از امام زمان(عج) چه بخواهیم؟

یک روز در مجلس درس سیّد، یکی از حاضرین سئوال کرد: «آیا در [عصر] غیبت امکان دارد کسی تشرّف حاصل بکند؟ سیّد سرش را زیر انداخت، گویا با خودش صحبت می‌کرد، سپس گفت: «ما اجیب له و قد ضمنّی ـ صلوات الله علیه ـ الی صدره؛ ۶ من به این آقا چه پاسخی بدهم و حال آنکه حضرت مرا به سینه خود چسباندند.

شرح حال و گفتاری از فقیه اهل بیت آیت‌الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی(ره)
عبدالحسن ترکی

شرح زندگانی
آیت‌الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی (ره) به سال ۱۲۹۸ در خانواده‌ای اصیل و مذهبی متولد شد و بنا به نقلی از نوادگان محدّثِ بزرگ ملاّ صالح مازندرانی ـ شارح کافی ـ است.

پدر ایشان با آنکه اهل علم نبود، امّا مرد مؤمن، متّقی و آشنا به مسائل بود. کسانی که ایشان را می‌شناختند به تقوا و پارسایی آن مرحوم اعتقاد داشتند. وی با مرحوم علاّمه امینی، خیلی مأنوس بود و به ایشان خیلی علاقه داشت، متقابلاً علاّمه امینی هم به ایشان لطف داشتند.

آیت‌الله صافی پس از فرا گرفتن دروس مقدماتی و مقداری از تحصیلات جدید به تشویق و ترغیب یکی از علمای اصفهان، در سن ۱۸ سالگی جهت کسب علوم دینی به حوزه علمیّه راه یافت و با  دانش‌اندوزی در حوزه علمیّه اصفهان و سپس قم، بالاخره در محرّم سال ۱۳۲۲ رهسپار نجف اشرف شد. وی حدود ۲۷ سال در جوار مقدّس امیرمؤمنان(ع) به تحصیل، تدریس و تهذیب اخلاق پرداخت و سرانجام به درخواست جمعی از اهالی اصفهان و بنا به توصیه آیت‌الله العظمی خویی(ره) به زادگاه خویش بازگشت. ایشان پس از رحلت آیت‌الله خادمی، به رغم میل باطنی، ریاست حوزه علمیّه اصفهان را عهده‌دار شدند.

آن فقیه فقید، همواره در پی تهذیب اخلاق و کسب معارف حقیقی اهل بیت(ع) بود. ایشان علاوه بر تدریس سطوح بالای فقه و اصول، عنایت ویژه‌ای به کسب و ترویج معارف اهل‌بیت(ع) داشت. وی رکن اساسی مذهب تشیّع را علاوه بر کسبِ علوم ظاهری در اتّصال به باطن ولایت می‌دانست تا بدان جا که خود توانست از مَحرمانِ راز حریمِ انس الهی گردد.

  • معرفی استادان
    این فقیه اهل بیت سطوح عالی فقه و اصول را از دروس آیات عظام: خویی، حکیم، سیّد عبدالهادی شیرازی، سیّد جمال‌الدین هاشمی‌گلپایگانی، و تنی چند از عالمان عامل دیگر فرا گرفت.

    از آیت‌الله صافی تألیفات و آثاری چند بر جای مانده که، از آن جمله است: الهدایه فی علم الاصول در ۴ جلد، و ترجمه کتاب نقد فلسفه داروین (۲ جلد)،   مقداری از تقریرات فقهی و هم‌چنین درس‌های اقتصاد تطبیقی و دروس خارج فقه، اصول، رجال و درس‌های اخلاق و معارف.

    سرانجام آن استاد علاّمه در صبح‌گاه جمعه هفتم مهرماه ۱۳۷۴ ندای حضرت حق را لبیک گفت و در پی تشیع با شکوهی در مقبره علاّمه مجلسی به خاک سپرده شد.۱ روحش شاد.

    روش مرحوم آیت‌الله صافی در دروس اخلاقی، این بود که در کنار بیان مسائل، در میان یا پایان بحث،   به نحوی دل‌ها را متوجّه حضرت ولی‌عصر(ع) می‌نمود و یادی از آن حضرت می‌کردند. کمتر محفل و مجلسی برگزار می‌شد که ایشان از این مهم غفلت نموده باشند.

    این موضوع در سلسله درس‌های اخلاق و معارف که از ایشان با عنوان شوق وصال در ۲ جلد به چاپ رسیده، کاملاً آشکار و هویدا است.

    در کتاب لاله‌ای از ملکوت یادنامه عارف دلسوخته مرحوم حاج جعفر آقای مجتهدی، به نقل از آیت‌الله زاده صافی آمده است:

    در یکی از سفرهای حج که مرحوم پدر می‌خواستند از تهران مشرّف شوند، در بین راه جهت زیارت حضرت معصومه(س) و خداحافظی با آقای مجتهدی به قم آمدند، در آنجا آقای مجتهدی بشارت تشرّف خدمت امام عصر(ع)، و شناخت آن حضرت در حین تشرّف را به پدر دادند. هنگام مراجعت از مکّه، وقتی از ایشان پرسیدم: آیا مطالب آقای مجتهدی به وقوع پیوست؟ از جواب دادن امتناع کرده، فرمودند: «به این کارها، کاری نداشته باشید».2

    در این نوشتار به جهت یادی از آن عارف وارسته و عاشق شیدای امام زمان(عج) نکته‌هایی نورانی از مباحث و سخنرانی‌های ایشان را به ترتیبی کنار هم نهادیم تا شکل یک گفتار منسجم را پیدا کرد و آن را با طلب شادی برای روح آن استاد خلاق و فقیه اهل بیت(ع) به خوانندگان فرهیخته موعود تقدیم می‌نماییم. باشد که مورد قبول‌تان واقع گردد.

    ولایت خدا بر صالحان
    خداوند متعال می‌فرماید:
    اِنّ ولیـّی  الله الّذی نزّل الکتاب و هو یتولّی الصالحین والّذین تدعون من دونه لا یستطیعون نصرکم و لا أنفسهم ینصرون.۳

    ولی و سرپرست من آن خدایی است که این کتاب را نازل کرد، و او همه صالحان را سرپرستی می‌کند و آنهایی را که جز او می‌خوانید، نمی‌توانند یاری‌تان کنند، و حتّی خودشان را هم نمی‌توانند یاری دهند.

    بحت ما درباره [عوامل] تکامل انسان و عوامل انحطاط و وقوف او است. انسان از ابعاد مختلف، تکامل دارد؛ مرز آن هم انسانیّت و عمل صالح است. کسی که از «صالحین» باشد موحّد است و مقام توحید و مقام ولایت دارد و کسی که از «طالحین» باشد، مُشرک است. ممکن است شرک خفی داشته باشد؛ مثل هواپرستی، جاه‌پرستی، مقام‌پرستی، خودپسندی. اینها همه از رذایل اخلاقی و از معاصی است. امّا وقتی این [رذیلت‌ها] از بین رفت و مصداق صالحین شد، آن وقت است که از مناجات حق لذّت می‌برد، آن وقت است که جمال حق را مشاهده می‌کند. وقتی انسان پا را در دایره ولایت نهاد «یتولّی» روی او می‌آید.

    آیه شریفه « إنّ ولییّ الله الّذی نزّل الکتاب و هو یتولّی الصالحین» ناظر به همین معناست؛ یعنی همان‌که قرآن را نازل کرده، همان «ولیّ صالحین» است. همه بندگانِ صالح خدا، تحت ولایتِ خدا هستند. شعبه و شعاع این ولایت هم حجّت وقت است. عنایت امام زمان(ع)، عنایت خداست. اطاعتِ او اطاعت خدا، و محبّت او محبّت خداست. اگر انسان عبد صالح خدا شد، حتماً و حتماً با حضرت پیوند برقرار می‌کند و حتماً الطاف خاصّه حضرت شامل حالش می‌شود، دعایش می‌کند و چه مقامی‌بالاتر از اینکه انسان مورد عنایت ولی‌الله واقع شود: «و هو یتولّی الصالحین» یعنی خدای متعال به وسیله حجّت وقت، ولی‌ّ خدا، امام زمان، عهده‌دار رهبری او می‌شود و همه فیوضات به واسطه حجت وقت از مبدأ فیّاض علی الاطلاق افاضه می‌شود و مهم‌ترین فیوضات، همان فیض هدایت، فیض رهبری و دستگیری معنوی است.

    اگر انسان وارد مرز صالحین شد و مصداق آن گردید، حتماً ارتباط خصوصی با امام زمان(ع) پیدا می‌کند. حال چه بفهمد، چه نفهمد «تشرّف روحی»‌اش قطعی است. چه «تشرّف جسمی» حاصل بشود یا نشود. وقت تشرّف چه حضرت را بشناسد یا بعد بشناسد. اصل همین است که پیوند برقرار شود. وقتی رابطه برقرار شد تدریجاً محکم هم می‌شود [آن وقت] هم «محبّ» می‌شود و هم «محبوب»؛ هم محبِّ امام زمان(ع) می‌شود و هم محبوب آن حضرت. خدا صالحین را دوست دارد. امام زمان هم صالحین را دوست دارد. وقتی امام زمان(ع) کسی را دوست داشته باشد، از او دستگیری نمی‌کند؟ آیا به او کمک نمی‌کند؟ قلب او را هدایت نمی‌کند؟ وقتی انسان محبوب او شد، مصونیّت پیدا می‌کند و این مصونیّت لازمه آن محبوبیّت است. وقتی دست امام زمان(ع) روی سر انسان آمد، نمی‌گذارد شیطان او را به دام بیندازند [آنگاه «محفوظ» می‌شود] فرق «محفوظ» با «معصوم» در این است که معصوم خطا و اشتباه نمی‌کند اما این شخص اشتباه می‌کند امّا از گناه «محفوظ» است. اشتباه می‌کند، امّا پیرامون گناه نمی‌رود و از گناه مصون و محفوظ می‌شود.

    حجّت وقت و ولیّ امر که مظهر رحمتِ واسعه حق است از معصیت بندگان خدا ناراحت می‌شود. در حدیث داریم: «لا تسوؤا رسول‌الله۴؛ رسول خدا را ناراحت نکنید». به این معنا که معصیتِ خدا را نکنید تا پیغمبر خدا ناراحت شود. امام زمان هم همین طورند؛ یعنی اگر ما معصیت کردیم، امام زمان(ع) ناراحت می‌شوند. برعکس اگر رو به خدا رفتیم، ایشان مسرور می‌شوند. به هر حال باید حضرت را خوشحال کنیم تا مشمول عنایت آن حضرت قرار گیریم. در آن صورت حضرت کمک‌مان می‌کنند کما اینکه کمک کرده‌اند.

  • راه‌های جلب توجّه امام زمان(ع)
    جلب توجّه مهدی فاطمه(ع) راه دارد. خدا می‌داند  امام زمان خیلی رؤف‌اند و زود می‌شود توجّه‌شان را جلب کنیم. سلام، جواب دارد، بی‌جواب نیست. اگر کسی جدّی به کسی سلام کرد، جواب هم می‌شنود. ما در نمازهایمان، دستِ کم، روزی پنج مرتبه می‌گوییم:

    «السّلام علینا و علی عبادالله الصّالحین» آیا امام زمان هم این سلام را در نمازشان می‌فرمایند یا نه؟ بله! امام زمان هم این سلام را می‌فرمایند و به بندگان صالح خدا، سلام می‌دهند. حضرت به [همه] واجبات و متسحبّات عمل می‌کنند. اصلاً سلامِ کامل و تمام عیار را حضرت(ع) می‌دهند. این «السّلام علینا و علی عبادالله الصالحین، یعنی چه؟ یعنی سلام بر ما و همه بندگان صالح خدا! یک وقت است من و شما این سلام را می‌گوییم، یک وقت امام زمان(ع). پس بندگان صالح در همین دنیا مشمول سلامِ حضرت ولی‌عصر(ع) می‌شوند.

    اگر ما به امام زمان(ع) دعا کنیم، حضرت هم به ما دعا می‌کند. دعای امام زمان مُستجاب است از خدا بخواهیم «اللهمّ هب لی رأفته و رحمته و دعاه…»5؛ خدایا مرا مشمول رأفت، رحمت، و دعای امام زمان(ع) قرار بده»!

    روشن شدن قلب‌ها و طهارت دل‌ها که بر اثر محبّت خدا می‌آید، به واسطه اتصال و پیوند به مقام ولایت است و راه آن توجّه است؛ توجّه مداوم. باید بگویم انسان بدون متوسّل شدن به حجّت وقت، هیچ کاری نمی‌تواند بکند. اگر ارتباط بر قرار شد قلب نور می‌گیرد و انسان با نور و چراغ بهتر پیش می‌رود. انسان متوسّل با نور ولایت پیش می‌رود هر موجود ضعیفی حتماً باید تکیه‌گاهی و پناهگاهی داشته باشد که از او استمداد کند. انسان هم، چون ضعیف آفریده شده حتماً باید در همه مطالب معتصم به حق و اولیای حق و معتصم به امام زمان(ع) باشد. امام زمان قدرتمندترین قدرتمندان در عالم امکان است، واسطه فیض خداست، تمام فیض‌ها به وساطت او باید افاضه شود. خدا از مجرای امام زمان(ع) خواسته است که مردم با او ارتباط داشته باشند. انسان اگر خواست با خدا و مقام ولایت اتّصال پیدا کند، راه آن آسان است. خیلی آسان، و آن توجه به خداست، توجّه هم [امری] اختیاری است. همان لحظه که حقیقتاً در سرّ و قلبش به یاد خدا می‌افتد، همان لحظه که توجه به امام زمان(ع) پیدا می‌کند، همان وقت، سیم متصل می‌شود. و روح مطلب و اساس کار همین برقراری ارتباط با خدا و اولیای خداست.

    به قول آن آقایی که مرحوم شده و به خواب کسی آمده و گفته بود: «شما هم مثل من عمل کنید تا بعد از مرگ خوشتان باشد»، پرسیده بود: چه کار کنم؟ گفته بود: پیوندتان را با امام زمان(ع) قرص و محکم بکنید، توسّلات شما به امام زمان(ع) قطع نشود.

    دو چیز را هم اسم برده بود که یکی از آن دو که الان در ذهنم هست، نماز توسل به امام زمان(ع) بود که این نماز را حتماً بخوانید؛ مثل اینکه خود آن مرحوم این برنامه را داشته، آن دیگری را فراموش کرده‌ام.

    ولایت دو بُعدی است: از خصوصیات اهل تقوا این است که ولایت آنها دو بعدی است؛ یعنی به واسطه جذب محبّت و ولایت، دو طرف نسبتِ به هم علاقمند می‌شوند. یعنی اگر شخصی متّقی و شیعه واقعی دوستدار امام زمان خودش باشد، محال است که امام زمان او را دوست نداشته باشد. لذا می‌بینیم که ائمه(ع) نسبت به آنهایی که واقعاً اهل تقوا بودند چقدر اظهار محبّت می‌کردند و چقدر آنها را دوست داشتند. معامله‌هایی که با آنها می‌کردند که کاشفِ از این است که امام حدّ اعلای محبّت را نسبت به آنها داشته‌اند؛ مثلاً سیّد بحرالعلوم یکی از قضایایش که مولای سلماسی نقل می‌کند این است که می‌گوید:

    یک روز در مجلس درس سیّد، یکی از حاضرین سئوال کرد: «آیا در [عصر] غیبت امکان دارد کسی تشرّف حاصل بکند؟ سیّد سرش را زیر انداخت، گویا با خودش صحبت می‌کرد، سپس گفت: «ما اجیب له و قد ضمنّی ـ صلوات الله علیه ـ الی صدره؛ ۶ من به این آقا چه پاسخی بدهم و حال آنکه حضرت مرا به سینه خود چسباندند.
    تا محبّت نباشد چنین چیزی می‌شود؟ این چقدر عنایت است؟ چقدر لطف است؟ چقدر سیّد را دوست می‌دارند که او را به سینه خود می‌چسبانند؟

    سیّد بحرالعلوم آن‌قدر به حضرت(ع) نزدیک بوده که از اصحاب سرّ و مخزنِ اسرار آن حضرت بوده است. همه ائمه(ع) اصحاب خاصّ و اصحاب سِرّ داشته‌اند. در هر زمان عدّه‌ای بوده‌اند که روابط خصوصی با ائمّه(ع) داشته‌اند تا حدّی که صندوقچه سرّ امام می‌شوند. حالا هم همین‌طور است. مرحوم حاجی نوری صاحب نجم‌الثاقب می‌گوید: «اگر بخواهیم قضایای مرحوم بحرالعلوم(ره) را جمع کنیم، خودش کتابی می‌شود». یعنی این‌قدر ایشان تشرّف داشته‌اند.

  • انواع تشرّف
    تشّرف انواع و اقسامی دارد. [نوع] اعلای آن، این است که کسی خدمت امام برسد و همان موقع امام را بشناسد و استفاده بکند. ممکن است خدمت امام برسد آن موقع نشناسد و بعداً با قرائن بشناسد. از این قبیل قضایا زیاد بوده است. ممکن است مشرّف بشود، حتّی با او رفیق باشد و ارتباط داشته باشد، رفت و آمد داشته باشد، هم غذا بشود امّا نفهمد، نه آن وقت بفهمد و نه بعد بفهمد این بوده است و شده است، مصلحت نیست بفهمد. ممکن است این بنده تا آن حدّ، تکامل پیدا نکرده باشد، ولی داخل مسیر است. و زمینه روحی‌اش مساعد است. برنامه عملی، اخلاقی و عبادی‌اش به گونه‌ای است که با امام پیوند و ارتباط پیدا کرده و محبوب خدا و اولیای خدا شده است.

  • تشرّف عَنایی، تشرّف عِنایی
    تشرّف عَنایی، به این معناست که شخص به حضور ولیّ خدا شرفیاب شود، امّا از این ملاقات و حضور رنج ببرد و از آنان استفاده نکند. حضور دشمنان دین در محضر اولیاء‌الله از همین قسم است. طرفین از یکدیگر رنج می‌برند. این شخص در محضر رسول خدا(ص) یا امام رفته، ولی دشمن خدا، رسول خدا و امام است این را « تشرّف عَنایی» می‌گویند.

    عَناء، رنج و مِحنت است. چنانچه گفته‌اند: «و من العناء ریاضه الهرم»، یعنی اگر بخواهی یک فرد پیر را تربیت کنی، خیلی رنج و زحمت و محنت دارد.

    اما «تشّرف عِنایی» این تشرّف، قرین لطف و رحمت و عنایت مقام ولایت کلیّه الهیّه است. این نوع تشرّف هم اقسامی دارد: رؤیایی، کشفی، عینی و شهودی.

    تشرّف رؤیایی، تشرّف در عالم خواب است. تشرّف کشفی همان حالت مکاشفه‌ای است. بسیاری از تشرّف‌هایی که در کتاب‌ها نقل شده از نوع تشرّفِ کشفی [مکاشفه‌ای] است؛ به همین صورت خدمت امام رسیده‌اند. این کشفی است، شهودی نیست. تشرّفِ کشفی بالاتر از تشرّف رؤیایی است. در میان حالت خواب و بیداری، حالتی پیدا می‌شود که در آن حالت تشرّف حاصل می‌گردد. این نوع تشرّف برای آنهایی که مقداری تصفیه و تزکیه اخلاقی کرده‌اند، زیاد اتفاق می‌افتد.

    بهترین نوع تشرّف «تشرّف شهودی» است که در عالم خارج خدمت حضرت می‌رسند اگر یک لحظه این توفیق نصیب کسی شود، خدا می‌داند چقدر ارزش دارد. اگر انسان از بابِ عنایت، لطف و رحمتِ مقام ولایتِ کلیّه الهیه قابلیت پیدا کند، یک لحظه تشرّف پیدا کند و در همان یک لحظه مشمولِ عنایتِ خاصه حجّتِ وقت قرار گیرد. همان یک لحظه برای همیشه کارساز است. آن لحظه ممکن است به‌اندازه صد سال برای تکامل انسان ارزش داشته باشد؛ یک شبه ره صد ساله را پیموده است. با همین یک لحظه سیر استکمالی انسانی‌اش به اوج می‌رسد. البته این نوع از تشرّف کم، پیش می‌آید و بیشتر تشرّف‌ها کشفی است. تشرّف کشفی و رؤیایی هم گاهی مُشتبه می‌شود [شخص] تشرّف رؤیایی داشته، خیال می‌کند تشرّف کشفی است یا تشرّف کشفی داشته، خیال می‌کند تشرّف رؤیایی است.

    بهترین نوع تشرّف همان تشرّف عنِایی عینیِ شهودی است که از خدا می‌خواهیم نصیب همه بفرماید.

    از امام زمان(عج) چه بخواهیم؟
    قصه‌هایی هست از تشرّفات افرادی که فکرشان کوتاه بوده و از امام پول، زن، سلامتی و امثال آن را می‌خواسته‌اند. اینها همه خوب است. ولی چرا انسان از حضرت آن چیزی را که خود آن حضرت از خدا می‌خواهد طلب نکند؟ به همین دعای حضرت در ماه رجب توجّه کنید، حقیقتاً برای ما آموزنده است، ما هم همین‌ها را از خدا بخواهیم «و احتم لی فی قضائک خیر ما حتمت؛ از قضاهای خودت، بهترینش را برای من تقدیر فرما».

    «و اختم لی بالسعاده فیمن ختمت؛ مرا از کسانی قرار بده که امرشان را در این ماه به سعادت ختم می‌فرمایی». «و احینی ما أحییتنی موفوراً و أمتنی مسروراً و مغفوراً؛ زنده‌ام بدار در حالی که از الطاف و رحمت‌هایت، حظّی وافر داشته‌ام و بمیرانم در حالی که مسرور و آمرزیده‌ باشم». «واجعل لی إلی رضوانک وجنانک مصیراً؛ ۷ برایم راهی به بهشت و رضوان خودت مقرّر فرما».

    او رضوان و رضای خدا را می‌طلبد. ما هم همین‌ها را بطلبیم که هیچ چیز بالاتر از رضای خدا و بالاتر از محبّت خدا و اولیای خدا وجود ندارد.

    از امام زمان(ع) بخواهیم که برایمان استغفار کند.یکی از چیزهایی که خیلی مهم است، استغفار است. استفغار، پوشاننده سیّئات است. اگر طلبِ مغفرت جدّی باشد منجر به مغفرت می‌شود. یک وقت انسان خودش استغفار می‌کند، یک وقت دیگران برایش استغفار می‌کنند، رفقا برایش استغفار می‌کنند، آن هم مؤثر است امّا راه سومی هم وجود دارد که بهتر از دو راه قبلی است و آن این است که انسان به حجّت وقت متوسّل شود و از آن حضرت بخواهی که یابن‌رسول‌الله! شما برایم طلب مغفرت کنید. من این مطلب را از این آیه شریفه می‌گویم:
    و لو انّهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توّاباً رحیماً.۸

    اگر آنان وقتی که به خود ستم کردند، پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و پیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش می‌کرد، قطعاً خدا را توبه‌پذیر مهربان می‌یافتند.

    خداوند به پیامبرش می‌فرماید اگر اینها که خلاف کرده‌اند، پیش تو می‌آمدند و از من طلب مغفرت می‌کردند، تو هم برایشان استغفار می‌کردی ـ اگر این دو استغفار با هم ضمیمه می‌شد ـ آن وقت « لوجدوا الله توّاباً رحیماً» نمی‌فرماید: «یغفرالله لهم» یعنی خدا ایشان را می‌آمرزید، بلکه می‌فرماید: «لوجدوا الله توّاباً رحیماً» تعبیر بسیار جالبی است. یعنی در صورت استغفار خودشان و استغفار رسول خدا، در وجودشان می‌فهمیدند و می‌یافتند و درک می‌کردند که خدا آنها را آمرزیده است. یعنی در آن صورت غفوریّت و رحمانیت خدا را درک می‌کردند.

    خوب، آن وقت، حجّت خدا، رسول الله(ص) بود و حالا حجّت وقت، امام زمان(ع) است. به خدا قسم اگر ما از امام زمان(ع) بخواهیم برایمان استغفار خواهند کرد. در ساحتِ مقدّس اینها بخل راه ندارد. امام زمان(ع) خلیفه خداست، مظهر تامّه حق است، اسم اعظم خدا، الان امام زمان است. اگر جدّاً بخواهیم، حضرت دعا می‌کنند، طلب مغفرت می‌کنند آن‌گاه انسان، غفوریّت و رحمانیّت خدا را لمس می‌کند.

    برادران یوسف، بعد از آزار یوسف(ع)، وقتی متوجه شدند بدکاری کرده‌اند، پشیمان شدند و از پدر خواستند که «یا ابانا استغفرلنا ذنوبنا…»9 گفتند: پدرجان! تو پیش خدا وجیه هستی، رسول و پیغمبر خدا هستی، پیش خدا آبرو داری، ما گناهکاریم پشیمانیم، از تو می‌خواهیم که برایمان طلب مغفرت نمایی، یعقوب(ع) هم پذیرفت. ما هم از پدر حقیقی خود بخواهیم که او برایمان طلب مغفرت کند. یعنی از امام زمان(ع) درخواست کنیم که بعد از توبه حقیقی، برای ما طلب مغفرت کند زیرا او «وجیه عندالله» است. او محمود خداست، او ولیّ خداست، او همه کاره عالم است این توبه اگر با آن لطفِ مغفرت توأم شود قطعاً کارساز خواهد بود.

    الان هم رسول خدا زنده است، باید از رسول خدا بخواهیم، از امام زمان بخواهیم و عرض کنیم: یابن‌رسول‌الله! ای عزیز فاطمه(س)! تو می‌دانی ما بیچاره هستیم و پناهی نداریم، یکی از القاب شما «غوث» است. یعنی پناه بی‌پناهان! شما پدر حقیقی ما هستید. ما بچه‌های بدی هستیم ولی شما پدر خوبی هستید، ما نوکرهای بدی هستیم، اما شما خوب آقایی هستید. ما کجا برویم، به چه کسی بگوییم و به که پناه ببریم؟ ما شما را دوست داریم و تو از قلب ما خبر داری، در زیارت دارد «و لی حقّ موالاتی» دوستی، حق می‌آورد، ما حقِّ موالات داریم. به شما امید داریم و از شما می‌خواهیم که شما به ما تصدّق کنید. که خدا صدقه‌کنندگان را جزای خیر می‌دهد. دست  گدایی‌ ما به سوی شما دراز است.

  • امام حسین(ع)، باب الحجه
    یکی از مستحبّاتی که در راه استکمال نفس خیلی مؤثر است، زیارت سیّدالشهدا(ع) است. زیرا امام‌حسین(ع) «باب الحجّه» است. یعنی اگر کسی خواست با امام زمان(ع) ارتباط برقرار کند باید از در حسین(ع) وارد شود، زیارت آن حضرت خیلی مهم است. از دور زیارت کردن را نباید غفلت کرد، از دور سلام بدهیم و عرض ادب بکنیم.

    گر چه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم
    بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی۱۰

    زیارت، راه کمال را هموار می‌کند، خوب است آدم برنامه‌ای برای خودش تنظیم کند و زیارت امام حسین(ع) را بخواند. شبانه‌روزی نگذرد که دست کم یک سلام به امام حسین(ع) ندهیم. من این نکته را به عنوان یادگاری عرض می‌کنم، تا هر وقت یادتان آمد برایم طلب آمرزش کنید. امام حسین(ع) «بابُ الله» است و انسان باید در طول شبانه‌روز ولو یک مرتبه، ولو با یک سلام آن حضرت را زیارت کند.

    چرا در شب نیمه شعبان، شب ولادت امام زمان(ع)، تنها زیارت امام حسین(ع) وارد شده و نگفته‌اند که اشخاص به زیارت سایر ائمه(ع) بروند. نکته‌اش این است که امام زمان(ع) طالب دَم (= خونخواه)، طالب ثارات، و منتقِم است. شاید نکته‌اش این باشد که دوستان و شیعیان حضرت، خدمت امام حسین(ع) برسند و به آن حضرت عرض کنند: یابن رسول‌الله! چشم شما روشن، طالب خون و منتقم شما آمد.

ماهنامه موعود شماره ۸۲

پی‌نوشت‌ها:
۱. به نقل از مقدّمه شوق وصال، آیت‌الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی، به اهتمام دکتر حامد ناجی اصفهانی، نشر مؤسسه فرهنگی صاحب الامر(ع).
۲. سفید آبیان، حمید،   لاله‌ای از ملکوت، نشر کمال‌الملک، ص ۳۷۷.
۳. سوره اعراف(۷)، آیات ۱۹۷ ـ ۱۹۶.
۴. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۱۹؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۱۳۱.
۵. اشاره به قسمتی از آخر دعای ندبه.
۶. علامه مجلسی، همان، ج ۵۳، ص ۲۳۶؛ حاجی نوری، نجم‌الثاقب، ص ۶۱۴.
۷. علامه مجلسی، همان، ج ۹۵، ص ۳۹۱، هم چنین مفاتیح‌الجنان، ص ۲۷۸، کتاب‌فروشی علمی (از دعاهای ماه رجب).
۸. سوره نساء(۴)، آیه ۶۴.
۹. سوره یوسف(۱۲)، آیه ۹۷.

همچنین ببینید

من مهدى هستم‏

سيد جمال الدين حجازى‏اين ماجرا مربوط به شخصى است كه «حسن عراقى» نام داشت. او در زهد و معنويت به جايى رسيد كه همرديف بزرگان عصر خويش قرار ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *