شما را از دنیا مى ترسانم، که شیرین و سرسبز مى نماید، پوشیده به شهوات است، و خود را با نقد بودنش محبوب کرده، با موجودى اندکش جلب نظر مى کند، خود را با آرزوها آرایش داده و با زیور غرور آراسته کرده، شادیش دوام ندارد و از درد و اندوهش امانى نیست. در شدت فریبندگى و زیانبارى و در تغییر و زوال پذیرى است، فنا شونده و نابود شدنى است، شکمباره اى هلاک کننده است، آن گاه که آرزوى دنیاپرستان و مردمان دلبسته به آن درباره آن به نهایت رسد بیش از آنچه خداوند در قرآن فرموده نخواهد بود: «حیات دنیا مانند آبى است که از آسمان نازل کردیم، پس روییدنى زمین با آن درآمیخت، سپس آن روییدنى خشک و خرد شده و بادها آن را پراکنده مى سازد، و خداوند بر همه چیز تواناست.»
احدى از دنیا شادمان نشد مگر اینکه گریه و اندوه را به دنبالش فرستاد، و به کسى روى خوش نشان نداد مگر اینکه با سختى و ناراحتى به او پشت کرد، و باران راحتى بر کسى نبارید مگر اینکه با رگبارى از بلا به او هجوم کرد. شایسته است که چون در روز روشن یار کسى شود به وقت شب به صورت ناشناس رخ نماید. اگر جانبى از آن شیرین باشد جانب دیگرش تلخ و وبا خیز است. کسى از خوشى اش برخوردار نشود مگر اینکه از بلاهایش رنج و سختى ببیند، و شبى در امن و راحت در آن به سر نبرد مگر اینکه صبح بر بال خوف و ترس آن بنشیند. هم خود بسیار فریبنده است و هم آنچه در آن است، نابودشدنى است و هر که روى آن است رو به فناست.
منبع: بخشی از خطبه ۱۱۰ نهج البلاغه به نقل از عرفان