گفتوگو با دکتر ستار عودی محقق و استاد دانشگاه
- اشاره:
دکتر ستار عودی عضو هیأت علمی و مدیر گروه تاریخ اسلام در شمال آفریقای بنیاد دایر\المعارف اسلامی، استاد دانشگاههای تهران و قم و یکی از محققان بنام و پرکار در حوزه تاریخ و تمدن اسلامی است. تاکنون دهها مقاله در شاخههای مختلف و مرتبط با تاریخ اسلام، در دانشنامه جهان اسلام به قلم او منتشر شده است. آخرین پژوهش این استاد، تحقیق مفصل و جامعی درباره تاریخ جنگهای صلیبی میباشد که برای تدوین و نگارش آن، بیش از هزار منبع غیر فارسی ـ غالباً دست اول و مهم ـ بررسی شده و امید است به زودی به بازار عرضه شود. جامعیت تحقیق و منابع دیده شده در این کتاب، ما را بر آن داشت تا گفتوگویی جذاب و خواندنی با ایشان داشته باشیم؛ امید که مقبول طبع شریف موعود و موعودیان بزرگوار قرار گیرد. انشاءالله
- برای شروع بحث، لطفاً بفرمایید علتهای آشکار و پنهان آغاز جنگهای صلیبی چه بود؟ و چه شد که این جنگها اتفاق افتاد؟
«جنگهای صلیبی» ـ به لحاظ اصطلاحی ـ به دورهای از زمان گفته میشود که از سال ۱۰۹۵ تا ۱۲۹۱ میلادی را در بر میگیرد و بسیار از بزرگان مورخان ـ شرقی، غربی، قدیم و جدید، اسلامی و غیر اسلامی ـ معتقدند که جنگهای صلیبی به این مقطع زمانی گفته میشود، ولی عملاً ما همیشه جنگهای صلیبی داشتهایم؛ از قدیمیترین ایامیکه مذاهب شروع میشود تا به امروز. نمونههایش هم موجود است. از زمان ظهور اسلام ـ در قرن هفتم میلادی ـ تا به امروز، این کشمکش با مسیحیت بوده است، کما اینکه پاپ مسیحی هم اخیراً سخنانی در این باره گفته است. جنگهای صلیبی علیه اسلام و علیه مذاهب و ادیان دیگر همیشه بوده است. در مورد اینکه این جنگها چگونه و به چه انگیزههایی بوده، باید عرض کنم که اروپا در قرن یازدهم و به خصوص از سال هزار میلادی به بعد در همان سدههای اول بعد از سال هزار دچار وضعیت رقتبار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اعتقادی شد. کشورها از همدیگر پاشیده، با یکدیگر در حال کشمکش و درگیری بودند. اولاً، وجود حسّ کینهتوزی در پاپها، امپراطورها و کلاً امیران اروپا علیه شرق اسلامی ـ که نسبتاً مردمی در رفاه بودند ـ به علاوه، شکست فاحش مسیحیان و امپراطور روم شرقی از سلاجقه ـ در جنگ معروف ۱۴۳۶ ـ که باعث همسایگی آنان با یکدیگر شد. (علت ظاهری جنگ نیز، مسئله درخواست کمک امپراطوری رم شرقی از پاپ بود که طیّ نامهای اظهار داشت: شما به ما کمک کنید، اگر ما نباشیم شما هم نخواهید بود، کلاً مسیحیت زیر سؤال خواهد رفت و سلاجقه ترک و متعصب مسلمانان همین روزهاست که به ما حمله کنند.) این نامه را برای پاپ واتیکان میآورند. این پاپ و پاپ قبل از وی ـ گری گوری هفتم ـ هر دو از خاندانهای یهودی بودند و حقیقتاً رگههای صهیونیستی داشتند و توسعهطلبی در خونشان بود. اگرچه خیلی جاها میگویند سخنان اروان دوم موجب شروع جنگهای صلیبی بود، ولی در حقیقت این گرگوری هفتم بود که پدر جنگهای صلیبی تلقی میشود.
بنابراین به طور خلاصه، جنگهای صلیبی در اواخر قرن یازدهم ـ اواخر قرن پنجم هجری ـ رخ داد، و انگیزههای ظاهری آن، دفاع از قلمرو مسیحیت، و حمایت از مسیحیان موجود در بیتالمقدس ـ که به ادعای آنان تحت فشار و شکنجه ترکهای سلجوقی مسلمان قرار داشتد، و رهایی قبر مقدس از چنگال اتراک مسلمان وحشی (در سخنرانیهایشان این واژه را به کار میبردند) بود. اما بعدها تنها چیزی را که میبینیم مطرح نیست، همان آزادی قدس و آزاد کردن مسیحیان است. چون اساساً مسیحیان در فشار نبودند. آنها خیلی هم در امنیت بودند و با مسلمانها زندگی بسیار راحتی داشتند. بعدها مشخص میشود که اصلاً قدس برای صلیبیها موضوعیت نداشته و میبینیم که حتی حاضر میشوند قدس را بدهند و جای دیگری را بگیرند. در مورد انگیزه اصلی آغاز حملات صحبت خواهیم کرد. به هر حال اوضاع اروپا ـ از نظر اقتصادی ـ خشکسالی، قحطی، بیماری شدیدی که به راه افتاده و حالت اپیدمی پیدا کرده بود و … رقتبار بود. برای رهایی از این وضعیت تنها راه لشکرکشی به سمت شرق بود تا شاید خودشان را زیر پوشش دین نجات دهند.
- جنگ در انگلستان چه سیری داشت؟
جنگهای صلیبی اصطلاحی، به لحاظ زمانی، دویست سال را در بر میگیرد (۱۰۹۵ تا ۱۲۹۵ م)، ولی عملاً قبل و بعد از آن هم بوده است. شروع جنگها با سخنرانی آتشین پاپ، در اکتبر ۱۰۹۵ در کلیسایی در اطراف رم انجام گرفت، و بعد هم که آن سخنرانی نتیجه نداد، پاپ سخنرانی دیگری را در فرانسه انجام داد.
چون پادشاه ایتالیا پاپ را طرد میکند، او این سخنرانی را در فرانسه انجام میدهد، و به روایتی بیش از ۳۰۰ نفر کاردینال، کشیش درجه یک، امرای مختلف و حتی شاهان را دعوت میکند تا در آن نشست حضور پیدا کنند. این نشست در سال ۱۹۰۵ خیلی معروف است. گمان میکنم ۲۳ اکتبر بود. در آنجا کاردینالها و پاپ جلساتی در حدود ده روز داشتند. روز آخر که اختتامیه نشست بود، پاپ یک سخنرانی انجام داد. آنقدر هم جمعیت زیاد بود که وی بیرون کلیسای معروف اروژنی سخنرانی را انجام داد. او یک سخنران معروف یهودی تبار به نام «اروان دوم» بود. در آنجا مردم مسیحی اروپا را علیه اسلام برمیانگیزاند و حساسیت دینی آنها را تحریک میکند. معمولاً اعتقاد افراد عادی قویتر است. بعد به آنها میگوید بیایید تا قبر حضرت مسیح و مسیحیانی را که آنجا تحت شکنجهاند نجات بدهیم. فریب دیگرشان هم این بود که گفتند، یکی از کشیشان به شرق رفته و اوضاع آنجا را رقت بار و خیلی بد دیده، کشیش بزرگ بیتالمقدس، وی را فرا خوانده و از او استمداد جسته و گفته، وقتی برگشتید، احوال ما را شرح بدهید و بگویید ما را از دست مسلمانانها نجات بدهند.
او هم میرود و با پاپ صحبت میکند. سپس پاپ میآید و آن سخنرانی آتشین را انجام میدهد و برای همه تکلیف مذهبی میدهد که همه بروید در جنگ شرکت کنید، زیرا این جنگ مقدس است، ارتشی هم که در آن شرکت کند، ارتش خداست و هر که بمیرد شهید است، و اموال و زن و بچههایتان در غرب اروپا نزد ما محفوظ است. با این سخنرانی، جنگهای صلیبی آغاز شد.
- در مجموع چند بار جنگهای صلیبی رخ داده است؟
تعداد جنگهای صلیبی از نظر مورخان، مختلف است. خیلیها معتقدند هشت تا جنگ بوده (مورخان غربی)، عدهای هم میگویند یک جنگ بوده (دیدگاه ما) که دویست سال ادامه یافته است. به هر حال این حملات به ترتیب و پشت سر هم بوده. واقعیت این است که جنگی شروع شده و فراز و نشیبهایی داشته است؛ در مقاطعی خیلی قوی و گاهی هم ضعیفتر بوده است. اوج این جنگها جنگ سوم است. آنها از جنوب اروپا، از غرب به سمت شرق آمدند و مناطق مختلف را قتل عام کردند، جالب اینکه صلیبیان نهصد سال قبل از آنچه هلوکاست نامیده شده، آن را در لهستان عملی ساختند. آنان به دلیل توحّشی که داشتند، به منطقه یهودینشین رفتند و همه را قتل عام کردند.
بنابراین اگر هولوکاستی وجود داشته باشد، آنجا بوده است. سپس مسیحیان و یهودیان جنوب اروپا ـ که ما لهستان، چکاسلواکی و آلبانی میگوییم ـ همه را قتل عام کردند تا جایی که پادشاهان همین مناطق، جلوی اینها را گرفتند. حمله اول را دو قسمت میکنند: یک قسمت، حمله عوام و قسمت دیگر، حمله امرا. حمله عوام اینطور شروع شد که گفتند: آقا، چرا نشستید، دارند ثروتها را میبرند و هر کس زودتر برسد، سرزمین بزرگتری به دست میآورد! این حمله شکست فاحشی در پی داشت. اینها آمدند و خودشان را به قسطنطنیه هم رساندند. پادشاه قسطنطنیه که منتظر آنها بود، گفت: نه. من انتظار این تعداد افراد را نداشتم. گفتم، یک گروه کمکی به ما بدهید که اگر سلاجقه به ما حمله کردند، از ما حمایت کنند. (به طوری که روایت داریم فقط صد هزار از عوام بودند. بعد که امرا حمله کردند، تعداد را تا یک میلیون هم گفتهاند، اما رقم متعارفش تا صد هزار یا شصت هزار منطقی است).
دختر امپراطور روم خودش شاهد و ناظر بود و امرا و صلیبیان به اصطلاح آزاد کننده بیتالمقدس را به بدترین وصفی توصیف میکند. میگوید، اینها یک مشت آدم وحشی، جاهطلب، پولپرست، اهل شهوت و … بودند و تنها چیزی که نمیتوان گفت، اینکه اهل دین و مذهب و رها کردن قدس بودند، اینها میآیند، ولی امپراطور روم شرقی نمیداند اینها را چه کند، بعد بهترین راه را این میداند که اینها را آن طرف آب بفرستند. همان آبی که به آن تنگه بسفر میگوییم؛ بین ترکیه اروپایی و ترکیه آسیای صغیر. آن منطقه دیگر قلمرو سلاجقه است. این آب باریکه بین قسطنطنیه و استانبول این طرفی با آن طرفی تفاوت دارد. بعد از این با سلاجقه درگیر میشوند. سلاجقه انتظار حمله اینها را نداشتند و بعد ناگزیر، حاکم سلجوقی با سپاهی میآید و اینها را تارومار میکند و «ولتر» مفلس که محرّک اصلی بود، و برای شهادت آمده بود، فرار میکند.
بدین ترتیب حمله عوام شکست میخورد. بعد از آن، ۴ ـ ۵ سپاه منظم توسط ۵ ـ ۶ نفر از امرای غرب حرکت میکنند. آنها هر کدام خواستههایی دارند. امپراطور روم از دست این خواستهها مستأصل است. هر کدام برای خودش یک یلی است و خواستهای را طلب میکند. امپراطور ناگزیر میشود اینها را با کشتیهای خودش به آن طرف آب منتقل کند. از اینجا کشمکش بین صلیبیان و سلاجقه آغاز میشود. جهان اسلام، هنگام حمله صلیبیان در تشتّت کامل قرار دارد؛ وجود تفرقه، تبعیض، عدم وفاق در بین آنها به رغم اینکه دشمن الآن دم در است.
هیچ کدام حاضر نیست سازش کند تا حداقل علیه دشمن صلیبی که وارد شده، شورش کنند. مسیحیان صلیبی هم از این نکته خیلی خوب استفاده کردند. همه امرایی را که در مسیرشان بودند، علیه یکدیگر تحریک کردند. تهدید، تطمیع، … متأسفانه فاطمیان در مصر، مناطق جنوب شام را گرفته بودند و همزمان با حمله صلیبیها، فاطمیان آمدند و قدس را گرفتند. بعد هم صلیبیان آمدند به نقطهای در نزدیکی انطاکیه رسیدند. یکی از امرا میگوید، من با شما نمیآیم. لذا اولین امیرنشین صلیبی در منطقه آسیای صغیر کنار مینشیند و این اولین مستعمره صلیبیان در منطقه است. همان امیری که در فرانسه و رم مدعی است که میرود بیتالمقدس را آزاد کند، در اینجا میبینیم که چون منافعش اقتضا نمیکند، برمیگردد. امارتی را به او دادند و او هم گفت بروم که امارت را بگیرم. لذا رفت و امارتی در انطاکیه برپا کرد. بقیه سپاه به سمت شام حرکت میکند. خیلی از امرا هم متأسفانه حاضر میشوند با صلیبیها همکاری کنند، ولی با بقیه مسلمانها ـ حتی فاطمیان ـ متحد نشوند. فاطمیان نامهای را نزد صلیبیان فرستادند که ما حاضریم با شما علیه سلاجقه وارد جنگ شویم، که این پیشنهاد ردّ میشود.
به هر حال صلیبیها میآیند. کلمه صلیبی هم از آنجا آمده است که اینها روی لباس و کتفشان علامت صلیب میزدند و میگفتند که همهشان حامل صلیباند. برخی هم میگویند چون به دفاع از صلیب آمده بودند. بالاخره وارد حلب، دمشق و … میشوند. این مناطق هم به سرعت سقوط میکند. علت سرعت سقوط آن هم نداشتن اتحاد است. خلافت عباسی در بغداد، خلافت فاطمیان در مصر، و امرای مستقل و نیمه مستقل ـ غیر از امیر موصل و شام ـ هیچ کدام با هم اتحاد نداشتند و در نتیجه همیشه با هم درگیر بودند. صلیبیان هم از این نکته، خوب استفاده کردند و توانستند بیایند منطقه و سرانجام قدس را بگیرند. بسیاری از مسیحیان و مسلمانان وارد خود قدس میشوند؛ همان مرقد مطهری که امروزه به آن «هشت پر قدس» میگوییم. تمام مورخان ـ غربی یا مسلمان ـ اقرار دارند که هفتاد زن و مردی را که به قدس پناه بردند، در داخل حرم ـ همان حرمیکه میخواستند آن را فتح کنند ـ سر بریدند و خون تا رکاب اسبها بالا میآمد. این نشان میدهد که هدف آنها فتح نبوده بلکه هدف، فقط توسعهطلبی و استعمار کردن مناطق مختلف اسلام بوده است. بدین ترتیب با سقوط قدس به دست صلیبیان اولیه جنگ تمام میشود.
- عکسالعمل مسلمانان در برابر این جنگ چه بود؟
بعد از این جنگ، مسلمانها به خود میآمدند که ای وای، ما چه کار کردیم؟ مسیحیان که همه را گرفتند. فاطمیانی را که فکر میکردند با صلیبیان متحد شوند، هم سرکوب کردند و تا عسقلان ـ جنوبیترین نقطه شام ـ هم رفتند.
و جنگ اول با گرفتن قدس و ایجاد مستعمرهای دیگر به نام امارت بیتالمقدس؛ که دومین یا سومین امارت است، پایان یافت آنها در این مدت چند تا امارت یا مستعمره صلیبی را ساختند؛ یکی در انطاکیه، یکی در حلب، دیگری در قدس و دیگری هم در عسقلان. امرایی که آمدند و هر کدام یکی از این شهرها را گرفتند و شروع به حکومت کردن و فشار آوردن به مردم کردند. البته تعدادی از آنها هم برگشتند و گفتند مأموریت ما در اینجا تمام شده جنگهای دوم و سوم هم اهمیت زیادی دارند. بعد از آن جنگ، آمادگیهای زیادی برای مسلمانان ایجاد میشود. بعد از جنگ دوم مسلمانان توانستند مسیحیان را از منطقه بیرون کنند و همین باعث شد که حمله سوم در بگیرد. تا اینکه بعد از هشتاد و اندی سال، بعد از سقوط قدس، در ۱۱۸۷ م. مسلمانان به خود آمدند و درگیریهایی صورت گرفت تا به حکومت صلاحالدین ایوبی رسید. وی توانست با متحد ساختن مسلمانان در نبرد معروف حطین در ۴ ژوئیه ۱۱۸۷ ـ که امروز «روز استقلال آمریکا» خوانده میشود ـ سپاهیان صلیبی را شکست دهد و سه روز بعد، تمام منطقه، از جمله قدس، را آزاد سازد. آزادسازی قدس ضربه مهلکی برای غرب اروپا بود و انگیزهای قوی شد که آنها دو مرتبه حمله کنند. قویترین حمله مسلمانان بعد از سقوط قدس توسط صلاحالدین انجام گرفت (حمله سوم). سه تا از امپراطورها ـ آلمان، انگلیس و فرانسه ـ از جمله «ریچارد شیرزدل»، معروف به شیردل، در جنگ سوم شرکت کرده بودند. رفتار صلاحالدین با اینها اسلامی و بسیار عادلانه بود. جنگها به همین ترتیب ادامه پیدا کرد تا جنگ هشتم، که اصلاً انگیزه آن جنگ مصر بود، نه قدس. تا اینکه بالاخره در سال ۱۲۹۱ م یکی از پادشاهان ممالک مصر، آخرین سرباز صلیبی را از منطقه بیرون کرد. بدین ترتیب رسماً میگویند که جنگهای صلیبی تمام شد. ولی من در کتاب خودم نوشتهام، معتقدم جنگهای صلیبی تمام نشد و دلیل آن هم اینکه، اگرچه اصطلاحاً گفتند جنگها تمام شد، اما وقتی انگلیسیها فلسطین را در سال ۱۹۱۷ ـ یعنی هفتصد سال بعد از ۱۲۹۱ ـ میگیرند، «ژنرال گُرگو» میرود روی قبر صلاحالدین و لگد میزند و میگوید: «صلاحالدین بلند شو! منم، ژنرال فرانسوی»؛ یا ژنرال انگلیسی که بعد از گرفتن قدس وارد میشود، میگوید: «حالا جنگهای صلیبی تمام شد!» این نشان میدهد که جنگهای صلیبی ادامه داشته و امروز هم ادامه دارد. یا سخنرانی اخیر پاپ، عیناً به سبب نبود انسجام اسلامی در جوامع مسلمان بوده. به همین دلیل مقام معظم رهبری، سال ۱۳۸۶ را سال انسجام اسلامی نامیدند. الآن دقیقاً همان وضع در حال تکرار است. ما میبینیم که بعضی از کشورهای عربی با اسرائیل همکاری میکنند، یعنی با یهودیان، صلیبیها و صهیونیستها. در حال حاضر، محیط اسلامیشبیه جهان اسلام قرن پنجم است. آقای پاپ هم دقیقاً همان سخنرانی آتشین تحریم آمیزی را کرد که اروبان دوم، ۱۹۰۰ سال قبل انجام داد. اگر اسمش را صلیبی نگذاریم، چه بگذاریم؟! در افغانستان و عراق رسماً جنگ کردند و الان هم حربهشان ایران است.
- پیامدها و آثار این سلسله جنگها برای جهان اسلام و مسیحیت، به طور جداگانه، چه بود؟
به نظر خیلی از مورخان، دستاوردهای این جنگها برای جهان اسلام نسبت به مسیحیان بسیار کمتر است. مسیحیها وقتی وارد منطقه میشوند، اروپا کلاً در تاریکی قرار دارد. در واقع در حال گذار از قرون وسطی است، و اروپاییان از نظر علمی، بهداشتی و حتی مذهبی خیلی عقب هستند. بسیاری از کتب و علوم شرق، توسط صلیبیان و علمایی که با آنها میآیند، داد و ستد میشود. این مسئله تأثیرات خیلی بزرگی به جا میگذارد. خیلی از علوم توسط صلیبیان به اروپا منتقل شد، بسیاری از ثروتهای شرق غارت شد. صنایع شرقی تحت تأثیر قرار گرفت. قبول دارم که بازرگانی، به خصوص به وسیله تجار ونیزی خیلی قوی شد. در قدیم میبینیم که تجار ونیزی خیلی از پولها را میدهند که این جنگها راه بیفتد. گفتند، با کشتیهایمان سربازان غربی را به شرق میآوریم، و از این طرف ثروتهای شرق را به غرب میبریم. بنابراین تأثیرات آنها از نظر فرهنگی، از جمله بر مسیر ترجمه ـ ترجمه بسیاری از کتب علمی ـ انتقال علوم اسلامیبه غرب، همه از آثار جنگهای صلیبی بود. از نظر اقتصادی خیلی از ثروتهای عظیم نقره، طلا و جواهرات به آن طرف منتقل شد. بسیاری از معالجات طبی، بسیاری از کالاهای طبی که غرب از آنها خبر نداشت، از شرق به آن طرف رفت.
بنابراین از لحاظ تمدنی، این برخورد به نفع شرق بود تا غرب؛ مسلمانها در پیشرفت بودند. البته منکر آن نیستیم که مقداری هم تأثیر از آن طرف به این طرف هم داشتهایم، منتهی ضربات و لطمات آنها خیلی بیشتر بود. در مجموع تمام علوم و فنون، دانشهای مختلف، تکنولوژی و روند ترجمه از این طرف به آن طرف منتقل شده است.
ادامه دارد…
ماهنامه موعود شماره ۸۹