سخنرانی آیتالله سید محمد ضیاءآبادی
در زیارت جامعه کبیره از امام هادی(ع) نقل شده است: «خداوند شما (اهل بیت پیامبر(ص)) را ارکان توحید و گواه بر آفریدگانش قرار داده است». و این جزء معتقدات شیعه است.
ما وظیفه داریم خدا را به یگانگی بشناسیم و تنها او را بپرستیم و معتقد به این باشیم که رکن شناختن او به وحدانیّت و عبادت او، اعتقاد به امامت و ولایت اهل بیت رسالت(ع) است. این رکن توحید بودن امامان(ع) معانی لطیف و عمیقی دارد که شاید طرح آن معانی در محافل عمومی چندان به صلاح نباشد! همین قدر کافی است که بفهمیم اقرار به وحدانیّت خدا و عبادت او وقتی مؤثّر در سعادت و نجات ما در عالم آخرت خواهد بود که مبتنی بر اقرار به امامت و ولایت ائمّه دین(ع) باشد وگرنه صِرف تحقیقات عمیقِ توحیدی داشتن و عالیترین مطالب عرفانی را به زبان گفتن و عملاً هم ریاضیتهای عبادی متحمّل شدن اثری در سعادت آدمی نخواهد داشت.
به این حدیث قدسی۱ از حضرت امام صادق(ع) توجّه فرمایید، آن حضرت از پدران بزرگوارش از رسول خدا(ص) از جبرئیل امین(ع) نقل کرده که خدای متعال فرمود:
کسی که شهادت به اینکه جز من معبودی نیست، ندهد؛ یا شهادت به این مطلب بدهد، ولی شهادت به اینکه محمد(ص) بنده و رسول من است، ندهد؛ یا به این هم شهادت بدهد، ولی به اینکه علیبن ابیطالب خلیفه من بر بندگان من است، شهادت ندهد؛ یا به این هم شهادت بدهد، به اینکه امامان از فرزندان علی حجّتهای من هستند، شهادت ندهد؛ چنین آدمی، نعمت مرا منکر شده، عظمت مرا کوچک شمرده و به آیات و کتب و رسل من کفر ورزیده است.
چنین شخصی اگر رو به من بیاورد من [در به روی او میبندم و] ممنوعش میکنم. اگر از من چیزی بخواهد، محرومش میسازم و اگر مرا بخواند جوابش نمیدهم و اگر امید به من داشته باشد، ناامیدش میکنم و این کیفری است که من به او میدهم.۲ «من هرگز به بندگانم ستم نمیکنم».3
- لازمه توحید، اعتقاد به ولایت امامان(ع)
در نظام تشریع، اعتقاد به وحدانیّت خداوند در الوهیّت و اعتقاد به رسالت رسولان او از آدم تا خاتم، باید توأم با اعتقاد به ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع) و یازده فرزند معصومش(ع) باشد. تمام این اعتقادات باید همانند حلقههای زنجیر به هم متّصل باشند. اگر یکی از اینها از قلم بیفتد، تمام آنها از قلم افتاده است. چنانکه در حدیث قدسی هم خواندیم، اگر انسان صدهزار سال عمر کند و علیالدّوام بگوید: «لاالهالاالله محمّد رسولالله»، اما کنار آن علی ولیالله نباشد توحید نخواهد بود و روی نجات و سعادت نخواهد دید! این یکی از معانی «و ارکاناً لتوحیده» است. توحید خدا همچون بنا و ساختمانی است که ارکان و پایههای آن امامان معصوم(ع) هستند و بدیهی است که با فرو ریختن پایه و ستون، ساختمان نیز فرو میریزد، یعنی با کنار رفتن امامت علی و آل علی(ع) نیز توحیدی باقی نمیماند.
حدیث معروف منقول از وجود اقدس امام ابوالحسنالرضا(ع) که در نیشابور بیان فرمودند، در مقام بیان همین حقیقت میباشد که خدا فرموده است:
کلمه لاإلاإلاّالله حصنی فمن قالها، دخل حصنی و من دخل حصنی أمن من عذابی.
کلمه لاإلهإلاالله (کلمه توحید) قلعه محکم من است؛ هر که آن را بگوید[معتقد به آن باشد]، داخل قلعه من شده است و هر که داخل قلعه من بشود از عذاب من ایمن شده است.
بعد، امام(ع) فرمودند:
بشروطها و أنا من شروطها
کلمه توحید شروطی دارد و من [از آن نظر که امام معصوم منصوب از جانب خدا هستم] از جمله شروط آن میباشم.
یعنی اعتقاد به ولایت و امامت، شرط لازم و رکن تحقّق حقیقت توحید است.
حدیثی نیز از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که فرمود:
لاإلاإلاالله شرطهایی دارد! من و ذریّهام از شرطهای آن میباشیم.
یعنی اعتقاد به ولایت من و ولایت امامان معصوم از فرزندان من، شرط تحقق توحید است. احتمالاً شرط اوّل، التزام واقعی به اعتقاد به وحدانیّت خدا، شرط دوم، اعتقاد به نبوّت ختمیّه حضرت محمّد مصطفی(ص) و شرط سوّم اعتقاد به ولایت و امامت امام معصوم منصوب از جانب خدا میباشد.
سند طلایی حدیث سلسله الذهب: تذکر این نکته هم مناسب است که حدیث نیشابور حضرت امام رضا(ع) به حدیث سلسلهالذهب معروف شده است. «ذهب» یعنی طلا. در توجیه این نام گفتهاند: چون تنها حدیثی است که سلسله راویان آن همگی امامان معصوم(ع) میباشند، از این جهت دارای سند طلایی است و هیچ حدیثی از این جهت به پای این حدیث نمیرسد و این درخشندگی را نشان نمیدهد! راویان سایر احادیث تا به امام برسد افراد عادی میباشند امّا راویان این حدیث از امام ابوالحسنالرّضا(ع) آغاز شده و به خداوند عزّوجلّ رسیده است.
حدیث دیگری هم داریم که قرین همین «حدیث توحید» است و آن را هم مرحوم شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرّضا از امام رضا(ع) نقل میکند، منتها چند جملهای در آنجا اضافه دارد تا به اینجا میرسد:
از پیامبر(ص) از جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از لوح از قلم روایت شده است که فرمودند: خداوند عزّوجلّ فرمود: ولایت علیبن ابیطالب حصار و قلعه مستحکم من است. هر که وارد آن شود، از عذاب من در امان است.
امتیاز ویژه حدیث سلسلهالذهب: مرحوم نراقی در خزائن از سیّد جزائری نقل میکند که در زهر الرّبیع پس از نقل این حدیث میگوید:
این حدیث را با این سند بر هر مریضی بخوانند شفا پیدا میکند، و اگر به کسی که بر اثر بیماری صرع بیهوش شده است بخوانند به هوش میآید، و اگر آن را بنویسند و در میان آبی بشویند و به دردمندی بدهند که بنوشد، دردش آرام میگیرد.
وی میگوید: «این عمل مکرراً تجربه شده است». (البته صحّت این مطلب به عهده جزائری است).
به تناسب مقام، حدیثی از سفینهالبحار محدّث قمی عرض میکنیم. ایشان نقل میکنند:
امام مجتبی(ع) در سنّ کودکی مریض شد. حضرت صدّیقه کبری(س) نور دیدهاش را که تب شدید داشت، بغل کرد و نزد پیامبر اکرم(ص) آورد. در آن موقع جبرئیل امین نازل شد و گفت: یا رسولالله! تمام سورههای قرآن «ف» دارد که از حروف کلمه «آفت» است. تنها سورهای که این حرف را ندارد سوره حمد است، لذا شما این سوره را که حرف آفت در آن نیست؛ چهل بار بر آب بخوانید و به بدن کودکتان که تب دارد بپاشید؛ شفا خواهد یافت. همین کار را کردند و کودک در همان لحظه شفا پیدا کرد و شاید برای همین است که برای شفای مریض میگویند یک حمد تنها بخوانید؛ چون سوره «قلهوالله احد» «ف» دارد.
- ارزش اعتقاد به ولایت اهل بیت(ع)
گفتیم، اهل بیت اطهار(ع) ارکان توحید خدا هستند و انکار ولایت آن بزرگواران در واقع انکار توحید خداست. ما وقتی ارزش اعتقاد به ولایت اهلبیت(ع) را میفهمیم که نگاهی به عقاید نامعقول فرقههای مخالف مذهب درباره خدا و پیامبر اکرم(ص) بیفکنیم که چگونه بر اثر دور افتادن از مکتب اهل بیت به گمراهی فکری و اعتقادی مبتلا شدهاند. از باب نمونه درباره خدا اعتقاد دارند که خداوند در روز قیامت با چشم سر دیده میشود و ساق پای خود را بالا میکشد و آیه:
یوم یکشف عن ساق.ٍ۴
را این طور معنا میکنند! آقای تیجانی سماوی که قبلاً سنی بوده و سپس شیعه شده در کتاب معروف خود، آنگاه هدایت شدم که کتاب خوبی است، میگوید:
«من در یکی از کشورهای عربی وارد مسجدی شدم، و با جماعت نماز خواندم. پس از نماز، امام جماعت برای مردم صحبت کرد و ضمن صحبتش گفت: خداوند دو چشم، دو دست و صورت دارد! من اعتراض کردم مگر خدا جسم است که چشم و دست و صورت داشته باشد؟! گفت: مگر شما قرآن نخواندهای که:
و قالتالیهود یدالله مغلولهٌ غلّت أیدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان.۵
یعنی خدا هر دو دستش باز است. پس خدا دو دست دارد که باز است! مگر در قرآن نخواندهای که:
و اصنع الفلک بأعیننا.۶
[خدا به نوح(ع) گفت:] مقابل چشم من کشتی بساز. پس خدا چشم دارد و همچنین فرموده است:
کلّ من علیها فانٍ و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الإکرام۷
همه چیز فانی میشود، تنها صورت خدا باقی میماند.
گفتم: آقای عزیز! در تمام اینها معانی مجازی مراد است نه معانی حقیقی الفاظ. ما در قرآن استعمال مجازی فراوان داریم؛ استعارات و کنایات داریم. معانی حقیقی در این موارد، مراد نیست که خدا چشم و صورت و دست داشته باشد. گفت: خیر، در قرآن استعمال مجازی نیست و همه جا معنای حقیقی مراد است. گفتم: اگر این است پس،
و من کان فی هذه أعمی فهو فی الآخره أعمی و أضلّ سبیلا؛ ۸
هر که در دنیا کور باشد در عالم آخرت هم کور خواهد بود.
آیا واقعاً همین طور است؟! گفت: نه. گفتم: پس معلوم میشود در قرآن استعمال مجازی هست. «دست خدا» کنایه از قدرت خداست. «چشم خدا» کنایه از حضور خدا در همه جاست. «وجه خدا» مقصود ذات خداست نه صورت خدا و گرنه:
کلّ شیءٍ هالکٌ إلاّ وجهه.۹
چه معنایی خواهد داشت؟ آن طور که شما میگویید، معنا این میشود: همه چیز حتّی چشم و دست خدا هم از بین میرود و تنها صورت خدا باقی میماند! آیا صورت بی چشم برای کسی تصوّر دارد؟
تمام این انحرافات از آنجا نشأت گرفته که از خاندان عصمت(ع) دور افتادند. لسان قرآن را کنار گذاشته و خواستهاند خودشان در اقیانوس بیکران قرآن وارد شوند و چیزی بفهمند و به این ضلالتها مبتلا گشتهاند و لذا ما میگوییم:
ارکان، ستونها و پایههای دین و توحید و قرآن شما اهل بیت رسول(ص) هستید.
تا دست به دامن شما نزنیم، نه خدا را میشناسیم و نه پیامبر و نه قرآن را و در نتیجه نه دنیا داریم و نه دین و نه آخرت!
- اهلبیت(ع) شاهد بر اعمال مردم
در ادامه، در زیارت جامعه کبیره گواهی میدهیم:
… و شهداء علی خلقه
خداوند، شما اهلبیت رسالت را شاهد بر خلق خود قرار داده است و هم اکنون از تمام افکار، نیّات و اعمال ما آگاه میباشید و روز قیامت هم شهادت به آن خواهید داد. چون هستید، روز قیامت هم شهادت به شاهد آن خواهید داد. زیرا اگر در حال حاضر، شاهد اعمال نباشند، چگونه میتوانند روز قیامت شهادت به آن بدهند؟ کسی که در حین وقوع عمل تحمّل شهادت نکرده است، نمیتواند در حضور قاضی ادای شهادت بنماید.
پس هماکنون امام عصر(ع) مجلس ما را میبیند، سخنان ما را میشنود و از نیّات ما آگاه است؛ وگرنه چگونه میتواند در روز قیامت در محضر خدا شهادت بدهد که در فلان شب، در فلان مکان جمعیتی با این خصوصیّات تشکیل مجلسی دادند و چنین و چنان گفتند و شنیدند و هر کدام دارای چنین نیّتی بودند. در زیارتشان میخوانیم:
من اعتراف میکنم: تو ای حجّت خدا! میبینی که من کجا نشستهام و میشنوی که چه میگویم و میدانی که چه فکر میکنم [و روز قیامت هم به تمام اینها شهادت خواهی داد].
حضرت امام رضا(ع) ضمن بیان نشانههای امام معصوم میفرماید:
امام، مؤیّد به روحالقدس است و بین او و خدا عمودی از نور قرار دارد که اعمال بندگان را در آن ستون نوری مشاهده میکند.۱۰
عبدالله بن زیّات خدمت امام رضا(ع) عرض کرد دعایی درباره من و خانوادهام بفرمایید. امام فرمود:
آیا مگر من دعا نمیکنم؟ به خدا قسم اعمال شما در هر شب و روزی به من عرضه میشود.۱۱
- تشرّف گروهی از جنّیان به محضر امام باقر(ع)
سعدالاسکاف میگوید، به خانه امام باقر(ع) رفتم. اذن دخول طلبیدم. خادم گفت: اندکی تأمّل کن، جمعی از برادران شما شرفیاب حضور امام هستند، آنها بروند و بعد شما داخل شوید. چندی نگذشت دیدم دوازده نفر از محضر امام بیرون آمدن با قیافههای خاصَّ و لباسهای مخصوصی که برای من نامأنوس بودند! سلام کردند و رد شدند. من داخل شدم به امام عرض کردم: افراد ناشناسی دیدم. فرمودند: « اینان گروهی از برادران جّن شما بودند» عرض کردم: آقا مگر آنها برای شما ظاهر میشوند؟! فرمود: «آری؛ آنها هم مثل شما برای فهمیدن حلال و حرامشان نزد ما میآیند».12
مالک جهنی میگوید، خدمت امام باقر(ع) نشستهبودم. پیش خود فکر میکردم که راستی خداوند چه عظمتی و چه کرامتی به امام داده و او را حجّت بر خلقش قرار داده است.
امام(ع) از فکر من آگاه شد و رو به من کرد و فرمود:
«ای مالک! مطلب بزرگتر از آن است که تو میاندیشی».
دیگری میگوید، میان مکّه و مدینه میرفتم. در بیابان بیآب و علف و گیاه حجاز از دور شبحی دیدم که به سمت من میآید؛ امّا گاهی ظاهر و گاهی غایب میشود! تا اینکه نزدیک شد و دیدم کودکی در سنّ هفت یا هشت ساله است. تعجّب کردم. به من سلام کرد، جواب دادم و گفتم:
از کجا میآیی؟ گفت: «از جانب خدا».
گفتم: به کجا میروی؟ گفت: «به سوی خدا [میروم].»
گفتم: آخر راحله و مرکبت کو؟ گفت: «پاهای من».
گفتم: زاد و توشهات چیست؟ گفت: «تقوای من».
گفتم: همسفرت کیست؟ گفت: «مولای من»!
گفتم: تو که هستی؟! گفت: «من از عربم».
گفتم: روشنتر بگو. گفت: «از قریشم».
گفتم: روشنتر: گفت: «از هاشمیّونم».
گفتم: روشنتر. گفت: از علویّونم. بعد چند بیت شعر خواند از جمله این دو بیت:
ما فاز من فاز إلا بنا
و ما خاب من حُبّنا زادُه
و من کان غٰاصِباً حقّنا
فیوم القیامه میعاده
هر کس رستگار شده به برکت ما رستگار شده است.
هر کس محبّت ما را در دل دارد، به هلاکت نخواهد افتاد.
هر کس حقّ ما را غصب کند، وعدهگاه او روز قیامت خواهد بود و روی سعادت نخواهد دید.
با تعجّب پرسیدم: اسم شما چیست؟ گفت: «من محمّد بن علیّبن الحسینبن علیّ بن ابیطالب [امام باقر(ع)] هستم». این را گفت و از چشمم ناپدید شد! دیگر نفهمیدم آیا به آسمان صعود کرد یا به زمین فرو رفت.۱۳
- استمداد گرگ بیابان از امام باقر(ع)
محمّد بن مسلم نقل میکند، خدمت امام باقر(ع) بودم. به سمت مکّه میرفتیم. من سوار بر درازگوشی بودم و ایشان سوار بر استر. ناگهان دیدم گرگی از بالای کوه رو به سمت ما آمد! من سخت وحشت کردم و دیدم مستقیم به سمت امام باقر(ع) رفت و آن حضرت هم استر را نگه داشت. آن گرگ تا مقابل استر رسید، از پیش رو پرید و دستش را روی زین استر گذاشت و گردن کشید تا مقابل گوش امام(ع) و بنا کرد همهمه کردن! امام هم سر پایین آورد و مقابل دهان او گذاشت و بعد از لحظاتی فرمود:
برو من انجام دادم.
او هم پایین آمد و شتابان رفت! من با تعجّب همراه با وحشت گفتم: آقا این گرگ درنده، کار عجیبی کرد و سبب ترس و وحشت من شد! فرمود: «فهمیدی چه گفت؟» گفتم: من چه میفهمم؟ خدا و رسول و حجّتش میفهمند. فرمود: «به من گفت: یابنرسولالله! همسر من پشت این کوه درد زایمان گرفته و به دشواری افتاده است. تو از خدا بخواه او را از این دشواری نجات دهد و احدی از نسل من را به احدی از شیعیان تو مسلّط نگرداند. من هم گفتم: تو برو، من دعا کردم. او خوشحال شد و رفت».14
آری، امامان اطهار(ع) شاهد بر تمام زوایای عالم آفرینشاند، و فریادرس تمام درماندگان، اعمّ از حیوان و انسانند. امیدوارم خداوند این سرمایه محبّت به اهلبیت رسول(ص) را که به ما عطا فرموده است، در تمامی مراحل حیات از دنیا، برزخ و محشر بر ما مستدام بدارد.
انشاءالله
پینوشتها:
۱. حدیث قدسی، کلامی از خداست که همانند قرآن اعجازگونه نباشد. [فرق حدیث قدسی و قرآن این است که قرآن، عین کلام الله است که بر زبان پیامبر(ص) جاری میشود ولی حدیث قدسی، معرفتی الهی است که به بیان معصوم گفته میشود نه عیناً عبارتِ خدایی.]۲. بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۵۲.
۳. سوره ق (۵۰)، آیه ۲۹.
۴ سوره قلم (۶۸)، آیه ۴۲.
۵. سوره مائده (۵)، آیه ۶۴.
۶. سوره هود (۱۱)، آیه ۳۷.
۷. سوره رحمن (۵۵)، آیات ۲۶ و ۲۷.
۸. سوره اسراء (۱۷)، آیه ۷۲.
۹. سوره قصص (۲۸)، آیه ۸۸.
۱۰. کشفالغمّه فی معرفه الائمه، ج ۲، ص۲۹۱.
۱۱. کافی، ج ۱، ص ۲۱۹.
۱۲. کشفالغمّه، ج ۲، ص ۱۳۸.
۱۳. بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۷۰.
۱۴. همان، ج ۴۶، ص ۲۳۹.
ماهنامه موعود شماره ۸۹