عبدالحسن ترکی
علاّمه والامقام و محدّث بلندآوازه شیعی، شیخ محّمدحسن بنعلی حرّعاملیمشغری، از عالمان برجسته و شاعران توانای شیعه است که نسبش با ۳۴ پشت به شهید پرافتخار کربلا، حرّ بن یزید ریاحی، منتهی میشود.
وی در قریه مشغری، از توابع جبل عامل در خانوادهای که غالباً دانشور و ادیب بودند، چشم به جهان گشود و از اوان جوانی در همان سامان به تحصیل علوم دینی و ادبی پرداخت و در فقه، حدیث، رجال، ادبیات و شعر مقام والایی یافت و در ردیف عالمان بزرگ قرار گرفت و آوازه کمالات او در محیطهای علمی آن روز منتشر گشت. وی تا چهل سالگی در همان دیار به سر برد، سپس راهی عراق شد و پس از زیارت قبور پاک امامان معصوم(ع) و دیدار با علمای آن دیار به ایران آمد و سالیان سال در مشهد مقدّس رحل اقامت افکند و به تدریس، تألیف و تهذیب نفس پرداخت و منصب «شیخ الاسلامی و قضاوت» را عهدهدار شد.
از آنجایی که در مشهد مهمترین حوزه علمی و درسی آن شهر را اداره میکرد جمع زیادی از دانشمندان و فضلا از محضر او برخاستند که نام آن در تذکرههای آن روز و همچنین مقدمه امل الآمل وی آمده که از آن میان میتوان به سیّد نورالدین جزایری فرزند محدّث معروف شیعی، سیّد نعمتالله جزایری و علامه بزرگ سید هاشم بحرانی صاحب تفسیر البرهان اشاره کرد.
علاّمه عاملی، دانشوری پرکار و خوش ذوق بود و آثار مهمّی را به جهان دانش تقدیم نمود که، سالیان متمادی است مورد توجه و بهرهگیری عموم فقیهان و محدّثان واقع گردیده است. به گفته اهل تحقیق آثار علمیشیخ به پنجاه و پنج کتاب و رساله بالغ میشود که در ذیل به چند اثر معروف وی اشاره میشود.
۱. اثبات الهداه بالنّصوص و المعجزات، در هفت جلد، که درباره آن در همین مقال سخن خواهیم گفت.
۲. اَمَل الآمل در شرح حال و آثار علمای جبل عامل و غیر آن. این کتاب در دو جلد به تصحیح و تحقیق سیّد احمد حسینی، توسط انتشارات دارالکتاب الاسلامیبه چاپ رسیده است.
۳. الجواهر السنیـّـه فی الاحادیث القدسیّه، این کتاب ظاهراً اولین تألیفشیخ بوده و کسی پیش از وی احادیث قدسی را اینگونه گردآوری نکرده است. این کتاب به نام کلیات احادیث قدسی به قلم زینالعابدین کاظمی خلخالی به فارسی ترجمه شده و بارها به همّت انتشارات دهقان منتشر شده است.
۴. الایقاظ من الهَجعه بالبرهان علی الرجعه، بیدارکننده از خواب در برهان بر وجود رجعت. این کتاب نقطه عطفی در بحث «رجعت» به شمار میآید و شاید بتوان آن را درباره این موضوع کمّیترین و کیفیترین کتابها دانست که در میان عالمان بزرگ امامیّه تاکنون نگاشته شده است و چنانچه خود اشاره کرده، بالغ بر هزاروششصد آیه و حدیث در اثبات رجعت در این کتاب گردآوری شده و به اشکال و شبهات منکران پاسخ داده شده است.
از نظر شیخ، رجعت، یعنی زنده شدن پس از مرگ و پیش از قیامت و چنین معنایی علاوه بر اینکه مورد اجماع امامیّه میباشد، ضروری مذهب نیز هست. ایشان دوازده دلیل بر اثبات رجعت در این کتاب بیان داشته است.
۵. دیوان اشعار؛ چنانچه پیشتر اشاره شد علاّمه عاملی، ادیبی توانا و شاعری خوشقریحه بوده، که دیوان وی مشتمل بر فنون مختلف شعر از مدایح و مراثی و غزلیّات و موعظه … میباشد که نمونههایی از سرودههای وی به طور پراکنده در بعضی از کتابهای خودش و دیگران آمده است.
۶. وسائلالشیعه که نام کامل آن، التفضیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه است که به اختصار آن را وسائلالشیعه و وسائل میگویند.
این کتاب معروفترین اثر شیخ و یکی از سه جوامع حدیثی بزرگ قرون اخیر است که عبارتند از: الوافی، بحارالانوار و همین کتاب ـ وسائل الشیعه ـ این اثر شامل اکثریت احادیث کتابهای احکام است که به عقیده آگاهان فن، جامعترین و مرتّبترین کتاب در احادیث احکام میباشد و حتّی از وافی و بحارالانوار نیز بهتر است زیرا وافی تنها به احادیث فقهی کتابهای چهارگانه اکتفا کرده و بحارالانوار، بسیاری از احادیث غیر فقهی را نیز آورده است. علّامه عاملی به هنگام اتمام این اثر سترگ، در سال ۱۰۸۸ ق. گفته که، «بیست سال از عمر خود را صرف گردآوری این کتاب کرده است» چاپ انتقادی و علمی این کتاب به همّت و تصحیح مرحوم آیتالله عبدالرحیم ربّانی شیرازی در بیست مجلّد در سال ۱۴۰۳ ق. در تهران انجام یافته است.۱
بعدها مرحوم محدث نوری کتاب بزرگ و شاهکار خود مستدرک الوسائل را در استدراک این اثر ـ که از عصر مؤلّف، مدار و محور استنباط احکام فقهی بوده ـفراهم آورد.
لازم به یادآوری است که شیخ با اینکه در فقه مسلک اخباریان را داشته، در عین حال مورد کمال احترام و تجلیل و تقدیر علمای بزرگ اصول واقع شده و بلندی مقام فقاهت او را تأیید کردهاند. خود او نیز روشی معتدل داشته و در نوشتههایش نسبت به علمای اصولی و اخباری تجلیل نموده و هرگز سخن تند و انتقاد گزندهای در حقّ کسی ادا نکرده است.
«شیخ محمّد» معروف به شیخ حرّ عاملی سرانجام در بیست و یکم ماه رمضان مقارن با سالروز شهادت مولای متّقیان علی(ع) به سال ۱۱۰۴ ق. در سن ۷۱ سالگی وفات یافت و پس از نماز برادرش ـ احمد ـ بر او، در ایوان شمالی صحن عتیق، پشت ایوان مدرسه میرزا جعفر در حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا(ع)
به خاک سپرده شد. مرقد او امروزه دارای ضریح، و زیارتگاه شیفتگان علم و فضیلت است.۲
اثبات الهداه
اثبات در لغت به معنی ثابت کردن و پا بر جای گردانیدن است. در اصطلاح اهل منطق، اثبات در دو معنی به کار میرود: ۱. اثبات در برابر ابطال که مراد از آن در این معنی آن است که با به کار گرفتن شیوههای منطقی و با اقامه دلیل و برهان، درستی نظر و عقیدهای را معلوم و مسلّم سازند. ۲. اثبات در برابر نفی، که مراد از اثبات در این معنی، ایجاب است.۳
اثبات الهداه که نام کامل آن اثبات الهداه بالنّصوص و المعجزات میباشد به معنی اثبات امامت و ولایت حضرات معصومین(ع) از طریق روایتهای وارده و معجزات صادره از آنان است.
شیخ این کتاب را در اثبات امامت امامان دوازدهگانه شیعه، از راه روایتهای صریح پیامبر اکرم(ص) درباره ایشان و نصّ هر امام بر امام بعدی و از راه گزارش معجزات انجام یافته بر دست هر کدام از ایشان نگاشته است. در اهمیّت و اعتبار و جلالت این کتاب همین بس که علّامه عاملی در آن بیش از بیست هزار حدیث را با نزدیک به هفتاد هزار سند از یکصد و چهل و دو کتاب بلا واسطه از علمای امامیّه و بیست و چهار کتاب از علمای اهل تسنن را ذکر کرده است.
به راستی که کتابی با این همه منابع و مآخذ در یک موضوع اگر بینظیر نباشد، کم نظیر است. این کتاب از گوهرهای گرانبها و ناشناختهای بود که تا چند دهه پیش، نه اینکه به چاپ نرسیده، بلکه نسخ آن در حال نابودی و فراموشی بود که برای اولین بار به همّت و تصحیح و مقابله حضرت استاد سیّد هاشم رسولی محلّاتی ـ حفظهالله ـ احیا گردیده و به قلم دو تن از دانشمندان و دانشآموختگان علوم آل محمّد؛ فقیه فرزانه حضرت آیتالله جنّتی و حضرت استاد محمّد نصراللّهی ترجمه و به صورت متن و ترجمه در ۷ جلد، توسط دارالکتب الاسلامیّه منتشر گردید.
انگیزه تألیف
شیخ حرّ عاملی در مقدمه کتاب آورده: «من در کتابی که در این باب کافی باشد و آنچه را که عقلا به گردآوریاش علاقمند باشند، دست نیافتم. دیدم این مطالب در وادی پراکندگی پنهان مانده و اگر کسی بخواهد بر آنها آگاهی یابد، نیازمند صرف وقت زیادی است، لذا به این کار دست یازیدم…»4
شیخ در ادامه مینویسد: «اگر چه رویهم رفته کتابهایی که در این باب تألیف شده شک و تردید را از میان میبرد اما چون هر کدام از آنها به تنهایی بر بسیاری از اخبار دست نیافتهاند، لذا اشخاصی که بضاعت علمی اندکی دارند در اثبات تواتر اخبار درمانده، بسیاری از مردم میل به منازعه و مجادله پیدا کرده و ادّعا میکنند اخباری که در باب نصوص، روایت شده به حدّ تواتر نیست بلکه اخبار آحاد است.
در این هنگام تألیف این کتاب لازم شد تا شبهه و تردید را برطرف نموده و در اثبات نصوص و معجزات امامان(ع) کافی و کامل باشد.
من روایات را از دو طریق (شیعه و سنّی) جمع نموده و اخبار متواتر را به نقل از دو فرقه آوردهام اما با این حال ادّعایی ندارم که اخبار و احادیث تنها همینها هستند و من تمام آنها را ذکر کردهام، چون احادیث در این موضوع از حساب و شمار بیرون است، شاید آنچه را که در این باب ذکر نکردهام، از آنچه گرد آوردهام افزونتر باشد، زیرا مقدار کمی از کتابها به ما رسیده و بیشتر کتابهای این موضوع نابود شده است. [به هر حال] آنچه را که من جمع کرده، بلکه نیم آن و حتی یک دهم آن برای طالبان هدایت و بصیرت، کافی میباشد، زیرا من بهاندازهای از نصوص و معجزات در این کتاب بیان کردهام که شمارشگران را، توان شمارش و دشمنان و بدخواهان را قدرت رد کردنش نیست.»5
این کتاب در ۳۵ باب تدوین شده که شیخ در سال ۱۰۹۶ ق. از نگارش آن فراغت یافته است.
در دائرهالمعارف تشیّع در معرفی این کتاب آورده شده: «کتابی است کلامیبه زبان عربی…»6 با توضیحات آورده شده، روشن گردید که این کتاب کلامی نیست، بلکه روایی میباشد و اساساً شیخ، شخصیتی متکلّم نبوده، بلکه «محدّث» است.
البته این بدان معنا نیست که مرحوم شیخ حرّ عاملی تنها به نقل اخبار و احادیث اکتفا کرده و از خود هیچ اظهار نظری نکرده است. تورّقِ گُذرای این موسوعه، روشن میسازد که شیخ در ذیل بسیاری از احادیث به شرح و جرح، و توضیح و تفسیر آنها پرداخته و نکات مهمی را یادآور شده که در فهم آن روایات کارگشا و روشنگر است. اما آنچه که به مقصود ما مربوط است، آنکه جلد ۷ و بخشی از جلد ۶ این کتاب به نصوص و معجزات حضرت مهدی(ع) اختصاص دارد. مؤلّف در بخش اول این کتاب بیش از هشتصد حدیث از متون کهن شیعی مانند غیبت نعمانی، غیبت طوسی، مشارقالیقین حافظ برسی، آثار شیخ صدوق و شیخ مفید و سیّد بن طاووس و … آورده و در بخش دوم کتاب به ذکر پارهای از نصوص و روایاتی که از اهل تسنن و کتابهای قابل اعتماد آن ذکر شده، پرداخته و در آن شیخ بیش از دویست حدیث از کتب ایشان با واسطه یا بیواسطه نقل میکند.
بخش بعدی کتاب با عنوان «معجزات صاحبالزّمان المهدی(ع)» است که در آن ۱۷۰معجزه از کتب پیشینیان و معاصران آورده شده است.
«صفات و نشانههای امام و علامت خروج حضرت» باب دیگری است که شیخ در آن بیش از ۱۲۰حدیث از منابع فریقَین در آن آورده است.
بخش پایانی کتاب ردّ بر گزافهگویان و غالیان است. او خوف آن را دارد که خوانندگان با خواندن و مطالعه مقامات معنوی امامان معصوم(ع) در وادی غلّو گرفتار آیند و دچار افراط و تفریط شوند به همین خاطر به آنان هشدار میدهد که مبادا معصومین(ع) را در مقام خدایی نشانند و برای آن ذوات مقدّس شأن الوهیّت قائل شوند. معصومین بندگان برگزیده حق و «حجّت الله» و «ولیّالله» هستند و بزرگترین عزت و افتخارشان در دنیا و آخرت این است که عبد و بنده خدا باشند و بس: الهی کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً؛ خدایا مرا این افتخار بس که بنده تو باشم».
او در این باره مینویسد: «حدیثهای متواتر ـ بلکه بیش از تواتر ـ نقل شده که امیرمؤمنان و امام حسین(ع) با شمشیر شهید شدند و سایر امامان(ع) به وسیله زهر به شهادت رسیدند. همه آن بزرگواران به بندگی خدا اقرار میکردند و در معرض درد و بیماری، ترس و اندوه، خوشی و سرور، گرسنگی و سیری و سایر صفات بشری بودند، که همه این صفات با ادعای گزافهگویان و غلات منافات دارد.
ما همه روایات را در این باب نمیآوریم و تنها به جهت دو مطلب به ذکر بعضی از آنها پرداختیم: [اول]، چون کسی فراوانی معجزات امامان را ببیند، ممکن است به گفتار اهل غلّو گرایش یابد، زیرا آنان هم با دیدن معجزات، سرانجام این عقیده باطل را اختیار کردند. [دوم]، [همان طوری که] احادیث دالّ بر امامت آنان وارد شده که مردم مقام آنان را بشناسند و در اعتقاد بدیشان کوتاهی نکنند، باید روایات بطلان غلوّ را نیز آورد تا در این اعتقاد نیز، زیادهروی نکرده و به حال اعتدال بمانند».7
شیخ در ردّ بر غلات و گزافهگویان ۱۱۰ حدیث با بعضی توضیحات آورده و کتاب را به پایان میرساند.
علّامه شیخ حرّ عاملی در پایان بخش «معجزات صاحبالزّمان(ع)» مینویسد: «در تعدادی از روایات وارد شده که: «هر کس معصومین(ع) را در خواب ببیند، اشتباه نکرده، زیرا شیطان به صورت آنان متمثّل نمیشود»8 و من معجزات بسیاری از برادران ایمانی شنیدهام و اگر کسی در معجزه بودن خوابهایی که در این فصل ذکر شد، مناقشه کند، حداقل آن است که این خوابها مؤیّد و تأیید کننده معجزات خواهد بود، عدهای از اصحاب مورد اعتماد برای من نقل کردند که حضرت صاحبالامر(ع) را در بیداری دیده و معجزات زیادی از آن جناب مشاهده کردهاند که از جمله آن حضرت از بسیاری از امور غیبی خبر داده و دعاهایی در حقّ ایشان کرده که همگی مستجاب شده و ایشان را از خطرهای تهدیدکننده نجات بخشیده که مجال شرح همه آنان نیست. «خود نیز مکرّر معجزاتی از آن حضرت در خواب دیدهام»9 که به چندتای آنها اشاره میکنم:
عمری دراز خواهی کرد
اولین رؤیای راستین و دیدار شیرین را شیخ در سن ده سالی در حالت بیماری که همه از وی قطع امید کردند میبیند. او در این دیدار به زیارت جمال زیبا و دلربای چهارده معصوم(ع) نائل شده، در پایان جرعهای از جام جمال امام عصر(ع) مینوشد که تا پایان عمر او را سرمست و شیدا میگرداند. شیخ در اینباره چنین مینویسد: «در کودکی ـ حدود ۱۰ سالگی ـ بیماری سختی پیدا کردم، به طوری که همه بستگانم از من ناامید شده، گرد آمدند و بر من گریستند و آماده سوگواری شدند و یقیین کردند که من امشب خواهم مُرد. در آن حالت ـ در میان خواب و بیداری ـ پیامبر اکرم(ص) و امامان دوازدهگانه معصوم(ع) را دیدم، بر آنها سلام کردم و با هر یک مصافحه و روبوسی نمودم، به خصوص با امام صادق(ع) گفتوگویی کردم که اکنون خاطرم نیست، اما میدانم که ایشان در حق من دعا کردند. چون به حضرت مهدی(ع) رسیدم، سلام کرده و مصافحه نمودم. [در این حال گریستم] و عرضه داشتم: «آقای من! میترسم در این بیماری بمیرم در حالی که هنوز بهره خویش را از علم و عمل برنگرفتهام» آن حضرت فرمودند: «نترس! در این بیماری نخواهی مُرد، بلکه خدا تو را شفا میدهد و عمری دراز میکنی» سپس کاسهای به من داد، جرعهای از آن نوشیدم و همان لحظه خوب شدم و بیماریام به کلّی برطرف شد. از بستر برخاستم و نشستم».
بستگانم از این حالت شگفتزده شدند و تا چند روز قضیّه را برای آنان نقل نکردم.۱۰
انشاءالله فرج نزدیک است
شیخ همچنان نقل میکند که شبی در خواب خدمت آن حضرت رسیدم، نزدیک رفتم و سلام کردم، خواستم بپرسم: «فرج کی است؟» پیش از سؤال فرمودند: «ان شاءالله نزدیک است» آنگاه این آیه را خواندند:
قل لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب إلّا الله.۱۱
بگو هر که ـ غیر خدا ـ در آسمانها و زمین است، غیب را نمیداند.
سپس سؤالات دیگری به خاطرم رسید که همه را قبل از پرسش، پاسخ فرمودند.۱۲
اینک وقت معجزه خواستن نیست
همچنین شبی در کاظمین خواب دیدم که آن حضرت در خانه شخصی به نام ابراهیم تشریف آوردهاند، پس به آنجا رفته، خواستم از آن جناب خواهش کنم که معجزهای بنماید اما قبل از اظهار سؤال فرمودند: «اینک وقت معجزه خواستن نیست، چون هنوز ظهور نکردهام، بعد از ظهور، هر چه خواستید تقاضا کنید».
ساعتی گفتوگو کردیم، سپس فرمودند، اسبی بیاورند در حالیکه کمتر از ده نفر همراه آن حضرت بودند. قبل از سوار شدن فرمودند: «ما زینی داریم که بدان نیازی نیست، آن را به این شیخ بخشیدیم تا بدان تبرّک جوید» و به من اشاره نمودند.
با خود گفتم: «چگونه من به این زین تبرّک جویم، در حالی که از صاحب آن معجزهای ندیدهام. آنگاه امام به من نگاهی نموده، لبخندی زدند و فرمودند: « اینجا معجزه لازم نیست، اما به زودی معجزه و برکتی از این زین خواهی دید»
در این وقت از خواب بیدار شدم و بعدها در خطرها و حوادث شدیدی واقع شدم که خداوند به برکت آن جناب نجاتم داد.۱۳
بیست و شش سال دیگر زنده میمانی!
همچنین روز عیدی در ولایت خودمان (مشغری) با عدهای از طلاب و صالحان نشسته بودیم که در این میان من گفتم: «ای کاش میدانستیم در عید آینده کدام یک از ما زنده و کدام یک مُردهایم»
مردی به نام شیح محمّد ـ که از همدرسان ما بود [با یقیین] گفت: «من عید آینده و عید بعدتر از آن و همین طور تا بیست و شش عید دیگر (۲۶ سال دیگر) زنده هستم» به او گفتم: «مگر تو غیبگویی؟» گفت: «خیر»، [بعد این واقعه را تعریف کرد] من سخت بیمار شدم، شبی حضرت حجّت(ع) را در خواب دیدم، عرضه داشتم: «من بیمارم و میترسم در این حال بمیرم در حالی که کردار نیک و اعمال صالحی ندارم که با آن بر خدا وارد شوم»، فرمودند: «نترس! خداوند شفایت میدهد و تا بیست و شش سال دیگر زنده هستی» سپس از جامیکه در دست داشت، جرعهای به من نوشاند، فوراً شفا یافتم و نشستم و یقیین دارم که این خواب از رؤیاهای شیطانی نبود.
شیخ حرّ عاملی در ادامه مینویسد: «من تاریخ سخنان آن مرد را یادداشت کردم سال ۱۰۴۹ ق. بود سالیانی گذشت تا اینکه در سال ۱۰۷۲ ق. به مشهد مقدّس نقل مکان کردم، یک باره مُلهم و متوجه شدم که باید مدّت (۲۶ سال) بر آمده باشد.
پس به آن تاریخ مراجعه کردم، دیدم [دقیقاً] ۲۶ سال از آن گذشته است.
با خود گفتم: «قاعدتاً باید آن مرد ـ شیخ محمد ـ تاکنون از دنیا رفته باشد» هنوز یکی دو ماهی نگذشته بود که نامهای از برادرم رسید مبنی بر اینکه شخص مذکور درگذشت.۱۴
شیعیان مرا از کمییاور مترسان!
همچنین شبی در مشهد خواب دیدم که آن حضرت وارد این شهر شده است. نشانی خانه او را پرسیدم، گفتند: «در سمت غربی مشهد ـ در باغی که عمارتی دارد ـ وارد گردیدهاند. خدمت آن حضرت مشرّف شدم و دیدم در مجلسی حضور دارند … ساعتی گفتوگو کردیم. غذایی آوردند هر چند اندک، اما بسیار گوارا بود [با اینکه] همه خوردیم و سیر شدیم اما غذا همچنان به حال خود باقی بود.
چون از غذا فارغ شدیم، خوب دقت کردم، دیدم که اصحاب آن حضرت از چهل نفر افزون نیست. با خود گفتم: «این بزرگوار ظهور کرده، در حالی که لشکر وی خیلی اندک است، کاش میدانستم پادشاهان از وی اطاعت میکنند یا با وی به ستیزه برمیخیزند؟ و چگونه آن حضرت [با اصحابی اندک] و بدون لشکر بر آن چیره میشود؟»
و ما یعلم جنود ربّک إلّا هو.۱۵
شمار سپاهیان پروردگارت را جز او کسی نمیداند.
از شنیدن این بشارت خوشحال شدم و ساعتی دیگر گفتوگو کردیم. آنگاه امام برخاست تا برای خواب به اتاق دیگری تشریف برند، مردم هم پراکنده شدند و از باغ بیرون رفتند و من هم همراه آنان بیرون شدم. میرفتم و [از سر حسرت] گاهی به پشت سر نگاهی میکردم و با خود میگفتم: «ای کاش آن حضرت خدمتی را به من ارجاع داده و خلعت و مخارجی (=پولی) را ـ جهت تبرّک ـ عطا میکردند» [با این افکار] چون به در باغ رسیدم، دلم راضی نشد که از آنجا بروم، لذا همانجا نشستم. در این حال غلامی در پی من آمد و پارچه سفیدی، همراه با پولی آورد و گفت: مولایت میفرماید: «این همان چیزی است که میخواستی، به زودی نیز خدمتی را به تو ارجاع میدهیم، از باغ هم خارج مشو!» اینجا بود که از خواب بیدار شدم.۱۶
خوشنویس بودن از شرایط امامت نیست
همچنین شبی در خواب دیدم که آن حضرت در مشهد، در مَدرس و محل تدریس من نشستهاند. وارد شدم، سلام کردم و دست مبارکش را بوسیدم و عرضه داشتم: «سرور من! سؤالاتی دارم، اجازه پرسش میدهید؟» فرمود: «بنویس تا پاسخ آنها را بنویسم که مبادا فراموش کنی» سپس وسایل تحریری را جهت من آوردند و من چهار مسئله را نوشتم و بخشی از کاغذ را برای پاسخ آن حضرت سفید رها کردم. آن حضرت کاغذ را گرفته و مشغول پاسخ شدند. نزدیکتر رفتم که خطّ مبارکش را ببینم. خطّ ایشان در خوشی و نیکویی، متوسط و میانه بود.
با خود گفتم: «میپنداشتم که خطّ مولایم از این خوشتر و بهتر باشد» چون این اندیشه در ذهن من خطور کرد، حضرت نگاهی به من نموده، فرمودند: «خوشنویس بودن از شرایط امامت نیست»
عرض کردم: «درست است، سرور من!».17
سخن را با آرزوی ظهور آن خورشید جانها و امید انسانها به پایان میبریم.
۱. دائرهالمعارف تشیّع، ج ۵، صص ۱ و ۲، نشر شهید محبّی.
۲. همان، ج ۶، صص ۲۱۷ ـ ۲۱۸.
۳. همان، ج ۱، ص ۴۶۱.
۴. اثبات الهداه، ج ۱، ص ۳.
۵. همان، ج ۱، صص ۲ ـ ۱۰.
۶. دائره المعارف تشیّع، ج ۱، ص ۴۶۱.
۷. اثبات الهداه، ج ۷، ص ۴۹۵.
۸. پیام پیامبر، ص ۸۵۴، نشر جامی، بهاءالدین خرّمشاهی و مسعود انصاری.
۹. اثبات الهداه، ج ۷، ص ۳۷۸.
۱۰. همان، ج ۷، ص ۳۷۸.
۱۱. سوره نمل (۲۷)، آیه ۶۵.
۱۲. اثبات الهداه، ج ۷، ص ۳۸۱.
۱۳. همان، ج ۷، صص ۳۸۰ ـ ۳۸۱.
۱۴. همان، ج ۷، صص ۳۸۲ ـ ۳۸۳.
۱۵. سوره مدثّر (۷۴)، آیه ۳۱.
۱۶. اثبات الهداه، ج ۷، صص ۳۷۹ ـ ۳۸۰.
۱۷. همان، ج ۷، ص ۳۸۰.