مصطفی جمشیدی از معدود نویسندگان مفتخر به داستاننویسی در حوزه مهدویت است. این نویسنده که هم اکنون در حال ورود به جرگه نویسندگان پیشکسوت است، با نگارش داستان «وقت نیایش ماهیها» در موضوع مهدویت، نامزد کتاب سال جمهوری اسلامیشد.
وی در بخش اقتباس ادبی سینما نیز فعّال بوده، برای بررسی نحوه توسعه داستان و فیلم جریانساز مهدوی میزبان «موعود» بود.
• جناب آقای جمشیدی، به عنوان نویسندهای که هم در سینما و هم در عرصه داستان، سالهاست به عنوان یک خدمتگزار عرصه مهدویّت فعّالیت میکند، کارنامه هنر و ادبیات داستانی در نشان دادن سیمای روزگار درخشان حضرت مهدی(عج) را چگونه ارزیابی میکنید؟
بسمالله الرّحمن الرّحیم. به نظر میرسد در شرایط کنونی، هنر و ادبیات ما و خاصّه سینما از نگاه تجریدی در مقولاتی مانند فقر، عرفان، سلوک و شخصیّتی و مسائلی از این دست، با زبانی حرف میزند که مربوط به سه دهه پیش است و با مخاطب ما سنخیّت مستدامی ندارد. به این معنا که باید دید سینما و هنر دنیا در چه جایگاهی ایستاده و ارزیابی کنیم که با این بیان و این زبان به دنبال چه هستیم و چه حرفی را میخواهیم بزنیم؟
اگر منظور شما این باشد که با مخاطب داخلی از مهدویّت حرف بزنیم، این در حدّ خود یک کار خوب و مفید است؛ امّا موضوع بسیار مهم در هنر ما، بحث دیدگاه جهانی درباره هنر است.
• شاید به این دلیل که سلیقه مخاطب ما هم در همین سازمان ذائقهسازی جهانی شکل میگیرد.
البتّه همهاش این نیست. یکی دیگر از ضرورتهای ارزیابی جهانی در این زمینه، آن است که در هر دین و مذهبی، این موضوع، یعنی انتظار مورد توجّه مردم است. گامهایی برداشته شده؛ امّا این گامها تکراری شده است.
بررسی این مطلب، کارگروههایی میخواهد که متأسّفانه هماکنون وجود ندارد؛ یعنی نه در این دولت و نه در دولت پیشین، گروهی وجود نداشته است که به صورت علمی و مستقلّ درباره جایگاه سینما و هنر دینی فکر کند و پژوهشهایش به اینجا برسد که ما در چه جایگاهی ایستادهایم و به چه سمتی باید برویم؟
نه ما در شهرستانها، دفتری برای بررسی و تولید فیلم داریم و نه علمایی که عمدتاً در حوزههای «قم» و «مشهد» متمرکزند، برای این موضوع وقت کافی میگذارند؛ به این معنا که بیایند و مباحث را بررسی کنند. تلویزیون هم به دلیل مبحث بودجه و بعد از آن به علّت درگیر بودن در کارهای روزمرّه و جاری، وقتی برای این تعمّق ندارد.
بنابراین تلاشهایی که در حوزه هنر و سینمای انتظار صورت گرفته، فقط فتح بابی برای این مقوله بوده و نتوانسته تداعیکننده جریان هنری و فرهنگی بایسته در این حوزه باشد.
• در این زمینه به جز فعّالیتهای بنیادی، ارتباطات ساختاری نیز بسیار مهم است. به هر صورت در دل جامعه هنری باید مطالبه و جریانی وجود داشته باشد که نیازهای اندیشهای را تبدیل به داستان و داستانهای خوب را تبدیل به فیلم خوب کند. در این زمینه چه نظری دارید؟
«هالیوود»، نمونه موفّقی است که نشان میدهد هر چه سینما بخواهد که جایگاه خود را به عنوان یک تأثیرگذار درجه یک پیدا کند، نیازمند اقتباس ادبی است. باید به سمت ادبیات برود. با این حال و از این منظر در بخش ادبیات نیز ما با همین تکرارزدگی در حوزه مهدویّت رو به رو هستیم. با جرئت باید گفت: متأسّفانه در حوزه ادبیات، سالهاست یک رمان خوب و قابل قبول دینی نوشته نشده است. دقّت کنید ما در شرایطی هستیم که جوان ما به شدّت حرفهای دشمن را خوب گوش کرده و به همین دلیل، نویسنده ما گویی باور کرده که عرصه داستان نمیتواند عرصه چالش انسان دینمدار باشد.
مسئله و موضوع اصلی ادبیات امروز «ایران» و جهان، انسان شکست خورده، خسته، مسئلهدار و روبه زوال است.
کاری که در قالب ادبیات و هنر انقلاب اسلامی و مهدوی باید دنبالش میرفتیم و برویم، ارائه تفاوت نگرش است. انسانی که بر مشکلاتش فائق میآید و بر مسائل و محیطش و سلطههایی که او را در برگرفته، میتواند، غلبه کند. این، نیازمند کار بزرگی است که قبل از هر چیزی باید دانشگاهها بدون ترس برای آن پیشقدم شوند.
• تفاوت ما با سینمای آخرالزّمانی هالیوود چیست؟ مؤلّفههای رمان و سینمای مهدوی چیست؟
سؤال خوبی مطرح شد. اساساً مشکل سینماگران، دولتمردان و شعور حاکم بر دراماتولوژی ما در حوزه فیلم و داستان انتظار ـ اگر بخواهیم وارد این حوزه بشویم- معطوف به این است که به همان سمتی پیش برویم که آنها رفتهاند و میروند و دقیقاً یک آینده بیسر و تهی را نشان بدهیم که در انتظارش هستیم یا حتّی برای ما غیر مترقّبه است. البتّه با این تفاوت که آنها به مقوله آخرالزّمان نگاه تلخی دارند و ما نه. یک چیز در آینده خوشحالمان خواهد کرد. ممکن است کمی پرداختن این گونه به موضوع هم بد نباشد؛ امّا این راه رفتن در مدار آنهاست.
ما قرار نیست چرخ سینما را دوباره اختراع کنیم؛ ولی باید ساختارشکن باشیم و بدانیم روح حاکم بر تمدّن بشر کنونی روح خستهای است. ما در آغاز هزاره سوم با جنگهای خونین و حتّی انقلابهایی رو به رو هستیم که به جای امید، نهایت خستگی و یأس را به جامعه خود تزریق کردهاند و مصادره شدهاند.
در این جهان سرشار از خشونت و افراطیگری، در صورتی میتوان روح امید را در قالب هنر بر انسان دمید که این بشر درک بشود و این، کار یک هنرمند دردمند است؛ هنرمندی که تربیت و برای حرکت به این سو تشویق بشود.
قطعاً در شرایط کنونی، این حرفهای ما اصلاً جایی برای بررسی ندارد. فعلاً سینما و ادبیات و هنر ما درگیر حواشی است و در زمانی که همه چالشها، جابهجایی چند مدیر و تخصیص و داوری جشنوارهها باشد، بحث اساسی خیلی محلّی برای بررسی ندارد.
•مطالبی که مطرح کردید، متأسّفانه وجود دارد و با این حال، بحث ما خیلی ناظر بر این وضعیّت نیست. اگر روزی عزم بر حلّ برخی از این مشکلات باشد، به نظر شما باید از کجا شروع کنیم؟
به نظر میرسد، استوانه بحث ما و مرکز شروع حرکت هنر مهدوی، تعریف و پرداختن به هنر قدسی است. ببینید این حرفی نیست که من بخواهم مطرح کنم. متأسّفانه در این زمینه هم ما عقب افتادهایم. اروپا امروز به شدّت پیگیر این خطّ محتوایی، البتّه با فرهنگ و نگرش مسیحی به مسائل مختلف است. اینها به مفهوم خیر و نیکی به معنای عام و بعداً به نگرش مذهبی خود میپردازند. جان کلام اینکه، هنر قدسی و متعالی دروازه ورود ما به حوزه هنر مهدوی و انتظار است.
هنر قدسی صلاحیت دارد که درباره انتظار و پیروزمندی بشر در مقابل چالشهایش سخن بگوید و این میسّر نیست؛ مگر اینکه هنرمندانی به این هنر مسلّح بوده و به آن اعتقاد عملی داشته باشند. ما، داستاننویس و کارگردان متدیّن نیاز داریم.
البتّه در این زمینه ناامید نیستم و معتقدم اگر به جای اینهمه هزینه که در طول سال و حتّی در ایّام نیمه شعبان از سوی نهادها و سازمانها برای موضوع مهدویّت میشود و معمولاً در چارچوب سمینارهای تکراری با مهمانیهای تکراری که به جایی هم منتج نمیشود، کمیبه رمان مهدوی یا فیلم مهدوی اختصاص مییافت، جهان تشنه معنویت بیشتر میتوانست با معنی صحیح تاریخ و زندگی آشنا شود.
من نفی هیچ کار مفیدی را در این زمینه نمیکنم؛ امّا به نظرم سخنرانی محوری، مقاله محوری و تشریفات به جای نیاز، امروز به این عرصه آسیب وارد کرده و به همین دلیل هم، هنر مهدوی و انتظار، آنگونهای که باید پیش نیست.
ما حتّی در طرح موضوع مهدویّت هم در برنامههای روز جمعه رسانههای گروهی هم مشکل داریم. نمیتوانیم بررسی کنیم که انسان پس از جنگ جهانی دوم در چه وضعیّتی به سر میبرد؟ و پاسخ درست و مکتبی ما به این انسان مأیوس و فروریخته چیست؟ جواب ما به انسانی که از آسمان امیدی ندارد، چیست؟
گرچه نفس انقلاب اسلامیکوشید که منکر این پیام بشود و بخواهد امید و عدل را به دنیا نشان دهد و بالتّبع آن ادبیات، انقلابی هم در این وادی گام گذاشت، امّا با این حال نمیتوان گفت که این گام اوّلیه، مرحله رو به تکاملی را طی کرده و آماده جهانی شدن است. امروز، همان زمانی است که باید بتوانیم پیامی را که عرض شد، از صورتبندی شعاری درآورده، به صورت واقعی به دنیا عرضه کنیم. این شدنی است.
رسالت ادبیات مهدویّت، واقعاً در همان تصویر آخرالزّمان باقی نمیماند. ما باید دنبال به وجود آمدن آثاری باشیم که در آن، امید، خرّمی، صلح و بهروزی جستوجو میشود. در این زمینه، حتماً هم لازم نیست که بخواهیم نگاه ما معطوف به ادبیات مسلمانان هم باشد. در جهان، باید دنبال به وجود آمدن و حمایت از آثاری باشیم که در هر فرهنگی با این رویکردها آفریده و ارائه میشود. منجیباوری، متعلّق به اسلام نیست؛ . در همه فرهنگها هست؛ بنابراین، ادبیات و هنر مهدوی هم الزاماً برای ما مسلمانان و شیعهها منحصر نخواهد بود.
• در این زمینه باید از کجا شروع کنیم؟
این کار، هم بودجه و هم توان فکری و ذهنی میخواهد. سازمانهای شهری با این همه مراکز و بودجه، به جای دور زدن به گرد خودشان، باید بیایند و دوای درد شهروند غوطهور شده در معضلاتی چون خشونت، سکس و تهاجم فرهنگی را در سرمایهگذاری برای تولید و ارائه آثاری این چنین، جستوجو کنند.
• به نظر میرسد با این تعریف، شما هنر مهدوی را هنری میدانید که درباره خیر و امید صحبت میکند. جایگاه تبیین شخصیّت و ابعاد وجودی حضرت حجّت(عج) در این منظومه فکری و فرهنگی کجاست؟
خیر. بنده چنین برداشتی را که شما کردید، ندارم. منظور من این بود که در مرحله اوّل باید اینطور بشود؛ یعنی اگر یک هنرمند بیاید درباره امام زمان(عج) هم کار تولید کند، روایتش نامطلوب است. من در مرحله اوّل، اشاره کردم که این موضوعات چگونه است.
ما اوّل باید سؤالی را در ذهن بشریت ایجاد کنیم که به هر صورت چه کسی است که میتواند این امید و آینده ارزشی را برای تاریخ ایجاد کند؟ در ادامه اینگونه میشود بحث کرد که فرا راهحلّ مکتب ما برای رسیدن به این آرزو کیست و چه میتواند باشد؟
در روایات هم همین معنا تأکید شده که در آخرالزّمان، بشر متعلّق به هر حزب و گروهی باشد، از آن چیزی که هست و در آن بوده، خسته میشود و به دنبال یک راه حل میگردد. خب، ابعاد مختلف این راهحلها، در روایات و معارف هست؛ امّا باید توجّه داشت که این راه کج بشر را یک شبه و یک مرتبه نمیتوان درست کرد که بخواهیم همه مسائل را به یکباره مطرح و حل کنیم.
ما به نحوی باید ابتدا، انسان قدسی و امیدوار را مطرح کنیم و سپس بیاییم مصداق این انسان امیدوار و پیروز را به جامعه بشناسانیم.
امّا چالش اصلی ما قبل از پرداختن به شخصیّت امام و حتّی همانطوری که من در تجربهای داستانی به آن پرداختم، تصویر انسان در آستانه ظهور نبود. زمینه لازم در هنر و ادبیات، برای نگریستن به انسانی است که هنوز قدسی و توانمند است و نگاهی به آسمان دارد. وقتی محیط آماده باشد، این ادبیات خودش سر برمیآورد. دیو چو بیرون رود، فرشته درآید…
• از نظر فردی، نویسندگان جوان چگونه باید به این سمت حرکت کنند که برای حضرت موعود(عج) بنویسند و کار کنند؟
کار برای حضرت مهدی(عج) توفیق خود آن بزرگوار برای هنرمندان است؛ امّا این بهانهای برای ما نیست که طرف این قضیّه نرویم. ما برای اینکه به سمت مهدویت برویم و سیمای نورانی حضرت حجّت(عج) را برای جهانیان به تصویر بکشیم، نیازمند دانش هستیم و باید مشاوره با اهل علم و معرفت داشته باشیم.
آن چیزی که به دوش نویسنده است، عاشق شدن است. ببینید ماریو بارگاسیواسا، نویسنده مشهور آمریکای جنوبی که «جنگ آخرالزّمان» را نوشت، برای همان دیدگاه مسیحی و خاصّ خودش، سالها وقت گذاشت و انرژی صرف کرد. چرا نویسنده مسلمان ما نتواند این کار را بکند؟ مسلمانی که امامش را هر لحظه حس میکند و به او محبّت دارد.
البتّه فقط عزم افراد کافی نیست. در خود «آمریکا» شاهکارهای ادبی، بعضاً با حمایت دانشگاهها تولید و ارائه میشوند. بدون کلاسهای داستاننویسی برای نویسندههای جوان و بدون وقت گذاشتن و فکر کردن، نمیشود انتظار یک جریان را داشته باشیم.
البتّه این فقط کار دولت نیست. در حال حاضر، در کلّ جهان تشیّع، در بسیاری از مکانها روی مهدویّت کار میکنند. کتاب، ردّیه و پاسخ به شبهه منتشر میکنند؛ امّا هنوز برای آنها مسجّل نشده که به جای سیصد کتاب و سایت، یک رمان یا فیلم بسازند. فهم این نکته بسیار مهم است.