اشاره
در قسمت پیشین این مقاله درباره علل ظهور و شکلگیری تمدّنها از دیدگاه قرآن کریم به اجمال گفته شد. در این شماره نشریه هم به علل افول و سقوط تمدّنها از دیدگاه قرآن پرداخته میشود؛ اگرچه در این مجال نمیتوان به همه موردهایی که خداوند در قرآن اشاره فرموده، پرداخت، امّا میتوان نگاهی گذرا به پارهای از رفتارهای ناروایی که کمکم تمدّن آفرینان گرفتار آنها شده و نابود شدهاند، داشت.
۱. ستم پیشگی: ستم، خانمان برانداز است. کاخها و بناها، از بادهای صرصر ویران نمیشوند، از آههای جگرسوز ویران میشوند.
تمدّن آفرینان پس از چندی به خاطر رفتارهای نامناسب در نگاه مردم به چهرههای زشت و نفرتانگیز دگرگون میشوند و نفوذ مردمی و پایگاه اجتماعی خود را از دست میدهند; از این روی، رو در روی مردم قرار میگیرند و به ناگزیر برای حفظ پایگاه خود و از اریکه قدرت به زیر نیامدن به ستم روی میآورند و ستم نیز پایههای کاخ تمدّن را سست میکند و فرو میریزاند.
۲. فساد: فساد یا تباهی خارج شدن از اعتدال است چه کم و چه زیاد. مانند فساد در نفس بدن و… بیشتر در کارکرد انسان به کار میرود. به گرفتن مال از دیگری به ناروا، فساد گفته شده; زیرا خارج شدن از اعتدال است.
جامعه وقتی گرفتار فساد شود؛ چه اقتصادی و چه اجتماعی، از حدّ وسط و اعتدال خارج میشود.
فساد، دست اندازی به حقوق دیگران است از راه قانون شکنی و سرپیچی از قانون.
از این روی قرآن کار فسادانگیزان و فسادکنندگان را چه در اقتصاد و چه در اجتماع، فساد یا افساد در زمین دانسته؛ زیرا در نگاه قرآن کار فساد کننده دایره و شعاع کوچکی را به تباهی نمیکشد و چنان نیست که این آلودگی از خود و پیرامون فرد آلوده خارج نشود و دیگر جاهای جامعه و ارکان آن را در سیاهی و تباهی فرو نبرد; بلکه به همه ارکان جامعه، سریان پیدا میکند و خشک و تر را میسوزاند.
قرآن، نقاب از چهره نفاقپیشگان بر میگیرد و یک به یک ویژگیهای آنان را بر میشمارد و نسبت به فسادانگیزی آنان هشدار میدهد و میفرماید:
«وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ؛ ۱ وقتی به ایشان گویند فساد و تباهی در زمین نکنید در جواب گویند: ما نیکوکار و سامان آوریم.»
«أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لاَّ یَشْعُرُونَ؛ ۲ آگاه باشید که آنان خود مُفْسِد و مَفْسَدَه جو هستند و عاقبت آن را نمیفهمند و نمیدانند.»
اسلام این حرکت دو رویانه را بیماری میداند; زیرا انسان سالم یک چهره بیشتر ندارد و باید بین روح و جسم او هماهنگی باشد.
قرآن در سورههای اعراف، هود و شعراء از هلاکت و نابودی قوم نوح، هود، صالح، لوط و شعیب سخن گفته و فرموده این قومهای صاحب تمدّن، ثروت و مکنت بر اثر فساد نابود شدند. البتّه هر قومیبر اثر فسادی از عرصه زمین برچیده شد که به چند نمونه از زبان قرآن اشاره میکنیم:
الف) فساد اقتصادی: اقتصاد از جمله پایهها و رکنهای مهم و بنیادین جامعه است و از ستونهای برپا دارنده خیمه هر تمدّن. اگر این رکن مهم فرو ریزد تمامی رکنهای جامعه یکی پس از دیگری فرو میریزند. از این روی خداوند روی سالم ماندن این رکن تأکید میورزد و به شعیب فرمان میدهد میان مردم «مَدْیَن» و خویشان خود برود و آنان را از فساد در زمین پرهیز دهد و به آنان هشدار بدهد که زمین به دست مردان نیک و صالح خواهد رسید.
قوم شعیب از باب نمونه است که خداوند از کار و سرنوشت آنها خبر داده است. این سنّت که هر قوم و گروهی که فساد انگیزد و به اندرزها و هشدارها گوش فرا ندهد، دچار عذاب دردناک خواهد شد، همیشه و همه گاه و در هر سرزمینی جاری است.
تمدّنهای بزرگ، توانا، با شوکت، با لشکریان بی شمار و فرمانروایان و سردمداران با تدبیر وقتی فساد به ارکان اقتصادی آنها راه یافته با همه تلاش که برای سرپا نگهداشتن آنها شده، سر پا نمانده و فروریختهاند.
استاد محمّدتقی جعفری مینویسد:
تباهی یا اختلالات اقتصادی میتواند عامل نابودی هر گونه تمدّنی بوده باشد؛ اگر چه آن تمدّن در اوج شکوفایی سیر کند…. بدیهی است که قوام حیات بشری و میدان تحرّک آن را مسائل اقتصادی تشکیل میدهد، زیرا انسان چه در ابتداییترین شکل حیات بوده باشد و چه در عالی ترین اشکال آن، بدون استهلاک موادّی از طبیعت، امکان ادامه حیات ندارد.
ب) فساد جنسی: خداوند انسان را با نیازها گوناگون آفریده است و برای بر آورده شدن هر یک از آن نیازها راههایی را فرا روی او قرار داده که اگر به درستی از آن راهها، نیازهای خود را برآورده و میلها و خواستههای خود را فرو نشاند، راه درست را برگزیده، به سر منزل و به سلامت خواهد رسید و گرنه به کژراهه خواهد افتاد و در سنگلاخها و باتلاقها گرفتار خواهد آمد.
نیاز جنسی، نیاز شریف، والا و ارزشمندی است که خداوند در وجود انسان گذاشته و با آن به جامعه انسانی، جنبش، تکاپو و شادابی بخشیده و انسانها را از حالت رکود و ایستایی به درآورده و به ارکان جامعه قوام بخشیده است.
حال اگر این نیاز که برای ماندگاری نسل انسان و تشکیل جامعه و شکوفایی زندگی و رهایی از تنهایی و سرگردانی و انزوا در وجود انسان قرار داده شده به خاطر سرکشی انسان و گردن ننهادن به فرمان پیامبران به درستی برآورده نشود یا از هر راهی و با هر روشی برآورده شود که پارهای از مکتبها، برآنند، فاجعههای بزرگ انسانی را در پی دارد که قرآن به یکی از آن فاجعههای بزرگ انسانی برای عبرت انسانها، اشاره میکند:
«وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَهَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِینَ؛ ۳[و ما فرستادیم] لوط را هنگامیکه به قوم خود گفت:آیا شما کار زشت میکنید؟ هیچ کس از جهانیان در این کار بر شما پیشی نگرفته است؟»
«أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ؛ ۴ شما [به جای زنان] با مردان میگرایید و راه نسل و فرزند میبرُید و در انجمن خود، ناپسندیها و ناشایستیها میکنید؟
پس پاسخ قوم او نبود، مگر اینکه گفتند: عذاب خدا را به ما بیاور، اگر راستگویی.»
لوط نیز پس از ناامیدی از هدایت قوم خود از خداوند خواست که ریشه این قوم کثیف را برکند و به این ترتیب سنّت الهی جاری شد. خداوند به وعده خود عمل کرد و قوم فاسد و فسادپراکن را ریشهکن و نابود کرد:
«إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَهِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ؛ [فرشتگان گفتند:] ما بر سر مردم این شهر عذابی از آسمان فرو ریزیم به سبب آن بدکاری و تباه کاری که میکردند.»
ج) اسراف: خداوند انسان را آفرید و برای ادامه حیات، شاداب ماندن، شاداب زندگی کردن و رشد و تکامل، طبیعت را در اختیارش گذارد.
و به او خرد و شعور و قوه بازشناسی حق از باطل داد تا راه کمال را بپوید و خود را از سایر جانداران جدا کند و تشکیل زندگی دهد و جامعه انسانی را بنا کند و طبیعت را نگهبان باشد و به استفاده خردمندانه از مواهب طبیعت زندگی خود و دیگر جانداران را در مسیر درست و بیگزند و بیآفت قرار دهد.
حال اگر انسان از آلای پروردگار درست استفاده نکرد و از آنچه خداوند به او داده در راه کمال و تواناسازی بنیادهای جامعه خود بهره نگرفت و نیروها، استعدادها و تواناییهای خود و طبیعت را هرز داد یا بیقاعده مصرف و زیاده روی کرد و تباه ساخت و از اندازه درگذشت، اسراف کرده و از زمره آنان که خداوند دوستشان دارد، خارج شده است:
«یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وکُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ؛ ۶ ای فرزندان آدم! هنگام نماز جامه پوشید و آرایش گیرید و بخورید و بیاشامید و زیادهروی مکنید که خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.»
تمدّن غرب و بسیاری از جامعهها و کشورهای پیشرفته ناقوس مرگ خود را با اسراف و تبذیر به صدا در آوردهاند و اگر این حرکت ویرانگر ادامه بیابد واز مرکب غرور و کبر فرود نیایند واز اسراف و تبذیر پرهیز نکنند، ازهم فرو خواهند پاشید.
فرعون در رأس هرم جامعه پیشرفته و متمدّن مصر قرار گرفته و از قدرت، هیمنه، شوکت، ثروت، مکنت و عدّه و عُدّه بیشمار برخوردار بود; به گونهای که کسی باور نمیکرد این انسان قدرتمند از اریکه قدرت فرو بیفتد، لشکریانش نابود شوند، تمدّن خیره کنندهاش از هم فرو پاشد و تار و پود قدرتش از هم بگسلد و خوار و ذلیل در آب غرق شود و به هلاکت برسد و آب جسدش را برای عبرت دیگران به ساحل براند.
خداوند این انسان چموش، سرکش و ستم پیشه را که گرفتار عذاب الهی شد از اسراف کنندگان میداند و از او به عنوان مسرف یاد میکند:
«وَلَقَدْ نَجَّیْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِینِ؛۷ به درستی که فرعون برتری جویی کرد در زمین و او از گزاف کاران بود.»
و میفرماید:
«وَلَقَدْ نَجَّیْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِینِ٭ وَلَقَدْ نَجَّیْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِینِ؛ ۸ ما فرزندان اسرائیل را از عذاب خواری آور رها ساختیم. از عذاب و آزار فرعون که او برتریجو و از گزاف کاران بود.»
نابودی اسرافکاران و از اندازه گذراندگان سنّت الهی است.این قانون فراگیر و دایره شمول آن گسترده است. هر قوم، ملّت و گروهی که پیام حق را نشنود و سر به فرمان خدا ننهد و نعمتها و آلای خداوند را بی محابا، بی قاعده و تراز مصرف کند و از آنچه در اختیارش قرار داده شده به گزاف بهره برد، نابود میشود.
۳. تنآسایی: تمدّنها، جامعههای قوی و ریشه دار با تلاشها، سختکوشیها و از خود گذشتگیهای انسانهای قانع، صرفهجو و از تن آسایی به دور، پا میگیرند، سر به آسمان میسایند، دامن میگسترند، ریشه به اعماق میدوانند و در برابر تندباد حادثه بسان کوه، ثابت و استوار میمانند.
هیچ تمدّنی، هیچ حرکت بزرگ تاریخی، دگرگونی آفرین و سرنوشت سازی، هیچ نوآوری، ابتکار و آفرینندگی از میان مردم فرو رفته در ناز و نعمت و با بدنهای نازک و لطیف سر بر نیاورده است.
در طول تاریخ هرکجا جامعهای شکل گرفته و انسانهایی به عزّت و اقتدار و سربلندی و تمدّن درخشان و جامعهای پویا رسیدهاند در سایه تلاش و رنج بوده است.
تمدّن اسلامی در پرتو تلاش مردان پولادین اراده پدید آمد و سالها پویید. روشن است که برای حفظ این تمدّن بینظیر، تلاش و مجاهدت لازم است.
قرآن پدیده کامکاری، تنآسایی و نازپروردگی را پدیدهای شوم برای جامعههای انسانی میداند و خطری بزرگ برای عزّت و اقتدار آنان.
کامکاران و تنآسایان زمینه را برای هرگونه ذلّت، خواری، پستی و فرومایگی جامعه آماده میسازند.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
«وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ؛ ۹ ما به هیچ شهر آگاه کننده و بیم دهنده نفرستادیم مگر آنکه تن آسایان و به ناز پروردگان آنجا گفتند: ما به آنچه شما فرستاده شدهاید، کافریم.»
۴. پای بندی به اندیشههای کهنه: تمدّنهای بزرگ انسانی در پرتو اندیشههای نو، بالنده و شکوفا و خردورزیها، پاگرفته، بالیده و به شکوفه نشستهاند.
اندیشههای نو و فرهنگهای زنده، پدیدآورنده تمدّن و گرداننده چرخهای آنند.
تمدّن، حیات و حرکت رو به کمال و رشد و بالندگی خود را از اندیشه و آموزههای آن به آن نوشونده میگیرد و در فضای اندیشههای نو و پیشرفته و همه سونگر و ژرف میتواند نفس بکشد و درگذر زمان پژمرده نشود و از حرکت باز نایستد.
تمدّن، باید بر بال خردورزی و استفاده و بهره از خرد دیگران و اندیشههای نو و کنارگذاشتن اندیشههای کهنه و ناکارآمد همیشه و همه گاه حرکت کند تا در عرصه هنر، نوآوری داشته باشد. در صنعت به ابتکارها و نوآوریهایی دست یابد و در کشاورزی دگرگونی پدید آورد. در آموزش و پرورش گام در راههای جدیدی بگذارد. در تربیت کودکان، نوجوانان و جوانان شیوههای نو پدید آورد یا از شیوههای نو به خوبی بهره برد و در مبارزه با ناهنجاریهای اجتماعی ابتکار عمل را به دست گیرد.
اندیشه و خردورزی، روح تمدّن است. اگر اندیشه از پویایی بازماند و خردمندان از به کارگیری خرد خود برای کشف راههای جدید حرکت قافله جامعه و تمدّن، خودداری ورزند یا نادانانِ بر اریکه، آنان را از این کار باز دارند، تمدّن از داخل خالی میشود و به زودی در هم میشکند.
از این رو قرآن کریم دست کسانی را که تلاش میکردهاند که انسانها را به تقلید از پیشینیان وادارند، رو میکند و چهره آنان را به انسانها مینمایاند و میفرماید:
«وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ؛ ۱۰و همچنان ما نفرستادیم پیش از تو [ای محمّد] در هیچ شهری آگاه کنندهای جز آنکه جهان داران و افزون کاران آنها میگفتند: ما پدران خود را بر این کیش یافتیم و ما به آنها اقتدا میکنیم.»
خداوند با این آیه شریف، مهمترین رمزِ ماندگاری هر جامعه و تمدّنی را بیان میکند. به ویژه برای مسلمانان پیام دارد و به آنان یادآور میشود عرصه فرهنگ و دین را به کامکاران، نازپروردگان، جهان داران و افزونکاران وانگذارند؛ زیرا کامکاران و مترفان جامعه برنمیتابند که دین با نیازهای جدید همخوانی بیابد و پاسخگوی نیازهای مردم باشد و زنجیرهای تقلید را که ماندگاری و آقایی و سروری آنان در آن است، از اندیشه و فکر مردم بگشاید; از این روی باید آگاهانه در هر زمان و مکان، با این شوم آفرینان تیره روز در افتاد تا آفتاب حق همیشه نور افشاند. انشاءالله
حسین ذاکری
ماهنامه موعود شماره ۱۱۹
پینوشتها:
۱. سوره بقره (۲)، آیه ۱۱.
۲. همان، آیه ۱۲
۳. سوره اعراف(۷)، آیه ۸۰
۴. سوره عنکبوت (۲۹)، آیه ۲۹
۵. همان، آیه ۳۴
۶. سوره اعراف (۷)، آیه ۳۱
۷. سوره دخان (۴۴)، آیه ۳۱
۸. همان، ، آیات ۳۰ـ۳۱
۹. سوره سبأ(۳۴)، آیه ۳۴