تبلیغ مسیحیت در ایران- قسمت دوم

0363 zdg1zwu1zm - تبلیغ مسیحیت در ایران- قسمت دوممارتین همه‌ی افراد غیرپروتستان را دشمن و کافر و ملهد می‌دانست، به خصوص مسلمانان را تا حدی که آشکارا می‌گوید: «من هنوز بر این باور هستم که سرشت انسانی، در پست‌ترین جلوه‌ی خود یک مسلمان است» و از خدا می‌خواهد که به زودی قلمرو نفرت‌انگیزشان نابود گردد و در نوشته‌ای، از سرزمین فارس و مردم آن یک‌سره اظهار بیرازی نموده است.


● تاریخچه‌ی فعالیت میسیونرها در ایران

بنابر تعریفی که از میسیون و میسیونری ارائه گردید (یعنی هیئت و مُبلغ تبشیری) مُبلغین و تبشیری‌های مسیحی که به ایران و سایر نقاط جهان رفتند به دو دسته تقسیم می‌شدند.

الف) مُبلغین مستقل
ب) مُبلغین وابسته

 

  • مُبلغین مستقل:

مُبلغین و میسیونرهای مستقل، میسیونرهایی بودند که به صورت انفرادی یا گروهی بدون هیچ وابستگی به هیئت یا انجمن یا دولت و حکومتی و صرفاً بر اساس وظیفه‌ی الهی یا تشخیص خود کمر همت برای تبلیغ دین حضرت مسیح(ع) بسته بودند و هدف آن‌ها صرفاً سعادت و نجات بشریت بود.

این افراد بنابرآن‌چه در «داستان پنطیکاست» گفته شد کار تبلیغ را از همان زمان ظهور دین مسیح(ع) شروع کردند و اولین میسیونرهای الهی همانا حواریون حضرت مسیح(ع) بودند که پراکنده شدند و به تبشیر و تبلیغ پرداختند و شاگردان آن‌ها نیز به تبعیت از آن‌ها اقدام به تعلیم آیین مسیح(ع) کردند.

عمده‌ فعالیت این میسیونرهای اولیه در محدوده‌ی یهودیان بود و کم‌کم این تبلیغ و تعلیم به گروه‌های غیریهودی نیز کشیده شد و همه‌ی افراد را دربر گرفت، آن‌ها در مأموریت خود در بین‌ یهودیان موفق‌تر بودند تا در بین زرتشتیان و مزدکیان.

میسیونرهای مستقل که اولین آن‌ها در ایران همانا حواریون حضرت عیسی(ع) بودند در حدود سال۲۰ تا ۶۰ میلادی وارد ایران شدند، آن‌ها در سه نقطه از ایران مستقر گردیدند و شروع به فعالیت کردند.


گروه اول:

دو حواری به نام «شمعون» و «یهودا» بودند که به غرب ایران آمدند و در سرزمین بین‌النهرین در «شهر ادسا» «کلیسای ادسا» را ایجاد کردند و آن‌جا مرکز تعلیم و تبلیغ دین مسیح(ع) گردید و سپس میسیونرها و مبلغین از این مرکز به دیگر نقاط ایران من‌جمله گیلان و گرگان و قسمت‌های جنوب ایران رفتند. در کتاب «تاریخ تمدن ایران» به سفر «آددای»، «مریم» و «آگای» و هم‌چنین «سن توماس» به سرزمین پارت‌ها اشاره شده است. ۱۸ شهر و کلیسای «ادسا» در مرز ایران و در داخل امپراتوری روم بود و بعدها در قرن پنجم میلادی به واسطه‌ی کشیش «نسطوریوس» گروه «نسطوری» را تشکیل داند.

گروه دوم:

در زمان اشکانیان به شمال ایران و ارمنستان و آسیای صغیر آمدند، شامل دو حواری حضرت مسیح(ع) می‌شد به نام «تاده‌وس یا طاطاوس» "Thaddeus" و «بارتو قیمئوس» "Barthoghemaus"، آن‌‌دو هم‌زمان نبودند بلکه یکی پس از دیگری آمده و هر دو پس از مدتی تبلیغ بدست مزدکیان و مغان کشته شدند اولی در «ماکو» در آذربایجان و دومی در شهر «باش‌قلعه» در ترکیه مدفون شدند. ۱۹

با روی کار آمدن سلسله‌ی ساسانیان و انقراض اشکانیان در منطقه‌ی ارمنستان، حکومت اشکانیان ادامه یافت و در زمان «تیرداد سوم»، «گیریگور لوساوریچ» معروف به «گریگور روشن‌گر» در ارمنستان فعالیت می‌کرد و افراد و خاندان حکومت را مسیحی کرد و بدین‌ترتیب اولین بار که به طور رسمی دین مسیح پذیرفته شد در ارمنستان بود، در حدود سال ۳۰۱ میلادی و حدود ۱۳ الی ۲۴ سال بعد، امپراتوری روم به طور رسمی آیین مسیح(ع) را پذیرفت و آیین مسیح در ارمنستان و شمال ایران به خاطر فعالیت گریگور روشن‌گر «گریگوری» نامیده می‌شود، برخلاف روم غربی که کاتولیک و روم شرقی که ارتودوکس بودند. ۲۰
 
گروه سوم:

گروهی بودند که در جنوب ایران و در بوشهر و جزایر جنوب و خوزستان در جندی‌شاپور مستقر شدند.

 

  • مُبلغین وابسته:
مُبلغین وابسته خود به دو دسته تقسیم می‌شدند:

۱- مُبلغینی که از طرف کلیساهای مرکزی آن زمان مأموریت داشتند و هدفشان صرفاً تبلیغ آیین مسیح(ع) بود که این گروه از حدود قرن دوم به بعد فعالیت خود را آغاز نمودند و تا حدود قرن ۱۰ میلادی یعنی دوران حکومت صفویه در ایران ادامه پیدا کرد.

۲- مُبلغینی که از طرف کلیسا یا انجمن مسیحی یا حکومت‌های استعماری آن زمان مانند؛ آلمانی‌ها، امریکا‌یی‌ها، انگلیسی‌ها، پرتغالی‌ها و فرانسوی‌ها حمایت می‌شدند و از طرف آن ها مأموریت داشتند و اهداف استعماری آن‌ها را دنبال و اجرا می‌کردند، این گروه بعد از اسلام و تقریباً به طور نامحسوس در دوران «ایلخانان» و «صفویه» فعالیت‌های خود را در ایران آغاز کردند و در دوران سلطنت «قاجاریه» به اوج خود رسید.

اولین هیئت که به طور رسمی وارد ایران شد و جزء گروه اول میسیونرهای وابسته محسوب می‌شدند در زمان ایلخانان مغول بود که بر اثر لشکرکشی و فتوحات مغول‌ها و تسامح مذهبی چنگیزخان آیین مسیحیت در دربار او و در سرزمین‌های فتح شده که به سمت اروپا پیش می‌رفت رواج یافت و باعث توجه مقامات کلیسا به این امر شد بدین سبب «پاپ اینوسان» چهارم در گردهمایی مذهبی اسقف‌ها که به سال ۶۴۲ هـ. ق/ ۱۲۴۵ میلادی در «لیون» تشکیل شد به منظور برقراری ارتباط با مغول‌ها و تبلیغ مسیحیت در متصرفات آن‌ها اعزام دو هیئت سیاسی- مذهبی را به مشرق‌زمین صادر کرد.

بر این اساس دو هیئت به سرپرستی «ژان‌پلان دوکارپن» از مبلغان فرقه «فرانسیسکن» و «آنسلم دولمباردی» مُبلغ فرقه «دومینیکن» به ترتیب به «قراقروم» پایتخت امپراتوری مغول و دربار ایلخانان در ایران اعزام شدند که البته به دلیل بی‌توجهی حکام مغول نسبت به درخواست‌های دولت‌های اروپایی کار این گروه و هیئت اعزامی‌به شکست انجامید. اما یادداشت‌ها و گزارشات این روحانیون اطلاعات مورد نیاز را برای آ‌شنایی با فرهنگ، آداب و رسوم، اوضاع سیاسی و اقتصادی شرق در اختیار مُبلغان و دولت‌های حامی آنان نهاد و بدین صورت مقدمات سفر فرقه‌های مختلف کاتولیک به عنوان نمایندگان سیاسی و مذهبی دولت‌های اروپایی و دربار واتیکان به مشرق‌زمین فراهم و آغاز شد. ۲۱

به مرور، سفر این هیئت‌ها زیاد شد و به طوری که در دوران صفویه و زندیه و افشاریه به خصوص دوران صفویه که عده‌ای از ارامنه به جلفای اصفهان که پایتخت دوران صفویه بود کوچانیده شدند، به طور مرتب سفیرانی از دول مختلف اروپا در قالب هیئت‌های سیاسی- مذهبی و بازرگانی وارد ایران شدند و مطابق با دستورات مقامات خود به فعالیت در ایران پرداختند و اهداف استعماری آنان را دنبال کرده و جامه‌ی عمل پوشانیدند. اوج تجمع این گروه‌ها در ایران در دوران قاجاریه و در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی بود که در این دوره ابتدا یک سری میسیونرها به صورت انفرادی به ایران سفر کردند و فعالیت نمودند که ما به اختصار چند تن از آن‌ها را که معروف و اثرگذار بودند معرفی و بررسی می‌کنیم و به دنبال فعالیت و گزارشات این افراد منفرد جمعیت‌ها و انجمن‌ها و هیئت‌های مذهبی- سیاسی کار و فعالیت خود را شروع کردند که برخی از آنان را نیز معرفی می‌کنیم.

 
● میسیونرها و مُبلغان منفرد
 

در نیمه‌ی قرن ۱۸ میلادی و اوایل قرن ۱۹ میلادی دولت‌های قدرت‌مند انگلستان، روسیه و فرانسه برای نیل به اهدف سیاسی و استکباری خود مبنی بر تسلط بر مناطق سوق‌الجیشی جهان و دست‌ر‌سی به ذخائر و منابع اقتصادی مشرق‌زمین به ویژه ایران و هندوستان میسیونرهای داوطلب را برای سفر به ایران حمایت کردند، تعداد این میسیونرها اندک و انگشت‌شمار بود و به آن‌ها میسیونر آزاد گفته می‌شد، آن‌ها در حدود زمانی ۱۰۰ سال به ایران آمدند و اقامت کردند و با قشرهای مختلف جامعه آشنا شدند و مجادله و تبلیغ کردند و سپس شرح دیده‌ها و شنیده‌ها و فعالیت‌های خود را برای حامیان خود فرستاند که مشهورترین و مؤثرترین آن‌ها عبارتند از:

۱- «هوکر» و «روفر»:

دو پزشک میسیونر آلمانی که مقارن مرگ نادرشاه افشار در نیمه‌ی قرن ۱۸ میلادی به سوی ایران و یزد حرکت کردند و در راه به مداوای بیماران و تبلیغ پرداختند به اصفهان و یزد و بوشهر رفتند و سپس از آن‌جا به بصره و مصر رفتند در آنجا روفر فوت کرد ولی هوکر خود را به انگلستان رسانید و گزارش کار خود را ارائه نمود.

 
۲- «هنری مارتین»:

هنری مارتین انگلیسی که سخت تحت‌تأثیر اندیشه‌های «وزلی» و «جنبش متدیستی» او بود در آغازین سال‌های اوج دو رویه تمدن بورژوازی غرب در ایران توانست به عنوان فعال‌ترین و نام‌دارترین کشیشان وابسته به استعمار غرب خودنمایی کند. او در سال ۱۸۱۱م/ ۱۲۲۶ق با معرفی و کمک «سرجان ملکم» از کارگردانان کمپانی هند شرقی که پیش از این تاریخ بارها به ایران آمده بودند به ایران آمد و در شیراز اقامت گزید. او از هر فرصتی برای ضدیت با اسلام و به سود مسیحی‌گری استفاده ‌کرده و شروع به بحث می‌کرد او برای بحث و جدل و پدید آوردن سرگردانی فکری و عقیدتی در دیگران» از جمله جوانان تازه‌کار و زودباور زمان و مکان نمی‌شناخت. او در ایران کتاب عهد جدید را به فارسی ترجمه کرد، ترجمه‌ای روان و شیوا و سپس آن‌را توسط «سرگور اوزلی» – سفیر انگلیس در ایران- به فتح‌علی‌شاه تقدیم کرد. به طور خلاصه فعالیت‌های او در ایران به قرار ذیل می‌باشد:

الف) اظهار نفرت و دشمنی نسبت به ایرانیان:
او همه‌ی افراد غیرپروتستان را دشمن و کافر و ملهد می‌دانست، به خصوص مسلمانان را تا حدی که آشکارا می‌گوید: «من هنوز بر این باور هستم که سرشت انسانی، در پست‌ترین جلوه‌ی خود یک مسلمان است» و از خدا می‌خواهد که به زودی قلمرو نفرت‌انگیزشان نابود گردد و در نوشته‌ای، از سرزمین فارس و مردم آن یک‌سره اظهار بیرازی نموده است، با آن‌که مورد لطف و مهمان‌نوازی گرم میزبانان خود، در شیراز و تهران قرار گرفته و بهره‌مند بود.

 

ب) معرفی ویژه‌ی مارتین به ذی‌نفوذان ایرانی:
هنری مارتین توسط ملکم به سرگور اوزلی سفیر وقت انگلیس در ایران معرفی شد این پیوند تنگاتنگ میان کارگردانان سیاست انگلیس و نمایندگان رسمی‌کیش مسیح به روشنی از یکی بودن خواست‌ها و آرمان‌های کلیسا و استعمار حکایت دارد. و در واقع کلیسا و کارگزاران آن را جز به عنوان ابزار استعمار نمی‌توان به درستی شناسایی کرد. هنری مارتین از هم‌کاری و دوستی نزدیک دیگر کارگردانان استعمار که تحت سرپرستی اوزلی در ایران کار می‌کردند مانند «موریه» و «دارسی» نیز برخوردار بود مارتین در نوشته‌هایش آشکارا به فعالیت‌هایش در هماهنگی با شبکه‌ی جاسوسی موجود در ایران اشاره کرده است.

 
ج) فعالیت در شیراز:
او به محض ورود به شیراز کار معمولی خود یعنی به راه‌انداختن بحث‌های مذهبی و جدلی را آغاز کرد و در بحث‌های خود به ویژه در خصوص نبوت پیامبر اسلام(ص) و اعجازهای او ایجاد تردید می‌کرد و ملکم هم به عنوان نماینده‌ی بانفوذ کمپانی هند شرقی انگلیس می‌خواست اصولاً پیامبری اسلام در سرزمین اسلامی ایران مورد پرسش و شک قرار گیرد و علمای ایران و خود به خود مردم دیگر در این زمینه سرگرم بحث و جدل شوند و به نظر می‌رسید این روند از دیدگاه ملکم و هنری دست‌کم در بنیاد باورهای مذهبی برخی مردم سستی پدید می‌آورد و به هر حال در مجموع برای سیاست کمپانی هند شرقی نه تنها بی‌زیان بلکه پُرسود بود.

 
د) مناظره با علمای شیعه:
هنری مارتین به این نتیجه رسیده بود که باید با علماء برجسته و مراجع تقلید شیعه نیز رویاروی شود و جدل کند و از آن ره‌گذر به آرمان خود در چارچوب سوداگری و سودگرایی استعمار انگلیس نزدیک شود. او در شیراز با تنی چند از علماء و هم‌چنین مشایخ صوفیه مناظره و جدل کرد و در راه تهران نیز در اصفهان با ملاعلی نوری‌اصفهانی به مناظره پرداخت و خواست در قم نیز با میرزای‌قمی‌بحث کند، که میرزا او را نپذیرفت.

 
هـ) تأثیر فعالیت‌های مارتین در ایران:
گرچه تلاش‌ها و مناظره‌ها و جدل‌های مارتین نتوانست شمار چشم‌گیری از مردم ایران را به آیین مسیح در آورد اما کنجکاوی عمومی و بی‌مانندی را به خصوص در تبریز نسبت به انجیل برانگیخته بود تا حدی که «ژوزف ولف» میسیونری که بعداً به ایران آمد می‌نویسد که:

«چراغی که مارتین در ایران برافروخت هرگز خاموش نخواهد شد.»

در سال ۱۸۲۵م/۱۲۴۱ق وزیر بریتانیا از تبریز این‌گونه پیرامون مارتین، مبالغه‌آمیز سخن گفته است:

«هنری مارتین اثری بر ایران گذارده است که هیچ شخص دیگری نمی‌تواند امیدوار باشد که به همان اندازه چنین کند زیرا وی نه تنها برای کاری که به عهده گرفته بود کاملاً مناسب بود بلکه شاید نخستین روحانی مسیحی بود که نشان داد در هر دانشی که ایرانیان به حد اعلی آن را گرامی می‌داشتند به ایرانیان افضل است.»

نوشته‌ها و گفته‌های هنری مارتین به ویژه ترجمه‌ی فارسی رواو و شیوای او از عهد جدید و تلاش کارگزاران استعمار انگلیس در چاپ و پخش آن، هم رهبران مذهبی ایران و هم سیاست‌مداران دربار قاجاری را دچار بیم و نگرانی کرده بود. تا حدی که اقدام به نگارش رساله‌هایی برضد او نمودند.

و) سرانجام انجیل مارتین:
– هنری مارتین در سال ۱۸۱۲م در راه بازگشت به انگلیس در «توقات» ترکیه در حالی که از بیماری و تب رنج می‌برد در سن ۳۱ سالگی جان سپرد. اوزلی ترجمه‌ی کتاب عهد جدید را به شاه قاجار تقدیم کرد و منتظر نماند تا انجمن کتاب مقدس در خصوص چاپ انجیل او تصمیم بگیرد وی خود نسخه‌ای از ترجمه‌ی فارسی عهد جدید را به روسیه برد و آن را در سال ۱۸۱۵م به کمک یکی از شاه‌زادگان روسی که سرپرستی انجمن کتاب مقدس روسیه را بر عهده داشت در شهر «پترزبورگ» به چاپ رسانید و حدود ۵۰ سال کتاب مرجع برای مُبلغانی که به ایران می‌آمدند بود.

 
۳- پیتر گوردون:

وی یکی از «مُبلغان» آزاد و منفردی بود که پس از مرگ هنری مارتین به ایران سفر کرد. او در واقع ناخدای یک کشتی تجاری بود که ظاهرا به سبب شکست در یک معامله‌ی بازرگانی در مسیر کلکته و روسیه کار خود را رها کرد و بر آن شد تا ضمن همکاری با «انجمن تبلیغی ادینبرو» مبنی بر پخش رسالات مذهبی و تبلیغ مردم به مسیحیت از ایران نیز دیدن کند انجمن ادینبرو از جمله انجمن‌های تبلیغی تأسیس شده در اواخر قرن ۱۸م در انگلستان به شمار می‌رفت و در آن ایام فعالیت گسترده‌ای را در قفقاز آغاز کرده بود.

پیتر گوردون پس از انعقاد قرارداد با انجمن تبلیغی ادینبرو، میسیون انتقال رسالات تبلیغی و انجیل در ایران شد و در سال ۱۸۲۰م از مرزهای شمالی وارد ایران شد. وی بعدها شرح سفر خود را با عنوان «بخشی از دفتر روزانه‌ی سفر در ایران» در ۱۸۳۰ میلادی چاپ و منتشر کرد.

پیترگوردون در قم با استقبال عامه‌ی مردم روبه‌رو نشد و اجازه‌ی لمس قرآن را نیافت و در اصفهان با آن‌که رسالات مذهبی را در بازار پخش کرد و مانند مارتین با یکی از روحانیون به مباحثه پرداخت، متوجه شد که به سبب اختلاف در شیوه‌ی ولادت، زندگی و مرگ عیسی مسیح(ع) ادامه‌ی بحث بی‌هوده است.

گوردون در شیراز به غلط تصور کرد که این شهر برای تبلیغ مسیحیت آماده شده است که معتقد بود که شیراز به دلیل نزدیک بودن به هندوستان و دور بودن از پایتخت یکی از بهترین مراکز تبلیغی برای اشاعه‌ی آیین پروتستان خواهد شد. او به انجمن تبلیغی ادینبرو پیشنهاد کرد برای پیش‌برد مقاصد تبلیغی خود بهتر است مُبلغانی مسلط به زبان‌های فارسی، عربی و عبری برای آموزش و تعلیم قشرهای مختلف مردم، خاصه یهودیان به شیراز بفرستند و در مقابل مُبلغانی برای توزیع رسالات و کتب مذهبی و تبلیغ ارامنه در اصفهان مستقر کنند.

به هر تقدیر پیشینه پیتر گوردن به عنوان یک ناخدای کشتی و تغییر رویه او به سمت انجام امور تبلیغی در ایران امری عادی به نظر نمی‌رسد او در مذاکره با انجمن تبلیغی ادینبرو آمادگی خویش را برای فعالیت در منطقه‌ای اعلام کرد که پیش از آن در مسیر معاملات بازرگانی وی از کلکته به روسیه قرار داشت. از طرف دیگر سفراو مقارن ایامی است که دولت انگلستان برای حفط منافع سیاسی خود در شرق خاصه هندوستان به کسب اطلاعات جامعی از موقعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی سرزمین‌های شرقی از جمله ایران نیازمند بود و می‌توانست اطلاعات مورد نیاز را بدون هیچ برخورد سیاسی و دیپلماتیک در اختیار کارگزاران دولت انگلستان قرار دهد. بدین ترتیب این بار نیز فعالیت تبلیغی یک مُبلغ انگلیسی به گونه‌ای با اهداف سیاسی انگلستان در ایران دوره‌ی قاجار ارتباط یافت.

 
۴- ژوزف ولف:

او مردی آلمانی‌تبار بود که پدرش یک روحانی یهودی بود ولی او مسیحی شد و برای تحصیل به رم رفت ودر کمبریج به یادگیری زبان فارسی و عربی پرداخت و الهیات مسیحیت را یاد گرفت و برای تبلیغ بین یهودیان به «کلیسای انگلیکن» پیوست و در انجمن لندن برای اشاعه مسیحیت در بین یهودیان به فعالیت پرداخت و سرانجام هم‌چون مارتین داوطلب شد تا به عنوان واعظ به شرق میانه بیاید. او سفر خود را در سال ۱۸۲۱م آغاز کرد و ۵ سال به طول انجامید. او در سال ۱۸۲۴ وارد بوشهر شد و از اصفهان، تبریز، تهران، شیراز، کازرون و کاشان دیدن کرد و در تمامی این شهرها با یهودیان و مسلمانان درباره‌ی مسیحیت به بحث پرداخت او یک بار در شهر تبریز از ساعت ۱۰ صبح تا شش بعدازظهر به شش زبان؛ آلمانی، انگلیسی، ایتالیایی، روسی، سریانی و فرانسوی موعظه کرد.

فعالیت‌های او سیاسی- تبلیغی بود و شرح سفر خود را در کتابی با عنوان تحقیقات و زحمات تبلیغی بین یهودیان، مسلمانان و سایر فرق به تفصیل بیان کرده است. او در خراسان با نائب‌السلطنه عباس‌میرزا ملاقات نمود و به او پیشنهاد تأسیس مدرسه‌ در ایران را ارائه نمود که مورد استقبال عباس‌میرزا قرار گرفت.

فعالیت ولف با سیاست‌های استعماری کشورهای استعمارگر هماهنگ بود یکی از مهم‌ترین نتایح فعالیت تبلیغی ولف برای استعمار تحقیقات وی درباره‌ی اقلیت یهود در شرق به ویژه در ایران بود تحقیقات ولف در زمینه‌ی اقلیت یهود، سرآغازی برای نگاهی ویژه به یهودیان شرقی از جانب کلیسا شد. او تلاش خود را برای شناسایی یهودیان و اسباط گمشده‌ی آن‌ها دربین افغان‌ها متمرکز کرد چون در اروپا شایع شده بود که افغان‌ها اسباط گمشده‌ی یهود هستند. با توجه به پیشینه‌ی اندیشه رایج و سیاست انگلستان مبنی بر حمایت از یهودیان در شرق و ترغیب آ‌نان به مهاجرت به فلسطین می‌توان چنین نتیجه گرفت که فعالیت‌های ولف در زمینه‌ی شناسایی یهودیان تاحدودی از این امر نشأت می‌گرفته است، او می‌نویسد:

«برای نخستین بار مسیحیت را به یهودیان مقیم افغانستان، ایران، بخارا، دشت‌ترکستان، خراسان، سمرقند و تاتارهای چینی شناساندم و جمعی از یهودیان؛ بخارا، صفا، مصر، یافا و یمن را تعمید دادم، من اولین بار مسئله یهود را در دانشگاه‌های اکسفورد، اوترخت، لیدن و در کنگره‌ی امریکا مطرح کردم.»

سرانجام، دنبال فعالیت‌های گسترده و مداوم ژوزف ولف برای تبلیغ یهودیان شرق میانه، خاصه‌ ایران «انجمن لندن برای اشاعه‌ی مسیحیت در میان یهودیان» در سال ۱۸۴۴م اولین مُبلغان مسیحی را برای فعالیت در جوامع یهودی ایران اعزام کرد.

ازسوی دیگر باتوجه به این که مقارن قرن نوزدهم میلادی ایران ازنظر موقعیت سوق‌الجیشی و استراتژیک به عنوان دروازه دسترسی به هندوستان همواره مورد توجه دولت‌های انگلستان و روسیه قرار داشت سفرهای مکرر ولف به شرق میانه را نمی‌توان با اهداف سیاسی و استعماری انگلستان در این ناحیه بی‌ارتباط دانست خاصه‌ آن‌که حضور ولف به عنوان مبلغ مذهبی در شرق میانه کم‌تر از سفر کارگزاران سیاسی و نظامی انگلستان توجه امرا و اهالی آن ناحیه را جلب می‌کرد.

به طور خلاصه دستاوردهای ولف عبارتند از:

۱- ملاقات با قشرهای مختلف مردم و جلب توجه آن‌ها به مسیحیت به عنوان نمونه میرزا ابراهیم شیرازی است که هزینه‌ی سفر وی به انگلستان را فراهم کرد و او به عنوان استاد زبان فارسی و عربی در کالج هند شرقی (هیلی بری) به کار مشغول شد او با یک زن انگلیسی مسیحی ازدواج کرد و فرزند او نیز نامی مسیحی داشت، به طور حتم او یکی از دست‌پرورده‌های ولف است.

۲- تحقیق در مورد نسطوریان مقیم ارومیه و خسروی.

۳- سفر به دیگر نقاط شرق میانه و تبلیغ در آن سرزمین‌ها مانند؛ جده، قاهره، یمن و….

۴- تعامل میان یهود و مسیحیت در ایران و ایجاد شعبه‌ی انجمن اشاعه‌ی مسیحیت در میان یهودیان در ایران که در سه شهر؛ اصفهان، تهران و همدان مرکز تبلیغی تأسیس کردند.

 

۵- آنتونی نوریس گرووز:

از دیگر مُبلغان منفرد بود که یکی از بنیان‌گذاران «انجمن برادران پلیموت» و دندان‌پزشکی از اهالی «اکستر» (Exeter) بود، او در سال ۱۸۲۶م برای انجام امور تبلیغی در هندوستان به عضویت «انجمن تبلیغی کلیسا» درآمد و به پیشنهاد انجمن، خود را برای سفر به ایران آماده کرد. او در سال ۱۸۲۹م به همراه همسر، فرزندان، خواهر، دوشیزه‌ای به نام «تیلور»، یک جوان اسکاتلندی به نام بوتی و مردی کرولال به نام «کیتو» به ایران سفر کرد.

آن‌ها ابتدا به قفقاز رفتند و به انجمن تبلیغی ادینبرو پیوستند و سپس به تبریز آمدند و بعد به بغداد رفتند و به فراگیری زبان فارسی، عربی و مطالعه درباره‌ی قشرهای مختلف مذهبی در آن ناحیه مانند مسلمانان، ارامنه و یهودیان. «گرووز» درصدد بود به ایران باز گردد و در شیراز و اصفهان به فعالیت بپردازد اما پس از سه سال که در بغداد بود، همسرش بیمار شد و درگذشت و او نیز به هندوستان رفت و در آن‌جا به تبلیغ پرداخت.


۶- جان کیتو:

یکی از اعضای هیئت تبلیغی گرووز بود که ناشنوا و لال بود، او از اعضای «کالج تبلیغی ایز لینگون» به شمار می‌رفت و اگر چه در واقع مراقبت از کودکان گرووز را بر عهده داشت و پس از یک سال اقامت در بغداد همراه یک مبلغ منفرد دیگر به نام «فرانسیس نیومن» به منظور بازگشت به انگلستان راه ایران را در پیش گرفت او در سال ۱۸۳۳م در تهران و تبریز اقامت گزید و نتیجه‌ی این اقامت او بعدها که به انگلستان برگشت و در رشته‌ی الهیات مدرک دکتری گرفت حاصل شد. او شروع کرد به تألیف کتب الهیات مسیحی من‌جمله؛ انجیل مصور، تاریخ فلسطین، دایر‌ه‌المعارف، ادبیات انجیلی و…. و دو کتاب نیز با عنوان «نظری به دربار ایران با توجه به کاربرد کتاب مقدس» و «کشور و مردم ایران» در مورد ایران نوشت که وضع ایران را در دوره‌ی سال‌های پایانی حکومت فتح‌علی‌شاه قاجار توصیف کرده است.

 
۷- ژاکوب ساموئل:

حدفاصل بین حضور مکرر ژوزف ولف در ایران و استقرار هیئت رسمی «انجمن لندن برای اشاعه‌ی مسیحیت در میان یهودیان» یک مبلغ منفرد به نام ژاکوب ساموئل به ایران آمد. البته زمان حضور او و نوع زندگی و فعالیت او در پرده‌‌ی ابهام است.

او برای بررسی وضع یهودیان شرق میانه، به بغداد و عربستان و شیراز سفر کرد و مدتی در تهران اقامت گزید، سپس برای تحقیق درباره‌ی امکان وجود اسباط گمشده‌ی یهودیان به داغستان رفت.

سرانجام ساموئل در سال ۱۸۳۷م به عنوان نماینده‌ی «انجمن کتاب مقدس برای بریتانیا و خارج» در ایران و کشورهای هم‌جوار آن انتخاب شد. از این پس چندین کتاب درباره‌ی امور تبلیغی در شرق میانه تألیف کرد که در ادوار بعد، مبلغان اعزامی‌به این نواحی از آن‌ها استفاده کردند.

با این حال سفر وی به شرق، به‌خصوص‌ هندوستان، ایران و داغستان و سکوت منابع در تبیین جزئیات فعالیت تبلیغی و پیشینه‌ی اجتماعی وی سبب می‌شود تا علاوه بر مأموریت تبلیغی و مذهبی شکل خاصی از فعالیت‌های سیاسی را در کارنامه‌ی وی در نظر گرفت که بی‌شک با تکیه بر اهداف انگلستان در شرق، نوعی دیگر از ارتباط و سنخیت فعالیت‌های تبلیغی مُبلغان انگلیسی با ارکان سیاسی دولت متبوعه آنان را متجلی می‌سازد.

 
۸- رابرت بروس:

رابرت بروس یک مُبلغ ایرلندی از اعضای کالج «تثلیث دوبلین» بود که در ۲۵ سالگی به عنوان کشیش تعمید داده شد و برای خدمت در انجمن تبلیغی کلیسا در ناحیه‌ی پنجاب هندوستان مستقر گردید. وی از آن‌جا که طی اقامت در هندوستان با فارسی‌زبانان بسیاری روبه‌رو شده بود، تصمیم گرفت برای تکمیل زبان فارسی خود و اصلاح ترجمه‌ی انجیل هنری مارتین، مدتی در ایران به سر برد. از این رو در سال ۱۸۶۹م به عنوان تنها نماینده انگلیسی دولت انگلستان در جلفای اصفهان مستقر شد تا ترجمه‌ی فارسی انجیل و تورات را اصلاح کند و کتاب دعایی را به زبان ارمنی ترجمه کند.

ورود بروس به اصفهان هم‌زمان با دوران قحطی و شیوع وبا در اصفهان بود. او پس از این‌که همسرش در سال ۱۸۷۰م به او ملحق شد، کار رسیدگی به آسیب‌دیدگان را آغاز کرد و حدود ۰۰۰/۷ نفر را که ۰۰۰/۲ نفر آن‌ها ارمنی بودند، تحت پوشش قرار داد. بدین ترتیب حدود ۰۰۰/۱۶ پوند از لندن و مبلغی حدود ۰۰۰/۱ پوند به عنوان اعانه برای قحطی‌زدگان به‌خصوص ارامنه، یهودیان جلفا و اصفهان به دست بروس رسید.

بروس طی ۵ سال اقامت خود در ایران علاوه بر انجام امور خیریه که در نهایت برای جلب توجه اهالی اصفهان و جلفا نسبت به فعالیت‌های هیئت تبلیغی بود تبلیغ و ترویج آراء و عقاید مسیحیت پروتستان را نیز بر عهده داشت وی مراسم مذهبی را در محل اقامت خود به زبان فارسی برگزار می‌کرد. وی بر آن بود که علاوه بر ارامنه سایر اهالی جلفا و اصفهان مانند مسلمانان و یهودیان را نیز به پذیرش آراء و عقاید پروتستان دعوت کند.

فعالیت‌های بروس بیش‌تر در دو زمینه‌:

۱- فعالیت‌های مذهبی- تبلیغی
۲- فعالیت‌های آموزشی- تبلیغی

استوار بود در راستای فعالیت‌های مذهبی بروس به دلیل تسلط به زبان فارسی، علاوه بر ترجمه‌ و تصحیح کتب مقدس، برای اهالی جلفا موعظه می‌کرد و از ترجمه‌ی متون مذهبی به زبان فارسی برای جلب‌‌توجه عامه‌ی مردم سود می‌جست هم‌چنین بروس کلاس‌هایی برای فراگیری زبان انگلیسی برای بزرگ‌سالان تشکیل داده بود و پس از این کلاس‌ها مراسم عبادی را به شیوه ی ارامنه برگزارمی‌کرد که باعث ایجاد انگیزه بین ارامنه جهت ‌حضور در هیئت می‌شد.

در بخش فعالیت‌های آموزشی بروس به پیشنهاد برخی از ارامنه و با هم‌کاری «کاراپت هوانس» که یکی از مُبلغینی بود که برای کمک به آو آمده بودند مؤسسه‌ای برای آموزش پسران ارمنی در سال ۱۸۷۴م تأسیس نمود و سال بعد حدود ۱۳۱ نفر شاگرد داشت که همگی به جز ۳ نفر ارمنی بودند در حدود ۱۵ سال حدود ۵۶% به دانش‌آموزان آن اضافه شد که تعدادی از آن‌ها کودکان بی‌سرپرست بودند که تحت سرپرستی انجمن تبلیغی کلیسا قرار گرفته بودند و برنامه‌ی درسی این مدرسه عبارت بود از: آموزش زبان لاتین، انگلیسی و فرانسه، چهار کتاب اول هندسه‌ی اقلیدسی و جبر که با برنامه‌ی درسی سیکل اول دبیرستان در انگلیس تطبیق داشت. علاوه بر این مدرسه‌ی پسرانه یک مدرسه‌ی دخترانه نیز ایجاد کرد و هم‌چنین کلاس‌های خاص برای تعلیم فنون و حرف مختلف از جمله؛ نجاری برای پسران و خیاطی، سوزن‌دوزی و برودری‌دوزی برای دختران در نظر گرفته شده بود که این کلاس‌ها مورد استقبال دانش‌آموزان و خانواده‌ها قرار گرفت. سرانجام پس از ۶ سال فعالیت‌های بروس و گزارشات او به انجمن تبلیغی کلیسا مؤثر مواقع شد و انجمن تبلیغی کلیسا متقاعد شد تا فعالیت بروس در ایران را به رسمیت بشناسد و بدین‌ترتیب در تابستان سال ۱۲۹۱ق/۱۸۷۵م اولین هیئت انجمن تبلیغی کلیسا به طور رسمی‌کار خود را در ایران و در جلفا آغاز کرد و از پشتیبانی و حمایت دائمی و رسمی این انجمن برخوردار شد.

 
نویسنده:   داود میرزایی مقدم، مرتضی میرزایی
منبع: باشگاه‌اندیشه
 

Check Also

پروتستانتیزم ، روشنگری و میستی‌سیزم عبرانی

شاید عنوان این نوشته در برخورد اول بسیار تعجب‌برانگیز باشد. همچنین ممکن است این سؤال مطرح شود که قرار گرفتن واژه «میستی‌سیزم (نهان‌گرائی) ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *