چگونه امام شایسته مقام امامت مى شود؟

سخنرانى آیت اللَّه وحید خراسانى× ترجمه: محمود مطهرى نیا

 بر ما واجب است که اصول دین خود را بر پایه علمى عمیقى استوار کنیم و به ناقص بودن آن رضایت ندهیم.
در بخشى از دعا[ى معروف به »دعاى معرفت« چنین آمده] است:
أللّهم عرّفنى حجّتک فإنّک إن لم تعرّفنى حجّتک ضللت عن دینى.۱
عبارتى آکنده از اهمیت است! مسئله معرفت حجت خداوند بر خلقش مسئله خیلى مهمى است و همانند شناخت عبادات و معاملات و یا فهم صحیح و اعم، برائت و اشتغال.۲
زمانى که وارد مباحث عقیدتى و امامت مى شویم، از خوف بدنهایمان مى لرزد؛ چرا که مرکب وسلاح مناسب این میدان را نداریم ولى چه کنیم که باید درباره آن صحبت کنیم.
»أللّهم عرّفنى حجّتک…« معرفت کامل حجت خداوند متعال مافوق توان ماست. اگر فرض را بر این بگذاریم که علماى بزرگوار ما(ره) به طور جدى تلاش کرده و در این مسیر کوتاهى نکرده اند، باز هم درباره این موضوع به طور کامل بحث نشده است. علت هم عظمت مطلب است نه اینکه بحث کنندگان درباره مسئله امامت کوتاهى کرده باشند. اقتضاى عظمت مطالب امامت و علوّ مقام آن این است که به راحتى به اعماق آن دست نیابیم. ذکر این مطلب لازم است که شرط اساسى معرفت پیدا کردن نسبت به اصول دین این است که منبع ما فقط قرآن و سنت باشد که از قرآن اصول و از روایات فروع و تفصیل آن را برداشت کنیم. تنها سبب انحرافات این است که در بحثهاى عقیدتى سراغ غیر قرآن و احادیث رفته ایم.
امامت از همه مسائل کلیدى عقیدتى مهم تر است؛ چرا که مقدمه اى است که انسان را به خداوند متعال مى رساند. این مطلب براى شما – که بحمد اللَّه اهل فضلید – واضح است که خدا به چه شناخته مى شود و به چه عبادت مى گردد و معناى »لولانا ماعرف اللَّه ولولانا ماعبداللَّه«۳ را مى دانید. همچنین مى دانید که ارتباط علمى و عملى میان بنده و پروردگارش با وساطت امامت کبرى برقرار و معرفت و عبادت تنها از طریق آن محقق مى گردد. اما این امامت چیست؟
سراغ آیه اى از قرآن مى رویم که اصل مطلب است و معناى آن را به اجمال با هم مرور مى کنیم :
وجعلنا منهم أئمّه یهدون بأمرنا لمّا صبروا و کانوا بآیتنا یوقنون.۴
در این آیه چهار بحث وجود دارد که امیدواریم در آن تأمل کنید:
بحث اول: »و جعلنا منهم….« امامت امرى است که از ناحیه خداوند متعال و نه سقیفه جعل شده است. قرآن هدایت خود را براى همه با عبارت واشاره بیان مى کند و علما و محققان این هدایت را مى فهمند و این گناه قرآن نیست که قلوب و اذهان سخت باآن هدایت نشوند. وقتى که زندگینامه علماى عالى مقام را مطالعه مى کنیم مى بینیم که آنها پس از تکمیل مراحل علمى خود رو به مطالعه قرآن مى آورند آن هم غیر از این قرائت عادى که مرسوم است.
این آیه درباره »مطلق امامت« است نه »امامت مطلقه«. هر چند که این آیه مربوط به تعدادى از ائمه بنى اسرائیل است لیکن [این مطلب را به ما مى فهماند که در موضوع امامت] هم بشر هیچگونه حق جعلى ندارد و الزاماً خداوند متعال مى بایست آن را جعل کند. وقتى وضعیت مطلق امامت اینگونه باشد امامت مطلقه پس از خاتم الانبیاء(ص) چگونه خواهد بود؟
امامت ائمه معصومین(ع) و امامت حضرت صاحب العصر و الزمان، ارواحنا فداه، امامت مطلقه است و مطلق امامت نیست و میان آنها تفاوت زیادى وجود دارد.
مبحث دوم: »وجعلنا منهم أئمّه…« »مفن« در اینجا تبعیضیه است؛ به عبارت دیگر یعنى آنها که مناسب این منصب الهى هستند بعضى از مؤمنان همراه پیامبران هستند و نه همه ایشان.
مبحث سوم: بیان اصل امامت.
مبحث چهارم: بیان فرع امامت. حال اصل و فرع امامت چیست؟
اصل امامت همان »لمّا صبروا« است و فرع آن: »یهدون بأمرنا«. این اعجاز قرآن است؛ اعجاز فصاحت و بلاغت قرآن. اعجازى لفظى است، اما اعجاز آن براى اندیشمندان بزرگ از علما این است که نه تنها در یک آیه بلکه در جزئى از آیه چنین عجایبى را عرضه مى کند. در اینجا بر شخص پژوهشگر لازم است که ابتدا معناى »صبر«؛ سپس معناى »هدایت«؛ سپس معناى »امر« در آیه و آنگاه معناى »هدایت به امر« را بفهمد.
صبر در لغت به معناى خودنگهدارى است و این مقوله اى است نسبى و با مراتب متفاوت و یا به تعبیر منطقیها مشکّک. صبر، ریشه، اصل و راه رسیدن انسان به مراتب عالى کمال انسانى است. و بزرگان انبیا و امامان(ع) به وسیله صبر توانستند به این مرتبه برسند که همه عوالم وجود را دست خود بگیرند.
ما اگر چیزى از این مسیر مى فهمیدیم و در آن رشد مى یافتیم وضعیتى غیر ازآنچه الان بدان مبتلا هستیم داشتیم. صبر با کم حرف زدن شروع مى شود. به روایاتى که امر به کم گویى و نهى از زیاده گویى مى کنند، نگاه کنید و یاد بگیرید که چگونه با صبر بر سخن گفتن خودتان را حفظ کنید، تا اثرش را ببینید.
بزرگان از اندیشمندان، علما و کسانى که در راه جهاد با نفس تلاشهاى زیادى داشته اند، به جایگاههاى شایسته دست نیافتند مگر با تحقق شروط سلوکشان که از اولین این شروط، خاموشى، سکوت و کم حرف زدن بوده است.
صبر با حفظ چشم و زبان؛ یعنى با صبر از دیدن و گفتن آغاز مى شود که در این مطلب سرّى وجود دارد و آن هم اینکه لغزشهاى نفس از چشم و زبان شروع مى شود.
 سپس صبر به مرتبه اى مى رسد که بتوان بر همه امور صبر کرد: صبر بر امور شهوانى، درگیریها و مجادلات، ناراحتیها و سختیها و… و با اتمام این مرتبه از صبر تازه الفباى صبر تمام مى شود تا جایى که صبر بر همه دنیا ممکن مى شود و صاحب چنین صبرى بر همه عالم ماده صبر مى کند و روحش از تمام تعلقات این عالم رها مى گردد.
هنگامى که این مرتبه از صبر کامل شد و شخص توانست خود را از همه مظاهر عالم ماده، از مال و مقام و لذائذ در امان بدارد، همچنان شخص به مقام انسان کامل نرسیده است؛ چرا که قرآن مى فرماید: »وجعلنا منهم أئمّه یهدون بأمرنا لمّا صبروا«؛ یعنى آنها هم بر دنیا و هم بر برزخ صبر کرده اند؛ برزخ همان تصاویر خیالى است و صبر بر آن یعنى محو این تصاویر از عالم نفس و روح.
 وقتى که براى طالب، مرتبه محو عالم دنیا و عالم برزخ به اتمام رسید به مرحله سوم مى رسد که همان صبر بر شؤون و مراتب عالم آخرت است.
وقتى که توانست بر امور آخرت و تمام نعمتهاى آن صبر کند و به وسیله آن دنیا و برزخ وآخرت را از روح خود پاک کند در آن زمان مى تواند نفس وروح خود را براى خداوند متعال فارغ کند، بدون آنکه براى او شریکى قرار داده باشد. در این هنگام او به درجه»عبد مطلق «نایل مى شود.
خداوند متعال شریک نمى پذیرد و درست نیست که دنیا و آخرت شریک او در نفس عبد مطلق باشند و انسان تا وقتى که کل دنیا و برزخ آخرت را از نفس و روحش پاک نکرده باشد، نمى تواند که نفس خود را جمع کرده و آن را به خداوند متعال تقدیم کند. همان گونه که پیامبراکرم(ص) فرمودند:
 إنّ الشرک أخفى من دبیب النمل على صفاه سوداء فى لیله ظلماء.
 شرک از راه رفتن یک مورچه بر سنگى سیاه در شبى تاریک مخفى تر است.۵
پیامبر اکرم(ص) این کلام را براى من و شما نفرموده اند بلکه آن را براى وجودهاى انسانى که به این مراحل رسیده اند، فرموده اند.
هنگامى که انسان به درجه عبد مطلق رسید، آن گونه مى شود که در »زیارت جامعه« مى خوانیم:
 و ذلّ کلّ شى ء لکم و أشرقت الأرض بنورکم.
 همه چیز در برابر شما خوار مى شوند و زمین به نور شما روشن مى گردد.۶
تمام چیزهایى که بر آنها اطلاق »شى ء« مى شود در برابر آن حضرت ذلیل مى گردد. جبرئیل و میکائیل شى ء هستند و کرسى ولوح وقلم هم اشیاءاند و هم آنها در مقابل حضرت حجه بن الحسن، صلوات اللَّه علیه، ذلیل اند.
چرا همه چیز در برابر ایشان خوار است؟ چون عبد مطلق گشته اند پیامبر اکرم(ص) به حضرت على(ع) فرمودند:
 یا على، من خاف اللَّه عزّ و جلّ خاف منه کل شى ء و من لم یخف اللَّه عزوجّل أخافه اللَّه من کلّ شى ء.
 یاعلى، هر که از خدا بترسد همه از او مى ترسند و هر که از خدا نترسد خدا او را از همه چیز مى ترساند.۷
 و این همان عبودیتى است که درباره آن گفته اند:
 العبودیّه جوهره کنهها الربوبیّه.
 عبودیت گوهرى است که حقیقت آن ربوبیت است.
 یعنى ربوبیت اشیاء به واسطه خداوند متعال.
دیدید که صبر به چه نتیجه اى منتهى شد و چگونه انسان را نزد خداوند متعال به مقام عبد مطلق رساند و چگونه شایسته امامت مطلقه است؟ پس ما درباره مقام صاحب الزمان(ع) چه مى توانیم بگوییم؟ آیا بهتر نیست که ساکت شویم و تنها به ذکر نام شریف آن حضرت اکتفا کنیم.
    × × ×
 
امام عصر و ولى امر، صلوات اللَّه علیه، صدو هشتاد صفت و لقب و کنیه دارند که به وسیله آنها مى توان با شخصیت ایشان آشنا شد و به مقام آن حضرت پى برد.
 از جمله این صدو هشتاد صفت اینهاست:
خلیفهاللَّه، حجهاللَّه، ربانّى آیات اللَّه، دلیل ارادهاللَّه، مدارالدهر، نور المطلق، صاحب السماء، ضیاءاللَّه المشرق، الکلمه التامه والرحمه التى وسعت کلّ شى ء. آرى رحمتى که همه چیز را در برگرفته است. آیا مى توانیم تنها یک صفت از این صدوهشتاد صفت را تفسیر کنیم یا این که همه آنها بالاتر از قدرت تفسیر ما هستند؟
سرورم! تمام عمرمان را بر سر سفره تو بوده ایم و به اسم شما بر مردم پیشى گرفته ایم، اما وقتى به حسابهاى خود رسیدگى مى کنیم، مى بینیم که شما را نشناخته ایم و به قدرتان پى نبرده ایم ودر مقابل شما آن احترام واجب را ادا نکرده ایم. بالاتر این که مى پرسم: خداوند متعال فردا چگونه به حساب ما رسیدگى خواهد کرد، در حالى که در حقت کوتاهى کرده ایم و مقامت را به‌اندازه (ظرفیت) خودمان پایین آورده ایم؟
اى کسى که واسطه فیض نعمتهاى خداوند براى بندگانش هستى و حاشا که تو را براى ذره اى در ملک او شریک گردانیم. از شما بود که توحید و تنزیه و تحمید آموختیم. شهادت مى دهیم که خدایى جز خداوند متعال وجود نداشته و شریکى ندارد:
ألا له الخلق و الأمر تبارک اللَّه ربّ العالمین.۸
 و شهادت مى دهیم که شما هم مثل جد خود حضرت رسول(ص) مى گویید:
 لا أملک لنفسى نفعاً ولا ضرّاً إلّا ماشاءاللَّه.
 نفع وضررى جز آنچه خداوند خواسته در اختیار ندارم.۹
ولى مامعتقدیم که آنچه خداوند متعال با سخن خود: »إلّا ماشاء اللَّه« استثنا کرده است خیلى خیلى زیاد است. شما را واسطه فیض و عطاى خود بر خلق خود قرار داده است. از عطا ولطف خداوند است که شما اکنون موجود هستید و این از افعال خداست که شما وسیله ایشان هستید. نفسى که مى کشیم به لطف خدا وبه برکت شماست. دیدن و گام برداشتن ما هم به لطف خدا و از شماست. ما معتقدیم شما از ناحیه خود هیچ ندارید و آنچه در دست دارید همه از خداوند متعال است. شما اهل بیت و تو اى امام عصر رحمت واسعه خداوندى هستید که همه را دربر گرفته است و بهتر است که ما زبان از مدح بربندیم وآن را براى کسى که شایسته تر از ماست واگذاریم. امروز تنها مى خواستیم بفهمیم که ما مقصر و جاهل و عاجزیم و از این تقصیر خود عذر بخواهیم.
    × × ×
 
ما با این سخن گفتن از تو، خود را به شما عرضه مى کنیم شاید که گوشه چشمى به ما کنید. یکى از بزرگان که به ایشان اعتماد دارم به من مى گفت که ریاضت خاصى هست که هر که آن را انجام بدهد مى تواند واقعه کربلا را همانطور که بوده است، مشاهده کند. این امر مورد قبول اکتشافهاى علمى هم هست که حوادث و وقایع زمین در عالم اثیرى خاصى محفوظ است و ممکن است روحى با آن عالم اتصال برقرار کند و آن را ببیند.
او مى گفت: البته همه حوادث عاشورا را نمى توان دید. مقطعى حدود سه ساعت از کربلا را احدى نمى تواند مشاهده کند؛ یعنى از آن زمانى که امام حسین(ع) از پشت اسب خود به زمین مى افتد تا آن زمان که پیامبر اکرم(ص) خون ایشان را جمع کردند و آن را بالا برده و بر استوانه عرش قرار دادند که تا روز قیامت برافراشته است. این مقطع غیر قابل رؤیت است. این همان صبرى است که امامت کبرى از آن برمى خیزد و همان صبر صاحب، الزمان ارواحنا فداه، است که این قتلگاه را هر صبح و شام مشاهده مى کنند.
حیات ایشان(ع) تماماً امتحان است. در روایات آمده است در خانه اى که آن حضرت در آن ساکن است پیراهن جدشان حسین(ع) در بالاى سرشان آویزان است و ایشان آن را مى بینند و هنگامى که وقت ظهور ایشان فرا برسد خون آن تازه مى شود.۱۰
صبر ایشان به جهت وسعت علمى و رقت قلب و شفافیت مشاعر و حواس آن حضرت به صبر احدى از مردم شباهت ندارد. همه جنایات و ظلمهایى که به جد بزرگوار ایشان پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) روا داشته اند در برابر چشمان ایشان است و بى شک ایشان به زیارت مشاهد ایشان از مکه مکرمه گرفته تا قبر حضرت رسول(ص) و اجداد معصومش در مدینه منوره و قبر شریف امیر مؤمنان(ع) در نجف و قبر جدشان حسین(ع) در کربلا و بقیه معصومین(ع) مى روند و مصیبتها و مظالم ایشان در برابر چشمانشان مجسم مى شود.
 ایشان با قلب زنده  و احساس لطیف خود این چنین زندگى مى کنند ایشان با قداست روح جدشان امیرمؤمنان(ع) زندگى مى کنند. کسى که حتى اگر سرزمینهاى هفتگانه تحت آسمانها را به ایشان مى دادند حاضر نبودند پر کاهى را به ظلم از مورچه اى بگیرند و کسى که مرگ نزد ایشان از اینکه زینت زن مسلمان یا ذمى ربوده شود، راحت تر بود.۱۱
 چه صبرى امام مهدى(ع) دارند؟!!
    × × ×
 
»و جعلنا منهم أئمّه یهدون بأمرنا لمّا صبروا…« این همان صبر مطلقى است که به امامت مطلقه مى رسد. حال، فرق بین مطلق امامت و امامت مطلقه چیست؟
 امامت مقوله اى است که شروطى دارد و درجه آن به واسطه این شروط بالا مى رود تا این که براساس نظام علت و معلول به امامت مطلقه مى رسد. نسبت میان امامت مطلقه و مطلق  امامت مانند نسبت میان مطلق وجود و وجود مطلق، مطلق علم و علم مطلق و مطلق قدرت و قدرت مطلق است.
 وقتى که این تفاوتها را فهمیدید به معناى رحمت مطلقه اى که ائمه(ع) در زیارات و ادعیه با آن توصیف شده اند، پى مى برید. رحمت مطلقه همان است که همه چیز را دربر مى گیرد حال آنکه مطلق رحمت همه چیز را شامل نمى شود.
در اینجا دانستن این نکته لازم است که آیه در رابطه با امامان برگزیده بنى اسرائیل است که آنها مانند امامان ما(ع) اهل صبر مطلق و امامت مطلقه نبودند.
حضرت مهدى صاحب الزمان، ارواحنافداه، صاحب امامت مطلقه است و مطلق امام نیست و این بدان معناست که ایشان به تعلیم خداوند متعال صاحب علم مطلق؛ به قدرت بخشى او، صاحب قدرت مطلقه و به عطایش صاحب رحمت مطلق است.
او کلمه اللَّه التامه و رحمت واسعه خداوندى است. صلوات اللَّه علیه.
    × × ×
 
روایتى از امام رضا(ع) هست که در آن امام مهدى(ع) را توصیف مى کنند و به جاست که آن را بخوانیم. این روایت از جمله کلمات برگزیده اى است که به حسن بن محبوب زراد اختصاص دارد. او از علماى بزرگوار شیعه و از جمله اصحاب اجماع است، که طائفه امامیه بر پذیرش هر آنچه آنها صحیح دانسته اند اجماع دارند.۱۲
ائمه(ع) هر مطلبى را به هر کسى نمى گفتند. بلکه بعضى رابراى اهلش ذخیره مى کردند. حسن بن محبوب(ره) مى گوید که حضرت به من فرمودند:
 لابدّ من فتنه صماء صیلم، تسقط فیها کل بطانه و ولیجه، وذلک عند فقدان الشیعه الثالث من ولدى، یبکى علیه أهل السماء وأهل الأرض، وکل حرّى و حران، و کل حزین لهفان. ثم قال: بأبى و أمى سمىّ جدى، شبیهى و شبیه موسى بن عمران، علیه جیوب النور تتوقّد بشعاع ضیاء القدس! کم من حرّى مؤمنه، و کم مؤمن متأسّف حیران حزین عند فقدان الماء المعین! کأنّى بهم آیس ما کانوا قد نودوا نداء یسمع من بعد کما یسمع من قرب، یکون رحمه على المؤمنین و عذاباً على الکافرین.
 به ناچار فتنه اى گنگ (مبهم) و سخت خواهد بود و تمام دوستیهاى ظاهرى وباطنى از بین مى رود و این (جریان) زمانى است که شیعه سومین فرزندم را از دست بدهد. اهل آسمان و زمین و هر تشنه اى و محزون وافسرده اى (عزیز از دست داده اى) براى او گریه مى کند.
سپس فرمودند: پدر و مادرم به فداى او که همنام جدّم و شبیه من و شبیه موسى بن عمران است. براو نوارهاى نورانى است که از اشعه هاى نور قدس روشنایى مى گیرد. چقدر زنان تشنه و مردان مؤمن متأسف و حیران و حزین در از دست دادن آب گوارا خواهند شد. گویا با آنها مأیوس هستم که ندایى در دهند که از دور ونزدیک آن را خواهند شنید و مایه رحمت براى مؤمنان و عذاب کافرین است.۱۳
در کلام امام هیچ مبالغه اى وجود ندارد و عین واقعیت است و ویژگیهاى این فتنه حقیقى است. »پدر و مادرم به فداى او که همنام جدم، شبیه من و شبیه موسى عمران است. بر او جامه هاى نورانى است که از اشعه هاى نور قدس روشنایى مى گیرد«. امام رضا(ع) – که شرط پذیرش کلمه توحید بندگان از سوى خداوند است – این کلام را به فقیه جلیل القدر حسن بن محبوب فرمودند و جا دارد که درباره آن عقل کامل اندیشه کند تا اگر بتواند به اعماقش برسد.
کدام نوارهاى نورانى برامام قرار گرفته است؟ »جیوب« نوارها و حاشیه هاى قبا و عبا و لباسشان است و از شدت نور مى درخشد که نور عادى نیست و از اشعه هاى نور قدس است. امام در اتصالش به نورالانوار سبحانه و تعالى به چنان مرتبه اى رسیده که روح وبدن و لباسش از اشعه هاى نور قدس نورانى گشته است؟!
نور خداوند در زمینش همان است که خداوند متعال در کتابش گفته است:
 مثل نوره کمشکاه فیها مصباح المصباح فى زجاجه الزّجاجه کأنّها کوکب درّى یوقد من شجره مبارکه زیتونه لا شرقیّه ولا غربیّه یکاد زیتها یضى ء ولو لم تمسسه نار نور على نور یهدى اللَّه لنوره من یشاء و یضرب اللَّه الأمثال للنّاس واللَّه بکلّ شى ء علیم.
 مثل نورش همانند طاقچه اى که در آن چراغ است و چراغ همانند ستاره اى درخشان که از درخت مبارکى که روغنش نه از مشرق است و نه از مغرب نورافشانى مى کند. حتى اگر آتشى به آن نرسد نور بر نور است. خداوند با نورش هر که را بخواهد هدایت مى کند و خداوند براى مردم مثل مى زند و خداوند به همه چیز آگاه است.۱۴
او مدار روزگار و آبروى عصر است. صلوات اللَّه علیه. راه رسیدن به او دو مسیر است: اول، تقوا. کتاب خدا »مایه هدایت متقین است« و امام کتاب خداى ناطق و مایه هدایت متقین است. تقواى هر انسانى به‌اندازه خودش است وشما هم به‌اندازه خودتان.
 دوم، تمسک به اهل بیت عصمت وطهارت و اینکه امام زمان(ع) را در مقابل دیدگانتان قرار دهید و خود را مشمول نگاه و لطف ایشان کنید و اگر خواستید موضع لطف ایشان قرار گیرید و مردم را به ایشان متصل کنید لازم است که این دو شرط را محقق کنید.
 شما را به دو چیز که به درگاه خداوند متعال و حجت او، صلوات اللَّه علیه، نزدیکتان مى کند. توصیه مى کنم:
اول، مصیبتهاى صدیقه کبرا حضرت فاطمه زهرا(س) را فراموش نکنید که این مصیبتها را آن امام هر صبح و شام یاد مى کند و از آن اندوهگین شده و دلش از آن کباب (آب) مى شود. درروز روشن به خانه ایشان حمله ور شدند و توصیه کرد که شبانه و مخفیانه دفنشان کنند.
دوم اینکه به زنده نگهداشتن عاشورا مقید باشید و مقام سید الشهداء(ع) را رعایت کنید.
 
 
 


پى نوشتها :
 ×   این سخنرانى در تاریخ ۱۳ شعبان ۱۴۱۱ برابر با ۶۹/۱۲/۹ ایراد شده است. به نقل از: الحق المبین فى معرفهالمعصومین(ع)، على کورانى، ص۵۴۱-۵۲۴.
 1 .   محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج ۱، ص ۳۳۷؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ص۵۱۲.
 2 .   راجع به این مطالب در علم اصول بحث مى شود.
 3 .   بصائر الدرجات، ص ۸۱، ص ۱۲۵.
 4 .   سوره سجده(۳۲) آیه ۲۴.
 5 .   شیخ حرّ عاملى، وسایل الشیعه (آل البیت)، ج ۱۶ ، ص ۲۵۴؛ شیخ صدوق، الخصال، ص ۱۳۶؛ همو، معانى الاخبار،ص ۳۷۹؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص ۶۸۸؛ ابن ابى شیبه، المصنّف، ج ۷، ص ۸۸.
 6 .   شیخ صدوق، عیون الاخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۳۰۴.
 7 .   همو، من لا یحضره الفقیه،ج ۴، ص ۳۵۷؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۷۰؛ شیخ حر عاملى، الجواهر السنیه، ص۳۶۱؛ حائرى، شجره طوبى، ج ۱، ص ۳۳.
 8 .   سوره اعراف (۷)، آیه ۵۴.
 9 .   همان، آیه ۱۸۸
 10.   اصل روایتى که استاد به آن اشاره کرده اند یافت نشد، اما مشابه آن را در این مأخذ مى توان یافت: محمد بن ابراهیم نعمانى، کتاب الغیبه، ص۲۴۳.
 11.   نهج البلاغه، ج ۱، ص ۶۸؛ ج۲، ص ۲۱۸.
 12.   رک: شیخ بهایى، الحبل المتین، ص ۷.
 13.   عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۹.
 14.   سوره نور(۲۴) آیه ۳۵.

موعود شماره ۴۴

همچنین ببینید

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *