عقیده بر متدیّنان لازم است تا انشاءالله از لمعان (= تابش) انوار هدایتش به سر منزل ایمان و ایقان (= یقین) و محل امن و امان برسند.۱۷
معرفی نجمالثاقب
در اینجا جهت آشنایی و آگاهی هر چه بیشتر خوانندگان گرامی موعود، مروری بر موضوعات و مطالب این کتاب میکنیم. علامه سترگ شیعی، محدث نوری به خاطر آنکه آخرین محبّ خدا دوازدهمین ولی از زنجیره ولایت میباشند تبرکاً نجمالثاقب را در دوازده باب به شرح ذیل تدوین و تنظیم نموده است که به این بابها و فصول به اختصار اشاره میشود:
باب اوّل، در چگونگی ولادت سراسر سعادت حضرت مهدی(ع)
باب دوم، در ذکر اسامی و القاب و کنیههای امام و وجه تسمیه (= علّت نامگذاری آنها). مؤلف در این فصل ۱۸۲ نام، لقب، کنیه را برای آن جناب ذکر کرده و غالباً زیر هر عنوان مطالبی را از آیات، روایات، تفاسیر، … میآورد.
باب سوم، که در دو فصل سامان داده شده است: فصل اول در «شمایل» و فصل دوم در «خصایص». حاجی نوری در فصل اول به شمهای از شمایل ولیعصر (ع) اشاره کرده، و سخن را با این حدیث پیامبر(ص) که فرمود: «مهدی(عج) شبیهترین مردم به من در خَلق و خُلق است» آغاز کرده و با آوردن احادیثی از دیگر معصومان (ع) مطلب را پی میگیرد. ایشان در فصل دوم به خصایص و ویژگیهای آن حضرت میپردازد.
وی در این باب به ۴۶ خصیصه منحصر به فرد آن حضرت اشاره میکند و زیر هر خصیصه مطالب روایی و تفسیری فراوانی را در تکمیل و تتمیم بحث میاورد و در پایان با اقرار و اعتراف به قصور و عجز خود مینویسد: «آنچه که ذکر شد نمونهای از خصایص و تشریفات الهیّه مهدویّه [است] و اندکی از مقامات عالیه آن حضرت [میباشد] و بزرگی سلطنت آن جناب را کسی ندیده و نشنیده و نخواهد دید…».18
باب چهارم، به بیان اختلاف مسلمانان درباره وجود آن حضرت اختصاص دارد. محدّث نوری در این باب به طرح شبهاتی نظیر: مهدی، همان مسیح است، یا مهدی فرزند عبّاس میباشد، یا مهدی همان محمدبن حنفیه است، نیز مهدی فرزند امام حسن مجتبی(ع) است پرداخته و با تسلطی که به نصوص روایی، متون تفسیری، رجال، تاریخ و … دارد پاسخهایی در خور به این شک و تردیدها میدهد و در پایان این بخش، دیدگاه ۲۰ تن از عالمان اهل سنت و عامّه را از باب نمونه میآورد.
باب پنجم، به نظریه شیعه که «حضرت مهدی (ع)، فرزند امام حسن عسکری (ع) است» پرداخته و آن را مورد بررسی قرار داده است. و مرحوم مؤلّف در پایان سی حدیث از اهل سنّت و ۴۰ حدیث از شیعه در تائید و گفتار خود میآورد.
باب ششم، در اثبات امامت آن حضرت از روی معجزات صادره از آن بزرگوار است. ایشان در این باب مینویسند:
«معجزات آن حضرت بسیار است و چون بنای [این کتاب] بر اختصار است لهذا به ذکر چهل معجزه از کتابهایی که نزد علاّمه مجلسی(ره) نبوده و یا بوده اما وی از نقل آن غفلت نمودهاند میپردازیم تا مویّدی بر گفتههای ایشان باشد…»14
«هر چند بعد از اثبات وجود و بقای آن ذات مقدّس احتیاجی به ذکر معجزه نیست] زیرا نفس بقا و طول عمر آن جناب از اعظم آیات الهیّه و براهین قطعیّه است و آن [کس] را که آن معجزه باهره متواتره کافی نباشد از سایر معجزات نیز حظّی نبرد…»19
باب هفتم، مفصلترین بخش کتاب است و به ذکر سعادتمندانی که در عصر غیبت کبرا به حضور آن خورشید پیدای جهان شرفیاب شدهاند پرداخته و صد حکایت که برخی از آنها را خود مؤلف از افراد مورد اعتماد و ثقه شنیده است، از آن بار یافتگان به خانه خورشید در آن جا آورده شده است. مؤلّف در پایان این بخش مینویسد:
«در نقل این حکایات اقتصار کردیم بر آنچه که در کتب معتبره دیدیم و یا از ثقات (= افراد راستگو) و علما شنیدیم و نقل بسیاری از وقایع را که با سند معتبر به ما نرسیده بود، ترک کردیم»20
باب هشتم، در شرح و توضیح توقیع شریف در باب «تکذیب مدّعی رویت» است. مرحوم محدّث نوری این باب را با توقیع شریف به آخرین سفیر خاص امام (ع) در عهد غیبت صغری ـ علی بن محمد سمری ـ آغاز میکند. برابر این توقیع، مدعی مشاهده در غیبت کبرا پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ـ (کذّاب مفتر) است و ادعای وی غیر قابل پذیرش. علاّمه نوری اشکالات و خدشههایی را بدین شرح بر این توقیع وارد میسازد که این توقیع، خبر واحد وضعیت است و لذا بر آن اعتمادی نمیتوان کرد هم چنین شیخ طوسی هم که آنرا نقل کرده بدان عمل ننموده لذا قابل اعتراض است. «این خبر، ضعیف و غیر [از] آن، خبر واحد است که جز ظنّ از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد، پس قابلیت [آن را] ندارد که با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا میشود، معارضه کند…»21 البته محققان بعدی در دفاع از این توقیع شریف خدشههای جدّی بر گفتار محدث نوری وارد ساختهاند که طالبان میتوانند به کتابهای نگارش یافته پس از نجمالثاقب مراجعه کنند.
باب نهم، موجزترین بخش کتاب است و به بیان و اثبات یکی از مناصب خاصّ آن حضرت یعنی «دستگیری از درماندگان در بیابان و غیر آن» میپردازد. «اغاثه و فریادرسی درماندگان از مناصب الهیّه آن جناب خواهد بود…»22
همچنین «از القاب خاصه آن حضرت «غوث» است و معنای آن «فریادرس» است و حقیقت معنای این لقب الهی محقق نشود تا آنکه صاحب آن دارای قوّه سامعهای باشد که هر کس، در هر جا و پرسان که در مقام استغاثه برآید، بشنود…»23راهنمایی در بیابان و دستگیری گمشدگان [کار] حضرت اباصالح(ع) است که همان «غوث اعظم» و ولی عصر و صاحبالزمان است…»24
باب دهم، به بیان وظایف و تکالیف بندگان خدا نسبت به حجّت کبرا (ع) اختصاص دارد که مرحوم مؤلف تکالیف عباد و افراد را به چهار نوع تقسیم مینماید: ۱) تکالیف قلبی ۲) تکالیف جوارحی ۳) تکالیف زبانی و ۴) تکالیف مالی؛ و در باب تکلیف قلبی مینویسد: «اگر انسان واقعاً جرعهای از شربت گوارای محبّت به امام خود را چشیده و رشته قلبش بر حسب فطرت پیوسته به آن حضرت کشیده باشد، البته چنان مهموم (= غمگین) شود با فراقی چنین که خواب را از چشم برد و لذّت را از طعام و شراب…»25
باب یازدهم، در بیان زمانهای خاص مربوط به آن حضرت است مثل: شب قدر، روز جمعه، روز عاشورا، عصرهای دوشنبه و پنجشنبه، شب و روز نیمه شعبان، نوروز، و هر روز از زردی آفتاب تا آن گاه که به غروب مینشیند.
باب دوازدهم، در این باب نویسنده اعمال و آدابی را یادآور میشود که به شرط خلوص شاید بتوان به برکت آنها به سعادت ملاقات آن بزرگوار فائز و نائل آمد و بهره و فیضی از آن وجود شریف بر گرفت:
«و معلوم شد که نیل به این مقصود در غیبت کبرا ممکن و میسور [است]، بلکه روشن شد که میتوان به وسیله علم و عمل و تقوای تامّ و معرفت و تضرّع و انابت و تهذیب نفس قابل تلقّی اسرار و داخل در سلک خاصان و خواص شد…»26 مقصود در اینجا به دست آوردن راهی است که شاید [بتوان] به وسیله آن در عمر خویش نوبتی به این نعمت برسد، هر چند در خواب باشد.۲۷ مولّف کتاب را با ذکر زیارتها و دعاهایی در این ارتباط پایان میدهد.
سخن را با توصیفات شیرین و تعبیرات دلنشین و عبارات لطیف علامّه نوری در دیباچه جنهالمأوی در مقام اظهار ادب و ثنا و ستایش به پیشگاه ناموس رهبر و امام عصر(ع) که حاکی از عشق و علاقه زاید الوصف آن مرحوم به مقام حجّت کبری است با ترجمه شیوای استاد محمدرضا حکیمی از کتاب خورشید مغرب آورده و با ستایشنامه وی در مقدمه نجمالثاقب به پایان میبریم:
عنقاء قاف القدم، القائم فوق مرقاه الهمم، الاسم الاعظم الالهی، الحاوی للعلم الغیر المتناهی، قطب رحی الوجود، و مرکز دائره الشهود، کمال النشأه و منشأ الکمال، جمال الجمع و مجمع الجمال، المترشّح بالأنوار الإلهیّه، المربّی تحت استار الربوبیّه مطلع الأنوار المصطفویّه ومنبع الاسرار المرتضویّه، ناموس ناموس اللهاکبر و غایه نوع البشر، ابی الوقت و مربّی الزمان، الّذی هو للحقّ امین ٌو للخلق امان، ٌ ناظم المناظم و الحجّه القائم…»
«عنقاء بلند آشیان ستیغ ازلیّت، عقاب آسمانیُسرِ دور از حدّ فکر و همّت، اسم اعظم الهی، گنجور علم نامتناهی، محور چرخ وجود و هستی، نقطه پرگار شهود و حقپرستی، کمال بخش جهان و جهانیان، شمع محفل زیبایی و زیبایان، خاورستان انوار سبحانی، پرورده سراپرده غیبت ربّانی، مشرق انوار هدایت مصطفوی، مطلع اسرار ولایت مرتضوی، سرّ ناموس خدای اکبر، ربّالنوع افراد بشر، پدر زمان، مربی دوران، امین خالق منّان، امان مردم جهان، نظم آفرین منظومههای متراکم، حجّت بر حقّ قائم (ع)…» 28
خلف سلف، غالیه عزّت و شرف، قطب زمین وغوث زمان، کنز رجاء و کهف امان، گوهر تابان در بحر امکان، حجاب ازلی ایزد سبحان، و اسم اعظم الهیِ پوشیده و پنهان، عنقای قاف محیط به جهان، دادرس درماندگان و دادخواه خون برگزیدگان، پاک کننده دامان خاک از لوث ملحدان، فرمانفرمای ممالک زمین و آسمان حجّت بالغه خداوندی بر جهان و جهانیان، خلیفهالرحمان و امام الانس و الجانّ، حضرت بقیه الله صاحب العصر و الزمان (عج)…. ۲۹
پینوشتها:
۱. محدث نوری، الفیض القدسی، به نقل از مقدمه فوائد الرضویه محدث قمی، ص ۵۱، چاپ و نشر نوید اسلام، به کوشش عقیدتی بخشایشی.
۲. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۸۷۷؛ چاپ قدیم به نقل از مقدمه لؤلؤ و مرجان به تصحیح کریم فیضی.
۳. المآثر و الآثار، ج ۱، ص ۲۱۰ ـ ۲۰۹؛ به نقل از اندیشه سبز، زندگی سرخ، علی ابوالحسنی نشر عبرت.
۴. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱ ص ۴۹ به نقل از مقدمه لؤلؤ و مرجان، ص ۱۹.
۵. همان، ص ۲۲.
۶. آقا بزرگ تهرانی، نقباء الشر، ج ۲، ص ۵۴۴، ص ۲۶.
۷. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۵۶ و ۴۳، ص ۲۶.
۸. محدّث قمی، فوائد الرضویّه، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۳ با تصحیح عقیقی بخشایشی به چاپ و نشر نوید اسلام.
۹. همان، ص ۲۳۴.
۱۰. ابوالحسنی، علی، اندیشه سبز، زندگی سرخ، ص ۲۶، چاپ عبرت.
۱۱. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱۷، ص ۷۱، نشر صدرا.
۱۲. دائره المعارف تشیّع، ج ۵ ص ۴۷۰ به نقل از الذریعه، ج ۵، ص ۱۶۰ ـ ۱۵۹.
۱۳. محدث نوری، نجم الثاقب، ص ۱۲ علامه نوری، انتشارات مسجد مقدّس جمکران.
۱۴. دوانی، علی، دانشمندان عامّه و مهدی موعود، ص ۲۶؛ نشر داراکتب الاسلامیّه (ویرایش جدید).
۱۵. محدث نوری، مقدمه نجمالثاقب، ص ۹ ـ ۸، انتشارات مسجد مقدس جمکران.
۱۶. همان، ص ۵.
۱۷. همان، ص ۱۹۰.
۱۸. همان، ص ۳۴۳.
۱۹. همان، ص ۳۷۳.
۲۰. همان، ص ۷۱۲.
۲۱. همان، ص ۷۱۸.
۲۲. همان، ص ۷۳۲.
۲۳. همان، ص ۷۳۲.
۲۴. همان، ص ۷۳۴.
۲۵. همان، ص ۷۴۰.
۲۶. همان، ص ۸۳۷.
۲۷. همان، ص ۸۳۷.
۲۸. محدث نوری، جنهالمأوی دیباچه بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۲۰۰، به نقل از محمدرضا حکیمی، خورشید مغرب، ص ۱۷۷ ـ ۱۷۶، انتشارات دلیل ما.
۲۹. محدث نوری، نجمالثاقب، مقدمه، ص ۷، انتشارات مسجد مقدس جمکران.
ماهنامه موعود شماره ۷۶