وقتی قرار بر این باشد که از ویژگیها و صفات ژاپنیها صحبت کنیم، شاید چیزی که بهاتّفاق همه روی آن تأکید کنند، سختکوشی و پشتکار زیاد آنها باشد؛ امّا در این میان، خصلتی هست که ژاپنیها با گذر دورهها و هزارهها، آن را حفظ کردهاند. صفتی که سبب شده آنها وقتی هر آنچه را که در سایر ملل و فرهنگهای بیگانه باشد، وارد کشورشان میکنند،
آن را با آیین و فرهنگ خود ادغام کرده و به بهترین نحو، آن را توسعه بدهند. این استعداد ذاتی ملّت «ژاپن» در آیین خاصّشان، یعنی شینتو (طریقت کامی [خدا]) بهروزی آشکار داشته است. تاریخ، اینگونه بیان داشته که در قرن ششم تا هشتم میلادی، ادیان کنفوسیوس، بودا و دائو وارد ژاپن شد و بالطّبع، ژاپنیها را با تمدّن چینی، علم و فلسفهای تازه آشنا کرد. آیین بودا، به خاطر پرداختن به آرمانهای والاتر و ترغیب به هنر و ادبیات، انگیزهای برای توسعه تمدّن آن روز ژاپن شد و ازآنجاییکه این دین وارداتی بهسختی از وفاداری به حکومت حمایت میکرد، دستمایه حاکمان شد تا در تبلیغ آن بکوشند. بهگونهای که در قرن هفتم میلادی، ژاپن به یک کشور بودائی بدل شد و موجبات رشد توسعه ژاپن، پیشرفت، وحدت و انسجام ملّی آن را فراهم آورد.
از ابتدای سده نهم تا انتهای سده هفدهم میلادی، شینتو با ادیان دیگر، بهویژه بودا در هم آمیخت و شکل خاصّی به خودش گرفت و در حدود نه قرن، شینتو آگاهانه با سایر ادیان خارجی ترکیب شد تا جایی که مکتب جدیدی به نام ریوبو یا شینتوی ترکیبی، ظهور پیدا کرد و توسط کاهنان تبلیغ شد. درواقع، ژاپنیها هر آنچه را موجب اعتلا و توسعه کشورشان بشود، داخل میکنند و آن را توسعه میدهند؛ امّا این روحیه ژاپنیها، تنها به این مورد اکتفا نکرد، بلکه طیّ قرون آتی، بهویژه بعد از پیروزی «بریتانیا» بر «چین»، در آغاز دهه ۱۸۴۰م. در جنگی که بعدها به جنگ اوّل تریاک معروف شد، موجب شد تا مردمان سرزمین آفتاب تابان در نظریّه دور نگهداشتن غربیها از سرزمینشان تجدیدنظر کنند و عدّهای از دولتمردان اظهار داشتند: همانطور که مکاتب بودا و کنفوسیوس واردات مطلوب ما بودند، اکنون باید از تکنولوژی و اطّلاعات دشمن غربی استفاده کرد.
این تفکّر در ابتدا، موجب قتل این افراد شد؛ امّا بعدها تحتفشار نظامی «آمریکا» به ژاپن، عهدنامه کاناگاوا بین دو کشور امضا شد که طیّ آن، دروازههای ژاپن بر روی غرب گشوده شد. رفتوآمد کشتیهای تجاری آمریکایی به بنادر ژاپن، موجب ورود علم و تکنولوژی، بهویژه فرهنگ غربی به ژاپن شد و ژاپنیها هم مانند گذشته برای رشد و اعتلای خود، فرهنگ بیگانه را جذب کردند و با آنچه خود داشتند، درآمیختند. روحیه سختکوشی و پشتکار ژاپنیها که در «شینتو» و «بوشیدو» (طریقت سامورایی) نهان بود، با آنچه از غرب آمده بود، درهم آمیخت. مناسبات دینی و فرهنگی که دست و پاگیر رشد و اعتلای ژاپن میشدند، کنار گذاشته شدند. قانون منع حمل شمشیر گذاشته شد. لباسها تغییر کرد و موی بلند ساموراییها که شرافت یک سامورایی در گروی آن بود، چیده شد. بااینحال آیین شینتو، سنگری برای حفظ فرهنگ و استقلال ژاپن بود و حتّی در خلال جنگ جهانی دوم، موجب بروز احساسات میهنپرستانهای بود که از آن برخاسته بود؛ امّا بعد از شکست در برابر آمریکا و زیر سؤال رفتن استقلال ژاپن و نیز سرافکندگیِ سیاسیِ پدید آمده، موجب کنار زدن تمام قید و بندها شد.
حال، ملّت ژاپن برای چیره شدن بر این شکست و برآوردن سری توی سرها، با آغوش باز، هر آنچه در غرب، بهویژه آمریکا بود، پذیرا شد. شاید اگر بتوان ژاپن قبل از جنگ جهانی را ژاپن غربزده خواند، ژاپن بعد از آن سالها را میتوان ژاپنی نامید که با غرب تفاوت چندانی نداشت. در واقع، هر آنچه در جوامع غربی، به ویژه آمریکا دیده میشود، در ژاپن نیز بروز پیدا کرد. این امر تا جایی پیش رفت که اکنون با قدم زدن در خیابانهای شهری، مانند «توکیو» کمتر تفاوتی با شهری، چون «نیویورک» دیده میشود؛ مگر اینکه حروف و کلمات، به زبان ژاپنی نوشتهشده یا گهگاه بنایی تاریخی دیده شود. ژاپن امروز دوشادوش غرب در حال حرکت است و از برخی لحاظ نیز از غرب سبقتگرفته. با مشاهده آنچه در آثار تلویزیونی و سینمایی و به ویژه آثار انیمهای این کشور دیده میشود، فروپاشی خانواده در ژاپن، بهشدّت محرز است. دوری مرد و زن از خانه و خانواده، تا جایی است که اگر فردی مشاهدهگر یکی از آثار انیمهای این کشور باشد و سرگذشت نوجوان آن اثر را نظاره کند و درعینحال از ساز و کار خانواده در ژاپن غافل باشد، ناخودآگاه فکر خواهد کرد که آن نوجوان، یتیم است و از نعمت پدر و مادر محروم. ابتذال در تعداد زیادی از فیلمها و انیمههای این کشور قابلمشاهده است. بهطوریکه رده سنّی برخی از این آثار، فقط به خاطر خشونت، ۱۷ سال به بالاست؛ درحالیکه به خاطر مسائل غریزی آشکار، ۱۳+ سال و بهصورت نهان در برخی آثاری که درجه سنّی توصیهشده برای همه گروههای سنّی هست نیز مشاهده میشود.
سبک زندگی ژاپنیها بهطور کاملاً واضحی غربی است و بروز این مسئله در گروه سنّی جوانان بسیار شدیدتر است؛ به گونهای که فقط با دیدن انیمه Nana به سیاهی این سبک زندگی میتوان پی برد. با جستوجوی کلمه Akihabara در اینترنت و مشاهده ویدئوهای این منطقه از شهر «توکیو» که به فروش تولیدات انیمیشنی و بازی و سرگرمی اختصاص دارد، میتوان به افول سطح عفّت عمومی جامعه غربی ژاپن پی برد. با دیدن آثار سینمایی کارگردان شاخص و اسکار گرفته ژاپنی، هایائو میازاکی میتوان به روحیه فمینیستی و بسط آن در جامعه، آگاه گشت. تغییراتی فرهنگی که همه به یک خصلت ژاپنیها برمیگردد: خصلتی که از آنها میخواهد نسبت به سایر اقوام برتری داشته باشند و برای این کار حاضرند هرچه را که دیگری دارد، بپذیرند. البتّه خود ژاپنیها هم به این موضوع اعتراف میکنند و صراحتاً میگویند که ژاپن بهترین چیزها را از سراسر دنیا جمع کرده و آن را مال خودش میکند. مطلبی که در فیلم Mr.Baseball صراحتاً بیان شده است. در واقع، شاید تنها فیلتری که برای ورود چیزی از کشورهای بیگانه وجود داشته باشد، این مسئله است که آیا سود و منفعتی با خودش به همراه دارد یا خیر؟!