محمدعلی مجاهدی متخلص به «پروانه» فرزند آیتالله میرزا محمد مجاهدی تبریزی، سال ۱۳۲۲ هجری شمسی در قم به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان رساند و پس از اخذ مدرک کارشناسی حقوق قضایی چند سالی به تحصیل علوم حوزوی و بررسی متون منظوم پارسی و تحقیق درباره شعر آیینی و تجزیه و تحلیل مؤلفههای آن پرداخت بهخاطر پژوهشهای متعددی که در این عرصه داشته و افقهایی که در این عرصه از شعر و ادبیات فارسی برای شاعرانترسیم کرده است، وی را «پدر شعر آیینی» مینامند.
او درباره تخلصش «پروانه» گفته است: «من از کودکی وقتی باغ میرفتم و پروانههای رنگارنگ را میدیدم، شیفته میشدم؛ بهویژه وقتی شمعی روشن میشد و تعداد زیادی پروانه دور شمع عاشقانه میچرخیدند و بال و پرشان میسوخت و با این وجود با همان بال سوخته تلاش داشتند ادامه بدهند. حالت بیدلانهای که در پروانه وجود داشت، مرا به خودش جلب کرد که إنشاءالله پروانه شمع وجود اهلبیت علیهالسلام باشیم و ما را به این سمت بشناسند».
درباره شعر آیینی با استاد به گفتوگو نشستیم که میخوانید:
* جناب مجاهدی اولین شعرهای عاشورایی به زبان فارسی در چه زمانی سروده شده است؟
اولا باید بگویم زبان فارسی که ما امروز با آن صحبت میکنیم از سال ۲۵۶ رایج شد و تا قبل از آن بهخاطر پهناور بودن ایران در هر گوشهای، لهجهای وجود داشته و از سال ۲۵۶ صفاریان برای ایجاد حاکمیت یکپارچه خود این زبان کنونی فارسی را در ایران رسمیت دادند. پس زبان فارسی دری تا دو قرن و نیم پس از اسلام وجود نداشته و نمیتوان انتظار شعر فارسی و شعر آئینی تا آن زمان داشت.
از سال ۲۵۶ که زبان فارسی رسمیت یافت باز هم مشکلی سر راه شاعران متعهد دینی وجود داشته و آن هم اینکه کارگزاران و دستنشاندههای خلفایی که در ایران حکومت میکردند دستور داشتند با فرهنگ شیعی مقابله کنند و این کارگزاران در تمامی عرصهها اجازه ندادند که فرهنگ اهلبیت رواج پیدا کند. این وضعیت تا سال ۳۴۲ ادامه داشت لذا شاعران ولایی ما که غالباًً هم به فارسی و هم به عربی شعر میسرودند مورد شکنجههای بسیار قرار میگرفتند واشعار آنها نابود میشد.
تا اینکه در سال ۳۴۲ احمد دیلمیبر قسمتی از عراق و قسمتهای جنوبی ایران سیطره پیدا کرد و در سال ۳۵۲ طی یک منشور تاریخی به کارگزاران خود دستور داد بهصورت علنی برای شهدای کربلا اقامه عزا کنند، بازارها و آشپزخانهها تعطیل شود و خانمها را هم تشویق کنند که در روز عاشورا از خانه بیرون بریزند و برای مصائب شهدای کربلا خصوصاًً حسین بن علی(ع) عزاداری کنند. بعد از این اتفاق ما شاهد ظهور اولین چهرههای ادبی در ایران هستیم که آثارشان درباره اهلبیت علیهمالسلام بجا مانده است.
مجد الدین ابوالحسن کسایی مروزی بعدها اولین شعر عاشورایی و ولایی را برای اهلبیت علیهمالسلام مینویسد. البته قبل از او هم کسانی بودند که شعر عاشورایی و آئینی نوشتهاند اما بهخاطر وضعیت دوران قبل همه نابود شده و اثری از آنها باقی نیست، امااشعار کسایی مروزی از بین نرفته و در تاریخ ماندگار شده است.
* حد و مرز و قلمرو شعر آئینی کجاست؟ یعنی چهاشعاری را میتوانیم شعر آئینی بنامیم؟
قلمرو موضوعی شعر آیینی فقط مناقب و مراثی اهل بیت نیست، شما میتوانید قلمرو موضوعی شعر آیینی را به یک پازل همانند کنید که از قطعههای مختلفی تشکیل شده، در عین اینکه در ارتباط تنگاتنگ با هم هستند، قطعههای مختلف و زیادی نیز دارند، یکی از این قطعهها شعر ولایی است، نه همهاش، ما شعر توحیدی داریم، شعر اخلاقی داریم، شعر سیاسی داریم، شعر مقاومت داریم، شعر جنگ داریم، شعر شهادت داریم و خیلی از موضوعات دیگر در دایره شعر آئینی قرار میگیرند.
* چرا در نگاه عام به شعر آئینی، معمولااشعار مربوط به اهلبیت را شعر آئینی قلمداد میکنند؟
این نگاه که شعر آئینی را محدود کنیم به شعر مناقبی و ماتمی، واقعی نیست و تنگ نظرانه است. واقعیت این است که وقتی میگوییم شعر آئینی هر کلام موزونی که به نحوی متأثر از منابع متقن وحیانی، خصوصاًًً قرآن کریم و منابع اصیل تاریخ از اسلام و منابع متقن روایی ما باشند، این را ما بهعنوان شعر آیینی میشناسیم. یعنی به لحاظ محتوایی متأثر است از مسائلی که در حوزه وسیع دینشناسی وجود دارد. بنابراین اگر ما بحثی از شعر عاشورا میکنیم، شعر عاشورا یک قطعه از پازل شعر ولایی است. خود شعر ولایی را نیز میتوان به یک پازل دیگر تشبیه کرد که در دل این پازل شعر نبوی، شعر علوی، شعر فاطمی، شعر عاشورا، شعر بقیع، شعر رضوی، شعر مهدوی، شعر اهل بیتی قرار دارد.
* حضرتعالی در یکی از سخنرانیهای خود میان شعر عاشورا و شعر عاشورایی تفاوت قائل شده اید. چه تفاوتی میان این دو نوع شعر وجود دارد؟
شما در شعر عاشورا میتوانید ازگریه حضرت آدم بر شهادت امام حسین(ع) تا هر چه بوده را روایت کنید. این شعر عاشوراست که مقولههای مرتبط با این حادثه در آن آمده است. ولی شعر عاشورایی به معنای اخص کلمه آن است که با آن مفاهیم کلیدی فرهنگ عاشورا که در خطبههای حضرت سیدالشهدا مشخص هست، چرا قیام کرده است؟ اهداف این قیام چیست؟ پیامهای این قیام چیست؟ و… بیان میشود.
* در حوزه شعر چه نگاههایی به شعر عاشورا وجود دارد؟
ما نگاهها و برداشتهای مختلفی در طول این هزار و صد سال پیشینه مکتوب شعر آئینی از شعر عاشورا داریم. یک قرائت، قرائت ماتمیو احساسی و عاطفی است که بیشتر شعرای فارسی زبان ما با این قرائت پیش رفتند، یعنی شما از زمان همین کسایی مروزی تا به امروز، بیشتر از این زاویه به فرهنگ والای عاشورا نگاه کردهاند وترکیببند ماندگار و دوازده بندی محتشم اوج این قرائت است.
در کنار این ما قرائت عرفانی از فرهنگ عاشورا داریم که برای اولین بار البته جستهگریخته در آثار بزرگان ما این ردههای عرفانی دیده میشود؛ ولی اینکه یک منظومه مستقلاً به جریان عاشورا بپردازد آن هم با نگاه عرفانی اولین بار توسط صفیعلیاصفهانی بوده که در دوره ناصری زندگی میکرده و مثنوی قبهالاسرار را در همین زمینه و با همین نگاه سامان داده است. در قرائت عرفانی از فرهنگ عاشورا، شاعر دنبال این نیست که در حیطه جغرافیایی و مرزهای مختلف بگردد و عوامل بهوجود آورنده این رخداد را شناسایی کند، نگاه عرفانی معطوف هست به روز الست، که زمانی که خداوند از بندگانش پیمان گرفت، ألَستُ بِرَبّکُم، قالوا بَلی. بعد از صفیعلیاصفهانی، عمان سامانی و تا حدودی نیر تبریزی نیز این نگاه را ادامه دادند.
کنار این دو قرائت، یک قرائت حماسی و ارزشی از فرهنگ عاشورا داریم که بیشتر فرموده حضرت زینب(س) که در جواب عبیدبنزیاد خروشید که «ما رأیتُ الا جَمیلا، من جز زیبایی چیزی ندیدم، این نگاه، نگاه حماسی که درست است خیلی از مسائل زشت و نازیبا انسان را آزار میدهند حتی تصورش رخ داده است؛ ولی پشت پرده وقتی انسان نگاه میکند توحید حاکم است، حضور خداوند را میبیند، حضرت زینب با آن نگاه نافذ لایه شکاف دارد نگاه میکند.
یک قرائت براندازی داریم و بر این باور است که اصلاً امام حسین برای اینکه حکومت را براندازی کند قیام کرد و میخواست حکومت اسلامی تشکیل دهد. نگاه کسانی مثل مؤلف کتاب شهید جاوید همین است که امام حسین الا و لابد برای این کار رفت و جز این هدفی نداشت و این هم عرض کنم به هر حال جوابهای خودش را دارد، نمیخواهیم وارد آن مسئله بشویم.
* در دوران قبل از انقلاب استقبال از شعر آئینی و متعهد چگونه بود؟
یادم هست سال ۱۳۴۱ در تهران بودم و دورهتربیت معلم را میگذراندم و هر شب یک انجمن ادبی بود که ما در آن شرکت میکردیم، انجمن ادبی حافظ بود، انجمن ادبی ایران بود، انجمن ادبی صائب بود، انجمن ادبی اهل قلم بود و خیلی انجمنهای دیگر، یعنی هر شب میشد یک انجمن ادبی را رفت. خب آن موقع ما تازه حدود بیست سال، بیست و یک ساله بودیم خیلی جوان، عباس فرات یزدی بهخاطر موقعیتی که داشت معمولاً مدیریت جلسات انجمنها را به عهده داشت و در تهران شروع کرده بود بهترویج نگاه شعر دینی، در شرایطی که قبل از انقلاب ذهنیت بسیار بدی نسبت به شعر دینی وجود داشت، یعنی فکر میکردند شعر دینی یک شعر بیارزش و رنگ و رو رفته است که اصلاً قابل اعتنا نیست و کسی سمت آن نمیرفت.
* انقلاب اسلامی چه تغییری در شعر آئینی ایجاد کرد؟
بعد از پیروزی انقلاب برای اینکه بر این ذهنیت بد خط بطلانی بکشیم؛ آمدیم شعر آئینی را عنوان کردیم و الحمدلله توسط بسیاری از اهل ادب با اقبال مواجه شد، این اصطلاح جا افتاد و ما بعد از انقلاب در بسیاری از زیرمجموعههای شعر آئینی توفیقات چشمگیری داشتیم و شعر مقاومت خیلی درخشید، شعر جنگ، هشت سال دفاع مقدس، خیلی آثار زبده و فاخری آفریده شد، یا در شعر مدافعان حرم انصافاً کارهای درخشانی انجام شده است راجع به خود شعر عاشورایی، چون نگاهها عوض شد و نگاهها معطوف شد به لایههای ناگفته و ناشنفته فرهنگ عاشورا، آثاری آفریده شد که جای خالی آنها را در پیشینه مکتوب شعر عاشورا میدیدیم.
* بهنظر شما بهترین قرائت از عاشورا در شعر آئینی چیست؟
از نظر منِ مجاهدی، بهعنوان یک کارشناس که بیش از ۵۰ سال هست که در این حوالی قلم میزنم و قدم برمیدارم، بهترین سبک و بهترین نگاه، که حق مطلب را بخواهد ادا کند آمیزهای از این قرائتهاست. یعنی عاشورا فقط حماسه نیست، فقطاشک وگریه نیست، فقط عرفان و مسائل عرفانی نیست، آمیزهای از همه اینهاست؛ غیراز آن براندازی که من عرض کردم و کاری به آن ندارم، اگر ما بتوانیم در آثار عاشورایی این نگاهها را در هم بیامیزیم و ارائه کنیم خیلی دلنشین میشود.
* آیا موضوع مهدویت پیوندی با حادثه عاشورا دارد؟ بهترین نگاه در پیوند مهدویت و عاشورا چیست؟
من اعتقاد دارم که شعر عاشورا باید با شعر مهدوی در ارتباط تنگاتنگ باشد؛ یعنی یک شاعر عاشوراییسُرا باید بداند اگر اهداف عاشورا بهخاطر حاکمیت طاغوت و شرایط نامطلوب محقق نشد، قرار هست این اهداف توسط مهدی موعود اجرا بشود. بنابراین باید فرهنگ عاشورا را به فرهنگ مهدوی تبدیل کنیم.
خیلیها میپرسند چگونه میشود این کار را کرد؟ خب باید از آن شگردهای عالمانه و شاعرانه بهره برد و این کار را انجام داد. در یک غزل این کار را انجام دادهام که اگر بخوانید این موضوع را درک میکنید. شب عاشورا حضرت سیدالشهدا آینده قیام را برای اصحابش اینگونه بیان میکند:
«فردا که در فراز نی افتد گذارمان
حیرت فزای طور شود، جلوهزارمان»
و همین طور به پیش میرود تا اینجا که نوشته ام:
«کامل عیار سنگ محک خوردهایم ما
غیر از خدا کسی نشناسد، عیارمان
ما هر چه داشتیم به پای تو ریختیم
ای عشق، ای تمامیِدار و ندارمان
چشم امید ماست به فردای دور دست
بر تک سوار مانده بجا از تبارمان»
این یعنیگریز زدن از عاشورا به موضوع مهدویت. شعر مهدوی جایگاه فرهنگ مهدوی را تحکیم میکند و اهداف والای فرهنگ عاشورا را منتقل میکند به فرهنگ مهدوی که قرار هست آنجا لباس عینیت به خودش بپوشد.
* در سالهای اخیر سیر تحول شعر آئینی به چه شکل بوده است؟ چه نقاط قوتی داشته و چه تهدیداتی پیش روی این نوع شعر وجود دارد؟
در بسیاری از زیرمجموعههای شعر آئینی بعد از انقلاب، حتی کسانی که باورهای دینی چندان محکمیندارند، ولی اهل ادب هستند؛ در این مسئله با ما هم عقیدهاند که این دو دههای که گذشت، دو دهه بالندگی شعر آئینی بود. یعنی سایر انواع شعر نتوانست پا به پای شعر آئینی خودش را بالا بکشد. این شعر آئینی بود که با بالندگی محیرالعقول و خارقالعادهای که داشت توانست تشخص خودش را به رخ بکشد. البته ما در کنار این همه بالندگی و رویشها، ریزشهایی هم داشتیم، نمیتوانیم بگوییم همهاش رویش شده، ما ریزشهایی هم داشتیم. اما این ریزشها در برابر رویشها چندان قابل بیان نیستند؛ منتها در برخی از این مجموعه شعر آئینی ما متأسفانه درجا زدیم، من این نگرانیام را در بسیاری از جلسات با دوستان درمیان گذاشتم، بعد از پیروزی انقلاب در زمینه شعر توحیدی چه کار کردهایم؟! در زمینه شعر اخلاقی چه کار کردهایم؟! در زمینه شعر عرفانی چه کار کردهایم؟! شاید آثاری خیلی به ندرت تولید شده است. حالا خوشبختانه سه چهار سالی هست که کنگره شعر توحیدی در یزد برگزار میشود و فراخوان میدهند و آثاری دارد تولید میشود. هرچند دیر شده است اما باز هم بهتر از این است که هیچ نگویند. اینها را باید به هرحال به یک نحوی کسانی که متولی امور فرهنگی کشور هستند، این مرزبندیهای اداری را بردارند.
* جناب مجاهدی همان طور که مستحضرید یک نگاهی متأسفانه در برخی از افراد و حتی برخی از شاعران وجود دارد که میگویند ما کاری به کار اتفاقات دنیا و مصائبی که بر سر مسلمانان میآید نداریم. فقط روضه میخوانیم وگریه میکنیم برای اباعبدالله الحسین(ع). نظر شما درباره این نوع نگاه چیست؟
این سطحینگری است؛ این نوع نگاه با نگاه شارع مقدس بسیار تفاوت دارد. رسول گرامیاسلام در اینباره چه میفرمودند؟ آیا پیغمبر اسلام نفرمودند اگر مسلمانی دادش بلند بشود که دست من را بگیرید، اگر کسی کمکش نکند، لَیسَ بمُسلِم(مسلمان نیست). ما از کنار دردها نباید با بیتفاوتی عبور کنیم.
آیا اگر دوران امام حسین(ع) و امیرالمومنین(ع) بود و این فجایعی که امروز در یمن، در غزه، در شام، در کشمیر، در نیجریه در هر جای دنیا بر انسان است به وقوع میپیوست. بیتفاوت مینشستند و نگاه میکردند؟ آیا سیره و منش آنها این بود؟
از امام حسین(ع) دم زدن یعنی عمل کردن به سیره و اندیشه امام حسین(ع). ستم ستیزی جزو ذات انقلاب عاشوراست. عدالت طلبی و ستم ستیزی از خصلتهای ماهوی در انقلاب عاشورا هستند.
منبع : کیهان