تودههای مواج و عظیم انسانی هر کدام به فراخور حال و مجال دین خویش در انتظار تشکیل آرمان شهری دنیایی میباشند…
بشریت سالها است که در آرزویی بس بزرگ بی قرار است. تودههای مواج و عظیم انسانی هر کدام به فراخور حال و مجال دین خویش در انتظار تشکیل آرمان شهری دنیایی میباشند؛ جهان شهری که عدالت، رهیدگی از بند اسارتها و دلبستگی شیرین معنوی چاشنی آن باشد. از این رو اعتقاد به آخرالزمان و ظهور منجی و اصلاح گر توانمند و بزرگ جهانی از آرمانهای مشترک تمام ادیان و مذاهب زنده دنیا به شمار میرود. اما این مساله در مذهب شیعه به گونهای متمایز مطرح است. چرا که هویت اساسی شیعه و رمز ماندگاری، پویش و جوشش آن در طول تاریخ در پیوند با اندیشه سرخ حسینی و امید سبز مهدوی معنا میشود.
شیعیان همواره با تنی زجر دیده و محنت کشیده ولی با چشمانی پر از انتظار، دلهایی مالامال از نور امید و دستانی توانمند و شورآفرین، دل در گرو آمدن آن یار غائب از نظر داشتهاند. در هم تنیدگی شور سرخ و انتظار سبز برای شیعه هویتی پیچیده پدید آورده است و همین ویژگی است که سبب به خطا رفتن بسیاری از تحلیلها گشته، آنان را در دام عینیت گرایی میاندازد.
واقعه انقلاب اسلامی و بنیانهای شیعی آن از سویی و از دیگر سو توان چشمگیر و طاقت بالای آن در پشت سر نهادن بحرانهای پدید آمده از سوی دشمنانش، نگاه بسیاری را به طرف شیعه جلب نموده است. اما آنچه دغدغه این نوشتار را فراهم ساخته است اثبات اندیشه انتظار از دیدگاه شیعه یا دیگر ادیان نیست (۱)، بلکه این مقاله در صدد است تا دیدگاه معتقدان به منجی را درباره چگونگی رسیدن وی به قدرت، مورد ملاحظه و بررسی قرار دهد.
پیشاپیش ذکر این نکته لازم است که با توجه به شرایط موجود جهانی؛ یعنی تسلط جهان یهودی – مسیحی بر فن آوری و سیطره مسلمانان بر بخش عظیمی از ذخایر انرژی و نقاط راهبردی دنیا، این گفتار نیز بیشترین توان خود را در این زمینه به کار خواهد گرفت.
هندوئیسم و اندیشه انتظار
پیروان هندوئیسم مانند دیگر ادیان در اصل قیام نجات بخش انسانها هیچ تردیدی روا نمیدارند و در کتابهای گوناگون خود با صراحت از آن سخن به میان میآورند. در کتاب جوک – یکی از کتب هندیان – در رابطه با ویژگیهای مصلح چنین آمده است: «سر انجام دنیا به کسی برمیگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد. (۲)» و در جای دیگر «شاکمونی» پیامبر هندوها در کتاب خود نسبت منجی را به سید خلایق میرساند و ثمره قیام وی را خاطر نشان میسازد: «پادشاهی دنیا به فرزند سید خلایق دو جهان کشن بزرگوار تمام شود. او کسی باشد که بر کوههای مشرق و مغرب دنیا حکم براند و بر ابرها سوار شود و دین خدا یک دین شود و دین خدا زنده گردد. (۳)» یا آن که هدایت انسانها را از ویژگی حکومت وی دانسته و در کتاب «دداتک » این گونه میآورد: «دست حق در آید و جانشین آخر ممتاطا ظهور کند و مشرق و مغرب عالم را بگیرد و همه جا خلایق را هدایت کند. (۴)»
اما جالب آن جا است که هندوئیسم اگر چه به رفق، مدارا، فردگرایی و گریز از اجتماع مشهور است، اما در رابطه با قیام آخر الزمان، از واژههایی همچون شمشیر، هلاکت شریران و… سود میبرد.
هندوها رهبر آخرالزمان را با نام کلکی و یکی از جلوههای دهگانه خدای حفظ کننده (ویشنو (Vishnu میدانند و وی را این گونه ترسیم میکنند: «این مظهر ویشنو در انقضای کلی یا عصر آهن سوار بر اسبی سفید، در حالی که شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد، ظاهر میشود و شریران را هلاک میسازد و خلقت را از نو تجدید و پاکی را رجعت میدهد. این مظهر دهم در انتهای عالم ظهور خواهد کرد. (۵)»
اما آنچه مهم است آن است که هندوئیسم به همین میزان پیشگویی بسنده کرده، به هیچ عنوان در صدد مغلوب سازی اندیشههای رقیب برنیامده، از هندوئیسم یک اندیشه غالب و پیروز نمیسازد و آن را به صورت دینی جهان شمول که طاقت بر دوش کشیدن حکومت جهانی را دارد، معرفی نمیکند.
زرتشتیان
در هزاره گرایی زردشتیان، انتظار ظهور سه منجی از نسل زردشت مطرح است. این اصلاح طلبان، یکی پس از دیگری جهان را پر از داد خواهند کرد. هوشیدر، هزار سال پس از زردشت، هوشیدر ماه دو هزار سال پس از وی و سوشیانس سه هزار سال پس از صاحب اوستا خواهد آمد و با ظهور او جهان پایان خواهد یافت (۶).
جاماسب حکیم در کتاب جاماسب نامه، به نقل از زردشت جزئیات ظهور سوشیانس را میآورد: «مردی بیرون آید از زمین تازیان، بر آیین جد خویش با سپاه بسیار روی به ایران نهد و آبادانی کند و زمین را پر از داد کند. سوشیانس «نجات دهنده بزرگ » دین را به جهان رواج دهد، فقر و گرسنگی را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر، هم گفتار و هم کردار گرداند. (۷)»
و در یکی دیگر از کتابهای مذهبی زردشتیان این گونه میخوانیم: «لشکر اهریمنان با ایزدان دائم در روی خاکدان محاربه و کشمکش دارند و غالبا پیروزی با اهریمنان باشد. آن گاه پیروزی بزرگ از طرف ایزدان میشود و اهریمنان را منقرض میسازند و بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده، بنی آدم بر تخت نیک بختی خواهد نشست. (۸)»
همان گونه که پیداست، در آیین زردشت اگر چه سوشیانس را از تبار زردشت میداند، اما در حکایتی غیر متعصبانه منجی را متدین به آیین جد خویش دانسته، سرزمین اعراب را آغاز گاه قیام معرفی میکند.
در رویکرد پیروان اوستابه آخرالزمان نیز مانند هندوئیسم یک نگاه حکایت گرایانه به چشم میخورد. زردشتیان ضمن آن که بر نبرد خیر و شر تاکید میکنند، اما به روشنی مرز آنها را مشخص نمیسازد. از این رو نمیتوان اندیشه هزاره گرایی زردشتیان را تفکری هماورد طلب و ستیزه جو به شمار آورد.
یهودیان و مسیح موعود
آن گونه که بررسیها نشان میدهد، پیش از اسارت قوم یهود و آوارگی آنان توسط آشوریان، اندیشه ظهور منجی در ادبیات مذهبی، غیر مذهبی، اساطیر و افسانهها و روایات مکتوب و شفاهی بنی اسرائیل جایی نداشته است.
تنها در سده دوم پیش از میلاد بود که ظهور نجات بخش قوم خدا در اذهان و افکار یهود توسعه یافت (۹) و دانیال نبی به دنبال رنجهای پیاپی قوم یهود، پایان زجرها را نوید داد: «و در ایام این پادشاهان، یهوه خدای آسمانها سلطنتی را که تا ابد جاوید میماند، بر پا خواهد نمود و این سلطنت به قومی دیگر غیر از بنی اسرائیل منتقل نخواهد شد، بلکه تمامی آن سلطنتها را خرد کرده، مغلوب خواهد ساخت و خودش برای همیشه پایدار و جاودان خواهد ماند. » (۱۰)
اشعیای پیامبر نیز در پیشگوییهای خود مژده آمدن مسیح را داد و گفت: «برای ما ولدی و پسری بخشیده میشود که سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب و مشیر و خدای قادر و پدر سرمدی و سرور و سلامتی خوانده خواهد شد. ترقی سلطنت و سلامتی او را بر کرسی داوود و بر کشور وی پایانی نخواهد بود، تا آن که انصاف و عدالت را برای همیشه استوار سازد. (۱۱) »
البته شایان توجه است که قوم یهود به عنوان مردمی دیندار همواره به آینده خویش امیدوار بودند و این عبارت کتاب مقدس میان یهودیان رایج بود که: «اگر چه ابتدایت صغیر بود، عاقبت تو بسیار رفیع گردد. (۱۲) » با این وجود آنان پس از نخستین ویرانی شهر قدس، همیشه در انتظار رهبر الهی، قدرتمند و پیروزی آفرین بودند تا اقتدار و شکوه «قوم برگزیده » را احیا کند.
یهودیان بر مبنای آنچه در زبور داوود آمده بود خود را وارثان به حق خداوند میپنداشتند. در زبور آمده است: «زیرا که شریران منقطع خواهند گشت و متوکلان به خداوند وارث زمین خواهند شد. هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود اما حکیمان (صالحان) وارث زمین خواهند گشت و میراث آنها خواهد بود تا ابد الآباد. زیرا متبرکان خداوند وارث زمین خواهند شد و ملعونان وی منقطع خواهند گشت. (۱۳) »
این اندیشه وقتی با پیش گوییهای صریح اشعیا در هم آمیخت، نیرو و امیدی تازه در رگهای یهود جریان یافت. ایشان کلام اشعیا را در حافظه خود به خوبی حفظ کردند و آن را دستمایه عشق به آیندهای روشن و افتخارآمیز قرار دادند، آنجا که میگوید: «نهالی از تنه، یسی (پدر داوود) بیرون آمده، شاخهای از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت، یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و روح معرفت و ترس از خداوند، خوشی او در ترس از خدا خواهد بود و موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوشهای خویش تنبیه نخواهد نمود، بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود. جهان را به عصای دهان خویش زده، شریران را به نفخه لبهای خود خواهد کشت. کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت. »
سپس اشعیا به گونهای کنایه آمیز به صلح جهانی در آن دوران اشاره میکند و ادامه میدهد: «گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری با هم و طفل کوچک آنها را خواهد راند… طفل شیر خواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت و در تمامیکوه مقدس من، ضرر و فسادی نخواهد کرد، زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود، مثل آبهایی که دریا را میپوشاند. (۱۴) »
اما صفنیای پیامبر به نابودی رهبران دولتها اشاره میکند و آن را مقدمه جهان شمولی دین یهود میداند. او میگوید: «به منظور گردآوری طوایف بشر بر یک دین حق، سلاطین دول مختلف را نابود کنیم. آن وقت برگردانیم به قومها لب پاکیزه را برای خواندن همگی به نام خدای و عبادت کردن ایشان به یک روش. (۱۵) »
همان گونه که تا کنون مشاهده نمودید، اندیشه حکومت جهانی مصلح بر اساس دین یهود ویژگیهایی متفاوت از هندوئیسم و زردشت دارد. زیرا که آنان:
۱- خود را قوم برگزیده و وارث زمین میدانند.
۲- منجی را از نسل داوود دانسته، از این رو وی را متدین و مروج آیین موسایی میپندارند.
۳- نبرد با سلاطین و دولتها و نابودی آنان را مقدمه حکومت جهانی منجی یهود برمیشمرد.
۴- هر کس که در برابر نجات دهنده قرار گیرد شریر شمرده شده، مشمول عذاب و خذلان میگردد.
اگر چه تمامی این موارد، از اندیشه انتظار نجات دهنده در دین یهود، تفکری مهاجم ترسیم میکند اما واقعیت آن است که یهودیان در طول تاریخ به این مساله از دریچهای مذهبی نگریسته، انتظار را یک وظیفه مقدس به شمار آوردهاند، تنها پس از ورود صهیونیسم سیاسی به دنیای یهود بود که زاویه نگاه برخی یهودیان به این مساله عوض گشت و تشکیل یک حاکمیت سیاسی را راهگشای «عصر مسیحا» دانستند. هم اکنون صهیونیستها با سوء استفاده از تغییر نگرش به وجود آمده، خود را به عنوان منتظران واقعی مسیحا معرفی کرده، در پایان مراسم سالگرد بنیانگذاری رژیم اسرائیل (پنجم ماه ایار عبری)، پس از دمیدن در شیپور عبادت، این گونه دعا میکنند: «اراده خداوند، خدای ما چنین باد که به لطف او شاهد سپیده دم آزادی باشیم و نفخ صور مسیحا گوش ما را نوازش دهد. (۱۶)»
بی گمان طرز تلقی صهیونیسم از مقوله انتظار و ظهور منجی، یکی از بینشهای چالش آفرین و بحران ساز فراروی معتقدان به آخرالزمان میباشد. چرا که تکیه بیش از اندازه بر نژاد و قومیت، این مکتب را دچار نوعی تمامیت خواهی غیر عادلانه نموده، ظرفیتهای گفت و گو را از آن گرفته است. از این رو انتظار مسیحا در اندیشه صهیونیسم دچار نوعی فلج ذاتی است که توانایی مبادله افکار و تفاهم را ندارد (۱۷).
مسیحیان و بازگشت مسیح
اندیشه بازگشت عیسی علیه السلام یکی از باورهای جامعه مسیحیت را تشکیل میدهد. این شوق و انتظار در بخشهای قدیمی تر عهد جدید مانند رساله اول و دوم پولس به تسالونیکیان به خوبی منعکس شده است، اما در رسالههای بعدی مانند رسالههای پولس به تیموتاؤس و تیطس، همچنین رساله پطرس، به بعد اجتماعی مسیحیت توجه گشته است. این مساله از آن جا ناشی میشد که با گذشت زمان پی بردند که بازگشت مسیح بر خلاف تصور آنها نزدیک نیست (۱۸)، هر چند اقلیتی از آنان بر این عقیده باقی ماندند که عیسی به زودی خواهد آمد و حکومت هزار ساله خود را تشکیل خواهد داد؛ حاکمیتی که به روز داوری پایان خواهد یافت. از همین رو از دیر باز گروههای کوچکی به نام هزاره گرا در مسیحیت پدید آمدند که تمام سعی و تلاش خود را صرف آمادگی برای ظهور دوباره عیسی در آخر الزمان میکنند (۱۹).
البته وجود آیاتی در انجیل این حالت انتظار را تشدید میکند و با اشاره به عدم تعیین وقت ظهور، آن را ناگهانی معرفی میکند. به عنوان مثال در انجیل متا از زبان عیسی علیه السلام این گونه نقل شده است که: شما نمیتوانید زمان و موقع آمدن مرا بدانید؛ زیرا این فقط در ید قدرت خداست. هیچ بشری از آن لحظه «زمان ظهور» آگاهی ندارد؛ حتی فرشتگان، تنها خدا آگاه است. (۲۰)»
یا آن که در انجیل لوقا این چنین آمده است: «مسیح میگوید: همیشه آماده باشید، زیرا که من زمانی میآیم که شما گمان نمیبرید. (۲۱)»
روشن نگه داشتن چراغ انتظار در لابه لای انجیل به چشم میخورد، مثلا در انجیل آمده است: «کمرهای خود را بسته و چراغهای خود را افروخته بدارید. باید مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را میکشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند. تا هر وقت آید و در را بکوبد، بی درنگ برای او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید ایشان را بیدار یابد. پس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتی که شما گمان نمیبرید، پسر انسان میآید. (۲۲)»
مسیحیت ضمن تاکید بر غیر منتظره بودن بازگشت عیسی، هدف از این بازگشت را ایجاد حکومتی الهی در راستای حکومت الهی آسمانها ارزیابی میکند (۲۳).
علاوه بر این ظهور مسیح را یگانه راه حل برای ادامه حیات و زندگانی بر میشمرد (۲۴). عیسی را منجی انسانها و پادشاه پادشاهان معرفی میکند (۲۵). وی بر اساس سخنان دانیال نبی سیستم اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، تربیتی و مذهبی جهان را عوض خواهد کرد و جهانی بر مبنای راه و روش خدا بنا میکند (۲۶). مسیحیان همچنین برای ظهور حضرت عیسی بن مریم علاماتی قائل میباشند: «عنقریب بعد از آن آزمایش سخت، روزگاران خورشید تیره و تار میگردد و ماه نور خود را از دست خواهد داد و ستارگان افول خواهند کرد و قدرتهای آسمانی نیز به لرزه در خواهند آمد و سپس آثار و علائم ظهور آن مرد آسمانی اشکار خواهد شد و سپس تمامی قبائل زمین نگران و غمگین میگردند و آنگاه عیسی از ابرهای آسمان با جلال و شکوه و قدرت فرو خواهد آمد. (۲۷)»
در انجیل مرقس نیز ضمن تاکید بر مضامین گذشته، به جمع آوری یاران توسط مسیح اشاره شده است: «سپس عیسی با شکوه و جلال و قدرت خواهد آمد و فرشتگان تحت امر خود را به اطراف و اکناف عالم روانه خواهد کرد و منتخبان خود را از چهار گوشه جهان از بالاترین نقطه آسمان تا پایین ترین نقطه زمین جمع خواهد کرد. (۲۸)»
روایات اسلامی نیز بر آمدن حضرت مسیح علیه السلام صحه میگذارند. از جمله آن که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «والذی نفسی بیده لیوشکن ان ینزل فیکم ابن مریم حکما عدلا و اماما مقسطا؛ سوگند به آن که جانم به دست او است به طور یقین عیسی بن مریم به عنوان داوری عادل و پیشوایی دادگر در میان شما فرود خواهد آمد. (۲۹)»
همچنین مفسران در تفسیر آیه ۱۵۹ سوره نساء آن رابا بازگشت حضرت مسیح در آخر الزمان مرتبط میدانند و این آیه را در همین رابطه ارزیابی میکنند (۳۰). به هر حال مساله فرود آمدن مسیح علیه السلام و بازگشت وی در آخرالزمان از نقاط مشترک اندیشه انتظار نزد مسلمانان و مسیحیان است. البته اسلام در این رابطه منجی موعود را مهدی علیه السلام معرفی نموده، او را پیشوای آخرالزمان معرفی میکند: «کیف بکم (انتم) اذا نزل عیسی بن مریم فیکم و امامکم منکم؛ چگونه خواهید بود، آنگاه که عیسی بن مریم در میان شما فرود آید و پیشوای شما از خود شما باشد. (۳۱)»یا آنکه در روایتی دیگر از قول امام باقر علیه السلام نقل شده است: «ینزل قبل یوم القیامه الی الدنیا فلا یبقی اهل مله یهودی و لا نصرانی الا آمن به قبل موته و یصلی خلف المهدی؛ پیش از قیامت، [عیسی] به دنیا فرود میآید و هیچ کس از ملت یهود و مسیحی نمیماند مگر آنکه پیش از مرگ به او ایمان آورد و [آن حضرت] پشت سر مهدی علیه السلام نماز میگذارد. (۳۲)»
بی گمان بر هر پژوهشگر آگاه روشن است که روایات اسلامی و اعتقادات مسیحی در رابطه با ظهور از نزدیکی فراوانی برخوردار میباشند. مقایسه خبرهای رسیده از روایات اسلامی در رابطه با پیشرفت غیر قابل تصور علوم در زمان ظهور (۳۳)؛ ایجاد رفاه اجتماعی (۳۴)؛ علائم ظهور (۳۵) و دیگر موارد، با آنچه آمد به روشنی این مدعا را ثابت میکند.
این مساله به خودی خود میتواند زمینههای گفت وگو و هم اندیشی بین انتظار اسلامی و مسیحی را فراهم آورد. ناگفته نماند که حتی در برخی از انجیلهای مورد پذیرش گروهی از پروتستان ها، به روشنی از ظهور نجات دهندهای صحبت به میان میآید که از فرزندان پیامبر عربی است: «مسیح در وصایای خود به شمعون پطرس میفرماید: ای شمعون! خدای من فرمود، تو را وصیت میکنم به سید انبیا که بزرگ فرزندان آدم و پیغمبران امی عربی است. او بیاید، ساعتی که فرج قوی گردد و نبوت بسیار شود و مانند سیل جهان را پر کند. (۳۶)»
بازگشت مسیح از زاویهای دیگر
همان گونه که پیش از این گذشت هزاره گرایی در میان مسیحیت همواره وجود داشته است. این اندیشه اگر چه در طول تاریخ دارای اوج و افولهای بسیار بوده است اما همینک با گذر از قرن بیستم و ورود به قرن بیست و یکم امیدهای تازهای را پدید آورده است. با نگاهی به پایگاههای اینترنتی و حجم گسترده اطلاعات آن ها، شور انتظار به راحتی قابل لمس است (۳۷). این مساله به تنهایی خطر خیز نیست، اما اگر این مطلب را به علاوه وقوع انقلاب اسلامی، ادعای زمینه سازی ظهور – که به وسیله برخی روایات نیز تایید میشود- (۳۸)، نگاه جهان شمول اسلام، (۳۹) جذابیتهای ذاتی شیعه و محتوای غنی آن در نظر بگیریم، مساله پیچیدهتر خواهد شد. حال اگر به آنچه گذشت تمامیت طلبی غرب، نظریه جهانی سازی، اندیشه پایان تاریخ فکویاما و جنگ تمدنها را بیافزائیم خواهیم دید، اندیشه انتظار یکی از میادین چالش خیز بین جهان اسلام به ویژه ایران و دنیای غرب است. ساخت فیلمهای روز استقلال، آرماگدون و ماتریس در پایان دهه نود و نوشته آداموس در دهه هشتاد نمادی از همین تقابل است. تقابلی که با گذشت زمان روز به روز جدیتر میشود.
منتظران هارمجدون (آرماگدون)
یکی از مواردی که همواره در اندیشه انتظار مسیحیت و اسلام به عنوان چالش مطرح میگشته است، نبرد آخر الزمان است. با نگاهی به تاریخ اروپا و آمریکا میبینیم که در مقاطعی حساس رهبران آنان با اشاراتی کوتاه و بسیار مبهم مطالبی را بیان میداشتند که حکایت گر اندیشههای درونی حاکم بر آنها بوده است.
ناپلئون وقتی به دشت جرزال میان جلیله و سامریه – حوالی کرانه غربی رود اردن – رسید، گفت: «این میدان بزرگ ترین نبرد جهان است. (۴۰)»وی این مطلب را بر اساس آموزههای انجیلی ابراز داشت. اما به نظر نمیرسد هیچ پژوهشگر مسلمانی این گفتار وی را – که در تاریخ ثبت شده است – مورد توجه، تجزیه و تحلیل قرار داده باشد.
بیش از صد سال بعد هنگامیکه فرانسه توانست با سوء استفاده از ضعف امپراطوری عثمانی، سوریه و لبنان را به دست آورد، ژنرال گورو فرمانده فرانسوی و فاتح دمشق در حالی که پای خود را با تنفر و تکبر تمام بر مزار صلاح الدین ایوبی گذاشته بود اظهار داشت: «هان ای صلاح الدین ما بازگشتیم. »
این رفتار متفرعنانه مخصوص این فرمانده فرانسوی نبود. آلن بی، ژنرال انگلیسی نیز که خود در جنگی دیگر در زمان جنگ جهانی اول در هارمجدون پیروزی ارزشمندی را به دست آورده بود، هنگام ورود به قدس سرمست از پیروزی خویش در برابر کنیسه قیامت ابراز داشت: «امروز جنگهای صلیبی به پایان رسید. » این حادثه برای یهودیان از چنان اهمیتی برخوردار بود که اسرائیل زانگوئیل آن را «جنگ هشتم صلیبی » نامید (۴۱).
در ادامه، خط سیر این اندیشه را در رفتار جنگ جویانه آیزنهاور رئیس جمهور جمهوریخواه آمریکا در دهه پنجاه پی میگیریم. وی اعلام کرد: «بزرگترین جنگی که در پیش داریم جنگی است برای تسخیر افکار انسان ها. (۴۲)»اما وی ابراز نداشت که سخن وی در واقع روشی برای تحقق نظریه حمبس برونهام در کتاب مبارزه برای جهان است که نوشته بود: «هدف ما ایجاد دولت جهانی آمریکایی است، به گونهای که با دول جهان به رقابت برخیزد. (۴۳)»
در پی این طرز تفکر تند و مهار گسیخته در دهه هشتاد با جنگ ستارگان ریگان، تفکر مذهبی وی در رابطه با مشیت الهی، جنگ برای نابودی دشمنان خدا و حکومت هزار ساله مسیح (۴۴) روبرو میگردیم. پس از ریگان بوش – پدر – با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نظریه نظم نوین جهانی را مطرح میسازد و فرزندش پس از حوادث یازده سپتامبر بار دیگر با نبش قبر اندیشهها و انگیزههای مدفون مذهبی سخن از جنگهای صلیبی را به میان میآورد و کشورهای ایران، عراق و کره شمالی را محور شرارت مینامد.
نگاه تفوق جویانه و نامدارای غرب نسبت به مسلمانان با فراز و نشیبهای مصلحتی در طول چند قرن اخیر به خوبی روشن است. حال این پرسش مطرح میشود که آیا همه این اظهار نظرها اتفاقی است؟ و از نگرش لیبرالیستی غرب ناشی میشود یا برآیندی است از ناگفتههای ذهنی و عقیدتی غربیان که با بیانهای گوناگون ابراز میشود؟ از سوی دیگر آیا این نگاه خصمانه در اندیشه انتظار منجی آخرالزمان نیز ردپایی از خود برجا گذاشته است یا خیر؟
گریس هال سل در جستجوی پاسخ برای این پرسشها کتاب «تدارک جنگ بزرگ » را به رشته تحریر در آورده است. این نویسنده مسیحی آمریکایی به ریشه یابی دشمنیهای غرب پرداخته، با دلایل گوناگون و مستند این نظریه را اثبات میکند که برخی موضع گیریها و رفتارهای خصمانه یا دوستانه برخی از سردمداران کشورهای قدرتمند مسیحی ناشی از یک عامل عقیدتی است. عاملی که از سوی حرکتهای راست افراطی مسیحی به شدت در جامعه مسیحی تبلیغ میگردد و تا کنون با اقبال خوبی روبه رو بوده است. این عامل چیزی جز «آخرالزمان » نیست. نبردی که در دره مجدون رخ خواهد داد.
بر اساس این روایت عهد عتیق پیکاری بزرگ بین ارتش دویست میلیونی شرق از سویی و از سوی دیگر ارتش یهودی – مسیحی به وقوع خواهد پیوست. نبرد هارمجدون همزمان با بازگشت مسیح روی خواهد داد و بر اساس تاویلهای گروهی از کشیشان پروتستان در این جنگ از سلاحهای هستهای استفاده خواهد شد. (۴۵) «ای پسر انسان نظر خود را بر جوج که از زمین ماجوج و رئیس روش و ماشک و توبال است، بدار و بر او نبوت نما و بگو خداوند «یهوه » چنین میفرماید: اینک من ای جوج رئیس روش و ماشک و تو بال بر ضد تو هستم. و تو را برگردانیده قلاب خود بر چانه ات میگذارم و تو را با تمامی لشکرت بیرون میآورم. اسبان و سواران که جمیع ایشان با اسلحه تمام آراسته جمعیت عظیمیبا سپرها و مجنها و همگی اینها شمشیر به دست گرفته، فارس و کوش و فوط با ایشان و جمیع ایشان با سپر و خود، جومرو تمامی افواجش و خاندان توجرمه از اطراف شمال با تمامی افواجش و قومهای بسیاری همراه تو. پس مستعد شو و تو و تمامی جمعیت که نزد تو جمع شدهاند. خویشتن را مهیا سازید و تو مستحفظ ایشان باش، بعد از روزهای بسیار از تو تفقد خواهد شد و در سالهای آخر به زمینی که از شمشیر استرداد شده است خواهی آمد که از میان قومهای بسیار بر کوههای اسرائیل که به خرابههای دائمی تسلیم شده بود، جمع شده است و آن از میان قومها بیرون آورده شده و تمامی اهلش به امنیت ساکن میباشند. (۴۶)»
علاوه بر این آیات که به چگونگی تشکیل سپاهیان مهاجم و پایان خوش جنگ میپردازد، برخی دیگر جنبههای دهشتبار نبرد را روشن میسازند: «خداوند یهوه میگوید در آن روز یعنی در روزی که جوج به زمین اسرائیل بر میآید همانا حدت خشم من به بینیم خواهد برآمد… هر آینه در آن روز تزلزل عظیمی در زمین اسرائیل خواهد شد، و ماهیان دریا و مرغان هوا و حیوانات صحرا و همه حشراتی که بر زمین میخزند و همه مردمانی که بر روی جهانند، به حضور من خواهند لرزید و کوهها سرنگون خواهد شد و صخرهها خواهد افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد گردید. (۴۷)»
در کتاب زکریای نبی به چگونگی کشته شدن جنگاوران مهاجم اشاره میشود: «گوشت ایشان در حالتی که بر پایهای خود ایستادهاند، کاهیده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گردید و زبان ایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد. (۴۸)»
شدت حادثه و تعداد کشتگان در این نبرد عظیم آن چنان زیاد است که در مکاشفه یوحنااز آن به عنوان ضیافت خداوند برای پرندگان یاد میشود: «و دیدم فرشتهای را در آفتاب ایستاده که به آواز بلند تمامی مرغانی را که در آسمان پرواز میکنند ندا کرده میگوید: بیایید و به جهت ضیافت عظیم خدا فراهم شوید، تا بخورید گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبان و سواران آنها و گوشت همگان را چه آزاد، چه غلام و چه صغیر و چه کبیر. (۴۹)»
این روایات عهد عتیق و انجیل شباهت بسیاری با واقعه و نبرد قرقیسیا (۵۰) در روایات شیعی دارد. برای مثال به روایتی که از امام صادق علیه السلام در همین رابطه نقل شده است توجه نمایید: «ان لله مائده بقرقیسیاء یطلع مطلع من السماء فینادی یا طیر السماء و یا سباع الارض هلموا الی الشبع من لحوم الجبارین؛ (۵۱) همانا برای خداوند در قرقیسیا سفرهای است که سروش آسمانی [از آن] خبر میدهد، پس ندا میدهد ای پرندگان آسمانی و ای درندگان زمین برای سیر گشتن از گوشت ستمکاران شتاب کنید. »
امام باقر علیه السلام نیز ضمن تاکید بر شدت واقعه میفرمایند: «همانا واقعه برای فرزندان عباس و مروانی در قرقیسیا روی خواهد داد که نوجوان را پیر میکند و خداوند هر گونه یاری رااز آنان دریغ داشته، به پرندگان آسمان و درندگان زمین الهام میکند تا از گوشت ستمگران سیر شوند. (۵۲)»
بر اساس تحلیلهای معتقدان نبرد آخرالزمان دو سوم جمعیت جهان طی وقایع و حوادث ظهور از بین خواهند رفت: «خداوند میگوید که در تمامی زمین دو حصه منقطع شده خواهند مرد و حصه سوم در آن باقی خواهند ماند و حصه سوم رااز میان آتش خواهم گذرانید و ایشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفا ساختن طلا ایشان را مصفا خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ایشان را اجابت نموده، خواهم گفت: ایشان قوم من هستند و ایشان خواهند گفت که یهوه خدای ما میباشد. (۵۳)»این نگاه نیز با روایات اسلامی مطابقت دارد، چرا که از امیرمؤمنان در این باره نقل شده است که «لا یخرج المهدی حتی یقتل ثلث و یموت ثلث و یبقی ثلث؛ مهدی زمانی خروج خواهد نمود که یک سوم مردمان کشته شوند، یک سوم بمیرند، یک سوم باقی مانند. (۵۴)»مجموع روایات توراتی و انجیلی دستاویزی قابل اعتنا به دست هزاره گرایان مسیحی و پیروان تندرو مشیت الهی داده است. البته شایان توجه است که پیروان این نظریه حتی به متحدان یهودی خود نیز رحم نمیکنند و ضمن آن که معتقدند میلیونها نفر از یهودیان در این جنگ کشته میشوند؛ آینده عده باقی مانده را چنین ترسیم میکنند: «پس از نبرد هارمجدون، تنها صد و چهل هزار نفر یهودی زنده خواهند ماند؛ و همه آنان چه مرد، چه کودک، در برابر مسیح سجده خواهند کرد و به عنوان مسیحیان نو آیین، خود به تبلیغ کلام مسیح خواهند پرداخت. (۵۵)»
با وجود اصرار معتقدان به نبرد آخرالزمان بر واژه «هارمجدون »، این کلمه تنها یک بار در انجیل مطرح شده است (۵۶)، اما با این حال این تفسیر جنگ طلبانه در جوامع مسیحی به شدت بازتاب مییابد، به گونهای که در سال ۱۹۸۵ م. این گونه تفسیرها – که در قالب برنامههای تلویزیونی ارائه میشد – تنها در آمریکا حدود شصت میلیون مخاطب رابه خود جذب نموده بود. همچنین فروش کتاب «مرحوم سیار، بزرگ زمین » که در همین رابطه نوشته شده بود به مرز هجده میلیون نسخه رسید و در سراسر دهه هفتاد پر فروش ترین کتاب پس از انجیل به شمار میرفت (۵۷).
هم اکنون امریکاییان به بیش از هزار و چهارصد ایستگاه رادیویی که برنامههای مذهبی پخش میکنند گوش فرا میدهند (۵۸) و هشتاد هزار کشیش بنیاد گرای پروتستان روزانه از چهارصد ایستگاه رادیویی به تبلیغ مرام و مکتب خویش میپردازند. از این تعداد اکثریت آنها را هواخواهان مشیت الهی (نبرد پیروزمند مسیحیان در آخرالزمان) تشکیل میدهند (۵۹). این مبلغان جنگ که بیشتر درباره حمایت خداوند از مسیحیان و عظمت و آینده درخشان ایشان سخن میگویند، با استفاده از شبکههای تلویزیونی خویش هم اکنون حدود شصت کشور را تحت پوشش برنامههای خود قرار دادهاند. قابل ذکر است که یکی از ایستگاههای تلویزیونی مروج این نوع دیدگاه در جنوب لبنان حضور فعال دارد. یکی دیگر از فعالیتهای در خور توجه این گروه، تربیت یکصد هزار کشیش متعصب و مدافع مسیحیت جنگ طلب میباشد، که عمده فعالیت خود را در آمریکا متمرکز نمودهاند. جالب ست بدانیم مفسران و تئوری پردازان این نظریه تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی واژه گانی همچون روش، ماشک، توبال، فارس، جومرو توجرمه را که به زعم اینان حریفان اصلی نبرد مجدون را تشکیل میدهند – به ترتیب بر روسیه، مسکو، توبولسک «یکی از شهرهای شوروی سابق »، ایران، شمال آفریقا یا کشورهای اروپای شرقی و قزاقهای جنوب روسیه تطبیق میکردند. این گروه نسبتا قدرتمند با توجه به اعتقادات خویش، صلح یا سازش خاورمیانه را برخلاف مشیت الهی ارزیابی میکنند و ضمن آن که روابط خویش را با دولت اسرائیل مستحکم میسازند، تشکیل رژیم صهیونیستی را مقدمه ظهور مسیح ارزیابی میکنند.
جری فاول که یکی از کشیشان معروف و از رهبران این گروههای افراطی میباشد، درباره روند صلح خاورمیانه و پیمان کمپ دیوید میگوید: «به رغم انتظارهای خوش بینانه و دور از واقع بینی دولت ما، این قرارداد پیمان پایداری نخواهد بود. ما از صمیم قلب برای صلح در اورشلیم دعا میکنیم. ما به یقین بالاترین احترامها را برای نخست وزیر اسرائیل و ریاست جمهوری مصر قایل هستیم، این دو نفر مردان بزرگی هستند و در این هیچ تردیدی نیست… اما هم شما، هم من میدانیم تا روزی که خداوندگار ما عیسی مسیح بر روی تخت داوود در اورشلیم (قدس) جلوس نکند، صلحی در خاورمیانه برقرار نخواهد شد. (۶۰)»
با تاسف بایستی اظهار داشت این دیدگاه افراطی تنها به پژوهشگران راست مسیحی و برخی کشیشان محدود نمیشود، بلکه رسوبات این طرز تلقی در یکی از مهمترین نظریات سیاسی – راهبردی، یعنی نظریه جنگ تمدنها و در پیوند با اهداف دراز مدت قدرتهای بزرگ به خوبی قابل مشاهده است. نظریه جنگ تمدنها که استخوان بندی سیاست خارجی و دفاعی آمریکا را شکل داده است در رابطه با آینده جوامع بشری به ویژه دو تمدن اسلام و غرب، نگاهی نزدیک به مشیت طلبان مسیحی داشته، ابراز میدارد: «تقابل اصلی جوامع بشری برخورد فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی است. (۶۱)»
پایان سخن
از مجموع مطالب گذشته میتوان این حقیقت را دریافت که بحث انتظار بین مثلث اسلام، مسیحیت و یهودیت و به عبارتی ادیان ابراهیمیبه صورت جدی مطرح است و در این میان از آن جا که هویت شیعه در پیوند با مفهوم انتظار قوام مییابد و انقلاب اسلامی نیز داعیه دار همین بینش میباشد، میتوان با قاطعیت اظهار داشت که بار انتظار بیش از دیگر مذاهب بر دوش شیعه دوازده امامی است. از سوی دیگر برداشت سیاسی قدرت مدارانه صهیونیستها از مفهوم انتظار مسیحا و مسیحیان از بازگشت عیسی علیه السلام نقطهای پرتنش را به وجود میآورد. در عین حال اندیشه انتظار موعود در شیعه با توجه به غنای محتوایی و گیرایی آن فرصتی طلایی را در آغاز هزاره سوم به دست آورده است. استفاده هدفدار و روشمندانه از این فرصتها میتواند راه را بر اندیشههای رقیب بسته یا دست کم آنان را بی رقیب نگذارد. در برابر، بی توجهی و ناکارآمدی برنامهها با توجه به شرایط موجود ضمن آن که راه نفوذ و هجوم را برای اندیشههای دیگر باز خواهد گذاشت، نتیجهای جز نبرد انتظارها و پیرو آن جنگ منتظران در پی نخواهد داشت.
پی نوشت:
۱)- جهت اطلاع از موضوع فوق نک: موحدیان، علی، گونه شناسی اندیشه موعود در ادیان مختلف، مجله هفت آسمان، ش ۱۲ و ۱۳.
۲)-همشهری، ویژه نامه میلاد مهدی علیه السلام، ۲۶/۱۰/۷۴؛ آرمان شهر در ادیان، محمد علی بزنونی، پگاه، شماره ۲۴، ص ۲.
۳)-مصلح جهانی، سید هادی خسروشاهی، ص ۶۰.
۴)- همان.
۵)- ر. ک: اوپانیشاد، ص ۷۳۷.
۶)-آشنایی با ادیان بزرگ جهان، حسین توفیقی، ص ۶۶.
۷)- جاماسب نامه، ص ۱۲۱، به نقل از آرمان شهر در ادیان، پگاه حوزه، ش ۲۴.
۸)- مصلح جهانی، ص ۵۹.
۹)-رضایی، عبدالعظیم، تاریخ ادیان جهان، ج ۱، چ دوم، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۸۰، ص ۵۲۶.
۱۰)- دانیال نبی، باب دوم، آیه ۴۴؛ در برخی ترجمهها نامی از قوم بنی اسرائیل برده نشده است.
۱۱)- کتاب اشعیا، باب ۹: ۶- ۸.
۱۲)- ایوب، باب ۸: ۷.
۱۳)- زبور داوود، باب ۳۷: نک به مجموع آیات ۹، ۱۸، ۲۸، ۲۹.
۱۴)- اشعیا، باب ۱۱: ۱- ۹.
۱۵)-صفنیا، باب ۳: ۸- ۹.
۱۶)- توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۱۰۲.
۱۷)- جهت اطلاع بیشتر در رابطه با تفاوت صهیونیسم توراتی و صهیونیسم سیاسی ر. ک: گارودی، روژه، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ص ۵ به بعد.
۱۸)- آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۱۷۰.
۱۹)- جهت اطلاع ر. ک: توفیقی، حسین، هزاره گرایی در فلسفه تاریخ مسیحیت، مجله موعود، شماره ۱۷، ص ۱۴- ۲۰.
۲۰)- انجیل متا، باب ۲۴: ۳۶.
۲۱)- لوقا، باب ۱۲: ۴۰.
۲۲)- لوقا، باب ۱۲: ۳۵- ۴۰.
۲۳)- انجیل متا، باب ۶: ۱۰.
۲۴)- همان، باب ۲۴: ۲.
۲۵)- مکاشفه، باب ۱۷: ۱۴ و باب ۱۹: ۱۶.
۲۶)- دانیال، باب ۲: ۴۴- ۴۵.
۲۷)- انجیل متا، باب ۲۴: ۲۹- ۳۰.
۲۸)- مرقس، باب ۱۳: ۲۴- ۲۷.
۲۹)- کورانی العاملی، علی، عصر ظهور، ص ۳۴۱، به نقل از ابن حماد، الفتن (خطی)، ص ۱۶۲.
۳۰)- نک: مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۱۲؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۰۴؛ المیزان (عربی)، ج ۵، ص ۱۴۳؛ همچنین در رابطه با آیات عروج و تصلیب عیسی علیه السلام نک: آل عمران/۵۵؛ نساء/۱۵۷- ۱۵۸.
۳۱)-نبی اسلام صلی الله علیه و آله، بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۴۴؛ همچنین نک: صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۴۳ و صحیح مسلم، ج ۱، ص ۹۴.
۳۲)- بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۴۹.
۳۳)- حدیث از امام صادق علیه السلام، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶.
۳۴)- بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۶۸.
۳۵)- نک: میزان الحکمه، ج ۱، ص ۱۷۷ به بعد.
۳۶)- همشهری، ۲۶/۱۰/۷۴، به نقل از مصلح جهانی؛ نقل از (آرمان شهر در ادیان)، بزنونی، محمد علی، پگاه، ش ۲۴، ص ۲.
۳۷)- جهت اطلاع بیشتر نک: سید احمد رضا یکانی فرد، آخرالزمان، منجی گرایی در اینترنت، مجله موعود، ش ۳۱، ص ۶۴ به بعد.
۳۸)- نک: عصر ظهور، علی کورانی، ص ۲۹۹ به بعد.
۳۹)- الاسلام یعلوا ولا یعلی علیه؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسایل الشیعه، ج ۲۶، ص ۱۴.
۴۰)- تدارک جنگ بزرگ، گریس هال سل، ترجمه خسرو اسدی، ص ۵۰.
۴۱)- نک: نقد و نگرشی بر تلمود، ظفر الاسلام خان، ترجمه محمد رضا رحمتی، ص ۷۱.
۴۲)- رزاقی، احمد، تبلیغات دینی، صص ۲۰ و ۲۱.
۴۳)- همان.
۴۴)- هال سل، گریس، تدارک جنگ بزرگ، ترجمه خسرو اسدی، ص ۷۴.
۴۵)- جهت اطلاع بیشتر در مورد چگونگی تاویلها نک: همان.
۴۶)- عهد عتیق، حزقیال نبی، باب ۳۸، آیات ۲- ۸.
۴۷)- همان، باب ۳۸، آیات ۱۸- ۲۰.
۴۸)- کتاب زکریا، باب ۱۴، آیه ۱۲.
۴۹)- مکاشفه یوحنا، باب ۱۹: ۱۷- ۱۸.
۵۰)- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۶.
۵۱)- النعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص ۲۷۸، ح ۶۳.
۵۲)- همان، ص ۳۰۳، ح ۱۲.
۵۳)- زکریا، باب ۱۳: ۸- ۹.
۵۴)- میزان الحکمه، ج ۱، ص ۸۵، به نقل از کنزالعمال.
۵۵)- تدارک جنگ بزرگ، ص ۵۴.
۵۶)- مکاشفه یوحنا، باب ۱۶: ۱۶.
۵۷)- تدارک جنگ بزرگ، ص ۱۹.
۵۸)- جهت اطلاع از نقد این گونه برنامهها نک: زندگی در عیش، مردن در خوشی، نیل پستمن، ترجمه صادق طباطبایی، فصل هفتم، ص ۲۱۹ به بعد.
۵۹)- تدارک جنگ بزرگ، ص ۲۶.
۶۰)- همان، ص ۵۹، با اندکی تصرف.
۶۱)- هویت، ص ۲۶؛ نفوذ و استحاله، ص ۲۷.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره ۳۴.