هجرت یا آفاقی است یا انفسی.
هجرت انفسی، هجرت درونی است. هجرت از گناه و ترک آن و حرکت به سوی صلاح و رستگاری. هجرت از دام شیطان و حرکت به سوی رحمان.
در روایات آمده: «مهاجر کسی است که از گناهان هجرت کند و آنها را ترک گوید.»
هجرت آفاقی، هجرت از شهری به شهری دیگر و از دیاری به دیار دیگر است. هجرت از جمع قومی و پیوستن به قومی دیگر.
«اطلبوا العلم ولو بالصّین؛ دانش را بجویید، گرچه در چین باشد.»
امّا هجرت تمدّنها که در این مقاله مطرح است، در برابر مرگ تمدّنها است.
- مرگ یا هجرت تمدّن
تمدّنهایی که در طول سالها و قرنها به وجود آمدهاند، پس از مدّتی به خاموشی میگرایند، توانایی و نفوذ خود را از دست میدهند و زمینگیر میشوند و به پایان میرسند. در اینجا بحثی است که آیا تمدّنها نابود و دچار مرگ میشوند یا اینکه تمدّنها نمیمیرند و این صاحبان تمدّن هستند که میمیرند و دیگر توان حرکت به جلو را از دست میدهند و از حرکت باز میایستند.
تمدّن طلوع و غروب دارد؛ یعنی در یک جامعه طلوع میکند بعد در آنجا بهانحطاط کشیده میشود و در جای دیگر طلوع میکند.
مرگ ملّتها با از بین رفتن فرهنگ یا انحراف در فرهنگ آغاز میشود. با نشیب و فرود تعالی فرهنگی که روح جامعه و باطن تمدّن است، مردم متمدّن در سراشیبی فروپاشی و مرگ قرار میگیرند. از این روی زمانی که واپسگرایی و نشیب فرهنگی رخ داد، دشمن خارجی نیز حمله ور میشود و باقی مانده روح فرهنگی و جمعی را از بین میبرد و گاهی مظاهر تمدّن را نیز نابود میکند. اسکندر «تخت جمشید» را به ویرانهای تبدیل کرد و مسیحیان مسلمانان اندلس را نابود کردند و در این تاخت و یورشها بخشهایی از جلوههای تمدّن اسلامیبه جای ماند. امّا اگر واپسگرایی و نشیب فرهنگی و فساد اجتماعی در جامعهای رخ ندهد، فرهنگ به خوبی میتواند در برابر هجوم خارجی بایستد، دسته پولادینی پدید آورد و دشمن را به تسلیم وا دارد. مغولان گرچه شهرهای اسلامی را ویران کردند و هزارها هزار انسان بیگناه را از دم تیغ گذراندند; امّا فرهنگ اسلام آن قدر پویا، بالنده، توانا و شکوهمند بود که جذب آن شدند. از نظر اسلام، هجرت و تکامل تمدّنها ادامه مییابد تا به تمدّن واحد جهانی برسد که همان حکومت امام مهدی(عج) است.
- قرآن و هجرت تمدّنها
آیا در نگاه قرآن، تمدّنها هجرت میکنند یا میمیرند؟
قرآن در آیههای گوناگون از نابودی قومها ملّتها و گروههای سرکش گناه پیشه سخن گفته است. بیگمان اینها ملّتها و قومهای صاحب تمدّن بودهاند، حال آیا قرآن نظر به مرگ و نابودی خود این ملّتها دارد یا نابودی و خاموشی تمدّن آنها؟
۱.مرگ قومها و هجرت تمدّنها: از بررسیها به دست میآید که قرآن به مرگ تمدّنها باور ندارد; بلکه آنچه را میپذیرد، مرگ قومها و ملّتهاست از آیههای آسمانی قرآن بر میآید که تمدّنها هجرت میکنند و از سرزمینی به سرزمینی دیگر ره میپویند. در قرآن واژه تمدّن نیامده; امّا واژه قوم و امّت که حکایت از اجتماع و مردم صاحب تمدّن است، آمده.
«انّ الله لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم؛ خداوند نگرداند آنچه قومی در آن باشند از نیکویی حال تا آنکه خودشان آنچه بر دست دارند از نیکویی اعمال بگردانند.»
قرآن برای جامعه به مرگ و حیات باور دارد:
«لکلّ أمَّه اْجل فاذا جاء أجلهم لایستأخرون ساعه ولایستقدمون؛ هر امّتی و گروهی را در این جهان درنگی و انجامی و اندازهای است که کی درآیند و تا کی بمانند و کی بروند، چون هنگام سرانجام رسد نه یک ساعت واپس مانند و نه یک ساعت فراپیش شوند.»
وراثت وارث آن گونه که راغب گفته به معنای انتقال مالی است به شخص بدون آنکه معامله و داد و ستدی کرده باشد.
مراد از وراثت زمین این است که سلطنت برمنافع از دیگران به صالحان برسد و برکتهای زندگی در زمین ویژه ایشان گردد.
پس برابر آیههای شریف قرآنی بناست ملّتها، قومها و امّتهای آلوده و آلوده آفرین به خشم خدا گرفتار آیند، همان گونه که تاکنون سنّت بر این بوده و قوم نوح، عاد و ثمود به آتش خشم خدا گرفتار آمدهاند و بساط تیرگیها و تیرگی آفرینها برچیده شود تا زمینه برای تعالی، کمال و رشد جامعههای انسانی فراهم آید و تمدّن معنوی انسانی و به دور از زشتیها، پستیها، حقکشیها، ستمها، نابرابریها و ناامنیها چتر خویش را بگستراند و این همان جامعهای است که امام مهدی(عج) بنا مینهد و ارزشها پاس داشته میشود، امنیّت برقرار میگردد و زمین دفینههای خود را بیرون میریزد و آسمان برکات خود را فرو میریزد.
- هجرت تمدّنها در قرآن؛ انگیزهها و سببها
روشن شد که قرآن به هجرت تمدّنها باور دارد. اکنون باید دید در نگاه قرآن چه انگیزهها و سببهایی زمینه هجرت تمدّنها از دیاری به دیار دیگر را فراهم میسازند. چه میشود که تمدّنی در سرزمینی مجال رشد خود را از دست میدهد و در سرزمینی دیگر زمینه شکوفایی و دامن گستری خود را مییابد و به آنجا رخت میکشد؟
«ان الله لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم؛ خداوند نگرداند آنچه قومی در آن باشند تا آن خودشان آنچه بر دست دارند، بگردانند.»
ممکن است ملّتی در دورانی تمدّن ساز بوده و در برههای پیشتاز، پیشاهنگ و پرچمدار تمدّن؛ ولی چون همیشه چشم به گذشته داشته و خود را اشباع از گذشته میپنداشته و بی نیاز به موجهای جدید و آینده و هر حرکت، جنبش، رستاخیز، خیزش، سخن نو، ابتکار و نوآوری را کوچک میانگاشته و در نگاهش حقیر و پست جلوه میکرده، اکنون با دستهای تُهی سایه نشین دیوارهای بیسقفِ بناهای تمدّن گذشته خود شده است و خارج از گردونه زمان.
ماهنامه موعود شماره ۱۱۸
پینوشتها:
۱. فرهنگ معین ج ۱۱۳۹/۱.
۲.تاج العروس مرتضی زبیدی تحقیق علی شیری ج ۵۳/۱۸.
۳. اقرب الموارد سعید شرتونی ج ۱۱۹۴/۳ مطبعه یسوعیه بیروت; لغت نامه دهخدا علی اکبر دهخدا ج ۶۹۷۲/۵.
۴. دائره المعارف بستانی بطرس بستانی ج ۹۶/۷.
۵. فرهنگ دانشگاهی انگلیسی به فارسی عباس و منوچهر آریان پور ج۱ ۳۹۰.
۶. تاریخ تمدّن ارنولد توین بی ترجمه یعقوب آژند مقدمه چهارده مولی تهران.
۷.جامعه ایده آل اسلامی و مبانی تمدّن غرب جمعی از نویسندگان ۳۰۲/ دبیرخانه دائمی اجلاس دو سالانه بررسی ابعاد وجودی حضرت مهدی(عج).
۸.همان; تمدّن اسلامی در اندیشه سیاسی امام خمینی ۵۷/.
۹. تاریخ تمدّن مشرق زمین گاهواره تمدّن ویل دورانت ج ۲۵۸/۱.
۱۰. برهان قاطع برهان خلف تبریزی ۱۴۸۱.
۱۱. فرهنگ دانشگاهی انگلیسی ـ فارسی آریان پور ج ۵۲۶/۱.
۱۲. جهان امروز و فردا علی اکبر کسمائی۴۸۸.
۱۳. دائره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی علیرضا شایان مهر ج ۴۰۲/۱.
۱۴.تاریخ تمدّن علی شریعتی ج ۱۴/۱.
۱۵. دائره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی ج۴۰۴/۱.
۱۶. گفت و گوها تمدّنها و برخورد تمدّنها سید صادق حقیقت۲۷/ به نقل از رویارویی تمدّنها ساموئل ( ۸۶ ) هانتینگتون ترجمه مجتبی امیری.
۱۷. قبسات شماره ۱۳۲/۱۴.
۱۸. تاریخ تمدّن دکتر علی شریعتی ج۳/۱.
۱۹. لذات فلسفه ویل دورانت ترجمه عباس زریاب خوئی علمی و فرهنگی تهران.
۲۰. مجله قبسات شماره ۱۱۹/۱۴.
۲۱. فرهنگ علوم اجتماعی آلن بیرو ترجمه دکتر باقر ساروخانی انتشارات کیهان.
۲۲. فلسفه تاریخ شهید مطهّری ج ۳۲/۱ ۴۵ صدرا تهران.
۲۳. همان۳۲/.
۲۴. همان۴۵/.
۲۵. تاریخ تمدّن ج ۹۹۰/۱.
۲۶. آینده باختر ژ. ج. دبیوس ترجمه بهاءالدین پازارگاد۲۲/ ابن سینا; درآمدی بر تار یخ تمدّن ویل دورانت ترجمه احمد بطحایی خشایار دیهیمی ۲۵۹/ انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
۲۷. آینده باختر ۷۵/.
۲۸. همان ۶۰/.
۲۹.همان۶۵/.
۳۰. فلسفه تاریخ شهید مرتضی مطهّری ج ۲۴۶/۱.
۳۱. آینده باختر ۷۵/.
۳۲. لذات فلسفه ۳۰۶/.
۳۳. همان ۳۰۷/.
۳۴. درآمدی بر تاریخ تمدّن ۲۶۳/.
۳۵. سوره رعد آیه ۱۱.
۳۶. مجموعه آثار شهید مطهّری ج۸۱۶/۱۳.
۳۷. سوره اعراف آیه ۳۴.
۳۸. مجموعه آثار شهید مطهّری ج ۸۱۷/۱۳.
۳۹. سوره اعراف آیه ۶۹ .
۴۰. کشف الاسرار عده الابرار خواجه عبداللهانصاری به اهتمام علی اصغر حکمت ج ۶۵۹/۳.
۴۱.تفسیر المنار محمّد عبده تقریر رشیدرضا ج ۴۹۸/۸.
۴۲. المیزان محمّد حسین طباطبایی ج ۱۷۸/۸.
۴۳. سوره فجر آیه ۸.
۴۴.سوره اعراف آیه ۷۴.
۴۵. التبیان شیخ طوسی ج ۴۵۰/۴.
۴۶.سوره فجر آیه ۹.
۴۷. تفسیر المنار ج ۵۰۳/۸.
۴۸. همان ج۹۸/۹.
۴۹. سوره اعراف آیه ۱۳۷.
۵۰.سوره شعراء آیه ۵۷ ـ ۵۹.
۵۱. سوره دخان آیه ۲۵ ـ ۲۸.
۵۲. سوره اعراف آیه ۱۶۶/.
۵۳.سورهانبیاء آیه ۱۰۵.
۵۴. المیزان ج ۳۳۰/۱۴ اعلمیبیروت.
۵۵. همان.
۵۶. سوره قصص آیه ۵; سوره نور آیه ۵۷.
۵۷ . سوره یونس آیه ۱۳ ـ ۱۴ .
۵۸ . مجموعه آثار شهید مطهّری ج ۳۵۸/۲.
۵۹. سوره اعراف آیه ۱۲۸.
۶۰. المیزان ج ۱۰۶/۴ مجموعه آثار ج ۳۵۹/۲.
۶۱. المیزان ج ۲۲۵/۷.
۶۲. سوره اسراء آیه ۵۸.
۶۳. المیزان ج ۱۳۲/۱۳ اعلمیبیروت.
۶۴. مجموعه آثار ج ۸۱۹/۱۳.
۶۵. نگاهی به تاریخ جهان جواهر لعل نهرو ترجمه محمود تفضلی ج ۱ / ۲۰۰.
۶۶. سوره رعد آیه ۱۱.
۶۷. سورهانفال آیه ۵۳.
۶۸. مجموعه آثار ج ۸۱۸/۱۳.
۶۹. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه محمّد تقی جعفری ج ۱۶۸/۵.
۷۰. سوره یونس آیه ۱۳.
۷۱. تاج العروس ج ۴۴۳/۱۸.
۷۲. سوره قصص آیه ۵۹.
۷۳. سورهانعام آیه ۴۷.
۷۴. سوره اعراف آیه ۴ ـ ۵.
۷۵. مفردات راغب ۳۷۹/.
۷۶. همان ۲۸۴/.
۷۷. تاج العروس ج ۱۶۶/۵.
۷۸. سوره بقره آیه ۱۱ ـ ۱۲.
۷۹. سوره بقره آیه ۲۰۵/.
۸۰. سوره قصص آیه ۴.
۸۱.سوره هود آیه ۸۵.
۸۲. سوره اعراف ۸۵; سوره شعراء آیه ۱۸۳.
۸۳. تفسیر المنار ج ۵۲۶/۸.
۸۴. سوره اعراف آیه ۸۶.
۸۵. تفسیر المنار ج ۵۳۱/۸.
۸۶. سوره اعراف آیه ۹۱.
۸۷. سوره هود آیه ۹۴ ـ ۹۵.
۸۸. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ج ۲۱۸/۵.
۸۹. سوره عنکبوت آیه ۲۸ ـ ۳۴.
۹۰. سوره اعراف آیه ۳۱.
۹۱. سوره یونس آیه ۸۳.
۹۲. سوره دخان آیه ۳۰ ـ ۳۱.
۹۳. سوره فجر آیه ۷ ۹.
۹۴.سوره شعراء آیه ۱۴۷ ۱۴۸ ۱۴۹ ۱۵۰ ۱۵۸.
۹۵. سوره اعراف آیه ۸۱.
۹۶. نگاهی به تاریخ جهان جواهر لعل نهرو ج ۲۸۲/۱.
۹۷. تاریخ تمدّن ویل دورانت ج ۲۶۳/۱.
۹۸. سوره سبأ آیه ۳۴.
۹۹. سوره اسراء آیه ۱۶.
۱۰۰. مجموعه آثار شهیدمطهّری ج ۸۰۶/۱۳.
۱۰۱.نگاهی به تاریخ جهان جواهر لعل نهرو ج ۲۸۳/۱.
۱۰۲. سوره زخرف، آیه ۲۳.